تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805383965




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز اين كلاه مناسب سر خودتان است!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز اين كلاه مناسب سر خودتان است!
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور جهان پرداخته‌اند از جمله «مساله محورى در فرهنگ»،«اعتراف آمريكا به قتل عام علمي در عراق»،«تغييرات با برنامه»،«اين كلاه مناسب سر خودتان است!»،«سطح پارلمان» و... كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جوان

«مساله محورى در فرهنگ (?)» عنوان سرمقاله روزنامه‌ي جوان به قلم مدير مسئول است كه در آن مي‌خوانيد؛شايد براى شما اين سوال پيش آمده باشد كه على رغم تنوع نهادهاى فرهنگى و بودجه هايى كه به انحاء مختلف صرف مى شود چرا مظلوميت فرهنگ همچنان ادامه دارد و روز به روز نيز بر آن افزوده مى شود.
چرا هنوز نتوانسته ايم طرح فراگيرى براى ارتقاى فرهنگى جامعه ارائه نماييم؟ چرا در بخش توليدات فرهنگى و غنابخشى به آن نتوانسته ايم موفق عمل كنيم؟
چرا بايد عمده كتاب هاى ما در بخش ترجمه آن هم از مفاهيم غربى باشد؟
چرا در زمينه توليد علم و انديشه نتوانسته ايم موفق عمل كنيم؟
افراد متعدد پاسخ هاى متفاوتى به چراهاى فوق دارند اما آنچه كه بايد بيشتر مورد مداقه و نظر قرار گيرد اين است كه عرصه هاى فرهنگى كه توسط مجريان فرهنگى ما اجرا مى شود مسئله محور نيست.
نگاه ها معطوف به اين نمى باشد كه ببينيم چه جاها خلأ جدى وجود دارد و در آن موضوع به برنامه ريزى و توليد فكر و انديشه و در نهايت به حل مسئله برسيم .
مثلا در هر سال در موقع تابستان موضوع اوقات فراغت به عنوان يك مسئله مطرح مى شود. تفكر مديران فرهنگى ما معطوف به اين حقيقت نشده است كه بتوانند از اوقات فراغت به عنوان يك فرصت در جهت غنى سازى آن بپردازند، به همين خاطر تمام ذكر و فكر آنها مصروف اين مى شود كه فقط چگونه اين اوقات بدون دردسر! صرف شود. بنابراين همه برنامه ريزى ها فاقد عنصر تفكر است، چرا كه بايد از رهگذر يك شلوغ بازى فرهنگى! زمان بگذرد و فرصت ها به هدر رود.
مثال ديگر اين است كه قرآن به عنوان معجزه پيامبر اكرم اوج نقطه اشتراك و وحدت اسلامى است و به عنوان راهنماى زندگى بشر بايد بيش از هر زمان ديگرى در زندگى مردم وارد شود حقيقت انقلاب اسلامى پياده كردن دستورات قرآنى است. اما با گذشت سى سال از انقلاب آنچنان كه شايسته بوده است متوليان فرهنگى نتوانسته اند طرح نويى ارائه بدهند تا قرآن را وارد متن زندگى مردم نمايند.
اگرچه كارهاى شايسته اى نيز در زمينه ترويج فرهنگ قرآنى انجام گرفته است اما واقعيت اين است كه انتظارات بيش از اين مى باشد.
ادامه دارد...

جمهوري اسلامي

روزنامه‌ي جمهوري اسلامي تيتر سرمقاله‌ي خود را «اعتراف آمريكا به قتل عام علمي در عراق» برگزيده و در ابتداي آن نوشته است؛نقش مستقيم « موساد » شبكه جاسوسي اسرائيل در شناسايي ربودن و سر به نيست كردن 5500 دانشمند هسته اي عراق آنچنان محرز شده است كه وزارت خارجه آمريكا در گزارش رسمي خود به قتل 650 نفر از آنان اعتراف كرده است .

