تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836015859
گفتگو با دكتر مجيد معارف، عضو انجمن علوم قرآن و حديث ايران شرط لازم هدايتگري قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گفتگو با دكتر مجيد معارف، عضو انجمن علوم قرآن و حديث ايران شرط لازم هدايتگري قرآن
جام جم آنلاين: به مناسبت ماه مبارك رمضان درباره ارتباط اهل بيتع با قرآن كريم با دكتر مجيد معارف، عضو هيات علمي دانشگاه تهران، مدير گروه علوم قرآن و حديث دانشكده الهيات دانشگاه تهران و عضو انجمن علوم قرآن و حديث ايران گفت و گويي انجام داديم.
وي در اين گفتگو به بررسي سه زاويه از اين ارتباط پرداخته و به طور كلي عنوان كرد كه قرآن كريم معرف اهل بيتع و اهل بيتع تبيينكننده قرآن هستند و وظايفي نيز از سوي اين دو ثقل براي مردم تعيين شده است.
به اعتقاد وي، جنبه هدايتگري قرآن به شرطي به فرجام ميرسد كه با ثقل ديگر يعني اهل بيت همراه باشد و بدون همراهي با اهل بيت در هدايتگري قرآن هيچ تضميني نيست.
درباره رابطه اهل بيت و قرآن چه مباحثي قابل طرح و واكاري است؟
درخصوص رابطه اهل بيت و قرآن ميشود از چند زاويه سخن به ميان آورد، من زواياي بحث را براي شما عرض ميكنم و پيرامون اين زوايا اگر لازم شد توضيح ميدهم. يكي از زواياي اين بحث درواقع تعريفي است كه اهل بيتع از قرآن دارند، نگاهي كه به قرآن دارند يا به عبارتي بيان جايگاه قرآن در روايات اهل بيتع است و در اين راستا اين مساله مطرح ميشود كه اهل بيت در رابطه با قرآن از ما چه انتظاري دارند.
دومين زاويهاي كه اين بحث دارد منزلت اهل بيتع در آيات قرآن است. شخصيت اهل بيتع در آيات قرآن چگونه تبيين شده است؟ قرآن كريم چه جايگاهي براي اهل بيتع قائل است؟ سومين زاويه بحث اين مساله است كه اهل بيتع در ارتباط با قرآن چه كردند و چه تعاملي با قرآن داشتند؟ آيا اهل بيتع قرآن را تفسير كردند؟ آنها به چه شكل قرآن را در زمان خودشان توضيح دادند؟
هر كدام از اين سه زاويهاي كه من در عنوان كلي قرآن و اهل بيتع براي شما باز كردم جاي صحبت بسيار زيادي ميتواند داشته باشد و حداقل ميتواند موضوع سه مصاحبه را به خود اختصاص دهد. لكن از آنجا كه فرصت محدود است من سعي ميكنم در رابطه با زوايايي كه گفته شد توضيحاتي بدهم و بعد برخي از شواهد روايي را هم خدمت شما بگويم.
اولين زاويه بحث ما اين شد كه قرآن چه جايگاهي در روايات اهل بيت دارد و در اين خصوص اهل بيتع چه تكاليفي را متوجه مردم كردند كه مردم به دليل اين جايگاه با قرآن چه بايد بكنند؟ اگر ما به روايات و آموزههاي خودشان نگاه كنيم متوجه ميشويم قبل از هر چيزي اهل بيتع براي قرآن يك جايگاه بسيار بلندي قائل هستند و معتقد هستند كه قرآن فضيلت و برتري بيمانندي بر ساير كتب حتي ساير كتب آسماني دارد. اين فضيلت و برتري كه براي قرآن قائل شدهاند به اين معناست كه قرآن را كلام جامعي ميدانند از حقايقي مربوط به گذشته عالم و يا انسان و ميگويند: «فيه نبأ ما قبلكم» و قرآن را جامع آگاهيها و احكام و حقايقي ميدانند كه به درد زندگي فعلي ما بخورد... و ميفرمايند «ما بينكم» يعني قرآن را جامع حقايقي مربوط به بشريت ميدانند و همچنين ميفرمايند «حكم ما بينكم» و بعد ميفرمايند «نبأ ما بعدكم» اطلاعات مربوط به بعديها؛ يعني از نظر آنها قرآن جامع حقايق اولين تا آخرين است اما به شكل مجمل و به شكل كلي.
