تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817118139




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سياست - ملاك انتخاب


واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سياست - ملاك انتخاب


سياست - ملاك انتخاب

تقي رحماني:زماني كه سيداشراف‌الدين قزويني اختلافات سران مشروطه را ملاحظه كرد با سرودن مخمس‌بلندي به نام كار ايران با خداست، نارضايتي خود را از رقابت‌هاي فردي كه مشروطه را به سوي فروپاشي مي‌برد، نشان داد. رضا افشار از بنيان‌گذاران تئوري ايران نوين و عضو حلقه برلين كه در زمان رضاخان از بنيانگذاران ايران متمركز با زبان واحد و مركزگرايي بود، عنصر ايراني را صاحب سه ويژگي مي‌دانست.

1-‌ قدرت تقليد، كه فناوري و مدرن شدن او را ممكن مي‌كند، 2-‌ فردگرايي و اتميزه بودن و خود بودن 3- خودشيفتگي كه مي‌تواند به خودكامگي يا ديكتاتوري منتهي شود. نگاه رضا افشار ايرانيان را با ديكتاتوري صالح كه افراد ايراني توان فناوري و مدرن‌شدن را دارند به سوي ايران نوين خواهد برد. اين ديكتاتوري صالح، رضا پهلوي بود. به عقيده نگارنده ايران نوين با همين تبيين رضا افشار شكل گرفته است و اين نوع فردگرايي كه به خودمحوري ختم مي‌شد بديلي نيافت. دكتر مصدق مي‌گويد كه افرادي براي تاسيس حزب دعوت مي‌شوند اما همين كه اعضاي مركزيت انتخاب شدند، مابقي به دنبال كار مي‌روند. مهندس بازرگان مي‌گويد كه اگر خدا همكار بخواهد همه ايرانيان در صف قرار مي‌گيرند. اما اگر خدا اعلام كند كه رفتگر مي‌خواهد، هيچ ايراني در صف نمي‌ايستد.
به‌نظر مي‌رسد كه اگر مهندس بازرگان به‌جاي همه ايرانيان، واژه نخبگان را به كار مي‌برد، جمله‌اش به صواب نزديك‌تر بود.
يك جامعه‌شناس برجسته ايراني مي‌گفت راه نجات ايران، برقراري سيستم همه شاهي است كه هركس در حوزه خود مستقل و در حوزه بزرگ‌تر مديريت و نه رهبري شود. چون اگر همه چيز در يكي خلاصه شود يك شاهنشاه به‌وجود مي‌آورد كه به ديكتاتوري ختم مي‌شود.
اما بايد ديد كه اين سخنان چقدر درست و به صواب نزديك است. به تعبير محمدعابد جابري، ميشل فوكو تفاوت موساي نبي با پادشاه يوناني را اينگونه بازگو مي‌كند كه موساي نبي نقش هدايت، پدري و رفاقت را با هم اجرا مي‌كند و اما پادشاه يونان فقط رهبر است نه پدر و رفيق. ميشل فوكو اين ويژگي را براي پادشاهان شرقي و پيامبران تسري مي‌دهد. انگار به نظر مي‌رسد كه برخي با توجه به اينكه نفر اول ويژگي پيامبرانه و پادشاهي دارند مي‌خواهند نفر اول باشند.
عده‌اي نيز بر اين باورند كه در تاريخ فقط از نفر اول سخن مي‌رود، پس يا اول باشيم يا اصلا نباشيم. به‌عنوان مثال نهضت ملي يعني مصدق و فاطمي، در حالي‌كه در نهضت ملي نقش عباس قلي بازرگان، كاشاني، محمود راسخ افشار و شمشيري فراموش مي‌شود يا اينكه نهضت آزادي يعني بازرگان، مجاهدين خلق يعني محمد حنيف‌نژاد.
اين فردگرايي در ميان اپوزيسيون و پوزيسيون در كنار بي‌ساختاري جامعه ما در نهايت به فردمحوري منتهي مي‌شود كه نتيجه آن بازتوليد سيكل معيوب فردمحوري به جاي جمع‌محوري و ساختارسازي است.
