واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ادب جهان - شرايط پست مدرن: ناباوري به روايتهاي فراگير
ادب جهان - شرايط پست مدرن: ناباوري به روايتهاي فراگير
تينا امراللهي: ژان فرانسوا ليوتار (۱۹۹۸-۱۹۲۴)
فيلسوف و نظريهپرداز ادبي. وي تحصيلات دانشگاهياش را در رشته فلسفه دانشگاه سوربون به پايان رساند و مدرك دكتراي خود را در ادبيات گرفت. ليوتار در دانشگاههاي پاريس، كاليفرنيا، جان هاپكينز، بركلي، ييل، مونترئال و سائوپائولو تدريس ميكرد. آراي وي در زمينه فلسفه، سياست، نظريه اجتماعي، مطالعات فرهنگي، هنر و زيباييشناسي تاثيرگذار بودهاند.
آراي ليوتار به صورت تقابلي مدام با جهانيها، فراروايتها و كليات قابل طرحند. وي بهطور خاص با تعميم مفاهيم حاصل از عصر روشنگري مخالف بود. براي نمونه در شرايط پست مدرن: شرحي از دانش(۱۹۷۹) چنين استدلال ميكند كه زمانه ما (با شرايط پست مدرنش) به واسطه ناباوري به فراروايتها شناخته ميشود. اين فراروايتها، نظريات فراگير مطرح از جمله پيشروي تاريخ، كارآمدي علم و امكان وجود آزادي مطلق هستند. ليوتار معتقد است ديگر نميتوان به كفايت اين روايتها براي تبيين شرايط انسان مطمئن بود. حال ديگر انسان نسبت به تفاوت، تنوع و ناسازگاري خواستههايش با شرايط موجود آگاه شده و بدين دليل است كه ميتوان پست مدرنيته را با مجموعهاي از روايتهاي خرد توصيف كرد. ليوتار براي توجيه اين مفهوم از بازيهاي زباني ويتگنشتاين كمك ميگيرد. در آثار ليوتار اصطلاح بازيهاي زباني، به تنوع معنا يعني نظامهاي بيشمار و مجزايي اشاره دارد كه در آنها معنا و قواعد چرخش آن توليد ميشوند. نظريه بازيهاي زباني بدان معناست كه مقولات مختلف پاره گفتارها را ميتوان براساس قواعدي تعريف كرد كه بر ويژگيها و كاربردهاي ممكن آنها حاكم است. ليوتار در ارتباط با بازيهاي زباني به سه نتيجه مهم ميرسد: ۱) قواعد بازيهاي زباني به خودي خود مشروعيت ندارند بلكه بسته به قرارداد ميان بازيكنان (مشاركين) متفاوتند. ۲) اگر هيچ قاعدهاي وجود نداشته باشد هيچ بازياي نيز وجود نخواهد داشت و با تغيير قواعد، بازيها هم تغيير خواهند كرد. ۳) هر پاره گفتار را ميبايست به مثابه يك حركت در بازي به حساب آورد. براي ليوتار بازيهاي زباني قياس ناپذيرند. براي نمونه نميتوان با توجه به آنچه وجود دارد (كاركرد ارجاعي زبان) فهميد چه چيز ميبايست وجود داشته باشد (كاركرد امري زبان).
برخي معتقدند نظريات ليوتار خود را نقض ميكنند. براي نمونه شرايط پست مدرن فراروايت خود را از ماجراي افول فراروايت، به دست ميدهد. در برابر اين نقد ميتوان گفت روايت ليوتار در اين كتاب به افول روايتهاي توجيه كننده اشاره ميكند و نه افول دانش روايت بهطور كلي. به لحاظ منطقي اينكه گفتن جملهاي درباره روايت، خود يك روايت است، متناقض به شمار نميآيد. همچنين آنجا كه ليوتار هر پاره گفتار زباني را به مثابه حركتي در بازي به حساب ميآورد، اين جمله خود، حركتي در يك بازي زباني است. از سوي ديگر برخي منتقدين نثر ليوتار را دشوار، پر از نوواژه و نامنسجم ميدانند. در برابر اين انتقاد بايد گفت اين شيوه نگارش تعهد وي به زير سوال بردن حاكميت متن و روايتهاي فراگير را نشان ميدهد.
آثار ليوتار را ميشود به سه گروه تقسيم كرد: وي ابتدا درباره پديدارشناسي، سياست و نقد ساختگرايي مينوشت، سپس به فلسفه پرداخت و در آثار نهايياش سعي در ارائه تعريفي از پست مدرنيسم داشت. در بيشتر آثار وي يك ديدگاه كلي حاكم است و آن اينكه واقعيت، شامل رويدادهاي منفردي است كه نميتوان آنها را بهطور كامل به واسطه نظريهاي خاص تبيين نمود. فلسفه ليوتار بسياري از مضامين مطرح در پساساختگرايي و تفكر پست مدرن را به دست ميدهد. وي قدرت استدلال را زير سوال ميبرد، بر اهميت نيروهاي غيرعقلاني مانند احساسات، تاكيد ميكند، اومانيسم و برداشتهاي سنتي فلسفي از انسان به عنوان مركز دانش را نقد ميكند و بر اين عقيده است كه درك جامعه براساس مفهوم پيشرفت به واسطه تحولات علمي، سياسي و فرهنگي اواخر قرن بيستم مورد ترديد قرار گرفته است.
با اينكه ليوتار را يكي از پيشگامان پست مدرنيسم ميدانند، آثار وي در باب زيباييشناسي به پيشبرد هنر مدرن انجاميدهاند. وي آثار اعجابانگيز آوانگارد مدرن را از آن رو حائز اهميت ميدانست كه نشان از محدوديتهاي حاكم بر دريافت و ادراك بشر دارند. او درباره هنر مدرن و آثار هنرمنداني چون بارنت نيومن، پل سزان و واسيلي كاندينسكي نوشتههاي متعددي دارد. ليوتار، علم را روايتي بر مبناي اسطورهها ميداند. از اين اسطورهها ميتوان به آزادي مطلق انسان و وحدت دانش اشاره كرد كه اولي حاصل آراي مطرح در عصر روشنگري فرانسه است و دومي ريشه در سنتهاي آلماني و هگلي دارد. وي مانند ديگر نظريهپردازان پست مدرن، تحت تاثير آراي كييركگارد و نيچه، به دنبال توجيه دوباره الگوي علمي است. پست مدرنيسم به جاي پيشبرد حقيقتي علمي بر پايه عقلانيت موثق، آگاهانه معيارهاي پذيرفته حقيقت علمي را پنهان ميكند تا جزء واقعي و اصلي معنا درگذار از علم به آينده به سوي نوستالژي آينده، در تاريخ به شكلي غيرقابل دسترس، رها شود.
ليوتار در كتابش تحت عنوان گفتمان، شمايل بهطور خاص، ساختگرايي را مورد نقد قرار ميدهد. در بخش اول اين كتاب از پديدارشناسي مرلوپونتي براي زير سوال بردن ساختگرايي استفاده ميشود. در بخش دوم روانكاوي فرويدي، ديدگاه لاكاني نسبت به روانكاوي و جنبههاي خاصي از پديدارشناسي را مورد نقد قرار ميدهد. ليوتار ميان گفتمان، كه به ساختگرايي و متن نوشتاري مربوط ميشود و شمايل، كه به پديدارشناسي مرتبط است، تمايز قائل ميشود. در ادامه وي از اين تقابل واسازي كرده، ارتباط متقابل آن دو را به تصوير ميكشد. گفتمان، شامل عناصر شمايلي است (مانند شعر تصويرگرا) و فضاي بصري را ميتوان به مثابه گفتمان، ساختاربندي كرد. اشتباه ساختگرايان آنجاست كه شمايلها را به مثابه گفتمان تبيين ميكنند و كاركردهاي متنوع آنها را درنظر نميگيرند.
ليوتار در سالهاي آخر عمرش به آراي نويسنده و سياستمدار فرانسوي، آندره مالرو، ميپردازد. ميتوان گفت در امضا، مالرو ليوتار به نوع بيوگرافي خود را از طريق ويژگيهاي چندگانه مالرو (متون، فعاليتهاي سياسي، روابط شخصي و غيره) مينويسد. در اين راه وي به واسطه تعهدات فلسفياش از پيش انگاريهاي متن بيوگرافي(متني منسجم كه مصداق نيز دارد در ارتباط با سوژه)، فاصله گرفته از طريق كاراكتري داستاني، اثرش را پيش ميبرد. در كتاب دوم تحت عنوان ضدزيباييشناسي مالرو ليوتار وي را با سنت نهيليست نويسندگاني چون ژرژ بتي، آنتوان آرتو و آلبر كامو همراه ميداند. آنچه ميان اين نويسندگان مشترك است، رد اعتقاد به ارزشهاي عيني و غرابت و انزجار از بدن آدمي است. ليوتار در آخرين كتابش، اعتراف آگوستين، كه در زمان مرگش ناتمام مانده بود، آگوستين را به عنوان پيشگام مطالعات پديدارشناختي هوسرل، هايدگر و سارتر ميخواند. در اين بررسي جنبه زماني حال در رابطهاش با گذشته و آينده مطرح ميشود.
وي در سال ۱۹۹۸ درحاليكه تدارك كنفرانسي درباره پست مدرنيسم و نظريه رسانه را ميديد، به خاطر پيشرفت ناگهاني سرطان خون، درگذشت.
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]