به اين معنا قرآن كريم از نظر آنها كتابي است عميق و داراي لايههاي متعدد معنايي كه حقايقش پايانناپذير است. در كنار ظاهر زيبايي كه دارد؛ يعني به لحاظ ظاهر كتابي است به نثر زيبا كه شما راحت ميخوانيد و ارتباط خوبي با آن برقرار ميكنيد، بسيار عميق است، چون كتابي است با يك حجم محدود ولي حقايق گذشتگان و حقايق مربوط به زندگي فعلي و اخبار آيندگان در آن قرار دارد.
امير مومنان عليع وقتي ميخواهد به اين معنا قرآن را وصف كند، ميفرمايد: «ان القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق لا تفني عجائبه ولاتنقضي غرائبه و لا تكشف الظلمات الّا به» وقتي قرآن در نگاه آنها چنين چيزي است و امام صادقع در يك سخن زيبا ميفرمايند كه «لقد تجليالله سبحانه لخلقه في كلامه ولكنهم لايبصرون» اين قرآني كه شما ميبينيد يك تجلي از ذات خداست؛ يعني خداوند ميخواهد براي بندگانش به نحوي تجلي و ظهور پيدا كند، اين ميشود.
كلمات قرآن كه البته شايد مراد امام صادقع از تجلي خداوند تجلي علم الهي باشد تا تجلي ذات خدا كه واقعا ذات خدا براي ما ناشناخته است، البته ميدانيد كه مطابق بينش شيعه كه صفات را عين ذات ميداند، طبعا علم الهي هم زائد بر ذات پروردگار نيست.
اهل بيت كليت قرآن را چگونه توصيف ميكنند؟
اجمالا قرآن مجيد به اين صورت تعريف شده كه منزلت دارد؛ اول اين كه كتابي است كه از جانب پروردگار نازل شده و در بردارنده حقايق نامتناهي است كه ما با دانش ناقص خود ميتوانيم به مراتبي از قرآن پي ببريم و طبعا مراتبي از آيات قرآن براي ما قابل كشف نيست و بايد از راههاي ديگري بهره ببريم.
اين قرآن تجلي علم الهي است كه در دسترس بندگان قرار گرفته و مثل قرآن مثل باران است؛ يعني نازل ميشود و حيات به زندگي معنوي انسان ميدهد و مثل قرآن مثل درياست، همانطور كه دريا عمق دارد قرآن هم عمق دارد. در نزول قرآن اغراضي متصور بوده و وجود داشته كه مهمترين غرض از قرآن را اهل بيتع، غرض هدايتي ميدانند.
تعبيرهاي زيبايي در اين راستا در بعضي روايات ائمه وجود دارد؛ مثلا امام صادقع از قرآن تعبير كرده به عهدنامه موجود بين انسان و خدا كه «القرآن عهدالله بين اهله» قرآن نوعي پيمان نامه بين خدا و انسان است. وقتي قرآن به مثابه يك عهدنامه و پيماننامه شد، آن وقت لازم است انسان روزانه به اين عهدنامه بنگرد.
اگر غرض از نگاه كردن به اين عهدنامه اين شد كه انسان وظايفش را به ياد بياورد، در ارتباط با خدا تعهداتش را به ياد بياورد، پس بايد روزانه به اين عهد نامه نگريسته شود و بازنگري شود؛ لذا ميفرمايند شايسته است كه هر مسلماني هر روز به اين عهدنامه بنگرد. خوب حالا كه ما روزانه بايد به اين عهدنامه بنگريم، شكل اجرايي آن چيست؟ شكل اجرايي آن ميشود قرائت و تلاوت و به دنبال آن تامل و تدبر.
مي فرمايند: «و ان يقرا منه في كل يوم خمسين آيات» يك حدي را معين ميكنند كه اجرايي باشد. اگر بگويند كه مسلمانان روزانه قرآن را ختم كنند يا بگويند روزي پنج جزء بخوانيد يا روزي يك جزء بخوانيد، ممكن است، ولي دشوار است، ولي وقتي ميگويند پنجاه آيه بخوانيد، اين پنجاه آيه يك صورت واجبي ميتواند داشته باشد و يك صورت استحبابي به خود ميتواند بگيرد.
صورت واجبش آياتي است كه ما در نماز ميخوانيم كه قطعا ما ميتوانيم در نمازهاي فريضه شبانه روزيمان پنجاه آيه يا بيشتر را بخوانيم، اما به صورت نافلهاي اين است كه ما تلاوت قرآن در دستور كارمان باشد. حالا يا در نمازهاي نافله يا اين كه يك وقتي را براي تلاوت قرآن اختصاص بدهيم و قرآن كريم را با آدابي كه دارد بخوانيم؛ لذا اهل بيتع در ارتباط با قرآن دستوراتي را متوجه مسلمانان و بويژه شيعيان كردهاند و اكثر اين دستورات با تاسي از دستور و آموزشهايي است كه از خود پيامبرص رسيده و در اختيار اهل بيتع هم قرار داشته است.
من فهرستي از اين دستورالعملهاي اهل بيتع را نقل ميكنم. مثلا در ارتباط با تعليم و تعلم قرآن پيامبرص فرمودند «خيركم من تعلم القرآن و علم» بهترين شما كساني هستند كه در مقام ياد گرفتن و سپس ياد دادن قرآن باشند يا «افضلكم من تعلم القران و علم بعد» قرائت قرآن امري ذومراتب است اگر ما كم بخوانيم بهره ما اندك است و بالعكس.
در حديثي پيامبرص فرمودند كسي كه شبانه 10آيه قرآن بخواند از غافلان نخواهد بود، اما اگر كسي 50 آيه بخواند او از اهل ذكر تلقي خواهد شد. اين 50، با پنجاهي كه امام صادقع فرمودند، همخواني دارد. پيامبرص ميفرمايد: اگر كسي شبي 10 آيه قرآن بخواند اسم او را در زمره غافلان ثبت نميكنند، اما اگر كسي 10 آيه را ارتقاء دهد به 50 آيه او از ذاكرين خواهد شد»؛ يعني مبدل به انساني ميشود كه هميشه ياد خدا در دلش موج ميزند و واقعا از ذاكرين است؛ طبعا اگر وقت بگذارد و بيشتر بخواند درجات بالاتري ميگيرد و ميفرمايد اگر كسي 100 آيه بخواند از قانتين است.
اگر كسي 200 آيه بخواند از خاشعين است، اگر كسي 300 آيه را تلاوت كند از فائزين و رستگاران است و اگر كسي در شبانه روز 500 آيه را بخواند او از مجتهدين است؛ يعني كسي كه در ارتباط با قرآن كوشش كرده و دريافتهاي خوبي از قرآن به هم خواهد زد. در عين اين كه در تعاليم پيامبرص و اهل بيتع سفارش شده به قرائت قرآن، ولي قرائت قرآن به خودي خود موضوعيت ذاتي و اصلي ندارد بلكه گاهي ميبينيم اين قرائت با يك آدابي همراه است، يك جا ميگويند «اقرء القرآن بصوت الحسن» در جاي ديگر ميگويند «اقرء القرآن بصوت الحزين» و در جاي ديگر ميگويند قرآن را با تامل بخوانيد. سعي كنيد وقتي قرآن ميخوانيد حق تلاوتش را به جا آوريد، البته قرآن هم در اينباره فرموده كه «الذين يتلونه حق تلاوته اولئك يومنون به».
از امام صادق ع سوال ميكنند ما اگر بخواهيم به اين آيه عمل كنيم «يتلونه حق تلاوته» بكنيم راهش چيست؟ ميفرمايند اين كه قرآن را با تامل و درنگ و مكث بخوانيد، يعني قاري قرآن بايد ذهنش بر معاني آياتي كه ميخواند متمركز شود اگر كه قرآن با تامل خوانده شد آن وقت انسان فهم به هم ميزند اگر انسان از آياتي كه ميخواند فهم به هم زد، از او عكسالعمل متناسب صادر خواهد شد.
عكسالعمل متناسب يعني شما داريد قرآن ميخوانيد، ميرسيد به آيات عذاب، تامل ميكنيد و ميگوييد خدايا من از اين عذاب به تو پناه ميبرم يا ميرسيد به آيات رحمت تامل ميكنيد و دعا ميكنيد.
خدايا اين رحمتت را به ما هم بده ما را شامل اين رحمت و نعمت بگردان؛ لذا سفارش به توقف كردن در ذيل آياتي كه راجع به بهشت يا جهنم حرف ميزند،كردند؛ چراكه اگر كسي قرآن را اينگونه خواند و عكسالعمل داشت آرام آرام خشوع و خضوع در سيماي او ديده ميشود.
ممكن است اين خشوع و خضوع خود را در ريزش اشك از چشمان انسان نشان دهد، حتي قطرات اشك از چشمان او ظاهر شود همانطور كه خداي تبارك و تعالي درباره عدهاي از صاحبان علم و دانش در سوره اسراء اين گزارش را به ما داده كه «بيگمان كساني كه پيش از [نزول] آن دانش يافتهاند چون [اين كتاب] بر آنان خوانده شود، سجده كنان به روي درميافتند.» يا «بر روي زمين ميافتند و ميگريند و بر فروتني آنها ميافزايد» واقعا اهل معرفت در ارتباط با قرآن چنان هستند كه وقتي كه آيات قرآن بر آنها خوانده ميشود يك تغييري در آنها ايجاد ميشود.
مگر آيه دوم سوره انفال نميگويد «مومنان همان كسانياند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد» عليع در نهجالبلاغه در رابطه با قرآن ميفرمايد هيچكس با قرآن نشست و برخاست، نداشت مگر اين كه چيزي از او كم شد و چيزي به او اضافه شد، جهالتها و كوري از وجود او كم شد و بصيرت و هدايت به وجود او اضافه شد.
اهل بيت درباره چگونگي ايجاد ارتباط با قرآن چه سفارشي دارند؟
يكي از آموزشهايي كه اهل بيتع در راستاي قرآنخواني و قرآنآموزي به ما دادند اين است كه تغيير وزن روحي خودتان را در نشست و برخاست با قرآن اندازهگيري كنيد. ببينيد شما يك ساعت با قرآن بوديد چه از شما كم شد و چه چيز به شما اضافه شد. اين در سر لوحه آموزشهايشان بود؛ لذا دو حديث را از پيامبر اسلام براي شما ميگويم. رابطه اين دو حديث را توجه كنيد، در حديثي پيامبر ميفرمايد: «لكل شي حليه و حليه القرآن الصوت الحسن» هرچيزي يك زيوري دارد، زيور قرآن صوت نيكوي قرآني است. حال از حضرت رسولص سوال ميكنند «اي الناس احسن صوت بالقرآن» از مردم چه كسي زيباتر از همه قرآن ميخواند؟ آيا زيباتر خواندن قرآن به زير و بم خواني قرآن است.
اينجا توصيف پيامبرص چيست؟ پاسخ پيامبرص اين است «من اذا سمعت قرائته را‡يت ا‡نه يخشي الله» كسي كه وقتي به قرائت او گوش كني درك بكني كه او از خدا ميترسد؛ يعني زيبايي قرائت را ارتباط دادند به ميزان خشيت و ترس قاري از خدا. خوب امام علي بن الحسينع اين گونه قرآن ميخوانده كه ميگويد: «گاهي رهگذران كه صداي تلاوت او را ميشنيدند از زيبايي تلاوت او غش ميكردند و بيهوش ميشدند.»
از آموزشهاي ديگر ائمهع در همين زمينه دعوت آنها به حفظ قرآن بود. قرآن را براي چه حفظ كنيد. من ديدهام كه در بعضي كتابها پاي تاريخ قرآن اين مطلب ذكر شده كه در صدر اسلام مردم را تشويق به حفظ قرآن ميكردند و چه بسا حفظ قرآن يكي از راههاي محفوظ ماندن قرآن از فراموشي بوده؛ لذا ميگويند يكي از معاني جمع قرآن حفظ قرآن در حافظه است.
آيا پيامبرص و امامانع كه توصيه به حفظ قرآن ميكردند جدا منظورشان اين بوده كه از طريق حفظ قرآن موجوديت قرآن حفظ ميشود؟ بنده با اين نظر كاملا مخالف هستم بلكه ميخواهم بگويم حفظ قرآن قبل از اين كه قرآن را از نسيان و فراموشي و از بين رفتن حفظ بكند، قاري و حافظ خودش را از در افتادن و سقوط به دام شياطين و شهوات و شبهات حفظ ميكند.
مصلحت حفظ قرآن به حافظ و قاري برميگردد نه به كتاب. كتاب را كه خدا حفظ كرده «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون»؛ لذا رسول گرامي اسلام فرمودند كه «لا يعذب الله قلبا مع القرآن» متن حديث ظاهرا از پيامبرص اين گونه ذكر شده و عين اين حديث متفاوت در تعبير از امام صادقع «اقرء القران و استحفظه و ان الله تعالي لا يعذب قلبا مع القران» منظور اين است كه اين حفظ از حافظه ظاهري ما بايد عبور كند و وارد روح و قلب و جان ما بشود. تبديل به هويت و ملكه شود، در اين صورت ما را حفظ ميكند.
به جاي اين كه ما قرآن را حفظ كنيم، قرآن ما را حفظ ميكند و از دعاهاي امام صادقع اين بوده كه «اللّهم فحب الينا حسن تلاوته و حفظ آياته» خدايا بر ما توفيق بده كه ما قرآن را بخوانيم و آياتش را حفظ كنيم و حاملان قرآن عرفاي بهشتند.
مسلما قرآن نخستين منبع استخراج احكام فقهي براي فقهاست. همچنين بزرگترين متفكران مسلمان بهترين آثارشان تفسير قرآن آنهاست. اما اينجا اين سوال مطرح ميشود كه مردم و افراد غيرمتخصص چگونه ميتوانند در قرآن اجتهاد كنند؟
قرآن براي مردم نازل شده و در دسترس مردم قرار گرفته، در آيات مربوط به ماه مبارك رمضان فراوان ميشنويم «ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن قرآن فروفرستاده شده است [كتابي] كه مردم را راهبر و...» وقتي قرآن براي مردم نازل شده؛ يعني فهم حقايقي از قرآن براي همه مردم قابل دسترسي است و مراتبي از حقايق قرآن را ميتوان فهميد، كافي است مقداري ذوق و تلاش داشته باشيم.
كافي است مقداري از قرآن را به تعبير اميرمومنان «استنطاق» كنيم، چطور شما بر سر چاه رفته و دلو را مياندازيد و ميكشيد بالا و اين استخراج آب است والا ممكن است اين آب سر جاي خود باشد و دهها سال در ته چاه بماند. عليع در نهجالبلاغه ميفرمايد «ان هذا القرآن ينطقكم و لكن استنطقوا» قرآن به ظاهر با شما حرف نميزند، اما شما نطق قرآن را بيرون بكشيد. نطق قرآن چگونه است؟ تامل و تدبر قرآن.
ما وقتي قرآن را با تامل و تدبر قرائت ميكنيم، ميتوانيم حقايقي از قرآن را بفهميم، مراتبي از حقايق قرآن با قرائت ابتدايي و تامل در آن به دست ميآيد و از اين جهت «هدي للناس» محقق است براي هركسي كه با قرآن ارتباط برقرار كند. اما قرآن كريم يك حقايقي دارد كه ممكن است اين حقايق به كمند اطلاعات و معلومات ظاهري ما انسانها صيد نشود و مراتبي از حقايق و معلومات قرآني مراتب و حقايقي است كه انحصارا در اختيار اهل بيتع است، حالا من ميخواهم اينجا آن 2 زاويه ديگر را بگويم؛ يكي اين كه قرآن معرف جايگاه اهل بيتع است و نقشي است كه قرآن در شناساندن اهل بيتع دارد. اين توضيحي كه ميخواهم بدهم به عنوان توضيح حديث ثقلين است.
حديث ثقلين را شيعه و سني روايت كردهاند كه پيامبرص به اين مضمون فرمودند من در بين شما دو امانت سنگين و وزين و باارزش قرار ميدهم. اگر به هر دو با هم تمسك جوييد گويي گمراه نميشويد. مخالف اين حرف اين است كه تمسك به يكي و واگذاري ديگري ضمانتي براي هدايت در بر ندارد. بعد فرمودند اصلا اين دو جدا ناپذيرند.
من ميخواهم اين «ما لن يفترقا» را توضيح دهم كه به چه معناست. آنچه كه من از اين عبارت ميفهمم اين است كه حقيقت قرآن از نظر معاني و معارف نزد اهل بيتع و حقيقت مقام اهل بيتع نزد قرآن است؛ يعني قرآن معرف جايگاه حقيقي اهل بيتع در آياتي بيشمار و اهل بيتع معرف حقايق قرآنياند. براي مزيد اطلاعاتمان، رتبهاي از حقايق قرآني با خواندن قرآن درك ميشود ولي حضرت اميرع فرمودند: «باطنه عميق» آن عمق چگونه به دست ميآيد؟ آن عمق از طريق تبيين خود اهل بيتع است.
تاويل خود آيات قرآني است و ما ميبينيم كه در رواياتي كه از اهل بيتع پيرامون آيات وجود دارد پردههاي برخي از آيات كنار زده شده كه من بعيد ميدانم با تدبرهاي ابتدايي، توانايي دريافت اين نكتههاي قرآني را داشته باشيم.
به نظر من لن يفترقا به اين معناست؛ اگر قرآن درست خوانده شود اگر با متد صحيح خوانده شود، قرآن معرف معارف اهل بيتع است، مثلا ما شيعيان معتقديم كه امامت اهل بيتع از قرآن بدست ميآيد. دانش اهل بيتع از قرآن فهيمده و عصمتشان از قرآن بدست ميآيد و مقامات اهل بيتع از آيات قرآن بدست ميآيد. اما چگونه؟
به شرط آن كه قرآن با متد صحيح مطالعه شود، اگر قرار است كه در قرآن كريم بخشي از آيات، آيات تاريخي باشد و راجع به اهل بيتع باشد، آيات تاريخي درباره اهل بيتع را بايد با نگاه تاريخي خواند؛ مثلا آيا ميشود ما آيه مباهله را در قرآن ببينيم و بياعتنا باشيم به شأن نزول و رواياتي كه دراين باره است.
مگر در سوره مباركه آل عمران در آيه شريفه مباهله نميگويد: «بگو بياييد، پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا ميخوانيم...» بله به ظاهر نام حضرت عليع در قرآن نيامده، نام امام حسنع، امام حسينع و حضرت فاطمهس در قرآن نيست، ولي شما به تفاسير روايي قرآن مراجعه كنيد و ببينيد ذيل آيه مباهله چه كساني به عنوان ابناءنا يعني پسران رسول اللهص پا به صحرا براي مباهله گذاشتند؟ چه كسي غير از علي بن ابيطالب، پيامبرص را ياري كرده و چه كسي غير از حضرت فاطمهس، پيامبرص را به عنوان نساءنا همراهي كرده است؟
مگر در سال 9 هجري به هنگام آيه مباهله پيامبرص زنان متعدد نداشته؟ آيا روايات تاريخي و تفاسير مأثور به ما ميگويند كه غير از فاطمه زهراس كسي به عنوان نساءنا رفته است؟ پس قرآن را بايد درست در پرتو تاريخ و روايات درست و صحيح خواند، آن وقت ميبينيم كه آيات قرآن معرف مقامات اهل بيتع هستند. راجع به آيه ولايت نيز همينگونه است. قرآن معرف ولايتي براي يك مومن است كه در حال نماز انفاق كرده و اين ولايت در طول ولايت خدا و رسولص است.
وقتي شما به شأن نزولهاي آيه مراجعه ميكنيد جز علي بن ابيطالبع مصداقي ندارد و ولايتش اين گونه در طول ولايت خدا و رسول اثبات شده است.
اگر ما قرآن را با متد صحيح بخوانيم ميبينيم كه قرآن تمام منازل و مقامات اهل بيتع را در اختيار ما قرار داده است. به شرط اين كه درست خوانده شود. اين يك طرف رابطه اهل بيتع با قرآن است از آن طرف حقايق قرآن خصوصا حقايق باطني و تاويلات صحيح نزد اهل بيتع است؛ يعني قرآن از اهل بيتع جدا نيست.
در آيه شريفه 78 سوره مباركه واقعه ميفرمايد: «اين قطعا قرآني است ارجمند، در كتابي نهفته، كه جز پاكشدگان بر آن دست ندارند» اين مس، مس باطن قرآن است، باطن قرآن را كسي لمس نميكند جز اهل طهارت كه مطهرون هم اهل بيتع هستند.
اهل بيتع شمار بسياري از آيات را براي ما تفسير يا تاويلات آن را براي ما ذكر كردند كه بسياري از حقايق آن توسط اهل بيتع براي ما آشكار شد. در تفاسير روايي شيعه مثل تفسير عياشي، نورالثقلين ميتوانيم ببينيم.
من نمونهاي ذكر ميكنم كه يك بار ابو بصير خدمت حضرت صادقع رسيد و سوال كرد معني آين آيه «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله؛ يعني امت يهود و نصارا، كشيشها و دانشمندان خود را به عنوان ارباب خود به ربوبيت پذيرفتند» چيست؟ وقتي به لحاظ مفردات آيه را معني ميكنيد معناي پيچيدهاي ندارد. احبار؛ يعني دانشمندان، رهبان؛ يعني علماي دين. اينها دانشمندان و علماي ديني خود را به عنوان ارباب خود انتخاب كردند.
امت يهود و نصارا دچار شرك شدن؟ انسانپرست شدند؟ و به ظاهر خداپرستي را كنار زدند؟ و آمدند در پيشگاه بشر سجده كردند؟ آيا معني آيه اين است؟ اگر فقط ما و مفردات آيه باشيم، بايد اينگونه معنا كنيم. امام جعفر صادقع پرده از حقيقت اين آيه برميدارد و ميفرمايند كه به خدا قسم امت يهود و نصارا به ظاهر در پيش علما و دانشمندان خود سجده نكردند كه اگر آنها (احبار و رهبان) به مردم ميگفتند در پيش ما سجده كنيد، به يقين مردم آنها را انكار ميكردند اما آنها (احبار و رهبان) فتاواي باطل صادر ميكردند. گاهي در اين فتاواي باطل حلالي را حرام ميكردند و حرامي را حلال و مردم تبعيت ميكردند. اين تبعيت مردم از علماي ديني را خداي تعالي اتخاذ ربوبيت عنوان كرده و ميفرمايد آنها را به منزله رب اختيار كردند. اين نمونهاي از تفاسير لطيف اهل بيتع بود.
حميدرضا يونسي
پنجشنبه 28 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]
-
گوناگون
پربازدیدترینها