مزمن شدن بيماري محورفردي در تاريخ گذشته ما با ورود مدرنيته ناموزون‌تر شده است. به‌عنوان نمونه در ساختار سنتي، پادشاه نژادي خاص داشت، اما ديگران براي مقامات زيردست با يكديگر رقابت مي‌كردند، اما با فروپاشي نظام كهن، فقدان شكل‌گيري ساختار سلسله مراتبي مدرن در هم ريختگي پست و مقام در جامعه دوچندان شده است. نخست‌وزيران مهم دوره مشروطه در بند و زندان فردمحوري ماندند، بعد از آن رقابت براي اول بودن به حذف دوستان و رقيبان حزبي، مملكتي و غيره انجاميد كه بازگفتن خود مثنوي هفتادمن مي‌شود. به‌نظر مي‌رسد كه تاكنون در نهادهاي مدني اصناف، احزاب و حكومت، فردمحوري مانع از شكل‌گيري ساختارهاي دموكراتيك شده و مي‌شود. توصيه اخلاقي نيز راه به جايي نمي‌برد و وجود چند فرد اخلاقي در نهاد و احزاب مشكل‌گشا نشده است بلكه رفتار اخلاقي برخي از بزرگواران ميدان را براي فرصت‌طلبان آماده كرده و تواضع برخي از فعالان بزرگ سياسي- مدني در سپردن پست و مقام به ديگران، موجب درس‌آموزي نشده بلكه عرصه را براي فعاليت نااهلان بيشتر فراهم كرده و فرصت‌طلبان را در گرفتن پست‌ها شجاع‌تر كرده است. تواضع‌ بسياري از فعالان در گذشته موجب ترويج فرهنگ و يا تظاهر شده است در حالي‌كه افراد در سودا و تمناي دست يافتن به مقام و شهرت بودند اما در ظاهر خود را دست شسته از مقام و شهرت نشان داده و در باطن مخالف اين ادعا عمل مي‌كردند، در نتيجه نفاق و رياي خود را نشان داده‌اند كه نتايج معكوس به بار آورده است يعني جاه‌طلبي و خواستن مقام و شهرت اگر چندان مطلوب نيست اما اگر علني و با رعايت قاعده بازي انجام بگيرد، مسئله قبيح و مذموم نيست اما حذف ديگري دروغ‌گويي و ريا و عدم شفافيت و پنهان كردن قدرت‌طلبي در پس تكليف و فشار ديگران و غيره امري مذموم و نادرست است. ريا و تظاهر و تواضع دروغين موجب مي‌شود كه فرد يا افراد از امر نه‌چندان پسنديده به كاري مذموم و حتي پست گرايش پيدا كنند. اين ويژگي منفي اگر در كنار فردمحوري قرار گيرد، كار را به مراتب نادرست‌تر مي‌كند چراكه هم در فرهنگ سنتي ما و هم فرهنگ درون افراد، در يك ساختار داراي اهميت وافري هستند، به‌عنوان نمونه در مناصب حزبي، صنفي و حكومتي پست‌ها داراي ارزش هستند، و برتري يك پست به معني ناديده گرفتن پست‌هاي ديگر نيست، حتي يك مقام پرجلوه مانند رياست‌جمهوري در مقابل مقام وزارت خارجه كه متخصص آن داراي عمر زماني طولاني‌تر از رياست‌جمهوري در دنياي سياست است حتي به‌دليل مطرح بودن طولاني، گاه پرارج‌تر است. مقايسه نيكسون با كيسينجر يا كارتر با برژنيسكي، همچنين يك كارشناس راهبردي جايگاه مخصوص و ارزشي خود را داراست. در سلسله مراتب دنياي مدرن پست‌ها اهميت دارند، اگرچه متفاوت‌اند. ساختار به پست‌ها جلوه مي‌دهد اين جلوه فقط براي يك نفر نيست. به‌عنوان نمونه جوزف بايدن در مقام معاونت باراك اوباما كانديداي رياست‌جمهوري آمريكا احساس حقارت نمي‌كند. شخصيت و استقلال فردي وي تحت تاثير اوباما قرار نمي‌گيرد. چراكه در ساختارها، مقام‌ها و جايگاه‌هاي خاص خود را حفظ مي‌كنند در عين حال به مقام دولتي، يا حزبي يا صنفي به مناسبت ساختاري احترام ويژه‌ گذاشته مي‌شود. اما شخصيت افراد محفوظ مي‌ماند، چراكه بالاترين پست مطابق راي‌گيري به‌دست مي‌آيد كه الزاما بهترين انتخاب نيست.
