واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > لیگ برتر - صبح یک روز برفی، قرار اولیه ورزشگاه شهید کشوری است. جایی تقریبا در مرکز شهر. محل تمرینی که برای خیلی از بچهها تازگی دارد. اینقدر غیر منتظره که رضا نورمحمدی به اشتباه برود زمین درفشیفر در بولوار آیت الله کاشانی. زمین چمن مصنوعی کشوری محل تمرین بازیکنان پرسپولیس باید باشد. جایی که برف تمامش را پوشانده . نه، اینجا نمی شود تمرین کرد. تیم باید در سالن تمرین کند. این نظر اعضای کادرفنی پرسپولیس است. نظری که ژلکو میاچ تمرین دهنده با سابقه و سرشناس کروات پرسپولیس آن را می گوید تا همه تیم به دستور دایی که هنوز در مسیر است از ورزشگاه کشوری بروند به سمت ورزشگاه درفشی فر در غرب تهران. درست در زمانی که رضا نورمحمدی داشت از درفشی فر می رفت به ورزشگاه شهید کشوری ! //// برف زمین درفشی فر را پوشانده بود ، بچه ها آمده بودند اینجا که بروند توی سالن و از برف در امان باشند اما مگر می شود این همه برف را دید و برف بازی نکرد. هادی نوروزی ، ابراهیم شکوری، اشپیتیم، حمیدرضا علی عسگر و مهدی شیری که نمی توانستند بی خیال برف بازی شوند. اشپیتیم اول از همه شروع می کند. او همه را با برف می زند و از همه زودتر گلوله برفی هایش را به همه سو پرتاب می کند از مسئول تدارکات تیم گرفته تا ژلکو میاچ؛ «بگیر مربی، بچهها بگذارید با مربی برف بازی کنم!» البته میاچ خیلی از این حرکت استقبال نمی کند و با اخمی او را از این کار باز می دارد. سپهر که حالا کاپیتان تیم است خیلی از این بازی راضی نیست و مدام می گوید: «بس کنید، گلوله برفی های تان را توی سالن نیاندازید ، برگردید تو... » و البته بچه های این بیرون، کارشان را ادامه می دهند. ///// تمرین تا دقایقی بعد قرار است شروع شود. دایی از راه رسیده با کت تک قهوه ای و شلوار جین که چهره اش را متفاوت از همه تیم می کند؛ «بچه ها علی آقا اومد، صاحابش اومد.» همه بازیکنان او را علی آقا صدا می کنند. با ورود دایی همه چیز رسمیت پیدا می کند. بچه ها در سالن هستند و گرم می کنند تا با سوت میاچ تمرین شروع شود. قبل از این اما باید سرشماری انجام شود. می شمارند. اول 4 نفر کم می آیند اما مازیار زارع در ماشینش نشسته و نباید او را غایب دانست. تیاگو هم هنوز از حیاط واد سالن نشده، نور محمدی هم تا دوباره به درفشی فر برگردد، چند دقیقه ای طول می کشد و تیم فقط یک غایب دارد. وحید هاشمیان که کمی پایش کش آمده و بعد از ورزشگاه کشوری با هماهنگی، از تمرین معاف می شود. ///// هندبال با کلی توپ، تمرین با نشاطی است که دو تیم قرمز و زرد باید در سالن کوچک اما گرم درفشی فر انجام دهند. میاچ میدانداری می کند و دایی از بیرون ایستاده به تماشا. بازی چند دقیقه ای هست که شروع شده، بچه ها مدام با هم شوخی می کنند دایی اما برایش مهم است که همه همان کاری را کنند که میاچ از آنها می خواهد. چند دقیقه ای به همین روال می گذرد تا دایی اولین تذکر را بدهد. او خطاب به زارع می گوید: «مازیار، آقا مازیار، کاری را بکن که مربی می گوید.» و لحظه ای بعد سرمربی وارد زمین می شود. و سوتش را به صدا در می آورد، او خیلی زود جدی می شود و دیگر آن خنده ای که تا لحظه ای قبل بر لب داشت را به لب ندارد: «بازی نمی کنیم، تمرین است. شوخی که نداریم، می فرستم تان بیرون ها!» دایی با صدایی بلند این ها را به شیث، حقیقی و مازیار زارع می گوید و سر جایش بر می گردد. برخورد قاطع او تا لحظه ای همه را شوکه می کند. //// توپ دست سامان آقازمانی است و ول کنش نیست و دو تیم زرد و قرمز می ریزند روی هم. صحنه خنده داری شده، چیزی شبیه فوتبال آمریکایی؛ البته کاملا نمایشی و دوباره میاچ سوت می زند. دایی دارد میخندد و حرف های ژلکو را ترجمه می کند؛ «می گه دارین هندبال بازی می کنین نه راگبی.» بچه هامی خندند و دوباره کار آغاز می شود. دایی اما همان لحظه کنار مولایی می آید، بدنساز تیم. او را به زمین چمن می فرستد تا عمق برف را ببیند و بعد فریاد می زند: «خوبه، جون میده برای دویدن و بر می گردد به سالن، جایی که دوباره همه ریخته اند روی سر هم. او با صدای دست هایش همه را فرا می خواند؛ «برویم تو برف ها بدویم. خودتان قدر این جا را ندانستید. حالا در برف ها می دوید برای تان خوب است.» و تمام تیم حتی با این بهانه که سرما می خورند هم نمی توانند سرمربی را راضی به گذشتن از تصمیمش کنند. او شوخی ندارد. ///// «جناب آقای علی دایی...» دومین دور از دویدن است که شیث می شود مسئول خواندن بیانیه . او می خواند و بقیه تکرار می کنند؛ «آقای گل جهان، ما از کرده خود پشیمانیم... ، ما غلط کردیم ... ما....» این بیانیه را دو باری می خوانند اما سرمربی مدام می گوید: «بدوید، برای پاهای تان خوب است.» دایی خودش هم خنده اش گرفته. حسین عبدی و یحیوی کنار دستش ایستادهاند و از بازی های برفی شان می گویند. از اینکه برف می آید اما هوا به سردی روز قبل نیست از اینکه گاهی این برخورد ها لازم است. تنبیهی که 20 دقیقه طول می کشد و دایی در پایانش می گوید: «می خواستم بیشتر از 30 دقیقه بدوید اما دلم سوخت. از این به بعد وقتی داریم تمرین می کنیم، فقط تمرین کنید!» 40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]