واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه شبهاي قدر/بغض سالهاي غدير در شب قدر از گلوي چاه فرو نشست
خبرگزاري مهر - گروه استانها: ديشب تاريخ به خون خط كوفي روايت شد و نخلها با گيسواني پريشان به گريه نشستند و بعد بغض سالهاي غدير از گلوي چاه در شب قدر فرو نشست.
به گزارش خبرنگار مهر، ديشب كسي در كوچه هاي سرد وتاريك كوفه عشق قسمت نمي كرد و شمشيرهاي كين و جهالت فرق حقيقت را دو نيمه كرد وپيشاني بلند ماه در محراب به خون نشست.
ديشب دوباره حلاوت وصل روح پاك عاشقي رسيد؛ يعني تبلور «و نفخت فيه من روحي» در كالبد خاكي، در حقيقت حلقه اتصال بندگان با خالق هستي كه از اول رمضان آغاز گشته است در شبهاي قدر به اوج خود ميرسد.
ديشب آسمان و زمين باهم يكي شده بودند و شنهرچه به خونين ترين اذان صبح تاريخ نزديك ترمي شدي مي توانستي صداي پاي ياس كبود را بهتر بشنوي، لحظه ديدار نزديك است اينك همه عرشيان به پيشوازي امام خويش به زمين آمده اند.
ديشب درهاي رحمت الهي گشوده شد، فرشتگان نظارهگر اعمال و شب زندهداريهاي بندگان عاشقي بودند كه سر بر سجده شكر ساييده و او را ميخوانند تا اندكي از خوان بيكران رحمتش براي ادامه زندگي و ره توشه سفر آخرت به روي آنان گشوده شود.
شبهاي قدر فرا رسيدند تا شايد بار ديگر با واسطه قرار دادن مردي از تبار عشق به درگاه حضرت دوست آمرزيده شويم.
چه شگفت انگيز است پيوند اين دو شب قدر! و چه اسرار آميز است رابطه نسخه عيني قرآن و نسخه كتبي آن! و چه درس آموز است سنت شب قدري كه يادآور اين داد و ستد در ميان آسمان و زمين است!
ديشب شب تقدير بود، زمين و زمينيان چه سعادتي داشتند، اينك فرشتگان براي تعزيت حضور حضرت عشق، امير دلها بر اين فرش قدم رنجه كرده اند.
اين سلام آوران الهي آمده بودند تا سپيده دم از هرچه كه در سرنوشت آدميان نقشي ايفا كند و از هر نعمتي كه در بركشيدن خاك¬نشينان سهمي داشته باشد، به قدر ظرفيت و خواست حقيقي شان به آنان عرضه كنند ... تا آدمي با اين ارمغان الهي بتواند عروج كندد و خود را از اين خاكدان تنگ و تاريك رها سازد.
فرود آمدن ملائكه، مقدمه اي است براي به پرواز درآمدن انسان. از همين روست كه اين يك شب، از هزار ماه بهتر است كه اگر همين يك شب، پاس داشته شود و ارزش آن شناخته شود، عمر زميني آدمي را بستر صعود و عروج مي سازد وگرنه، قدر آدمي همطراز ساير خاكيان خواهد بود.
خدايا مي دانم دير زماني است كه راه را گم كرده ام مي دانم در اين راه كه گام بر مي دارم عاقبتي به غير از فنا در انتظارم نيست مي دانم ديگر ...
نمي دانم كه كدامين گناه تاريخ بر گردن من نهاده شده است! نمي دانم اين تاوان كدامين اشتباه من است! فقط مي دانم كه اين بار با هميشه تفاوت دارم ...
خود مي دانم كه زندگانيم بسيار آشفته و خفت بار و آميخته به بار گناهان و زشتي اعمالم است اما...
با چه رويي بخوانيمت، وقتي هموراه عهد مي بنديم ومي شكنيم، توبه مي كنيم وهمان دم، در تار وپود گمراهي خود فراموش مي شويم؟
ديشب همه آمده بودند زن و مرد، پير و جوان، تو دوباره ما را خوانده بودي، دوباره اجازه حضور داده اي... صداي اذان كه بلند شد ما لحظه به لحظه به تو نزديك تر شديم وهواي تو در ما جريان يافت وما تهي از تمام نيست ها در تو رها شديم.... الهي العفو، الهي العفو..... سبحانك يا لاالله الا انت... الغوث ...الغوث... خلصنا من النار يا رب....
الهي، شب هاي قدر است وپيشاني سنگ خورده غلفتمان را در پيشگاه حضورت بالا مي آوريم.... بگذار در پشت درهاي استغاثه، سر برديوار عنايتت بگذاريم وهاي وهاي بگريم.
اي وسعت درك ناشندني! بگذار بند از بال وجود بگشايم و به سوي بي كرانه ات پربگيريم.
قدر، باران رحمتي است كه در جويبار هر فرد و هر جمع به اندازه او جاري است.
شخصيت افراد به گونه اي شكل گرفته كه بعضي از آنان توان پذيرش جريان رودي وسيع از رحمت و بركت قدر را دارند و برخي ديگر، زمينه كمتري براي جذب رحمت و عنايت دارند. برخي هيچگونه آمادگي ندارند تا آنجا كه زمينه وجودشان چون سنگي سخت و نفوذناپذير است.
حقيقت شب قدر از نوع حقايق قرآني است و همان طور كه قرآن شفا و درمان است، شب قدر نيز اين گونه است.
توكه ديشب از غافله جا مانده اي فردا شب فرداهاي ديگري هست كه درهاي رحمت خدا همچنان بر روي تو باز است...
خوشا آنان كه از حق برگرفتند از اين پس عشق را در برگرفتند
الهي! بندهي تو ام، سلطان نفسم فرما
در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم غنيمت دان و من را هم دعا كن
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]