تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846575529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در محضر رهبر فرزانه انقلاب: درسهاي ماه مبارك رمضان


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در محضر رهبر فرزانه انقلاب: درسهاي ماه مبارك رمضان
خبرگزاري جمهوري اسلامي(ايرنا):دفتر پژوهش و بررسي هاي خبري- جمعه اين هفته جانهاي مشتاق ولايت گوش جان به خطابه مقتداي فرزانه خود ،حضرت آيت الله خامنه اي مي سپارند.با مرور بيانات معظم له در خصوص ماه مبارك رمضان و در آستانه ليلالي شريف قدربه استقبال نماز دشمن شكن جمعه خواهيم رفت:


ماه فرصت ها

اگر بخواهيم در يك جمله ماه رمضان را تعريف كنيم، بايد عرض كنيم ماه فرصتها. فرصتهاى فراوانى در اين ماه در برابر من و شماست. اگر از اين فرصتها بتوانيم درست استفاده كنيم، يك ذخيره‏ى عظيم و بسيار ارزشمندى در اختيار ما خواهد بود. (23/6/1386 )

ما در طول سال و در مسير طولاني حركت خودمان در چالش با هواهاي نفساني، با گناهان، با فضاهاي تاريكي كه خودمان به‏دست خودمان به‏وجود مي‏آوريم، با مشكلاتي مواجه مي‏شويم. گاهي انسان براي اين‏كه حال دعا پيدا كند، مشكل دارد؛ گاهي براي اين‏كه قطره‏ي اشكي بفشاند، مشكل دارد؛ چون راه دشوار است، به‏وسيله‏ي خلافها و گناههاي خود احاطه مي‏شويم؛ اما قطعه‏ي ماه رمضان، آن قطعه‏يي است كه حركتِ در آن قطعه آسان است؛ خداي متعال راه را در ماه رمضان هموار كرده است و فضا را در ماه رمضان، فضاي خالي از مُعارض قرار داده است. اين روزه‏يي كه شما مي‏گيريد، نفس و هواهاي نفساني را به زنجير مي‏كشد؛ اين عبادتها، اين دعاها، اين خشوعها، اين ذكرها و اين ليلةالقدر همان وسايل همواري است كه شما را فرسنگها جلو مي‏برد؛ راهي را كه در طول سال و در ماههاي ديگر گاهي يك متر يك متر بايد طي كنيم، مي‏توانيم اگر همت كنيم و اگر خودمان را برسانيم، در ماه رمضان اين راه را فرسنگ فرسنگ طي كنيم؛ لذاست كه شما مي‏بينيد اولياي خدا از مژده‏ي رسيدن ماه رمضان خرسند مي‏شدند و از فراق ماه رمضان اشكهايشان سرازير مي‏شد.

روزه چيست؟

حديث صحيح معتبر از پيغمبر اكرم (صلّي‏الله‏عليه‏واله‏وسلّم) اين است: «الصّوم جنّه من النّار»؛ روزه، سپر آتش است. خصوصيت روزه چيست كه تعبير «جنّة من النّار» درباره‏ي آن بيان شده است؟ خصوصيت روزه عبارت است از كفّ نفس. روزه، مظهر كفّ نفس است؛ «و نهي النّفس عن الهوي». مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه‏ي مشتهيات، روزه است. لذا در روايات، ذيل آيه‏ي شريفه‏ي «واستعينوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبير كرده‏اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته‏هاست.

محصول ماه رمضان، تقواست

محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسيدن و ذخيره‏ي تقوا را براي خود فراهم كردن؛ «لعلّكم تتّقون». ماه رمضان در ما ذخيره‏ي تقوا ايجاد مي‏كند. اين تقوا هم خود وسيله‏يي براي منازل عالي‏تر است. تقوا مركبي است كه مي‏تواند ما را به آن منازل عالي برساند: «و اتّقوا الله لعلّكم تفلحون»؛ «فاتّقوا الله لعلّكم ترحمون»؛ «و اتّقوا الله و يعلّمكم الله». علم و هدايت و رحمت الهي بر اثر تقوا از سوي خداوند به انسان عطا مي‏شود. از همه بالاتر، فلاح است.(24/8/83)