در ادامه سرمقاله مي‌خوانيد؛... واقعيت اينست كه رژيم صهيونيستي در طول 5 سال اخير از پوششي براي نفوذ افسران موساد در عراق استفاده كرده و از جمله در پوشش بازرگاني عمليات مقاطعه كاري شركتهاي فني ـ مهندسي شبكه هاي حمل و نقل شركتهاي مخابراتي و حتي در پوشش رانندگان كاميون و تريلي در تاروپود ساختار حكومتي عراق و نظاميان اشغالگر نفوذ كرده است . برخي گزارش هاي موثق از حضور افسران موساد در آموزش و تجهيز نيروهاي « پيشمرگ كرد عراقي » خبر مي دهند و خاطرنشان مي سازد كه اسرائيل مانع نفوذ آمريكا در سرويسهاي جاسوسي خود در عراق شده و برخي عناصر نفوذي آمريكا را به راحتي حذف كرده و به قتل رسانده است .

در بخش ديگر سرمقاله مي خوانيد؛مطابق اطلاعات موجود واكنش دانشمندان عراقي متفاوتست؛عده اي پاسخ منفي به پيشنهاد آمريكائي ها مي دهند. اين عده در ليست سياه جوخه هاي مرگ موساد قرار مي گيرند. عده اي به دعوت همكاري پژوهشي آمريكا پاسخ مثبت مي دهند ولي بجاي مراكز پژوهشي سر از مراكز بازجوئي در مي آورند و اگر شانس داشته باشند به كشورهاي ديگر مي گريزند.
عده اي تصميم به ماندن در خاك عراق مي گيرند كه مدتها در معرض بازجوئي و تحقيقات طولاني قرار مي گيرند و حتي شكنجه مي شوند.
اگرچه ظاهرا سرنوشت متفاوتي براي دانشمندان عراقي وجود دارد ولي ديدگاه اسرائيل و آمريكا در مورد تمامي آنها يكسان است . صهيونيست بر اين باور است كه باقي ماندن (يعني زنده ماندن ) اين دانشمندان براي امنيت اسرائيل در آينده مخاطره آميز است و تنها راه برخورد با اين دانشمندان همانا ترور و حذف فيزيكي آنها است . صهيونيستها از نخستين روزهاي اشغال عراق و حاكميت ژنرال « جي گارنر » و سپس « پل برمر » معتقد بوده اند كه شرايط بحراني و بي ثباتي عراق بهترين موقعيت را براي ترور دانشمندان عراقي و از بين بردن رد پاي « جوخه هاي مرگ موساد » فراهم كرده است .

سرمقاله نويس جمهوري اسلامي نوشته است؛ پايگاه نظامي « پرت پراگ » در كاروليناي شمالي براي عمليات شكار دانشمندان هسته اي عراق اختصاص يافته و آموزشهائي بر روي شيوه هاي جديد ترور شكار و ربودن « دانشمندان هدف » متمركز شده است . وزارت خارجه آمريكا با خرسندي به رئيس جمهور اطلاع داده است كه برخي مسئولان عراقي و از جمله عناصر بعثي در همكاري با « موساد » بسيار مسئولانه ! عمل كرده اند و به شناسائي و شكار دانشمندان مورد نظر كمكهاي فراواني نموده اند.

در ادامه آمده است؛اين پديده هاي شوم حاوي درسهاي مهمي براي ملت هاي درحال توسعه است از جمله آنكه :
1 ـ بخش اعظم اطلاعات شبكه هاي جاسوسي سيا و موساد توسط بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي تامين شده كه سيا و موساد جاسوسان خود را تحت پوشش آژانس براي « تخليه اطلاعاتي » رژيم صدام به بغداد اعزام كرده اند.
بدين ترتيب تقريبا بسياري از دانشمندان اتمي عراق در همان سالهاي اوليه و با تكيه بر اطلاعات جاسوسي آژانس بين المللي انرژي اتمي سر به نيست شده اند و جوخه هاي مرگ موساد و سيا در اولين فرصت پس از اشغال عراق به سراغ آنها رفته اند.
پيش از اينها تصور مي شد كه رقم قربانيان عمليات شكار دانشمندان عراقي در حد 500 نفر باشد لكن گزارشات تكميلي نشان داد كه جاسوسان آمريكا و رژيم صهيونيستي دستكم 5500 نفر از دانشمندان هسته اي و اساتيد عراقي را به قتل رسانده اند .
2 ـ انهدام كامل تاسيسات و تجهيزات هسته اي عراق و معدوم كردن تمامي اسناد و مدارك هسته اي عراق حتي از قتل دانشمندان هسته اي هم براي اسرائيل و آمريكا مهمتر بوده است . چرا كه با تامين اين هدف حتي نسل بعدي دانشمندان عراقي هم نخواهند توانست تحقيقات و برنامه هاي توسعه فعاليتهاي هسته اي عراق را ادامه دهند و بايستي از صفر شروع كنند.
3 ـ آمريكا براي كسب موفقيت بيشتر به نوعي فريبكاري متوسل شد و چنين وانمود كرد كه درصدد بهره گيري از دانش و مهارت فني تخصصي دانشمندان عراقي است ولي فقط در ميدان عمل سرگرم شناسائي و جداسازي آنها از جامعه بود تا در مرحله بعدي بتواند آنها را سر به نيست كند.