همچنين بايد توجه داشت، مقام انتخابي پاسخگو است، داراي اختيار قانوني است و بعد از مدت زماني بايد دوباره تن به انتخاب بدهد و زمان محدودي براي داشتن پست و مقام دارد. اما نظريه‌پردازان و متخصصان مدت زمان بيشتري را در عمل و نظر در جامعه مي‌مانند. در اين ساختار اخلاق بهتر رعايت مي‌شود. نياز به ابرانسان‌ها كمتر مي‌شود و در نتيجه از شخصيت‌سازي كاذب‌ پرهيز مي‌شود، اما شخصيت‌ها شكل مي‌گيرند. فراموش نكنيم كه امام علي از مردم مي‌خواست كه او را نصيحت كنند، نه اينكه وي را تمجيد و ستايش كنند. اما چرا در جامعه ما فقط نفر اول را مي‌بينند، آن هم در جامعه‌اي كه در ظاهر علت تن دادن به مقام برحسب تكليف و احساس مسووليت است. اما انگار هر فرد فكر مي‌كند كه تنها او مي‌تواند كشتي توفان‌زده را به ساحل نجات برساند يا اينكه كشتي را از توفان نجات دهد و ديگري براي اين كار وجود ندارد.
اين ويژگي بازتوليد غيرساختاري براي چرخش قدرت در اصناف، احزاب و حاكمان مي‌كند و عنصر مادام‌العمر عدم بازنشستگي در مقام را در افراد به‌وجود مي‌آورد. به‌ عبارتي همين شايسته‌ها، موجب مي‌شوند كه استعدادها رشد نكنند و ثابت ماندن افراد در مقام و پست توجيه شوند. در صورتي‌كه همگان مي‌دانند، همين مقام‌هاي مادام‌العمر‌شده از آغاز بر سر اين پست و مقام نبوده‌اند. اما وابسته كردن همه امور و ساختار صنفي، حزبي و حكومتي به يك فرد توجيه اخلاقي هم مي‌يابد و اينكه در صورت فقدان فرد مورد نظر همه‌چيز از ميان مي‌رود. اما كمتر پرسيده مي‌شود كه چرا فرد مورد نظر تا اين حد محوريت يافته است. در نتيجه اينكه همه‌چيز به يك فرد وابسته مي‌شوند، در نقش نفر اول بسيار مبالغه مي‌شود. اين مبالغه تا آن حد است كه تبديل به واقعيت كاذب مي‌شود. فردمحوري، تظاهر و ريا در عدم گرايش به پست و مقام در صورت بودن جانشين مناسب، اما به‌گونه‌اي رفتار كردن كه جانشيني تربيت نشود يا هر رقيب احتمالي طرد شود، بازتوليد فرد‌محوري مي‌شود.
فردمحوري در سوداي كسب مقام برتر بودن به اندازه‌اي است كه همه افراد مدعي را درگير تصاحب يك پست يا چند پست مي‌كند. اين درگيري منجر به پرده‌دري و حرمت‌زدايي از يكديگر مي‌شود كه باز در نهايت يك فرد پاك و مابقي ناپاك يا آلوده جلوه خواهند كرد. از موارد مهم، كانديدا شدن براي انتخابات رياست‌جمهوري است. همه مي‌خواهند رئيس‌جمهور باشند و بس. انگار نه معاونت و نه وزارت ارزش دارد. در حالي‌كه پست‌هاي معاونت اول و وزارت امور خارجه و وزارت كشور كمتر از مقام رياست‌جمهوري نيست. در انتخابات نهم رياست‌جمهوري چند اصولگرا و چند اصلاح‌طلب كانديدا شدند در حالي‌كه هيچكدام به نفع يكديگر كنار نرفتند. همين فردمحوري صاحب مقام و پست برتر بودن باعث رقابت و در نهايت حتي رقابت‌ غيراخلاقي در ميان برخي از كانديداها شد. در انتخابات هفتم رياست‌جمهوري، چند ملي- مذهبي كانديدا شدند كه در صورت تاييد صلاحيت معلوم نبود كه آيا به نفع هم كنار مي‌روند يا نه؟ چون كانديدا شدن برخي از آنان بدون هماهنگي با يكديگر بود. اين قاعده براي اپوزيسيون و پوزيسيون‌ حكمفرماست. حتي روشنفكران سعي مي‌كنند، مدام تريبون داشته باشند و براي داشتن تريبون برخي از انصاف خارج شده و زيراب ديگران را مي‌زنند و مي‌پندارند بايد هميشه در مراسم در مقام سخنران باشند يا صفحه نشريات را در انحصار خود داشته باشند. برخي از چهره‌هاي اپوزيسيون به تنهايي خود را عامل نجات و رهبر جامعه مي‌دانند و به‌تنهايي اعلاميه صادر مي‌كنند و بيانيه‌ دستوري مي‌دهند. به نظر مي‌رسد كه در فقدان ساختار و قانونمندي؛‌ رفتار و اخلاق كارايي ندارد، مگر براي معدودي.
به عنوان مثال براي انتخابات آينده كشمكش ميان جناح‌هاي حاكميت به شكل غيراصولي بالا گرفته است. در اين ميان اصلاح‌طلبان حكومتي در قالب طرفداران خاتمي و كروبي با يكديگر به جدالي فرسايشي دست زده‌اند، اين جدال تا به حدي است كه وجود جناح رقيب در اين كشمكش فراموش شده است. طرح عجولانه خاتمي و كانديدا كردن شتاب‌زده كروبي نشان مي‌دهد كه به جاي طرح برنامه‌هاي ممكن در چارچوب توان كانديداها با طرح‌كردن كانديداها به جاي برنامه طيف‌هاي اصلاح‌طلب حكومتي، بيشتر به دنبال يافتن موقعيت تيمي، جناحي و فردي هستند تا استحكام يكپارچه جناح اصلاح‌طلب حاكميت. توجه به اينكه ‌آن غربيان جاه‌طلب چرا مي‌توانند در چارچوب ساختار، قانون اخلاقي‌تر از مدعيان مسلمان عمل كنند، جاي بحث فراوان دارد. اين رفتار را مقايسه كنيد با كانديداتوري حسن حبيبي به جاي مهندس بازرگان، به وسيله نهضت آزادي در سال 1358 و تمكين بازرگان با وجود مخالفت با اين سياست نهضت آزادي، آن وقت مشخص مي‌شود كه رفتار اخلاقي در چارچوب ضوابط امكان‌پذير است. تخريب بي‌محابا در ميان نيروهاي درون حاكميت از يكديگر كار را به جايي رسانده است كه هاشمي‌رفسنجاني شكايت از تخريب خود را به نزد خداوند مي‌برد. از همين رو است كه بايد ادعاهايي را در ميدان عمل سنجيد كه چگونه رابطه‌اي افراد و جريان‌ها ميان اخلاق، ساختار و مقررات برقرار مي‌كنند. در همين رقابت‌ تخريبي خاتمي و كروبي مگر نمي‌شود كه يكي رئيس‌جمهور و ديگر معاون اول وي شود، مگر ظرفيت‌ براي تحول‌پذيري چقدر است؟
ارائه برنامه و توان اجراي آن با توجه به ظرفيت ساختار قدرت و فردي كه امكان پيشبرد اين برنامه‌ها را دارد، مي‌تواند ملاك انتخاب نوري، خاتمي، كروبي، عارف و نجفي براي كانديداتوري رياست‌جمهوري از سوي اصلاح‌طلبان حكومتي باشد.
اما از طرفي رقابت تخريبي ميان طرفداران كروبي و خاتمي به حدي است كه ايشان فراموش كرده‌اند كه شرايط ساخت قدرت امكان رقابت سالم به ايشان را مي‌دهد يا نه. اينكه مردم چه ميزان در اين انتخابات شركت مي‌كنند و ديگر آنكه امكان راي‌آوري براي اصلاح‌طلبان چقدر وجود دارد. طرفداران ايشان فراموش كرده‌اند كه عكس‌العمل مردمي كه به اصلاح‌طلبان رغبت نشان مي‌دهند نسبت به تخريب و جدايي انفعال و بي‌تفاوتي است.
 شنبه 30 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن