واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: از «روز حسرت» تا «مامور بدرقه»
مهم ترين نكته اي كه پس از آغاز پخش سريال هاي مناسبتي سيما، ذهن سازندگان و تا حدودي شماري از بينندگان آن ها را درگير خود مي كند، طرح پيش فرض هاي احتمالي جنبه هاي توفيق و شكست اين آثار و گمانه زني درباره گل كردن يا برعكس به حاشيه رفتن و ناكامي آن هاست.مطلب حاضر به نقل از »باني فيلم« است كه نگاهي دارد به اين مجموعه ها، البته از منظري كه ذكرش شد.
شبكه اول: روز حسرت
سيروس مقدم پس ازسال ها سريال سازي، تمام زير و بم هاي كار را ياد گرفته و با شناخت ذائقه بيننده اش مي داند كه چطور رگ خواب او را پيدا كند، به خصوص كه سال گذشته با استقبال از »اغما« و ژانري كه مولفه هايش به سبك مقدم نزديك است او در ادامه راهي كه پيش گرفته مصمم شد. »روز حسرت« به ظاهر قصه اي ماورايي در بستر ملودرامي خانوادگي است. بازي هاي حسي با ريتم كند و اتكاي شديد به ميميك چهره و ... از جمله ويژگي هاي آشناي ساخته هاي مقدم است كه اين ويژگي ها در »روز حسرت« كمتر نمود مي كند. از نظر حضور ستاره نيز اين سريال »افسانه بايگان«، »فرامرز قريبيان«، »پوريا پورسرخ« و بازي تاثيرگذار »مهراوه شريفي نيا« را دارد. اگرچه مقدم با رد همه حدس و گمان ها، قضيه شيطان را از جنسي كه در »اغما« به ياد داريم در »روز حسرت« منكر شده، اما بضاعت اندك چنين ژانري در كشور ما موجب شده بينندگان تشنه تعليق و دلهره، داوطلبانه به دنبال »شيطان« روز حسرت باشند.»روز حسرت« با حضور موفق »مهراوه شريفي نيا« نياز مخاطب را در تماشاي چهره اي غيرمتعارف يا همان ماورايي تامين مي كند، بهره كافي را از برگ برنده اش برده است. معناي اين موفقيت را مي توان در محبوبيت هميشگي شخصيت هاي منفور جست و جو كرد، هرچند »فريده« بيشتر زخم خورده است تا منفي. در غير اين صورت، باقي كاركترهايي كه تا به حال در »روز حسرت« معرفي شده اند، به خاطر سپيدگوني شان اشتياقي در مخاطب برنمي انگيزند، مگر آن كه در تقابل با قطب مخالف شروري قرار گيرند تا بعد از سي شب مردم در نهايت از غلبه خير به شر بهره مند شوند.
شبكه دوم: مثل هيچ كس
»عبدالحسن برزيده« در نخستين مجموعه تلويزيوني اش فيلم نامه اي از محلوجيان را تصوير كرده است و كيفيت نوشته هاي او بستگي عميقي به قوت كارگردان دارد كه متن او را جلوي دوربين مي برد. گروه بازيگران »مثل هيچ كس« چندان كه بايد مناسب يك سريال مناسبتي نيستند، به خصوص كه بازي ها به طور قطع با نظر كارگردان به شدت كنترل شده اند. داستان اين مجموعه باتوجه به فضا و ساختارش اگر در مقطع ماه رمضان اتفاق مي افتاد، همدلي بيشتري را برمي انگيخت. اما در هر حال »مثل هيچ كس« در شرايط حاضر باتوجه به خوبي و خوشي زندگي آدم هاي ماجرا و داستان به طور تقريبي تك خطي اش به كمك اختلافي كه بين جلال- اصغر همت- و داداشي و برادرهايش درنظر گرفته، به طور كامل روي اعصاب مخاطب تازه افطار كرده اش راه مي رود. موش دواني و فتنه انگيزي هاي شخصيتي با طينت و رفتار جلال كه به طور حتم در ادامه به ساير نزديكان داداشي نيز تسري خواهد يافت، از حسين ياري و به احتمال يكي دو تن از برادرها، قهرماناني تنها و ترحم برانگيز خواهد ساخت كه مخاطبان با وجود مشغوليت هاي ذهني و روحي اين روزها، نگران آنان خواهند شد. نگراني بينندگان »مثل هيچ كس« صرف نظر از ويژگي هايي كه بازي ها و كارگرداني دارند يا ندارند بسته به عمق فاجعه و پيش آمدهاي آتي، گستره وسيع تري خواهد يافت. در چنين وضعيتي، تجسم كنيد كه قلم نويسنده، بي بي دلسوز و مهربان (پروانه معصومي) و جواد عزتي (محمدحسن) شوخ و شنگ و مجلس گرم كن را هم با »مرگ« از دايره قصه اش حذف كند تا درام، تلخي مضاعفي را به بيننده تحميل كند. بيننده اي كه ثابت كرده شيفته تماشاي چنين داستان هاي غمباري در تلويزيون است، هرچند در پايان هر قسمت از اين كه احوالش ابري شده، شاكي و گله مند باشد. براي »مثل هيچ كس« اندوه و حس تلافي جويي مانند موتور محرك عمل مي كنند كه هرچقدر بيشتر خلق و تحريك شوند، عاطفه را بيشتر درگير خود مي كنند. از سوي ديگر كمبود بازيگران مطرح را در كار به جز اين موارد كه نقاط عطف داستان هستند، همان خانه قديمي و سرسبز سنتي و رابطه هاي صميمي اعضاي خانواده پر مي كنند، چرا كه بيننده امروز جاي خالي چنين مناسبات و لوكيشن هايي را به طور كامل در زندگي خود حس مي كند.
شبكه سوم: بزنگاه
شايد تا پيش از رويت دست پخت تازه »رضا عطاران« با نظر به ساخته هاي پيشين او، بداقبالي و شكستي برايش منظور نبود، اما انصافا »بزنگاه« آن چيزي نيست كه از اين طنزپرداز خوش فكر انتظار داشتيم، البته دست كم تا اين جا. بزنگاه در نگاه اول، مملو از قابليت هاي لازم براي يك سريال طنز است كه به دليل جنس متن به خوبي صيقل نخورده است. درميان بازيگران، حميد لولايي، علي صادقي و خود عطاران هر كدام وزنه اي در سريال هاي طنز هستند اما آيا به واقع اين جا از توان و سابقه آنان به كيفيت قبل و حداقل طي اين چند وقت، چيزي ديده ايم؟ پاسخ منفي است. خودمحوري بي جاي نقش عطاران همراه با حضور خنثي صادقي و انفعال لولايي ضربه بدي به كار زده اند. بزنگاه عمده قوتش رامديون شوخي هاي هر از چندگاه و مقطعي اش است كه در ضرباهنگ كند سريال به مرور فراموش مي شوند. اغلب موقعيت ها و شخصيت هاي بزنگاه با وجود گذشت چندين قسمت هنوز جا نيفتاده اند و تاكيد پررنگ بر اعتياد نادر »عطاران« به قصد هجو موجب شده تا اندك مزه آن هم رنگ ببازد. گويي سازندگان بزنگاه براي ساخت آن كمي »اعتياد به نفس اضافي« خرج كرده اند! و صرفا اتكا به سابقه موفق عوامل و در راس آنان، كارگردان كار شده است. اگرچه با اين وصف نبايد سهم و شانس بزنگاه را در رقابت مناسبتي امسال نايديده گرفت كه كار به مدد همان شوخي هايي كه ذكرشان رفت، تلوخوران پيش مي رود تا راه خود را در قسمت هاي بعدي بيابد. اگر در بخش هاي آينده، از ظرفيت هاي بازي و بداهه پردازي صادقي و سايران (محمود بهرامي، رضا نيكخواه و ..) در تلفيق با بازي عطاران سود جسته شود، احتمال صدرنشيني بزنگاه همان گونه كه پيش بيني مي شد قوت خواهد گرفت. گذشته ازاين ها شواهد حاكي از آن است كه عطاران در اثر جديدش فارغ از دغدغه هاي قبلي، به گونه اي نوگرايي تمايل نشان داده است؛ كاستن از لودگي ها و خنده گرفتن ها به هرقيمت، دكوپاژهاي غيرمسبوق از عطاران و به كارگيري تكنيك هايي نامناسب با آثار طنز اين سال هاي سيما نمونه هايي از اين دست هستند. براي قضاوت درباره بزنگاه باز هم بايد صبر كرد.
شبكه تهران (هم زمان پخش در شبكه خراسان): مامور بدرقه
سعيد سلطاني تاكنون سريال طنز در كارنامه اش نداشته و او را به عنوان ملودرام ساز تلويزيوني كه علاقه مند به فضاهاي روستايي و تاريخي نيز هست، مي شناسيم. البته ناگفته نماند كه اوايل دهه 70 يكي از آيتم هاي مجموعه »قصه هاي شب« با نام »كت و شلوار خواستگاري« را نيز تصويربرداري كرد كه به ظاهر، طنزش به ادعاي خود سلطاني تجربه جدي و دلچسبي در حيطه كمدي نبوده است. مامور بدرقه طبق شنيده ها تا اين جاي رقابت، پيشتازي نامحسوسي دارد. كار در روالي ايراني پسند و بي ادعا به خوبي مي خنداند. جواد رضويان و سيروس گرجستاني اگرچه به نظر مي رسد عرصه فراخي براي يكه تازي ندارند و به خصوص گرجستاني ولي در حال حاضر جواب داده اند. ضمن اين كه چهره ناشناخته اي براي مخاطب عام، يعني »محسن تابنده« آن قدر حضور خوبي دارد كه نياز به شناسنامه آن چناني تراشيدن برايش نباشد تا مخاطب را به او علاقه مند كند. تابنده به دليل چهره خاصش كه بيشتر منفي مي زند، مشكل دوچنداني براي بازي طنز داشته كه تلاشش در رفع اين مسئله مشهود است. مامور بدرقه در ميان سريال هاي ديگر ساعت پخش مطلوبي ندارد، اما با انتخاب قصه اي سراسر كمدي و بازيگران امتحان پس داده (مهرانه مهين ترابي و بهاره رهنما فراموش نشوند) جاي خود را ميان مخاطبان بازكرده است. شايد اگر سلطاني اندوخته هاي بيشتري از عالم طنز داشت،مامور بدرقه در جايگاه به مراتب بالاتري هم قرار مي گرفت، اما تا همين جا هم مي توان روي تجربه دلنشين جديد سلطاني حساب ويژه اي باز كرد.
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]