تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820944543




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عاشيق ها، هنرمندان موسيقي فولکلوريک آذربايجان


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: عاشيق هاي آذربايجان را بايد در ميان آن دسته از هنرمنداني جاي داد که سازشان نواي عشق و شيفتگي و کلامشان بيان معنويت و دلدادگي است.

عاشيق ها به معنايي کامل‌ترين هنرمندان آذربايجان هستند زيرا که آنها هم صاحبان سخن هستند، شعر مي‌سرايند، هم خالق موسيقي‌اند و کلام موزون و ريتم و آهنگ مي‌سازند و ابداع گر و توليد کننده وجد و همين طور هم مجري شعر و آهنگ خود هستند ، پس صنعتکاراني را با ويژگي‌ها شاعري، موسيقيداني و اجراي موسيقي در بر مي گيرند.


عاشيق‌ها توان خلق و توليد و اجرا هنرشان را توأمان دارند که اين مزيت بر ابعاد هنرشان مي افزايد.


بر اساس آثار موجود، مسووليت عاشيق ها ، گاهي هم حل مشکلات مردم، قضاوت در اختلافات موجود بين مردم، راهنمايي وظايف مردم، حتي معلمي و آموزش بوده است.


"خاستگاه عاشيق ها"


هرچند براي شکل گيري و زايش هنر "عاشيقي" تاريخ دقيقي نمي‌توان مشخص کرد، اما به نوعي مي‌توان قدمت صنعت عاشيقي را با حيات مردم منطقه آذربايجان همسان پنداشت.
آنچه که مهم است توجه به اين نکته است که هنر عاشيقي در بستر رشد تاريخي خود با باورهاي مردم منطقه، همساز و هماهنگ شده و با ساخت‌هاي اجتماعي آنان همراهي کرده و منجر به ايجاد و تشکل يک سويه هنري با ابعاد گسترده‌‌اي مرکب از شعر، موسيقي، کلام شده است.


تاثير اين هنر تا جايي است که با وجود گسترش انواع موسيقي، هنر عاشيقي چنان زنده و پويا در بين اقوام مناطق گيتي پهناور از جمله ايران، ترکيه، جمهوري‌هاي شوروي سابق باقي مانده و تا چين گسترش يافته است.


به استناد آثار بجا مانده تاريخي، عاشيق ها در گذشته در منطقه، رل يک شخصيت فيلسوف و عالم را ايفا مي کردند.


بر اساس مطالعات تاريخي انجام گرفته بعد از گرويدن مردم آذربايجان به دين اسلام در قرن هفتم ميلادي، صنعت عاشيقي با باورهاي اسلام هماهنگ ‌شده و به حيات خود ادامه مي‌دهد.


بنا به رواياتي اولين کسي که در آذربايجان با دين اسلام آشنا مي‌شود پيري فرزانه به نام "د‌ده قورقود" قهرمان اسطوره‌هاي آذري‌هاست که اين معنا يعني پذيرش اسلام از سوي د‌ده قورقود در مقدمه نسخ مختلف کتاب "دده قورقود" محفوظ است.


"عاشيق" در گذر زمان نام هاي مختلفي به خود گرفته و تثبيت نام عاشيق به عنوان شاعران ساز به دست دوره گرد، بعد از پذيرش اسلام در ميان آذربايجاني ها مرتبط است.


براي معادل لفظ "عاشيق" به عنوان هنرمندان موسيقي سنتي آذربايجان به نام هايي چون "باخشي" و "اوزان" نيز بر مي خوريم.


نشانه اي از واژه باخشي، امروزه نيز در جغرافياي استان باقي مانده است، به طوري که براي نمونه در سلماس هنوز روستايي به نام باخشي کندي (بخش کندي) و يا در اروميه دژي به نام باخشي قلعه‌سي وجود دارد.


همچنين در کتاب دده قورقود کهن‌ترين اثر مکتوب آذربايجاني، اوزان نام خنياگر دوره‌گردي است که در شأن قهرمانان حماسه مي‌سرايد و دعاي خير بدرقه راه آنان مي‌کند.


خود د‌ده قورقود نيز يک اوزان قوپوز به دستي است که ويژگي‌اش حضور در مجالس بعد از پيروزي قهرمانهاي داستان هايش و توصيف و تمجيد و شعر سرايي در خصوص آنهاست.


هنوز هم در برخي از مناطق جغرافيايي آذربايجان به محدوده و آبادي‌هايي مزين به نام اوزان رو به رومي‌شويم که نمونه‌هايي از آن در اروميه ده اي است به نام اوزان کندي و در سلماس نيز روستايي به نام گلعذان "گُل اوزان" وجود دارد.


در اهميت و تدوين جايگاه عاشيق‌ها در ميان مردم آذربايجان همين قدر کفايت مي کند که عاشيق را "ائلجه ‌بيلن" (داناي ايل و قوم) و ساز آنها را قوپوز ناميده‌اند.


در مکتب هنري عاشيقي آذربايجان، عاشيق ها را رتبه بندي نيز کرده اند و عالي‌ترين مرتبه آن بنا به استشهاد تاريخ، نام "د‌ده" برخود گرفته است که اين مرتبه تا امروز هم ادامه دارد و حتي در دوره معاصر، تخلص شعري برخي شاعران هجايي‌گو و شاعراني که اقدام به سرودن انواع اشعار عاشيقي کرده‌اند نيز دده است.


با ورود به دوره اسلامي، مفاهيمي چون الهيات ، عشق به خدا، عشق به همنوع، وطن پرستي، جهاد با نفس و ديگر مفاهيم معنوي و انساني در کلام عاشيق جاي گرفته است.


از "دده قورقود" تا "ديري‌لي قورباني" که تحقق واژه عاشيق و شکل‌گيري اين واژه و به نوعي بنيانگذاري مکتب عاشيقي در آذربايجان با او شروع مي‌شود به نام هاي بزرگي چون عاشيق پاشا، يونس امره و ملا قاسم شيرواني بر مي خوريم.


ديري‌لي قورباني عاشيقي ‌است که ايشيق را خطاب نام خود قرار داده و در مرحله گذر اوزان به اوزان عاشيق قرار گرفته و اين يک بيت از اوست که مي‌گويد:


من بو دنيادا عاشيقام عاشيق دئييلم ايشيقام (در دنيا من عاشيق هستم - عاشيق نيستم ايشيق هستم)


بنا به اقوالي تبديل ايشيق (روشنايي) به عاشيق با ديري لي قورباني شروع مي‌شود.


اگر در تکامل لفظ عاشيقي سه مرحله 1) اوزان 2) اوزان - عاشيق و 3) عاشيقي را مبناي مطالعات و رشد پروسه تاريخي عاشيقي قرار دهيم در مرحله اوزاني با لفظ د‌ده و شخصيت‌هايي چون د‌ده قورقود، د‌ده‌يادگار ـ در مرحله اوزان عاشيق، نمايندگاني چون عاشيق پاشا، يونس امره و در مرحله سوم يعني دوره صرف عاشيقي با اشخاصي چون خسته قاسم، توفارقانلي عباس و ديگران رو به رو مي‌شويم که در راس هرم مرحله سوم نام ديري‌لي قرباني قرار مي‌گيرد.


از مرحله اوزاني تا عاشيقي، با تکامل وسيله موسيقي اين صنعت نيز رو به رو هستيم به طوري که قوپوز به ساز عاشيقي تبديل مي‌شود.


شعر نيز جز تفکيک ناپذير از هنر عاشيقي است که با تنوع زيادي روبه روست به طوري که در ادبيات عاشيقي با انواع شعرها چون قوشما، گرايلي، باياتي، استادنامه، تجنيس و مخمس و در نثر نيز نوعي داستان نويسي حماسي و قهرماني در کنار ادبياتي با مضمون اجتماعي و عاشقانه مي توان سراغ گرفت.


در مورد ساز عاشيقي يعني قوپوز نيز نظرهاي مختلفي وجود دارد.


قوپوز، ساز عاشيق هاي محلي آذربايجان آلتي شبيه تار و مرکب از 9 سيم است.


عاشيق هايي که ساز به دست مي گيرند معتقدند ساز تا در فراخناي سينه جاي نگيرد و نمي توان از آن آواي عشق شنيد.


عاشيق‌هاي آذربايجان شاعراني هستند با قامتي استوار و مقاوم چون سرو و هر چه قدر هم پير و ناتوان هم شوند بازهم ايستاده هنرنمايي مي‌کنند چرا که عشق هيچوقت قامت خميده را بر نمي‌تابد.


"عاشيقي در دوره اسلامي"


اهميت صنعت عاشيقي در دوره اسلامي ضرورت اين نکته را مورد تاکيد قرار مي‌دهد که نگاهي خاص به ويژگي‌هاي اين صنعت بعد از ورود اسلام در بين مردم منطقه داشته باشيم.


ادبيات عاشيقي دوران اسلامي مجموعه‌اي بسيار غني و گرانبهاست که معارف قرآني، ميراث نياکان، فولکلور آذربايجان، رشادتهاي قهرمانان و مفاهيمي چون مردي و مردانگي و کفرستيزي را در خود جاي داده است.


نخستين عاشيقي که در دوره اول اسلامي نام و ذکري از هنر وي در برخي متون آمده فردي است که (ترکي کيشي) نام دارد و به فارسي نيز شعرهايي از او باقي مانده و در دربار غزنويان نيز حرمت خاصي داشته و منزلتي را آزموده است و اين بيت از منوچهري دامغاني :


(به راه ترکي، مانا که طوبتر گويي تو شعر ترکي برخوان مراد شعر غزي) خطاب به اوست.


د‌ده قورقود خود نيز که امروز از احترام خاصي به خاطر ثبت آثار حماسي و تاريخي قوم ترک در بين اقوام آذري دارد به عنوان بزرگترين نماينده عاشيق هاي دوره اول بر صفحه ادبيات عاشيقي آذربايجان نامش مي‌درخشد.


دوره جديد عاشيقي با رسمي شدن تشيع در ايران آغاز مي‌شود.


از اين دوره به بعد ادبيات عاشيقي، دوشادوش ادبيات رسمي موجوديت خود را به رخ مي‌کشد و حتي در گسترش خود مساعي تمام بکار مي‌برد به طوري که اين دوران را مي‌توان دوره طلايي ادبيات عاشيقي نام نهاد و تبيين آرمانهاي شيعي در کلام و زبان عاشيق‌هاي ايراني نيز مربوط به اين دوره است.


عاشيق قرباني، عاشيق عباس توفارقانلي، ساري عاشيق، عاشيق جنون، خسته قاسيم، عاشيق پري، عاشيق واله، عاشيق علعسگر، عاشيق حسين از عاشيق‌هاي دوره اسلامي و دوره شيعي هستند که آثار جاودانه‌اي از خود به يادگار نهاده‌اند.


بيشترين آثار خلق شده توسط اين عاشيق‌ها، شامل منظومه‌هاي حماسي ـ مذهبي، غنائي - مذهبي و منظومه‌هاي اساطيري هستند که نمونه‌هاي بسياري از اينها نظير فتح خيبر، کور اوغلو، عاشيق قريب، اصلي و کرم، نرگس خاتون، منظومه علي (ع) در دسترس است.


از اين عاشيق ها آثار ديگري نيز بر جاي مانده که اغلب يادگاري ادبي و هنري دوره دوم عاشيق هاي آذربايجان را تشکيل مي‌دهند.


اينجا ذکر اين نکته ضروري است که ادبيات عاشيقي وابستگي عميقي با علايق مردم، آرزوها و آرمانهاي آنان و فولکلور محيط اجتماعي آذربايجان دارد و يا يافته است.


مي‌توان گفت صنعت عاشيقي تا سالهاي اخير اهميت ويژه‌اي در ايجاد و تداوم علايق و خواست‌هاي مردمي ايفا کرده و در اين وادي به آرمان هاي مردمان صورت داستاني و حماسي و قهرماني داده است.


نفوذ عاشيقي تا حدي بود که در بين اقوام ترک در شهر و روستاهاي اين مناطق، قهوه‌خانه يا محل تجمعي را نمي‌توانستي بيابي که از وجود يک عاشيق بي‌بهره باشد.


عاشيق‌ها افرادي بودند که در دوره اسلامي در آذربايجان ايران تا پيش از ظهور و گسترش تلويزيون به عنوان کانون ادبيات و ارتباط دهنده ايده ها و آمال مردم با ذوق ادبي و هنري جامعه نقش اساسي ايفا کرده‌اند.


علاوه بر حضور عاشيق‌ها در قهوه‌خانه ها و هنرنمايي و داستان‌پردازي و تار زني شان، حضور آنها در مراسم جشن و شادي، در عروسي‌ها و در آيين‌هاي مختلف مردم با گرفتن ساز و نواختنش مفهوم مي‌يافت.


عاشيقان در برهه‌هاي مختلف براي تثبيت حضور مردمي‌شان ده ‌به ‌ده، و ايل به ايل و کوي به کوي به حرکت در مي‌آمدند و با رسوخ در قلب‌ها در ماندگاري هنرشان ايفاي نقش مي‌کردند.


با وجود کمرنگ شدن نقش عاشيقي در بين جوانان شهري، اما هنوز هم در برخي از مناطق روستايي به خصوص در بين پيران قوم ، داستان هاي عاشيق‌ها دهان به دهان مي‌گردد و به مسووليت تقويت فرهنگ شفاهي مردم و اثر گذاري‌اش در جوامع روستايي تداوم مي‌بخشد و نفوذ معنوي‌اش را در دل ها عميق‌تر مي‌سازد.