در بخش پاياني سرمقاله مي‌خوانيد؛اين در واقع به منزله تحقق يكي از طرحهاي كليدي سيا و پنتاگون است كه باهمكاري موساد به اجرا درآمده و بوش كوچك با اشاره به آن يادآور شد كه 50 سال ديگر خواهيد فهميد ما چرا به عراق حمله كرده ايم ! بوش كوچك تصور مي كرد كه براي كشف اهداف پنهان آمريكا در اشغال عراق بايستي 50 سال صبر كرد ولي 5 سال پس از تهاجم وحشيانه اشغالگران به عراق به خوبي روشن شده است كه نابودي كامل زيرساختهاي علمي ـ تخصصي عراق را بايستي جزئي از اهداف راهبردي آمريكا از اشغال عراق ارزيابي كرد. هر چند بدون اعتراف وزارت خارجه آمريكا هم روشن بود كه آمريكا و صهيونيستها در اين « قتل عام علمي » نقش داشته اند ولي با اين اعترافات برگ ديگري از تاريخ جنايات آمريكا تكميل شده است

مردم سالاري

«تغييرات با برنامه» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محسن دقت دوست است كه در ابتداي آن مي خوانيد؛در كشوري با ويژگي هاي كشور ما هر گونه تغيير و تحول در روندهاي جاري بسيار سخت و دشوار ميسر مي شود. اين مساله را مي توان به عوامل متعددي نسبت داد، ولي شايد مهمترين دليل را بايد در وابستگي كارگزاران بخش هاي مختلف جامعه به جهت گيري هاي سياسي دانست. در واقع افرادي كه عرصه هاي گوناگون اجتماعي را كنترل و راهبري مي كنند، بسته به اين كه جريان حاكم بر مسند سياسي كشور از چه نحله فكري و با چه گرايش هاي تئوري و عملي براي اداره امور است، جزئيات و حتي كليات آن بخش ها را با تغيير مواجه مي سازند كه اين استمرار در تغييرات براي بسياري از ساختارهاي جامعه يك تهديد عملي به شمار مي آيد.

در بخش ديگر يادداشت آمده است؛ البته مي توان گفت كه بخشي از اين تغييرات جزو بديهيات و واقعيتي غير قابل اجتناب است كه حرفي درست و قابل درك است. ليكن سخن اين است كه گرفتار آمدن در مباحث روبنايي سياسي و حزبي كه در نهايت نيز بايد رويكرد عمومي كشور را مشخص سازد، بخشي از فعل و انفعالات جامعه كه به صورت مستمر صورت مي پذيرد و روندي با شرح حالي مشخص دارد را با ناكامي هاي مكرر روبه رو كرده و همواره كشور را در وضعيت آزمون و خطا نگاه مي دارد. در واقع لازم است تا به واسطه قوانيني جامع تدبيري اتخاذ شود تا در قسمت هايي كه نيازمند برنامه ريزي و هدايتگري بلندمدت مي باشد همچون هنر، ورزش، آموزش و ... تغيير اشخاصي كه مديريت عالي آن قسمت را به دست دارند و به طور طبيعي از گرايش سياسي خاصي برخوردارند، تغييرات بنيادين و زيربنايي را باعث نشود.

در ادامه مي‌خوانيد؛ ...در حالي كه در سال آخر عمر دولت نهم به سر مي بريم و تنور مباحث انتخاباتي روشن شده و روز به روز هم گرم تر مي شود، تيم اقتصادي دولت ناگهان به فكر ريشه كني امراض كشور مي افتد و مباحثي نظير تحول اقتصادي، حذف صفر از پول ملي، تحول در نظام گمركي و بازرگاني و ساختارهايي از اين دست مطرح مي شود.

در بخش پاياني مي‌خوانيد؛وقتي در عرصه هايي همچون امور نظامي و دفاعي، كمترين تغييرات اساسي را شاهديم كه عمده عامل موفقيت و پيشرفت آنها نيز همين مساله است، چرا نبايد در مقوله پيچيده اي چون اقتصاد شاهد ثبات مديريت و رويه باشيم. وقتي دليل اصلي اتلاف عظيم در وقت و انرژي و سرمايه هاي مادي و معنوي اين بخش را ناشي از بي نظمي ها و تغيير پي در پي قوانين و مقررات مي دانيم كه خود از طريق تغيير مكرر مديران حاصل مي شود، پس اگر چاره اي براي تعويض مديران نيست بايد با ايجاد وحدت رويه در اصول، روح اقتصاد كشور را از تشتت و تنش دور بداريم. همان كاري كه رهبري از طريق مجمع تشخيص مصلحت در مورد ابلاغ سياست هاي كلي به خصوص در مورد اصل 44 قانون اساسي انجام دادند كه حتي رئيس جمهور محترم اعلام داشتند كه اجراي اين سياست ها تئوري اقتصادي دولت نهم است.

كيهان

حسين شريعتمداري مدير مسئول روزنامه‌ي كيهان يادداشت روز امروز روزنامه را با عنوان «اين كلاه مناسب سر خودتان است!» نوشته است.در ابتداي آن مي‌خوانيد؛اوايل ارديبهشت ماه سال جاري «اولي هاينونن» معاون محمد البرادعي براي انجام مذاكراتي به ايران آمده بود. سخنگوي آژانس يك روز قبل از سفر هاينونن اعلام كرد ماموريت وي بحث با طرف هاي ايراني درباره اسنادي است كه آمريكايي ها از لپ تاپ يك مسئول سابق ايراني به دست آورده اند و اين اسناد از تلاش ايران براي توليد سلاح هسته‌اي و يا مطالعه و كاوش درباره توليد آن حكايت مي كند! در آن هنگام، نگارنده طي يادداشتي به ترفند آمريكايي ها در اجلاس مارس 2008 شوراي حكام اشاره كرده و از مأموريت هاينونن كه اجراي بخش دوم آن ترفند بود با عنوان «كلاه گشاد اسرائيلي» ياد كرد.

در ادامه يادداشت مي‌خوانيد؛... روز دو شنبه اين هفته وقتي گزارش آژانس كه توسط آقاي «هاينونن» براي ارائه به اجلاس شوراي حكام تهيه شده بود، منتشر شد، ترديدي باقي نماند كه معاون آقاي البرادعي همان اهداف پيش گفته را كه در يادداشت روز كيهان 87.2.2 به آن اشاره شده بود دنبال كرده است.

يادداشت روز كيهان ادامه داده است؛ توضيح آن كه در اجلاس مارس 2008- اسفندماه 1386- شوراي حكام آژانس در حالي كه آخرين گزارش البرادعي از حل و فصل مسائل فيمابين ايران و آژانس حكايت مي كرد و از سوي ديگر 16 نهاد اطلاعاتي و امنيتي آمريكا بر صلح آميز بودن فعاليت هسته اي كشورمان تاكيد كرده بودند، و از اين روي صدور قطعنامه جديد شوراي امنيت سازمان ملل-1803- مبناي حقوقي و فني نداشت، به ناگاه آقاي هاينونن، اعضاي شوراي حكام را به يك جلسه فوق العاده فراخواند و در آن فيلمي را كه آمريكايي ها مدعي بودند از لپ تاپ شخصي يك مسئول هسته اي ايران به دست آورده اند، براي حاضران به نمايش گذاشت. اعتراض برخي از كشورهاي عضو شوراي حكام مبني بر غيرمستند و جعلي بودن اين فيلم، مورد توجه اعضاي اصلي قرار نگرفت و نهايتاً شوراي امنيت سازمان ملل به بهانه اين كه فيلم ياد شده از تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي حكايت مي كند! گزارش هاي البرادعي و 16 نهاد اطلاعاتي و امنيتي آمريكا را ناديده گرفته و قطعنامه 1803 را عليه ايران صادر كردند. فيلم ياد شده- كه آمريكايي ها مدعي بودند از لپ تاپ يك مسئول ايراني به دست آورده اند- مجموعه اي از چند نقاشي متحرك- انيميشن- و تعدادي اسلايد- POWER POINT- بود و در آن روي سه موضوع تكيه شده بود.
چند آزمايش انفجاري EXPLOSION TEST كه به صورت انيميشن تهيه شده بود.و تعدادي اسلايد درباره پروژه نمك سبز كه هيچ نشانه اي از تاسيسات هسته اي ايران در آن ديده نمي شد و چند اسلايد ديگر كه بخشي از عمليات نصب كلاهك جنگي روي يك موشك را نشان مي داد و در اين اسلايدها نيز كمترين اثر و نشانه اي كه حاكي از وقوع ماجرا در ايران باشد به چشم نمي خورد.

اين نقاشي هاي متحرك و اسلايدها در همان هنگام از سوي صاحبنظران و حقوقدانان و مخصوصاً كارشناسان برجسته اسناد، عنوان جعلي گرفت تا آنجا كه گارت پورتر GARETH PORTER رئيس سابق سازمان سيا و يكي از تحليل گران بلندآوازه امنيت ملي و كارشناس ارشد سندشناسي و از متخصصان برجسته و مورد اعتماد سازمان-ملل متحد اعلام كرد تهيه چند انيميشن و اسلايد و كنار هم گذاشتن آن نه تنها در هيچيك از مراجع رسمي و كارشناسي به عنوان «سند» پذيرفته نمي شود، بلكه يك دانشجوي آشنا با ابتدايي ترين كاربردهاي كامپيوتر نيز به آساني مي تواند چنين فيلمي تهيه كند. اما علي رغم تمامي اين دلايل آشكار و بديهي كه از جعلي بودن به اصطلاح اسناد ياد شده حكايت مي كرد، آژانس بين المللي انرژي اتمي با فشار و اعمال نفوذ آمريكا و اروپايي ها اين فيلم و اسلايدها را به عنوان سند! پذيرفته و قابل پي گيري و ارزيابي دانست. مسئولان ايراني براي پاسخ به پرسش هاي آژانس نسخه اصلي و يا حداقل، يك كپي از اسناد ياد شده را مطالبه كردند ولي آقاي هاينونن اعلام مي كند كه آمريكايي ها اجازه ارائه اين اسناد را نداده اند و شما مي توانيد متن آن را از روي لپ تاپ ملاحظه كنيد! اين در حالي بود كه آژانس براساس مداليته مورد توافق طرفين موظف بود نسخه اصلي اسناد ياد شده را براي بررسي و ارائه پاسخ به آژانس در اختيار مسئولان ايراني قرار دهد.

در بخش ديگر يادداشت مي‌خوانيد؛كارشناسان ايراني علي رغم تمامي اين محدوديت ها، نشانه هاي مستدل و مستندي از جعلي بودن اسناد مورد اشاره را به هيئت اعزامي آژانس ارائه دادند. به عنوان مثال در ذيل يكي از اسناد مورد ادعا نوشته شده بود «يك نسخه از اين سند در كتابخانه نگهداري شود»!! و بديهي است كه اگر سند ياد شده همانگونه كه آژانس ادعا مي كرد يك سند سري و مربوط به ساخت سلاح هسته اي بود، ارسال نسخه اي از آن به كتابخانه معنا و مفهوم قابل توجيهي نداشت! و....

در پايان يادداشت آمده است؛با توجه به شرحي كه گذشت به آساني مي توان نتيجه گرفت گزارش اخير هاينونن- كه به شدت و با اشتياق درپي جايگزيني البرادعي است- نه با واقعيات انطباق دارد، نه با اسناد همخوان است و نه با قوانين بين المللي و مفاد توافقات آژانس با ايران سازگاري دارد. بنابراين تنها واژه اي كه مي تواند مأموريت آقاي هاينونن را به درستي توصيف كند، همان عنوان يادداشت 5 ماه قبل كيهان يعني «كلاه گشاد اسرائيلي» است.
اكنون نوبت مسئولان هسته اي كشورمان است كه همكاري با آژانس را در سطح پادمان محدود كرده و تمامي مذاكرات درباره مطالعات ادعايي را بدون كمترين ترديدي متوقف كنند و اين البته، حداقل پاسخي است كه بايد به رفتار غيرمسئولانه و باج خواهانه آقاي هاينونن و همكارانش داده شود و گام هاي بعدي نيز نبايد از نظر دور بماند.

دنياي اقتصاد

«بومي گزيني و خدمت» عنوان سرمقاله‌ي روزنامهي دنياي اقتصاد است كه در آن مي‌خوانيد؛در دفاع از طرح بومي گزيني گفته‌اند: «بومي گزيني يك بحث احساسي نيست، زيرا كشور به متخصص نياز دارد و هدف ما اين است كه يك پزشك در استان خود تحصيل كند تا بتواند در استان خود خدمت‌رساني كند.» نگارنده بر اين باور است كه اتفاقا بحث بومي گزيني يك بحث احساسي و فاقد كاربرد عملي است و با در نظر نگرفتن انگيزه شغلي افراد باعث محروم شدن كشور و استان‌ها از خدمات متخصصان و كارشناسان مي‌شود و با محدود كردن جابه‌جايي افراد در بازار كار باعث كاهش كارآيي نيروي كار و انگيزه رقابت مي‌گردد.

دو استان «الف» و «ب» را در نظر بگيريد. استان «الف» از زيرساخت‌هاي اقتصادي بيشتري برخوردار است و استان «ب» از بسياري امكانات محروم است. استان «الف» داراي ممتازترين دانشگاه‌هاي كشور است و دانشجويان آن به منابع و امكانات بيشتري دسترسي دارند. در نتيجه در دوره تحصيل دانش بيشتري مي‌آموزند و با مهارت‌هاي بيشتري آشنا مي‌شوند. استان «ب » دانشگاه‌هاي مناسبي دارد، ولي نه به ممتازي دانشگاه‌هاي استان الف.

اگر رقابت براي ورود به دانشگاه‌ها سراسري باشد، ممتازترين دانش‌آموزان هر دو استان به دانشگاه‌هاي استان الف راه مي‌يابند و با بهره‌برداري از امكانات به متخصصين ممتازي تبديل مي‌شوند. اگر بازار كار رقابتي باشد، استان ب براي جذب ايشان بايد امكانات مناسبي را فراهم كند تا بتواند ايشان را جذب كند.از سوي ديگر فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي استان ب مي‌دانند كه بايد با فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي استان الف رقابت كنند در نتيجه در دوره تحصيل مي‌كوشند تا بهتر مطالعه كنند و از اين طريق مهارت‌هاي بيشتري كسب مي‌كنند. (مثال اين امر مهارت‌هاي عملي بيشتر فارغ‌التحصيلان دانشگاه آزاد از برخي دانشگاه‌هاي دولتي است) در بازار كار برخي مشاغل استان الف به ايشان مي‌رسد و برخي مشاغل استان ب به دانش آموختگان استان الف. به اين ترتيب با ايجاد انگيزه براي برخورداري از شرايط كاري بهتر افراد تشويق به رقابت در تحصيل و كار مي‌شوند.

حال اگر استان ب محدود به دانش آموختگان دانشگاه‌هايش باشد و دانشگاه‌هايش مجبور به انتخاب از اهالي استان و استان الف برخوردار از فارغ‌التحصيلان بهترين دانشگاه‌هاي كشور باشد كه در اختيار اهاليش هستند، در روند توسعه سرمايه انساني استان ب هرگز به كيفيت سرمايه انساني استان الف نخواهد بود و فاصله استان ب و استان الف افزايش مي‌يابد. نيروي كار در استان ب كه مي‌داند تهديدي از جانب فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌هاي بهتر متوجه او نيست و شغل او به هر حال تضمين شده است. چنين نيروي كاري انگيزه‌اي براي افزايش مهارت‌ها و توانايي‌هايش ندارد. استان ب به اين ترتيب محكوم مي‌شود تا يك استان محروم بماند. براي آنكه استان‌هاي كشور از خدمات متخصصين برخوردار باشند رقابتي كردن بازار كار لازم است نه بومي گزيني. اين امر مستلزم اصل قرار دادن شايسته سالاري، شفاف كردن فرآيند استخدام نيرو، اصلاح قانون كار و گسترش بخش خصوصي است. گسترش شايسته سالاري و رقابتي شدن بازار كار باعث مي‌شود تا سازمان‌ها، نهادها، و صنايع هر استان بتوانند در استخدام نيروي كار با يكديگر رقابت كنند و به واسطه رقابت بين كارفرمايان و جويندگان و اصل بودن شايستگي هم كيفيت نيروي كار و هم شرايط استخدامي بهبود مي‌‌يابند. طرح‌هايي مانند بومي گزيني سودي باعث خدمات بيشتر در استان‌ها نمي‌شوند، بلكه باعث كاهش كيفيت خدمات موجود مي‌گردند.

كارگزاران

«سطح پارلمان» عنوان سرمقاله‌ي امروز روزنامه‌ي كارگزاران به قلم كريم ارغنده‌پور است كه در ابتداي آن آمده است؛ نحوه واكنش‌ها در ساختار سياسي ايران جالب است. چندي پيش جناح اصولگرا در مجلس نسبت به پاره‌اي مواضع آقاي مشايي در موضوع اسرائيل اعتراض كرد و خواستار بركناري وي از سمت معاون رئيس‌جمهور شد. نافذترين اين اعتراض‌ها در عالي‌ترين سطوح مجلس به آقايان لاريجاني و باهنر بازمي‌گشت ولي رئيس‌جمهور نه‌تنها به اين اعتراض‌ها توجهي نكرد بلكه با همراه كردن او با خود در همه‌جا عملا نشان داد كه حاضر به تمكين نيست. مجلس در برابر، ابتدا از اهرم‌هاي دم‌دستي خود -مثل احضار معاون رئيس‌جمهور به كميسيون- استفاده كرد ولي وقتي اراده مقام بالاتر را ديد در انديشه كشاندن رئيس‌جمهور به مجلس براي پاسخگويي در قالب سوال از رئيس‌جمهور افتاد.

در ادامه مي‌خوانيد؛نحوه استيفاي حق مجلس در ماجراي مشايي به خوبي جايگاه پارلمان فعلي را در مناسبات قدرت آشكار مي‌سازد. هر ناظري كه تا حدودي با عرصه سياست آشنا باشد مي‌تواند پيش‌بيني كند كه حتي اين تهديد نيز در نهايت كارآمد نخواهد بود مگر آنكه موضوع از نقطه‌اي فراي اراده فعلي مورد اشاره قرار گيرد. در واقع با طرح اخير مضمون تاكيد نمايندگان اين است كه حاضرند حتي در ساختارهاي اداري كشور نيز براي دستيابي به هدفي چنين مقطعي و خرد- كه در حد بركناري يك معاون رئيس‌جمهور است- تغييراتي كلي ايجاد كنند غافل از اينكه اراده‌اي كه تاكنون او را در اين مقام نگاه داشته است از اين پس نيز نگاه خواهد داشت. گيرم كه حتي اين طرح نيز پس از طي تشريفات لازم و سپري كردن مهلت قانوني به سرانجام برسد رئيس‌جمهور در يك برگه كاغذ- البته از نوع غيرپاره‌اش!- مشايي را از اين معاونت به معاونت ديگري منصوب مي‌كند و مقام سياسي و جايگاه وي باقي خواهد ماند.

در بخش پاياني سرمقاله آمده است؛در واقع مجلس در مسائل راهبردي نه در مقام خود به عنوان مدافع و پيگير حقوق عمومي بلكه حداكثر در مقام پشتيباني‌كننده دولت است كه مقامي پس‌‌رو و نه پيش‌رو هست. به عبارت ديگر نمي‌توان انتظار داشت كه مثلا مجلس حتي در حد نحوه توزيع بودجه‌هاي سالانه نقش محوري ايفا كند چه رسد به اينكه مثلا در جهت‌گيري‌هاي كلان اقتصادي نقش داشته باشد. روشن است كه سخن اين يادداشت به هيچ روي ارزش‌گذاري نسبت به سخنان جنجال‌برانگيز آقاي مشايي نبود بلكه مقصود اين است كه سطح منازعه را آشكار كند و تاسف از اينكه حتي در اين سطح نيز مجلس كامياب نهايي نخواهد بود و اين در حكم مرثيه‌اي بر پارلمان در تاريخ سياسي كشور است

اعتماد ملي

«مفيد، هم براي ايران هم آمريكا» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛مهم‌ترين چالش در سياست خارجي آمريكا آن است كه آنها در سه دهه گذشته به جز دوره‌هاي بسيار كوتاه از سياست معتدل و منطقي سياست تعاملي Involvement Policy كه هدف اصلي دولت‌هاي اروپايي بوده فاصله گرفته‌اند.تلقي آمريكا و تجارب حاصله از جنگ سرد، دولتمردان ينگه دنيا را بيشتر متمايل به سياست زور مطلق Absolute force متمايل نمود. بسياري از تحليلگران و مترصدان سياست بين‌الملل بارها به مقامات كاخ سفيد هشدار دادند كه تكيه يكجانبه بر لا‌بي‌هايي چون آي‌پك و حمايت بي‌چون و چرا از اسرائيل سودي براي منافع استراتژيك آمريكا ندارد.

در ادامه مي خوانيد؛آنچه مي‌توان در كليات بيان كرد آن است كه در ايران نيز همواره تمايل براي كاهش تنش و نيل به يك رتبه منطقي‌تر براي فهم بهتر دغدغه‌هاي دولت و ملت براساس سه اصل عزت، حكمت و مصلحت وجود داشت. اما نبايد فراموش كرد كه همواره نيروهاي مزاحم و راديكالي در دو سوي معادله با آلوده كردن فضا براي تفاهم و نيل به يك اشتراك در تفاسير نزديك‌تر براي حمايت از منافع ملي دو كشور، كار را به بن‌بست مي‌كشاندند. در اين ميان سهم آمريكايي‌ها بيشتر بوده است، يادمان نمي‌رود كه پس از مذاكرات هيات‌هاي ايراني و آمريكايي در ژنو و نيويورك و همراهي قابل تكريم ايران در مذاكرات بن در خصوص سرنوشت افغانستان، اين جورج بوش بود كه در سخنراني ساليانه خود نام ايران را در ميان محور شرارت در كنار كره‌شمالي و عراق قرار داد. پس از آن بسياري در كاخ سفيد و كنگره گناه اين نابخردي را به گردن نئومحافظه‌كاران كابينه گذاشتند.به گونه‌اي كه حتي شخصيت‌هايي چون كالين پاول وزير وقت خارجه آمريكا نارضايتي خود را از سياست‌هاي مذكور اعلا‌م داشت.تحولا‌ت در فصل دوم رياست‌جمهوري آمريكا، هرچند محدوديت بيشتري براي نئوكان‌هاي افراطي فراهم آورد اما آنها همچنان از مسير منطقي درك تحولا‌ت منطقه‌اي به دور هستند.آمريكا در نتيجه سياست‌هاي غلط خود امروز به رژيمي منفور در جهان تبديل شده است و جورج بوش به پايين‌ترين سطح محبوبيت خويش در تاريخ رياست‌جمهوري آمريكا رسيده است.بحران‌هاي بين‌المللي آثار خود را بر ساختار اقتصادي آمريكا وارد كرده است.

در بخش ديگر سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي آمده است؛آمريكا در سال‌هاي اخير استراتژي‌هاي مختلفي ازجمله شيريني و چماق، مهار دوجانبه، نقشه راه و طرح خاورميانه بزرگ را به امتحان گذارده اما همه آنها محتوم به شكست شده‌اند. فارغ از اينكه چه دولتي در ايران بر سر كار است، آمريكا محتاج تنظيم روابط بهتري با تهران است. آنكه در ايران تصميم مي‌گيرد، رهبر معظم انقلا‌ب اسلا‌مي است كه بارها اعلا‌م داشته، چنانچه آمريكا بخواهد براساس احترام متقابل به موضوع روابط بدون پيش‌شرط بنگرد، امكان پيشرفت در اين ميان وجود دارد.
دركي كه 5 وزير قبلي خارجه ايالا‌ت متحده از منزلت ايران دارند، مي‌تواند الهام‌بخش رئيسي باشد كه به كاخ سفيد راه مي‌يابد، اين سياست براي هر دو كشور مناسب است.
 چهارشنبه 27 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 335]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن