محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846100348
پژوهشي در وحي و نزول قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پژوهشي در وحي و نزول قرآن
اشاره: وحي و نزول قرآن از مهمترين و اساسيترين مسائل در حوزه دينپژوهي و قرآنپژوهي است و همچنان مدار بحثهاي فراواني در ميان دانشمندان معاصر است و شايسته پژوهش و تامل ميباشد. از اين رو در گفتگو با آقاي دكتر محمدرضا شاهرودي، استاد محترم علوم قرآني دانشگاه تهران، وحي و نزول قرآن را به بحث نهادهايم كه ماحصل گفتگو در پي ميآيد.
***
اولين پرسش درباره مفهوم و حقيقت وحي است.
من در ابتدا نگاهي به معناي لغوي وحي مياندازم. وحي در لغت عرب به معناي آگاهي سريع و برقآسايي است كه شخصي از شخص ديگر دريافت ميكند، به گونهاي كه اين آگاهي براي اطرافيان او ميسر نميشود. به قول مرحوم علامه طباطبايي: درك و شعوري مرموز. در زبان عرب انتقال اين آگاهي در باب اين ريشه بيان ميشود، كما اينكه در قرآن كريم امثال ، ، و نظاير آن را داريم. از شاعري چنين رسيده است كه:
نظرت اليها نظره فتحيرت
دقائق فكري فيبديع صفاتها
فاوحياليها الطرف انياحبها
فاثر ذاك الوحي و خباتها
يعني: نگاه (گوشهچشمم) به او وحي كرد كه من او را دوست دارم و اين وحي در وجنات او اثر گذارد. در سوره مريم ميخوانيم كه زكريا از محراب بر قوم خود حضور يافت: .اين همان معناي لغوي وحي است كه وحيكننده در اينجا زكريا و وحي پذيرنده قوم اوست. البته برخي از لغويان همچون ابنفارس هرگونه القاي مطلب به غير را، وحي دانستهاند؛ اما اكثر لغتشناسان عرب در مفهوم آن، اشاري بودن و خفاء را لحاظ كردهاند.
بنابر آگاهي مخفيانه و پنهاني كه رسولي از پيام آورنده به پيام گيرنده، پيغامي را در خفا ميرساند، مفهوم اصيل و حقيقي وحي است.
آيا وحي همان الهام و از همان نوع است؟
بله، ايرادي ندارد كه از آنچه ما به عنوان وحي ميشناسيم، تعبير به الهام هم بشود؛ الهامي كه خدا به بندگان خاص خود ميكند و وحي خود را در معاني گوناگون به كار ميبرد. از اين واژه هم ريشهاي در قرآن به كار رفته: كه در آن، الهام در معنايي شبيه به معناي لغوي استعمال شده، كما اينكه وحي نيز در اين معنا در قرآن كاربرد دارد، مثل آيه شريفه: و نيز آيه: كه در اين دو آيه وحي كردن مفهوم ايجاد يك غريزه و اعطاي فطرت در سرشت برخي از موجودات را دارد. البته استعمال وحي در اين دو آيه از مقوله استعاره است. يعني اعلام قولي براي يك اعلام ذاتي عاريه گرفته شده. بنابر آنچه عرض شد، والاترين الهام، الهام به انبيا يعني همان وحي است.
مقصود از وحي به پيامبران چيست؟
با توجه به آنچه عرض شد، وحي به پيامبران، اجمالا روشن شد. وحي به پيامبران كه در بيش از هفتاد جاي قرآن طرح شده، نخستين ويژگي انبياست كه ايشان با آن خصيصه از بزرگان و نوابع و برجستگان متمايز ميشدند. پديده وحي ايشان را از ديگر مصلحان و بزرگاني كه همواره در جامعه بشري حضور داشتهاند، جدا ميكند تا انسانهايي خاص عهدهدار هدايت بشر به سوي خدا بشوند؛ هدايتي كه از هواهاي نفساني خالي باشد و انسانها به دست انسانهايي به سوي خدا رهنمون شوند كه خدا راه هدايت به سوي خويش را به آنها تعليم كرده و خود آنها از خطا در كردار و گفتار و پندار مصوناند؛ يعني از مقام عصمت برخوردارند.
آيا پيامبران خود در ظهور پديده وحي نقش داشتهاند؟
در اينكه انبيا در راه خودسازي گامهاي ممتدي برداشتهاند و تلاشهاي فراواني براي اجابت نداي فطرت داشتهاند يا احيانا تحت تعاليم انبياي پيش از خود به وارستگيهايي رسيدهاند، چيزي است كه عقل و نقل تاريخ بر آن گواهي ميدهد.
بنابراين ويژگيهاي روحاني اكتسابي و اعطايي از حضرت باري تعالي به ايشان و توفيقات رباني به آنها اهليت ميبخشد، اهليت ارتباط روح پاك آنها با ملااعلي. همچنين لازم است انبيا و رسولان از خصوصيات اخلاقي و كرداري ممتازي برخوردار باشند؛ خصوصياتي كه ايشان را مقبوليت ميان مردم ميبخشد و مردم را در مقابل آنها متواضع ميكند. بنابراين به اين معنا انبيا در رسيدن به مقام نبوت و دريافت وحي خود نقش دارند.
اما اينكه اراده و لطف باريتعالي است كه حقايق برتر هستي را كه انسانهايعادي قادر به درك آن نيستند، به بندگان خاص خود ميآموزد و لاجرم اين هم نكتهاي است. كوتاه سخن آنكه: لطف ويژه خدا به بندگاني خاص و ارتباط بيانقطاع بندگاني به حضرت حق و عبادات و حضور بيغيبت در محضر خدا، انبيا را به مقام شايستگي درك وحي و لياقت رسالت الهي نايل ميكند. پس به اين معنا پيامبران در قابليت يافتن خود دخالت داشتهاند. اما اينكه پيامبر هر وقت بخواهد بتواند آيهاي بياورد، اين چنين نيست. وقتي به پيامبر پيشنهاد دادند كه: ، چه ميفرمايد؛ دستور ميگيرد كه بگويد: يعني بگو من حق ندارم از پيش خود آيهاي را جابجا كنم. و يا آيه كه انتظار دريافت وحي را به تصوير ميكشد و يا آيه اول سوره مجادله. اين قراين نشان ميدهد كه به اين معنا پيامبر تسلطي بر وحي ندارد و منتظر افاضه باري تعالي است.
راههاي ابلاغ وحي به پيامبران كدام است؟
در سوره شوري آيهاي است كه به وضوح راههاي سخن گفتن خدا با بندگانش را بيان ميكند: ، اين آيه ما را از راههاي وحي مطلع ميكند: اول اعلام قلبي و دوم خلق صدايي در فضا كه گوش پيامبر آن را بشنود؛ گرچه شخص متكلم را نبيند و سوم فرستادن فرشته وحي تا آنكه پيغام خدا را به پيامبرش برساند؛ حال آنكه پيامبر او را ببيند يا نبيند. به طور خلاصه ميتوانيم از اين سه صورت به الهام، تكليم و ارسال ملك تعبير كنيم.
آيا پديده وحي در مورد همه انبيا يكسان است؟
بله، وحي به عنوان يك حقيقت ماورايي كه انسانهاي برتر از آن برخوردار گشتهاند، يك ماهيت دارد: گرچه خصو صيات موجود افراد آن را از هم متفاوت ميكند.
وجه تشابه و تمايز ميان پديده وحي كه به حضرت محمد(ص) فرود ميآمد و آنچه بر پيامبران ديگر نازل ميشد، چيست؟
وجه تشابه وحي نازل شده بر پيامبر اكرم(ص) و ديگر انبياي عظام همان با خداست. طبق آنچه تاريخنگاران قرآن بيان كردهاند، وحي در آغاز نبوت پيامبر(ص)، بيشتر در خواب صورت ميگرفت. البته آن وحي كه قرآن كريم از آن شكل گرفته، تنها وحي مستقيم خدا به پيامبر(ص) و يا به واسطه فرشته وحي است. اميرالمومنين(ع) فرمودند:
اما اينكه وحي بر ديگر انبيا چگونه بوده است، در قرآن گزارشي درباره جزئيات وحي دريافت شده توسط انبيا، مشاهده نميكنيم؛ مثلا در آيه 97 بقره از دشمني يهوديان با جبرائيل مطلع ميشويم. حضرت موسي(ع) كليمالله بود: يا در مورد وحي در عالم رويا به حضرت ابراهيم(ع): در مورد وحي بر حضرت نوح(ع) گاه به صيغه معلوم: و گاه به صيغه مجهول: از سخن با حضرت نوح(ع) مطلع ميشويم. ولي برخلاف رواياتي كه حالت پيامبر(ص) و برخي جزئيات وحي به ايشان را براي ما روشن ميكند، در مورد ديگر پيامبران براي اطلاع از اين خصوصيات نيازمند دليل معتبريم.
آيا آنچه پيامبر(ص) از طريق وحي دريافت ميكرد، عينا براي مردم بيان ميكرد يا اينكه مفهوم را ميگرفت و با عباراتي متناسب بازگو ميكرد؟
پيامبر اكرم(ص) تمام آنچه از طريق وحي دريافته، به مردم ابلاغ كرده است. لحن آيات قرآن هم اين گونه دلالت دارد، گاه با فعل و گاه بدون اين فعل. با آنكه پيامبر(ص) در همه آيات موظف به تبليغ و تبيين پيام الهي براي مردم بودهاند، هرگونه كاستن و افزودن سخن غير، مصداق ترك امانت، افترا و است و همه اين صفات زشت گفتاري، از پيامبر(ص) به دور است. اين نظر جمهور مفسران و قرآنپژوهان در طول تاريخ اسلامي است.
پس فرق وحي و حديث پيامبر(ص) در چيست؟
اگر وحي را وحي قرآني بدانيم، با آنچه به عنوان حديث نبوي ميشناسيم، قطعا متفاوت است. ما معتقديم قرآن به صورت متواتر، نسل به نسل به ما
رسيده است، حال آنكه حديث پيامبر(ص)، كمتر از تواتر برخوردار و غالبا به صورت خبر واحد است؛ گرچه آن هم اگر شرايط خبر صحيح را داشته باشد، حجت است، اما در درجه دوم اعتبار قرار دارد. به عنوان مثال در بحث نسخ، اكثر علما خبر را گرچه صحيح هم باشد، ناسخ قرآن نميدانند. حتي اگر در روايتي آمده باشد كه فلان آيه ناسخ ديگر آيه است، نميتوانيم آيهاي را برطبق حديثي ناسخ ديگر آيه بدانيم؛ مگر آنكه ديگر شرايط نسخ وجود داشته باشد.
پيامبر(ص) چگونه وحي و فرمايش خودشان را از هم متمايز ميساختند؟
پيامبر(ص) در هنگام دريافت وحي شرايط ويژهاي پيدا ميكردند؛ مثلا در روايت داريم كه گاه در جمع اصحاب، براي ايشان حالت شبيه بيهوشي دست ميداد يا اينكه روايت شده، هنگام نزول سوره كوثر حالت سنگيني برايشان عارض شد. ديگر اينكه پيامبر(ص) مقيد بودند كه وحي را در نخستين لحظات نزول ثبت كنند و كتّاب وحي را فرا ميخواندند و دستور نگارش آيات را ميدادند و با اين كار مردم را از اينكه اين سخن، وحي است، مطلع ميكردند.
كتّاب و نويسندگان وحي چه كساني بودند؟ و چرا خود پيامبر(ص) قرآن را نمينوشتند با اينكه خود پيامبر در احاديث مختلف تاكيد برنوشتن قرآن و علوم و روايات ميكردند؟
همان طور كه ميدانيم پيامبر(ص) امي بودند؛ يعني نميخواندند و نمينوشتند. آياتي از سوره عنكبوت صراحت دارد كه پيش از وحي، پيامبر(ص) كتابي نميخواندند و با دستان خود چيزي نمينوشتند. ما معتقديم كه با آنكه پيامبران از كمالات عصر خود محروم نيستند، نمينوشتند. همانطور كه شيخ طوسي ميگويد: بنابراين پيامبران براي نوشتن نامهها و آيات نازل شده، به نگارندگاني احتياج داشتند.
برپايه ادله و شواهد، اولين كاتب پيامبر(ص) در مكه و كسي كه در طول حيات مبارك پيامبر(ص)، براي ايشان مينگاشت و پيامبر(ص) هم بسيار مراقب بودند چيزي از وحي از آن حضرت دور نيفتد، شخص حضرت علي(ع) بودهاند. ديگران هم همچون و در مدينه توفيق نگارش وحي را داشتهاند.
وحي در چه مواقعي برپيامبر(ص) فرود ميآمد؟ آيا هر وقت كه پيامبر انتظار داشت، وحي بر او نازل ميشد؟ آيا وحي در زمان و مكان خاصي اتفاق ميافتاد؟
نزول آيات الهي به مصلحت خداوند صورت گرفته است، نظير آنچه در ابتداي بعثت رخ داده است. گاهي اوقات هم پرسشي از پيامبر ميشد و پيامبر(ص) براي پاسخ به آن شخص، چشم انتظار آسمان ميگشت و گاهي پيشامدي رخ ميداد كه دريافت وحي آسماني و ارائه آن به جامعه مسلمين از ضرورتها بود.
در بسياري از روايات اسبابالنزول، مسئله طرح سوال يا پيشامد رخ داده و چشمانتظاري پيامبر(ص) به چشم ميخورد. اين مسائل، اين عقيده را قوت ميبخشد كه پيامبر(ص) در نزول جبرئيل، بيتاثير نبوده است. عظمت شخصيت پيامبر و آن زلالي روح و ارتباط بيانقطاع و حضور بيغياب حضرتش هم اين باور را تقويت ميكند؛ اما همه اينها بايد با صلاحديد خداوندي باشد. مسئله حكمت تدرج در تشريع و تنزيل و نزول آيات در طي بيست و سه سال هم به ما ميفهماند كه بايد آيات بروفق مقتضاي حكمت و در موقع مناسب خود نازل شده باشد.
از جهت مكان هم، نزول آيات به مكان خاصي مقيد نبوده است؛ در شهر مكه، مدينه، در سفرهاي پيامبر(ص)، احد و خندق و بدر و ديگر جاها، آياتي برپيامبر نازل شده است.
يكي از افترائاتي كه مستشرقان و بدگويان اسلام به پيامبر نسبت دادهاند، افسانه غرانيق است. افسانه يا حديث غرانيق چيست؟
طبري مينويسد: وقتي پيامبر(ص) در ميان جماعتي از قريش، در آستانه كعبه قرار داشت؛ درحالي كه اميد به نزول آيهاي داشت كه بين او و قومش الفت ايجاد كند، ناگاه سوره نجم نازل شد و پيامبر(ص) مشغول تلاوت آن شدند تا آنكه به آيات رسيدند، شيطان بر او چنين القا كرد: ، پيامبر(ص) آن را وحي پنداشته و در جماعت قريش تلاوت كردند و سپس بقيه سوره را خواندند تا آنكه با پايان رساندن آن، خود پيامبر و مسلمانان همچنين مشركان سجده كردند. اين خبر به گوش هجرتكنندگان به حبشه رسيد و آنان خوشحال از اينكه پيامبر با قوم خود به توافق رسيده، شروع به بازگشت به مكه كردند.
البته در حاشيه اين روايت دروغين آمده است: شب هنگام جبرئيل به نزد پيامبر(ص) آمد و از پيامبر خواست تا سوره نجم را به او عرضه دارد. وقتي پيامبر سوره را ميخواند، به اين دو جمله كه رسيد، جبرئيل گفت: اين دو
جمله را از كجا آوردهاي؟
پيامبر بسيار اندوهناك شد و ترس شديدي وجودش را گرفت. اين حزن و اندوه ادامه داشت تا آنكه آيه 52 سوره حج نازل شد كه ما هيچ رسول و پيامبري را نفرستاديم، جز آنكه وقتي تلاوت ميكرد، شيطان در تلاوتش (چيزي) ميافكند و خدا آنچه را شيطان ميافكند، از بين ميبرد و... اين آرامشي براي قلب اندوهگين پيامبر شد و از اين پس غصه از دل او رخ بربست و دلش آرام گرفت!!
اين اصل افسانهاي است كه به غرانيق معروف شده است. متاسفانه چنين روايتي همانطور كه عرض شد، در تفسير طبري و برخي تفاسير روايي اهل سنت همچون و برخي مجامع روايي ايشان؛ همچون به چشم ميخورد. مطلبي كه با قرآن ناسازگار است؛ چرا كه قرآن ميفرمايد: پس چگونه ميشود شيطان بر بنده خاص خدا چنين سلطهاي پيدا كند؟! و اصلا در آغاز سوره نجم ميفرمايد: و ما ينطق عن الهوي. ان هوالا وحي يوحي!
نظر ائمه حديث درباره آن چيست؟
اين حديث از حيث سند مخدوش است؛ زيرا است و اتصال سند آن تنها تا تابعين وجود دارد و به اصحاب نميرسد. ديگر آنكه اكثر پيشوايان حديث به كذب آن گواهي دادهاند و آن را خبري يا دانستهاند. نقد محتوي سند و تناقض آن با آياتي از كلامالله، منافات آن با مقام عصمت و ناسازگاري آن با آيات نجم سوره نجم و بالاخره اينكه اگر اين سخن راست بود، با انگيزهاي كه در مشركان و ديگر انسانها وجود داشته، شايع ميشد؛ به عبارت ديگر بايد خبري متواتر ميشد، از ديگر جهاتي است كه بطلان و دروغين بودن اين حديث را برملا ميكند.
مقصود از آيه چيست؟ و آيا پيامبر(ص) هم مانند ديگران دچار نسيان و فراموشي ميشوند؟
پيام اين آيه بشارتي است براي پيامبر(ص) در مورد حفظ و نگهداري آيات در روح و جان و ذهن او. مفهوم اين آيه نظير آيه 16 سوره قيامت است كه ميفرمايد: خدا در اين آيه، جمع و نگهداري قرآن خود را تضمين ميكند. همچنين در سوره مباركه طه ميخوانيم كه: كه در اين آيه پيامبر از شتاب در قرآن، يعني حركت زبان براي تكرار و تثبيت آن منع شده است.
مقصود كلي آيه بيان آموزش كامل قرائت آيات به پيامبر(ص) و بشارت به عدم فراموشي است. البته منظور اين نيست كه پيامبر(ص) دچار فراموشي ميشده و برخي از آيات از خاطرشان ميرفته، بلكه بيان يك موهبت الهي است و آن از خاطر نرفتن آيات الهي از ذهن ايشان است؛ لذا با يك حرف و يك جمله خبري ميفرمايد: يعني نتيجه آموزش الهي، فراموش نكردن تو خواهد بود.
جا دارد كه در اينجا به بحث هم بپردازيم. آغاز نزول قرآن چه وقت و به چه صورت بود؟
در پاسخ به اين سوال، تاريخ پژوهان قرآن كريم به يك باور قطعي دست نيافتهاند. برخي معتقدند آغاز نزول با سه يا پنج آيه اول سوره بوده است. اين نظريه با روايتي از امام صادق(ع) تاييد ميشود كه در اين نظريه، مكان نزول، و زمان آن هنگام بعثت نبي مكرم است.
ديگر نظريه آن است كه آيه نخستين آيه نازله بر پيامبر(ص) است. اين نظريه با روايتي كه از جابربن عبدالله انصاري رسيده، تاييد ميشود. بر اين پايه، وقتي پيامبر(ص) از مجاورت حرا، بازگشت ميكنند، در صحرا با فرشته وحي مواجه ميشوند و لرزهاي آن حضرت را فراميگيرد. به دنبال آن نزد خديجه ميآيند و ميفرمايند كه مرا دثاري بپوشانيد كه در اينجا نازل ميشود: اما زمخشري ميگويد: اكثر مفسرين بر اين باورند كه سوره اولين سوره نازل شده است كه رواياتي مويد اين نظريه ميباشد؛ از جمله روايتي كه طبرسي از حضرت علي (ع) آورده كه: از ثواب قرائت قرآن از پيامبر (ص) پرسش كردم، آن حضرت هم مرا از ثواب سوره سوره قرآن، به ترتيب نزول آن از آسمان آگاه ساختند و اولين آيات نازل شده، سوره حمد و سپس و بعد از آن بود.
مرحوم آيتالله معرفت معتقدند اين سه ديدگاه به راحتي با هم قابل جمع هستند، زيرا پيامبر از ابتداي بعثت نماز ميگزاردند و حضرت علي (ع)، جعفر و زيدبن حارثه و حضرت خديجه (ع)، همراه ايشان نماز ميخواندند و طبق ادله محكم، نماز ايشان بدون سوره حمد نبود. بنابراين اولين سوره نازل شده، به طور كامل، سوره حمد بود و اولين آيات كه به عنوان بشارت نبوت پيامبر برايشان نازل شده، آيات سه يا پنجگانه سوره علق بود و پس از مدتي آيات اول سوره مدثر نازل شده است.
عليهذا آيات مدثر نخستين آيات نيستند، بلكه جابر، خود چنين برداشتي را از كلام پيامبر (ص) داشته است و كيفيت نزول سوره حمد، طبق روايت واحدي در اسباب النزول خود چنين است كه پيامبر (ص) وقتي با خود خلوت ميكردند، ندايي ميشنيدند و از آن دچار اضطراب ميگشتند.
در آخرين بار فرشته ندا داد: يا محمد! حضرت فرمودند: لبيك.فرشتهگفت: بگو بسماللهالرحمنالرحيم، الحمدلله ربالعالمين... ولاالضالين.هنگام نزول اين آيات، طبعا منطبق با آغاز بعثت است.
كيفيت نزول كتب آسماني ديگر چگونه بود؟
كيفيت نزول كتب آسماني ديگر براي ما چندان روشن نيست، گرچه در آياتي چند، مسئله وحي بر انبياي پيشين مطرح شده، به عنوان مثال از آيه 32 سوره فرقان: كه اعتراض بر پيامبر است كه چرا قرآن يكجا نازل نگرديد، استفاده كردهاند كه كتب پيشين نزولي دفعي و يك باره داشتهاند يا در آيه دوم سوره آل عمران تعبير به در كنار كه باز مويد نزول دفعي تورات و انجيل و نزول تدريجي قرآن است.
نزول قرآن در ماه رمضان كه در قرآن بدان تصريح شده با نزول آياتي از آن در هنگام بعثت، چگونه قابل جمع است؟
قرآن در شب قدر از شبهاي ماه رمضان و به احتمال قوي شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان نازل شده كه علاوه بر سوره قدر، آيه 185 سوره بقره و سومين آيه سوره دخان به اين انزال دلالت دارند. در بسياري از تواريخ و كتب تفسير مسئله سه سال فاصله بين بعثت پيامبر در ماه رجب و نزول قرآن
كريم مطرح شده. در و شيخ طوسي روايت داريم كه پس از سه سال نبوت پيامبر (ص) اين آيه نازل شد كه كه در اينجا پيامبر مامور ميشوند دعوت خود را اظهار كنند و بعد هم در شب قدر، قرآن يكجا بر قلب پيامبر (ص) نازل ميشود.
اين نحوه جمع، با روايتي از امام صادق (ع) كه مدت نزول قرآن را 20 سال مطرح ميكند و روايتي كه ميگويد واز ميان متاخرين، فيض كاشاني كه فرموده است: .، طرفدار اين نظريه و تاويلاند. مرحوم علامه طباطبايي هم براي قرآن دو مقام قائل است: يكي مقامي كه در آن، قرآن حقيقتي داراي وحدت، بدون تفصيل و تجريد است و ديگري مقامي كه در آن تفصيل بر قرآن عارض ميشود كه فرمود: در جايي كه براي حقيقت نخست فرموده باشد: كه بنده حقير، بيشتر به اين نظريه گرايش دارم. گرچه همه راههاي جمع، طرفداراني از ميان بزرگان اسلامي دارد.
حكمت نزول تدريجي قرآن را در چه ميدانيد؟
دانشمندان، حكمتهاي متعددي براي نزول تدريجي قرآن ذكر كردهاند كه من به عنوان نمونه، به برخي از آنها اشاره ميكنم: 1 حوادث، رويدادها و نيازمنديهاي گوناگوني در زمان پيامبر(ص) رخ ميداد كه اينها به تدريج اتفاق ميافتاد، بنابراين اقتضا ميكرد قرآن هم تدريجا و گام به گام حوادث و رويدادها و... نازل شود. 2 اگر قرآن يكباره نازل ميشد و احكام و قوانين يك دفعه به مردم ابلاغ ميگشت، مردم زير بار اين احكام و قوانين و وظايف نميرفتند. 3 نزول قرآن به صورت تدريجي، فرصت بهتري ميداد تا مردم در مضامين و محتواي آيات تامل و تعمق كنند. 4 بعضي ازآيات قرآن ناسخ بعضي ديگر بوده، يعني لازم بود كه خداوند، مردم را براي مدتي به عمل و يا ترك عمل در مورد امري موظف كند و پس از مدتي به مقتضاي حكمت، احكام سابق را با فرماني ديگر تغيير دهد. البته دانشمندان علوم قرآني حكمتهاي ديگري هم ذكر كردهاند كه من در اينجا از ذكر آنها خودداري ميكنم و شما را به كتب علوم قرآني ارجاع ميدهم.
به عنوان آخرين سوال ميخواهم بپرسم آخرين آيه و سورهاي كه بر پيامبر نازل شده، چيست؟
طبق رواياتي، آخرين سوره نازل شده، سوره است. روايتي نيز هست كه سوره را آخرين سوره نازل شده، معرفي ميكند. اين سوره در سال نهم بعد از سال فتح مكه، هنگام بازگشت پيامبر(ص) از تبوك نازل شد و آيات ابتداي آن كه نازل شد، حضرت آن آيات را به همراه حضرت علي(ع) فرستادند تا به جماعتي از مشركين قرائت كنند. از آنجا كه سوره نصر در بردارنده بشارت پيروزي است و سوره برائت يك سال بعد از فتح مكه نازل شده، جمع اين روايات متضاد اين گونه است كه آخرين سوره كه به طور كامل نازل شده، سوره نصر است و آخرين سوره به اعتبار سرآغاز آن، برائت است.اما درباره آخرين آيه نازل شده بايد بگويم كه در اين مورد هم نقلهاي گوناگوني است. روايتي وجود دارد مبني بر اينكه آخرين آيه نازله، آيه است.
طبق اين روايت، اين آيه پس از آيه 280 سوره بقره قرار ميگيرد. برخي از قرآنپژوهان نقل قول يعقوبي را ارجح ميدانند، يعقوبي آيه ، يعني آيه شريفه را آيه پاياني و خاتمه نزول قرآن ميداند.به هر حال آرا فراواني در اين مسئله وجود دارد و روايات زيادي نيز رسيده كه البته به معصوم(ع) منتهي نميشود.
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 459]
-
گوناگون
پربازدیدترینها