با وجود عام بودن لفظ عاشيقي در آذربايجان بايد عاشيق‌هاي اين خطه را به دو دسته تقسيم کرد.


گروه اول عاشيق‌هايي که مجري هستند و خلق ادبي ندارند و تنها مهارتشان ساز زدن و خواندن اشعار و ذکر داستان هاي عاشيقي است که اينها را بايد عاشيق‌هاي اجراگر ناميد.


گروه دوم عاشيق هايي هستند که تاثيرشان در رشد هنر عاشيقي انکارناپذير است.


تاثير اين طيف از عاشيق‌ها، جلوگيري از حذف شدن اين نوع هنر و نقل و انتقال اين صنعت و مداومت و گسترش و گرم نگهداشتن هنر عاشيقي بوده است.


اين گروه عاشيق‌هايي را در بر مي‌گيرد که خلاقيت‌هاي سرشاري در زمينه شعرسرايي، سخن و ساز و موسيقي داشته و دارند و به نوعي ابداع‌گري و خلاقيت‌هايي در زمينه اين صنعت ويژه نشان داده‌اند.


اين نوع عاشيق‌ها در کنار اجراي سرودهاي مردمي، خود روايت‌گر داستان ها و آموزه‌هايي هستند که با علايق مردم آميخته شده و حقاً بايد به اينها لقب عاشيق داده شود که جامعه نيز خود اين دين را به عاشيق‌هاي مزبور با خطاب کردن و دادن لقب استاد به آنها ، انتخاب لفظ "ائلجه‌ييلن" و يا "دده" به خوبي ادا کرده است.


اين گروه دوم علاوه بر اينکه مجري همه آهنگ‌هاي بومي و فولکلوريک جامعه‌شان بوده‌اند در تطبيق با روحيات مردمي، خواسته‌ها، شکست‌ها، پيروزي‌ها، آمال و آرزوها، نقل احوال‌شان و ثبت آسودگي و ناراحتي‌هايشان آفرينشگر آهنگ هايي نيز شده‌اند که 72 آهنگ ويژه ساز عاشيقي از قول اين صاحبان ساز و سخن در حافظه مردم اين خطه ثبت شده است.


گذشته از منظومه‌سازي و خلق ريتم و آهنگ و ابداع شيوه خاص موسيقي اغلب در انواع 12 گانه شعر هجايي ترکي نيز صاحب ديوان و آثاري هستند که بسياري از اين ديوان ها نيز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به زيور چاپ آراسته شده‌اند.


"نغمه‌ها و آهنگ‌هاي عاشيقي"


عاشيق، هنرمندي ساززن و ترانه‌سراست، هنرمندي است که با سازش موجوديت مي‌يابد، عاشيق بي‌ساز، هنرمند کاملي نيست، همان طور که عاشيق بي‌سخن نيز مرد هنر به معناي واقعي آن خوانده نمي‌شود.


در فولکلور منطقه، ساز با عاشيق معنا مي‌يابد و عاشيق با سازش شناخته مي‌شود ساز عاشيق، نغمه‌ ها و ملودي‌ها و آهنگ هايي را درون خود دارد که اجراي هنرمندانه آن دل هر شنونده‌اي را به سوي آن موسيقي مي‌کشاند.


آهنگ‌ها، نغمه‌هاي عاشيقي در بين آذربايجاني ها به "عاشيق‌ هاوالاري" موسوم است.


عاشيق در اين نغمه‌ها و ملودي‌ها، عواطف، احساسات، شيفتگي‌ها، سختي‌ها، عشق‌ها، خواسته ها و باورها و ... را مي‌آزمايد، خود تجربه مي‌کند و به نسل هاي آتي منتقل مي‌کند.


وقتي سيم هاي ساز عاشيق مرتعش مي‌شوند، هر آنچه پيرامون عاشيق را گرفته از طبيعت و انسان و موجودات همه سکوت اختيار مي‌کنند تا نواي شاد يا حزين ساز نويد‌بخش زندگي سرشار با اميد شود.


غافل نبايد بود که تمامي عاشيق ها، هنرمنداني به معناي کامل آن استاد نيستند بلکه در آذربايجان عاشيق هايي وجود دارد که ايفاگر هنر عاشيقي‌اند ولي عاشيق هنرمند نيستند بايد بين دوگونه عاشيق تمايز قايل شد.


عاشيق هاي استاد، عاشيق هايي را در بر مي‌گيرد که در خلق هنر عاشيقي از جنبه‌هاي مختلف شعري، آهنگ، داستان‌سرايي، اجرا و نمايش مهارت تمام دارند و ابداع کننده و خلاق هستند و صد البته اين نوع عاشيقان لقب "د‌ده" مي‌گيرند که تعداد اين عاشيق ها چندان زياد نيست و نامهايي از آنها (در ادوار مختلف رشد هنر عاشيقي) در کتاب هاي تاريخ ادبيات ثبت شده و به يادگار مانده است.


عاشيق ها را بايد هنرمنداني ناميد که مساعي تمام براي حفظ آداب و رسوم، کرده و در بر پايي آيين‌هاي ديني و آرماني سعي فراوان کرده اند.


ساز عاشيق ها در مناطق مختلف آذربايجان با تفاوت هاي اندکي ديده شده است اين تفاوت در ظاهر ساز نيست بلکه شکل ساز در همه جاي آذربايجان تقريبا شبيه است و تفاوتي که در ساز عاشيق ها وجود دارد در سيم ها و پرده ‌ساز است.


تکامل ساز عاشيقي قوم ترک از دو سيم تا 9 سيم را در جاي جاي آذربايجان مي‌توان مشاهده کرد.
از ديگر فرق هايي که در اجراي هنر عاشيقي در مناطق مختلف آذربايجان وجود دارد در گروه نوازندگان است در برخي از مناطق از جمله تبريز و قره‌داغ عاشيق ها هنر خود را با استفاده از گروه نوازندگان مرکب از بالابانچي، قاوالچي و زورناچي به نمايش مي‌گذارند.


در برخي از ديگر مکان هاي آذربايجان از جمله شهرهاي مختلف آذربايجان‌ غربي هنرمند عاشيق ترجيح مي‌دهد به تنهايي و با اتکا به ساز خود هنرنمايي کند.


"ويژگي هاي اجراي برنامه عاشيق ها"


عاشيق ها در همه جاي آذربايجان و همواره هنر خود را ايستاده و با قامتي افراشته و ترجيحاً با لباس ويژه و رسمي که سنخيت و هماهنگي با لباس قديم منطقه دارد اجرا مي‌کنند.


عاشيق ها، گاها براي به هيجان آوردن شنوندگان و علاقه مندان اين هنر، در حين ايفاي برنامه از حرکاتي چون بالا و پايين بردن کاسه ساز يا بازوي ساز يا قرار دادن ساز در پشت گردن يا کوبيدن پاي بر زمين به خصوص به هنگام اجراي نغمه‌هاي حربي و حماسي استفاده مي‌کنند.


از ديگر ويژگي هاي اجرا به اين نکته نيز مي‌توان اشاره کرد که عاشيق ها با توجه به تن صدا و زير و بمي تارهاي صوتي‌شان اقدام به کوک‌کردن ساز مي‌کنند بدين صورت که عاشيقي که صداي زير دارد سازها مطابق با اين صدا و عاشيقي که صداي بم دارد ساز را بم کوک مي‌کند.


"نغمه‌هاي ايجاد شده با ساز عاشيقي"


تعداد آهنگ‌هاي ايجاد شده به وسيله عاشيق هاي استاد را 72 و 73 آهنگ ذکر کرده اند که با تاثير و تاثر از گسترش انواع موسيقي و آلت‌هاي موسيقيايي در دوران معاصر تعداد اين آهنگ ها به 140 مورد رسيده است.


برخي از آهنگ هاي عاشيقي به نام ايجاد کننده هاي آنها يا ارادت به برخي از افراد از جمله شاه خطايي، اکبري، کسمه‌کرم، حبيبي، امراهي، پناهي، حيدري و جمشيدي و غيره برخي به نام مکان هاي جغرافيايي چون اردوباد گوزللمه‌سي، ترکيه گرايلي‌سي، شاماخي، قره‌عيني، ميصري، شرقي، قره‌باغي و غيره مشهور شده‌اند.


بنا به سلايق و برخورد مردم مناطق با هنر عاشيقي برخي از آهنگ ها نيز در برخي از مناطق آذربايجان، طرفدار زياد يافته و به دفعات و مکرر اجرا شده و به نوعي اجراي بيشتر و تکرار آن آهنگ به بومي شدن آن نغمه در آن منطقه انجاميده است.


همچنين در بعضي از مناطق يک آهنگ گاها به دو نام يا در مکاني به نامي و در محيطي ديگر به اسمي ديگر اجرا شده است که براي نمونه مخمس تبريز در برخي از مناطق به نام آهنگ دستاني ناميده شده است.


آهنگ هاي نواخته شده توسط عاشيق ها را در يک جمع‌ بندي کلي مي‌توان به سه نوع آهنگ يعني آهنگ هاي بلند (يوخاري هاوا)، آهنگ هاي کوتاه (آشاغي هاوا) و نغمه‌هاي ميانه (اورتا هاوا) تقسيم کرد.


آهنگ هاي بلند طالب صداي بم هستند و بايد ساز به صورت بم کوک شده و آهنگ هاي کوتاه گرايش به صداي زير دارند.


بنا به ادعاي عاشيق هاي چيره‌دست آهنگ هاي بلند خوانندگان آنها را خسته نمي‌کنند ولي نغمه‌هاي کوتاه با توجه به ويژگي هايشان اجراي سختي دارند و سبب خستگي عاشيق ها مي‌شوند.


در تقسيم‌بندي آهنگ ها نيز آهنگ هاي موسوم به کسمه (کسمه ديوان، کسمه کوراوغلو، کسمه کشيش اوغلو) برخي از گؤزللمه‌ها (تره‌کمه گوزل لمه‌سي، اوردوباد گوزل لمه سي، کرم گوزل لمه سي)، گرايلي‌ها (همدان گرايلي‌سي، اووچي‌گرايلي‌سي، ترکيه گرايلي‌سي)، تجنيس‌ها (معمولي و جيغالي تجنيس) تاجيري، قهرماني، قارص، غربتي، يانيق کرم، دستان، قوجاقارتال و ... جزو آهنگ هاي بلند هستند.


در نغمه‌هاي مياني نيز آهنگ هايي چون قره‌عيني، آراز، عسگري، ماهور، قره‌باغ، هشتري، شور، کوراوغلو حربي، سالاما و غيره جاي مي‌گيرند.


در آهنگ هاي پايين نيز آهنگ‌هايي چون سماعي، بهمني، کسمه‌هجراني، شيرواني، پناهي، شرقي و کوراوغلو به چشم مي‌خورد.


استفاده از پرده هاي ساز عاشيقي نيز با آهنگ ها و زير و بمي ملودي‌هاي نواخته شده ارتباط دارد


در شکل اوليه پيدايش و زايش آهنگ هاي عاشيقي نيز فولکلور جاي ويژه‌اي دارد آهنگ ها و نغمه‌هاي هنر عاشيقي پيوند بسيار نزديکي با فولکلور دارد و شايد بتوان اين ادعا را اثبات کرد که ملودي‌هاي عاشيقي از انواع هنر فولکلوريک آذربايجان محسوب مي‌شوند.


بنا به بررسي‌هاي محققان، نواهاي عاشيقي به همراه خلق داستان ها ايجاد شده‌اند و بدين صورت که همراه با تعريف داستاني نغمه‌هاي موسيقي در روايت آن ايفاي نقش مي‌کردند که بعدها آهنگ هاي اين هنر به صورت مستقل نيز به اجرا درآمدند.


در دوره‌‌هاي بعدي اجراهاي آهنگين فولکلوريک هنر عاشيقي مقام‌هاي رسمي موسيقي را نيز درک کرده و عاشيق هاي چيره‌دست با ساز، ملودي و نغمه‌ها و نواهاي مقامي چون گاه، سه‌گاه، شور و بيات را اجرا کرده‌اند و امروز نيز اين آواها پرده ‌به‌ پرده، نغمه ‌به ‌نغمه، صوت به صوت و سينه به سينه اجرا مي‌شود.


ساز عاشيقي از دو قسمت چاناق (کاسه) و دسته (بازو) تشکيل شده که کاسه ساز از جنس عمدتا درخت توت و دسته نيز از درخت گردو (از ساير درختان نيز ساخته مي‌شود) تشکيل شده است.


پرده‌هاي ساز که از انواع الياف مصنوعي و حتي در ازمنه قديم از روده گوسفند بودند، بر روي دسته (بازو) قرار مي‌گيرند و موقعيت دسته ساز را قسمت به قسمت از صداي بم تا زير گسترش مي‌دهند.


پر کاربردترين پرده ساز عاشيقي را شاه پرده مي‌گويند.


بر روي کاسه ساز برخي از عاشيق ها کنده کاري‌ها و منبت‌ها و معرق‌کاري نيز انجام شده و برخي از سازهاي قديمي نيز به عنوان ميراث بزرگي از هنر و فرهنگ منطقه در موزه‌ها و گنجينه‌هاي جهان نگهداري مي‌شوند.


"شعر عاشيقي"


هنر عاشيقي از گونه‌هاي ادبيات شفاهي مردم آذربايجان محسوب مي‌شود، هر آنچه در ادبيات شفاهي مکتوم است ويژگي‌هايش را در هنر عاشيقي نيز مي توان ديد، به گونه‌اي که در شعر و داستان عاشيقي، به وفور به رسوم و عادات، شيوه‌هاي زندگي، تلاش، مردمداري، خواسته ها و آرزوها، علايق و ... بر مي‌خوريم.


دوري از دنياگرايي، مردي و مردانگي، انسان دوستي، مبارزه با ظلم، حق خواهي و عدالت‌جويي از موضوع هايي هستند که شعر عاشيقي را با مسايل مختلف زندگي پيوند مي‌دهند.


همچنين در مطالعه آثار باقيمانده از شاعران عاشيق يا عاشيق ها‌ي شاعر، به خوبي وضعيت سياسي زمانه انعکاس يافته که در روشن ساختن بسياري از مسايل نقش آفريني مي‌کند.


شعر عاشيقي نيز مانند خود لفظ عاشيق يا ساز عاشيقي که به نام هاي اوزان و قوپوز در تاريخ ثبت شده‌اند، در ازمنه قديم نام ويژه خود را داشته است.


اين شعر ـ يعني شعر وابسته به صفت عاشيقي ـ در زمان قديم "سوي" خوانده مي‌شد و شاعر لقب "سوي‌چي" را داشت که بعدها سوي به "قوشما" تغيير نام داد و در دوره‌هاي بعد، قوشما خود نوعي از شعر هنر عاشيقي خوانده شده است.


در کتاب دده قورقود با نوع اوليه شعر عاشيقي يعني "سوي" مواجه مي‌شويم، سوي قديم از نظر ساختار شعري همچنين از نظر صناعت شعري دچار نوعي پريشاني است شعري است که وزن و قافيه منسجمي ندارد و صرفا آهنگش در اتکا به قوپوز شکل مي‌گيرد.


شعرهاي شاعران عاشيق نيز تاکنون با توجه به ويژگي‌ بالا گرايش به انواع شعر هجايي داشته و به همين خاطر است که وزن و نوع اين شعرها در قالب هجا انسجام مي يابد و شعر عروضي کمتر در ميان اشعار عاشيقي ديده مي شود.


در انواع شعر عاشيقي از 4 و 5 هجا و 7 هجا و 8 هجا و 11 هجا و 12 هجا تا 16 هجا در انواع مختلف چون تصنيف، باياتي، قوشما، ديوان و غيره ديده مي‌شود.
شعرهاي اوليه ادبيات عاشيقي بنا به اقوالي، "باياتي" هستند.


باياتي‌ها نوعي از شعر عاشيقي‌اند و البته اجتماعي که در چهار مصراع و هر مصراع 7 هجا سروده شده‌اند.


از طريق باياتي است که راه ورود به ساير انواع شعري در صفت عاشيقي گشوده مي‌شود.


بنا به تحقيقاتي، با ايجاد تنوع در شعر عاشيقي و گسترش انواع شعر عاشيقي، ساز عاشيقي نيز تکامل يافته و ابعادش گسترده شده و مناسب اجرا براي اشعار خلق شده را يافته است.


افزايش تعداد سيم هاي ساز عاشيقي تا 9 سيم نيز ارتباط مستقيم با گسترش انواع شعري دارد.


در هر صورت در هنر عاشيقي، ساز و کلام و موسيقي و متن و موسيقي و متن وحدتي ايجاد مي‌کنند که اين وحدت باز هم و وجود فرد عاشيق و ايفاگري هنري‌اش معنا مي‌يابد و با اين ويژگي‌هاست که عاشيقي هنري جانبه و چند وجهي و صد البته جامع از شعر، گويندگي، خوانندگي، موسيقي و تئاتر است.


رابطه نزديکي در هر صورت بين نغمه‌هاي عاشيقي با نوع شعر وجود دارد و شايد بتوان اين نکته را بدين صورت شرح داد که بسياري از آهنگ هاي هنر عاشيقي براي انواع شعر ساخته شده‌اند و به همين دليل است که در نغمه‌هاي عاشيق ها به اسامي آهنگ‌هايي در قالب انواع شعرها يعني گرايلي، تجنيس، ديواني قوشما و مخمس بر مي‌خوريم و حتي برخي از پژوهشگران آهنگ هاي عاشيقي را با توجه به نوع شعر آن تقسيم‌بندي کرده‌اند که ملودي‌هاي گرايلي، آهنگ هاي تجنيس، باياتي‌ها و نغمه‌ها قوشما از آن جمله‌اند.


در کنار انواع شعر عاشيقي که بنا به قافيه، وزن و کاربرد کلمات تقسيم مي‌شوند، از نظر مضمون نيز شعر عاشيقي به انواع مختلفي تقسيم‌پذير است.


تقسيم ثانويه را بايد وابسته به صنايع بديعي و مهارت‌هاي شعري دانست، هر چند بسياري از محققان در زمينه انواع شعر عاشيقي بصورت پيوسته تقسيم مربوط به صناعت را نيز جزو انواع شعر عاشيقي آورده‌اند.


درست است که انواعي چون استادنامه، دئييشمه، تجنيس، شعر بي‌نقطه را مي‌توان نوع مستقل از سروده‌هاي عاشيقي قلمداد نمود ولي خود شيوه منحصر با ويژگي خاص محسوب نمي‌شوند بلکه در قالب‌هاي شعري چون قوشما، گرايلي و ديواني متجلي مي‌شوند.


براي مثال تجنيس در اشکال مختلف در ادبيات عاشيقي بروز و ظهور کرده که نشان دهنده ذوق بالاي هنرمندان است.


از جمله تجنيس‌هاي با کاربرد ويژه در شعر عاشيقي جيغاتي تجنيس، تجنيس حروف و دوداق دئيمز است که سرودنشان نيز مشکل و دشوار است.


برخي از ادبيات شناسان تجنيس را نوع ويژه اي از شعر عاشيقي عنوان کرده اند در صورتي که تجنيس صرفاً مهارت در کاربرد قافيه و رديف همسان با معاني مختلف است و در شيوه سرودن عين قوشماست با همان قوافي.


از ديگر صناعت‌هاي شعر عاشيقي، ‌ مي‌توان به وجودنامه، معراج‌نامه، احوالات آخرت و قيامت، دوداق‌دئيمز، اشعار بي‌نقطه، جيغالي، جيغالي تجنيس، اشعار بي‌سايه ، وارون حروفات اشاره کرد.


در وجودنامه، عاشيق از مراحل هستي شامل کودکي، جواني، پيري و مرگ سخن مي‌گويد و اين مراحل را به تصوير مي‌کشد که نوعي از استادنامه محسوب مي‌شود.


معراج نامه شعري از اشعار عاشيقي را با مضمون معراج پيامبر اسلام (ص) در بر مي‌گيرد.


در شعر احوالات قيامت نيز عاشيق از اخبار قيامت سخن مي‌گويد.


در دوداق دئيمز عاشيق حرفهايي را انتخاب مي‌کند که به هنگام قرائت شعر، لب‌ها همديگر را در نمي‌يابد و لمس نمي‌کند.


اشعار بي‌نقطه نيز کاربردش در شعر عاشيقي آذربايجان ايران که با استفاده از الفباي عربي خلق مي‌شود مي‌توان ديد و آن استفاده از حروفي که نقطه ندارند است.


جيغا و جيغالي تجنيس نيز از ديگر مهارتهاي شعر عاشيقي بشمار مي‌روند. در اين نوع، عاشيق در شعري که مثلاً به قوشما سروده شده، يک باياتي با همان قافيه در اثناي سروده بکار مي‌برد.
در نوع شعري بي‌سايه عاشيق از مفاهيم مجردي چون ملائک، جهنم و بهشت، توبه، پيامبر، خورشيد، ماه، ستارگان، آب، باد، آيينه و سلام سخن مي‌گويد که از خود سايه‌اي ندارند.


صنعت، در شعر عاشيقي از مهارت‌ها و توان و دانش عاشيق سرچشمه مي‌گيرد و وسعت علم و آگاهي عاشيق و ميزان آشنايي‌اش به ادبيات و صنايع ادبي مي‌تواند موثر در زيباسازي کلامش باشد.


"محيط ‌هاي عاشيقي"


يکي از ميراث‌هاي هنري آذربايجان، اشعار و موسيقي فولکلوريک و ويژه عاشيقي است و دامنه اين ميراث به حدي گسترده است که مي‌توان ادعا کرد اين ثروت، گنجينه‌اي گرانبهاست که هرگز تمام نمي‌شود.


هنر تمام ناشدني عاشيقي در ذات خود با روحيات و خلقيات مردم در هم آميخته و به همين خاطر است که اقوامي که در هر يک از اقليم‌هاي سرزمين آذربايجان يا جهان زندگي مي‌کنند، با هنر عاشيقي غريبه نيستند، به خصوص نسل قديمي‌تر که هنوز هم در سينه خود اشعار، داستان ها و حکايت‌هايي از عاشيق ها و خاطراتي از رونق بخشي اين هنرمندان سيار به مجالس شور و شادي شان را محفوظ دارند.


هنر عاشيقي که از پدران و اجداد آذربايجان به نسل حاضر به ارث رسيده، سرشار از معنويت، جسارت، صميميت و محبت و عاطفه است و به خاطر ويژگي‌هايش که محورش انسان و زندگي اجتماعي و معنويات مربوط به انسان است در تمامي مناطق آذربايجان گسترده شده، به طوري که هيچ نقطه اي از آذربايجان را نمي‌توان يافت که اين هنر بدانجا راه نيافته باشد.

در گذشته نه چندان دور مجالس شادماني، مراسم سور، يا عروسي در دهات آذربايجان غربي، بي‌وجود عاشيق برگزار نمي‌شد، عاشيق ها به واسطه هنرساز زني و ويژگي‌هايي که در شعر عاشيقي وجود دارد در قلب و دل مردم، به خصوص روستائيان راه يافته‌اند.


عاشيق بنا به موقعيت اجتماعي خود با طبقات زحمتکش و کشاورز روستاها بيشتر مأنوس بوده و به خاطر همين مساله است که امروزه در روستاهاي آذربايجان، عاشيقي هنوز از رونق و احترام خاص برخوردار است.


امروز نيز با وجود کمرنگ شدن نقش عاشيق ها در زندگي اجتماعي، باز هم عاشيق ها، هنرمنداني را شامل مي‌شوند که در سينه، ساز حمايل مي‌کنند و در زبان، آواز و ترنم مي‌سازند و دشت به دشت و کوه به کوه و روستا به روستا مي‌گردند، آيين‌ها بپا مي‌دارند و در مراسم شادي مردمي اشتراک مي‌جويند و مردم را به وطن دوستي، جوانمردي، اخلاق و معنويات فرا مي‌خوانند و با اين هنر در زنده ‌ماندن بخش بزرگي از ادبيات شفاهي مردم موثر واقع مي‌شوند.
براي اينکه بتوانيم مناطقي که در پرورش عاشيق ها ايفاي نقش کرده‌اند را بشناسيم بايد از دوره‌اي که آثار مکتوب از هنر عاشيقي در دست است شروع بکنيم و آن مربوط به قرن دهم هجري و آغاز نهضت ادبي شاه و اسماعيل خطايي و شروع دوره صفوي است.


علت اينکه از عاشيق هاي قبل از قرن دهم هجري، اطلاعات کمتر‌ي در دست است شايد اين باشد که تذکره نويسان قرن هاي قبل توجه چنداني در ادوار گذشته به ادبيات فولکلوريک نمي‌کردند و اصولا عاشيقي و شعر شفاهي را در جرگه هنر راه نمي دادند و به نوعي اين هنري که برخاسته از جامعه است را هنر نمي‌پنداشتند.


قبل از دوره صفوي، تذکره‌ها اگر به عاشيقي هم پرداخته‌اند و شعري هجايي در انواع شعر عاشيقي ثبت و ضبط کرده‌اند به واسطه مشهوريت هنرمند و سروده‌هايي که قالب هاي عروضي داشته‌اند، بوده است.


تاريخ مکتوب هنر عاشيقي نشان مي‌دهد از اولين عاشيق‌هايي که آثاري از آنها در دوره صفوي مکتوب شده " عاشيق قرباني" است.


اين عاشيق مشهور به واسطه تولدش در روستايي به نام "ديري لي"در محال تبريز، به "دبري لي قرباني" مشهور است.


قرباني از اولين عاشيق هايي است که به عنوان عاشيق استاد و در مرحله عالي هنر عاشيقي به روايت اسناد تاريخي و تذکره‌ها قرار گرفته است.


شعرهاي عاشيق قرباني مملو از مسايل اجتماعي است و علاوه بر روحيات اجتماعي، اخلاقي و مذهبي در شعر وي با انتقادهايي از فرومانروايان نيز رو به رو مي‌شويم.


وي همدوره شاه اسماعيل و در مرحله آغازين نهضت ادبي شاه ختايي قرار دارد.


هر چند از وفات و زندگي‌اش اطلاع دقيقي نيست ولي به استناد سروده‌اي که به شاه اسماعيل دارد همعصر بودنش با شاه اسماعيل و آغاز دوره صفويه محتمل است.


وي در قوشمايي خطاب به شاه اسماعيل، از حکمرانان وي زبان به انتقاد باز مي‌کند و به موطنش اشاره مي‌کند.


بانگاهي به اشعار عاشيق هاي دوره‌هاي مختلف ادبي، حادثه، واقعه، موضوع و مطلبي از زندگي اجتماعي و حيات جمعي مردم آذربايجان را نمي‌توان يافت که صدا و انعکاس از آن در شعر عاشيق ها موجود نباشد.


کلام و زبان عاشيق ها را با اين ويژگي ارزنده بايد ترجمان آمال مردم خواند و براي همين منظور است که آذربايجاني به هر کجا که پاي نهاده، عاشيقي نيز در آنجا پيدا شده و به نقل غم ها و شادي‌هاي مردم و آرزوهاي آنها پرداخته است و بحق بايد گفت چيزي که باعث ماندگاري اين هنر شده و ارج و منزلت عاشيق ها را دربين مردم سبب ساز گشته، قابليت حفظ اشعار آنها و نزديک بودن يا عين زندگي بودن اشعار عاشيق ها با جامعه آرماني بوده است.


هنر عاشيقي دوره قاجار نيز، متاثر از مبارزات قهرماني به نام قاچاق نبي عليه ظلم تزار روسيه، فئودال هاي محلي و حکومت قاجار است و خود به سوژه‌اي مهم در شعر عاشيقي تبديل شده و پيرامونش داستان‌ها و نغمه‌هايي ساخته شده‌است.


در ادوار مختلف همه مناطق آذربايجان در صنعت عاشيقي مطرح بوده‌اند اما شهرهاي تبريز، محال قاراداغ، اروميه، زنجان موثر تر بودند.


مطالعات تاريخي نشان مي‌دهد که از اولين محيط‌هايي که در مرکز ايجاد کانون‌هاي هنر عاشيقي قرار مي‌گيرند محال تبريز و قاراداغ است . در هنر عاشيقي، تبريز به تنهايي خوش درخشيده و هنرمندان والايي تربيت کرده است. تبريز را مي‌توان شهر هنر ايران ناميد.


محال قاراداغ از جمله مناطق آذربايجان است که خاک هنر خيزش عاشيق‌هاي گرانقدري را پرورش داده و از هر روستاي آن مي‌توان ترنم ساز و صداي دلنشين آواز عاشيقي را به گوش جان شنيد در طول تاريخ نيز اين منطقه در هنر عاشيقي داراي اهميت بوده به طوري که از منظر تاريخي تبريز و قاراداغ عاشيق هاي بزرگي چون عباس توفارقانلي و خسته قاسيم را پرورانده و قرباني اولين عاشيق مکتوب ادبيات فولکوريک عاشيقي نيز از اين محال است.


در داستانهاي عاشيقي نيز به جغرافياي اين محال زياد بر مي‌خوريم که نمونه‌اش داستان هاي عباس و گولگز، عاشيق غريب، عليخان و پري‌خانم، اصلي و کرم و شاه اسماعيل است.


در نغمه‌هاي مختلف عاشيقي نيز با نام آهنگ هاي ويژه منطقه قاراداغ برخورد داريم و چند آهنگ نيز به اين مکان اختصاص يافته است که از جمله آهنگ‌هاي مخصوص غربتي و شکسته، مربوط به اين محال است.


اين منطقه در ايفاي هنر عاشيقي، ويژگي خود را دارد، يعني اينکه هنر عاشيقي با کمک زرنا، بالابان و قاوال انجام مي‌شود.


از دوره‌هاي تاريخي گذشته اگر فاصله بگيريم در قرن بيستم نيز اين منطقه عاشيق هاي بزرگي را تحويل جامعه کرده است.


در دومين مکاني که مي‌توان به عنوان يک مجموعه در مکانهاي عاشيقي از آن نام برد، محال اروميه شامل شهرهاي سلماس، خوي، ماکو و نقده است.


مکان هاي عاشيقي را مي‌توان به عنوان مکتب عاشيقي نيز نامگذاري کرد که بعد از مکتب تبريز، قاراداغ و مکتب اروميه از اهميت زيادي در هنر عاشيقي برخوردار است، در اين محيط (مکتب اروميه) نيز عاشيق‌هايي پديدار شده و به قلب‌ها راه يافته‌اند.


در بين عاشيق هاي در قيد حيات محال اروميه، با نام هاي بزرگي چون عاشيق دهقان، عاشيق بولوت، عاشيق ميرزا علي سلماسي و عاشيق مناف رو به رو مي شويم.


اين محيط عاشيقي، تاثير زيادي بر روند و شکل‌گيري هنر عاشيقي در ترکيه که به نام مکتب اناتولي از آن ياد مي‌شده داشته است و روابطي بين محيط‌ هاي عاشيقي اروميه و آناتولي ايجاد شده که خصوصاً امروزه اين تاثير را در قارص و ايغدير مي‌توان ملاحظه کرد.


اگر به تاريخ ادبيات عاشيقي و تاثير عاشيق‌هاي اروميه بر هنر ترکيه اشاره کنيم مي‌توانيم به سفر هنرمند عاشيق قصاب اوغلو حسين (بالوولو مسکين) به استانبول در دفعات مکرر و تاثيرش بر آن ديار اشاره کنيم.


در بين داستان هايي که از زبان عاشيق ها در محال اروميه زياد شنيده مي‌شود به داستان کوراوغلو، اصلي و کرم، عاشيق غريب، و شاه‌صنم و غلام حيدر بر مي‌خوريم.


از نظر تنوع آهنگهاي ساز نيز، محال اروميه با شهرهاي اقماري اش جايگاه ويژه اي براي خود کسب کرده است. هجراني، خوي امراهي، شکريازي، تاجري، محترمي. شرقي، قره عيني، اروميه گوزلله‌مه‌سي، حلبي، سماعي و روضه گرايلي از آهنگ هاي پر کاربرد در بين عاشيق هاي محيط اروميه هستند.


در منطقه اروميه منطقه روستايي دول ديزج در صنعت عاشيقي جايگاه منحصري دارد به طوري که عاشيقهاي مشهور دولي که در تاريخ ادبيات نامشان نيز ذکر شده يعني دوللي مصطفي، دوللي محمد و دوللي ابوذر، از اين روستا برخاسته اند و تعداد عاشيق‌هايي که در اين مکان و محيط رشد کرده اند را تا حدود 200 نفر هم ذکر کرده اند.


نفوذ ادبيات عاشيقي محال اورميه و شهرهاي اين بخش را هنوز هم مي توان در قهوه خانه ها و چايخانه هاي بين راهي شهرهاي اروميه، خوي، سلماس و ماکو مشاهده کرد.


هنوز هم اجراي عاشيق ها در اين مناطق باعث جمع آمدن عده کثيري به خصوص در مناطق روستايي براي شنيدن قصه هاي عاشيق ها مي شود.


در قهوه خانه ها گاهي نقل يک داستان عاشيقي روزها و ماه ها طول مي کشد.


هنوز در روستاهاي اين محال استفاده از عاشيق ها در مراسم عروسي رواج دارد.


در روزگاري نه چندان دور، عاشيق هاي اروميه از جمله عاشيق درويش و عاشيق دهقان، داستانهايي را از طريق راديو به گوش شنوندگان‌شان، آن هم به صورت سريال مي رساندند.


صنعت عاشيقي در اروميه علاوه بر تاثيري که در هنر عاشيقي ترکيه و شهرهاي آن چون قارص و استانبول داشته، تاثير زيادي بر ايجاد هنر عاشيقي در منطقه از جمله اکراد، ارمني ها و آشوريان نيز گذاشته است.


از جمله عاشيق هايي که از اين اقوام، در منطقه مشهور هستند، عاشيق يوسف آسوري (آشوري) در اروميه، قول هارتون ارمني که به دده هارتون نيز مشهور است در اين منطقه از اين نمونه‌اند.


از هر دو اين عاشيق هاي آشوري و ارمني ،اشعار عاشيقي به زبان آذربايجاني به وضوح شنيده شده است.


با توجه به اينکه در سنت عاشيقي، دده بالاترين مقام عاشيق هاست و به آساني کسي را نمي توان د‌ده خطاب کرد ،مقام عاشيق هارتون سلماسي در اين هنر به خوبي مشخص مي‌شود.


عاشيق هارتون سلماسي ، عاشيق نامداري است که آثار زيادي از وي به ترکي باقي مانده است. مناظره هارتون سلماسي با باوولو مسکين و رد و بدل شدن اشعاري بين آنها هنوز در بين مردم روستاي بالوو مشهور است.


در زمينه هنر عاشيقي در داخل ايران، از زنجان هم به عنوان کانون ديگري مي توان نام برد.
زنجان نيز در هنر عاشيقي از محيط‌ هاي موثري بوده، به خصوص مناطقي چون زنجان، ابهر، خرمدره و هيدج را مي توان از مکانهاي عاشيق خيز ذکر کرد.


در اين محيط نيز عاشيقي به تاثير از تبريز و قاراداغ به همراه ساز و بالابان و قاوال اجرا مي شود.
در اين مکان داستانهاي عاشيقي متعددي از جمله داستان عاشيق قرباني، خسته قاسم و داستاني ويژه بنام تسليم خان نقل مي شود.


در ساير مکان هاي ايران ،تفاوت هايي در سازهاي عاشيق ها و نحوه نواختن آنها ديده مي شود که از آن جمله است ساز پنج پرده اي و هفت سيمي و عدم استفاده از مضراب بدليل بافت خاص سيم سازهاي آنان است.


رسوخ صنعت عاشيقي را علاوه بر محيط هاي ترک زبان و منطقه آذربايجان در مکان هايي چون خراسان و فارس نيز مي توان مشاهده کرد.


خراسان در روزگاراني نه چندان دور يکي از مکان هاي مهم در هنر عاشيقي بوده و از اينجا نيز مبادلاتي بين عاشيق هاي خراسان و ترکمنستان وجود داشته و اين هنر شايد بدين طريق در ميان ترکمن ها گسترش يافته است.


دراستان فارس نيز در بين اقوام قشقايي، هنر عاشيقي و انسيت و الفت با ساز ديده مي شود.
در اين قوم هنر عاشيقي به صورت فردي و با اتکا به ساز بدون تيم همراه کننده انجام مي گيرد.


"تاثير فولکلور بر هنر و ادبيات عاشيقي"


فولکلور خزينه‌ا‌ي است گرانبها که به سان آيينه اي، سيماي مادي و معنوي هر جامعه اي را عکس مي کند.


در اين گنجينه ارزشمند، هستي، موجوديت، تاريخ، زبان، آداب و رسوم، باورها و بسياري از عادات مردم را مي توان ديد و با بهره گيري و شناخت از آنها مي توان به طريقه زندگي و فکر و انديشه آن قوم و ملت راه يافت.


براي شناخت عميق يک ملت و شناخت معنويات و علايق آن، بنا به نتيجه يک تحقيق علمي و اجتماعي، چاره اي جز شناخت فولکلور آن ملت نيست.


هر جامعه اي ويژگي‌هاي خاص فرهنگي همچون باورها، آداب و رسوم و رفتار به خصوص و ويژه خود را دارد که آن گروه اجتماعي و قوم با آن ويژگي‌ها اشتهار مي يابند و شناخته مي شوند و در واقع به تصريح جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، مورخان علمي، فرهنگ شناسان، ديرين‌شناسان و بسياري ديگر از محققان، شناخت و مطالعه فولکلور و مباني فولکلوريک يک جامعه، مباني اصلي در تبيين و تشريح ماهيت و موقعيت فرهنگ است.

iranpardis.com
فولکلور مرکب از دو واژه folk به معناي توده مردم و lare به معناي دانش و معرفت است.


فولکلور را بايد دانش عاميانه از يک اجتماع، گروه، قوم، ايل و طايفه ناميد که اين دانش اساسا و اصالتا مبتني بر مباني شناخت و آگاهي اجتماعي است.


فولکلور در سطح بسيار بالايي حس‌هاي نجيب انساني را در قالب داستان ها، افسانه‌ها، مثل‌ها و شعرها و آداب و رسوم مردمي تربيت مي کند که عشق به ميهن، وابستگي به زادگاه و ايل و طايفه، طبيعت گرايي، احترام به تلاش انساني، احترام به بزرگترها، خيرخواهي، صداقت در امانت و وفاداري، از جمله اين حس ها تلقي مي شوند که اين حس‌ها در آثاري که در کلام و زبان عاشيقها جاري است مملو و آکنده است.


مردم آذربايجان بنا به پيشينه تاريخي، فولکلور خاص خود را دارند و گستردگي اين بخش فرهنگي طوري است که محققاني که در اين زمينه تفحص داشته اند را به تفکر و حتي تعجب وا داشته است.


در خصوص فولکلور آذربايجان با وجود ديرينه بودن آن، محدوديت منابع مکتوب و اسناد وجود دارد و اين محدوديت باعث مي شود که زواياي فولکلور براي محققان و مردم ناشناخته باقي بماند.


با اين وجود بخش اعظمي از مباني فولکلوريک در ادبيات شفاهي آن محفوظ و مستور است که با موشکافي در اين بخش از ادبيات تا حدودي مي توان به کشف وجه نامکشوف فولکلور نايل آمد.


هنر عاشيقي با توجه به پيشينه‌اي که دارد و جايگاهي که در بين مردم و فرهنگ مردمي آذربايجان داشته خود به عنوان منبعي مهم در بازشناخت تاثير فولکلور مورد توجه پژوهندگان بوده است.


بخش عظيمي از فولکلور آذربايجان را در قصه‌ها، داستان ها و اشعار هنر عاشيقي باقيمانده در مناطق مختلف آذربايجان مي توان يافت.


داستان هاي عاميانه از محکم‌ترين عوامل و فاکتورهاي ارتباطي ميان نسل ها محسوب مي شوند. [size=medi





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3167]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن