واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات اسطورههاي دفاع مقدس / اينجا شيطان شكست خورد
داخلي. اجتماعي. مناسبتها. دفاع مقدس. .
امروز ۱۰هزار و ۸۰روز از آن روزها ميگذرد، اما هنوز كهنه رزمندگاني هستند كه باتكرار خاطرات بر دوستان شهيدشان مثل جهان آرا، موسوي، شولي و هزاران شهيد ديگر غبطه ميخورند و از دنياطلبي به جاي ايثار بر خود ميگريند.
اين سخنان حاج "علي عصاكره" يكي از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس است كه به جاي مانده از قافله شهادت است و بقول خودش فقط حسرت آن روزگاران را در دل دارد.
او در حاليكه دست حسرت بر هم ميكوبد باآهي برخاسته از درون اعماق وجودش گفت: راستي چرا اينگونه شد، ايكاش من هم رفته بودم.
حاج علي گفت: نميخواهم از آبادان يا از خرمشهر بگويم ، يا از ديوارهاي آوارش و يا كارون كه براي نوزادان زنده بگورش خره بر سر شده و نخلهاي بي سرش كه با موشكهاي آر.پي.جي شيطان قطع شد بگويم، ميخواهم از آدميت بگويم.
وي اضافه كرد: ۲۸سال پيش رژيم بعثي حملهاي ناجوانمردانه را به ايران اسلامي آغاز كرد تا ريشه انقلاب نوپاي آن را بخشكاند اما مردمي كه اگر چه اندك ولي غيور تا پاي جان جنگيدند، چرا كه نخواستند افتخار حماسه كربلايي خود را كه به تازگي بدست آورده بودند و آن را بخوبي تجربه كرده بودند را از دست بدهند.
علي ، ادامه داد: دشمن از اين سرزمين پر آوازه ايراني ميخواست ويرانهاي بسازد تا هميشه به او محتاج باشد اما رزمندگان جانثارش جان خود را در طبق اخلاص نهادند و جان دادند تا ايران بماند.
علي، باز گفت: مقاومت اندك نيروهاي مدافع در برابر لشكريان تا دندان مسلح سپاهيان عراق را به جز معجزه به چيز ديگري نميتوان تشبيه كرد.
او اظهار داشت: دشمن به سلاحهاي شيطاني مسلح بود و رزمندگان ما به سلاح ايمان ، رزمندگان ما به درجهاي از خلوص رسيده بودند كه همچون ياران ابا عبدالله(ع) براي رسيدن به خدا لحظه شماري ميكردند.
وي ادامه داد: يادم نميرود آن زمان كه خبر دادند يكي از جوانان گردان تركش خمپاره او را از پاي درآورده و در حاليكه با مرگ دست و پنجه نرم ميكرد تلاش داشت تا با خنده و گفتن ذكر "يا فاطمه" به بچهها روحيه بدهد و در آخرين لحظات هم به ما درس ايثار و مردانگي بدهد.
وي گفت: هنگامي كه پيكر غرقه به خون رحيم را به طرف بيمارستان طالقاني آبادان ميبرديم دلداريمان ميداد و ميگفت نترسيد چيزي نيست، مگر نگفتيد ما ميرويم تا اسلام بماند، مگر شما اعتقاد نداريد كه باطل مثل كف روي آب بدون اصالت و رفتني است پس بهوعدههاي خدااميدوار باشيد و لبخند بزنيد تا بچهها روحيه بگيرند.و او شهيد شد.
لحظه به لحظه حمله دشمن سنگين تر ميشد ولي هيچگاه در بچهها اثر منفي بجاي نگذاشت، هر شهيدي كه به لقاا... ميپيوست مثل آن بود كه فرد جديدي به جمع ما ميپيوست به طوري كه ما احساس ميكرديم بايد مقاومت بيشتري داشته باشيم.
علي، گفت: امروز دنيا فرزندان ايران زمين را همچون پدرانشان ميشناسد، ولي آيا به صلابت بزرگي پدران بخون خفته، آگاه به زمان هستند، آيا ميتوان به آنها همچون جوانان ديروز افتخار كرد؟
علي تاكيد كرد: جوان امروز ما ميتواند همچون جوان ديروز باشد فقط بايد ياد بگيرد پاي جاي پاي رهبرش بگذرد.ك/۴
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]