درس اول ارتباط با خدا

اولش همين درس ارتباط با خدا و حفظ پيوند قلبى با ذات احديت و حضرت محبوب است. ديديد كه چگونه ميتوان آسان با خداى متعال تماس برقرار كرد. «و انّ الرّاحل اليك قريب المسافه و انّك لا تحتجب عن خلقك الّا ان يحجبهم الاعمال دونك»؛ به خدا راه نزديك است. در هنگام توسل و زيارت و دعا ديديد؛ راز و نياز كرديد؛ دل خودتان را براى خداى متعال به ارمغان برديد و محبت خودتان را با خدا محكم كرديد. اين لذت بزرگ را براى خودتان نگه داريد. اين رابطه را نگذاريد قطع شود. وسيله‏ى حفظ اين رابطه هم در اختيار همه هست. اگر همين نماز پنج‏گانه، با توجه، با حضور قلب و با اين توجه كه در مقابل خدا ايستاده‏ايم، خوانده شود، بهترين رابطه است و روزبه‏روز دل شما را نورانى‏تر خواهد كرد. (2/8/85)

رياضت بزرگترين دستاورد ضيافت الهي

رياضتى كه در ميهمانى اين ماه وجود دارد - كه رياضت روزه و گرسنگى كشيدن است - شايد بزرگترين دستاورد اين ضيافت الهى است. بركاتى كه روزه براى انسان دارد، به قدرى اين بركات از لحاظ معنوى و ايجاد نورانيت در دل انسان زياد است كه شايد بشود گفت بزرگترين بركات اين ماه همين روزه است. (23/6/1386)

اجتناب از گناهان با فضيلت ترين اعمال

الف)استغفار فردي

در روايت خطبه‏ى پيامبر اعظم، اميرالمؤمنين (عليه‏الصّلاه والسّلام) سؤال ميكند از پيغمبر كه در اين ماه كدام عمل بافضيلت‏تر است. در جواب ميفرمايند: «الورع عن محارم اللَّه». اجتناب از گناهان و از محارم الهى، بر كارهاى اثباتى و ايجابى مقدم است؛ جلوگيرى از آلودگى و زنگار روح و دل است

بايد تلاش مسلمان در اين ماه اين باشد كه حداكثر بهره را از اين ضيافت الهى بگيرد و دست پيدا كند به رحمت و مغفرت الهى، كه من تأكيد كنم بر روى استغفار؛ استغفار از گناهان، استغفار از خطاها، استغفار از لغزشها؛ چه گناهان كوچك، چه گناهان بزرگ. اين خيلى مهم است كه در اين ماه، ما خودمان را، دلمان را از زنگارها پاك كنيم؛ خودمان را از آلودگى‏ها مصفا كنيم، شستشو بدهيم؛ و اين با استغفار امكان‏پذير است. لذا در روايات متعددى دارد كه بهترين دعاها يا در رأس دعاها، استغفار است؛ طلب مغفرت از پروردگار.( 23/6/1386 )

استغفار يك دعاست، يك خواستن است؛ بايد انسان حقيقتاً از خدا بخواهد و مغفرت الهى و گذشت پروردگار را بطلبد: من اين گناه را كرده‏ام؛ پروردگارا! به من رحم كن، از اين گناه من بگذر. اينطور استغفار كردنى نسبت به هر يك از گناهان، مسلماً غفران الهى را پشت سر خواهد داشت؛ خداى متعال اين باب را باز فرموده است.(23/6/1386)

ب)استغفار اجتماعي

مرحله‏ى ديگر، استغفار اجتماعى و اصلاح اجتماعى است؛ مسير و هدف جمعى و كاركرد عمومى را در حوزه‏ى توانايى خودمان اصلاح كنيم؛ كه اين واضح‏ترين نمونه از تأثير استغفار و مفهوم و محتوا و مضمون واقعى استغفار است. نبايد اين كار را دشوار به حساب آورد. اگر اراده كنيم، اين كار آسان است و ما مى‏توانيم. اين شب‏ها در دعاى شريف ابوحمزه خوانديد: «و انّ الرّاحل اليك قريب المسافة»؛ پروردگارا! كسى كه به سمت تو بيايد، راهش نزديك است. عمده، عزم كردن، حركت كردن و همت گماشتن است

استغفار از سه گونه گناه

از سه گونه گناه بايد استغفار كرد؛ اينها به درد ما مى‏خورد؛ غفلت از اينها خسارتهاى بزرگى را بر ما وارد كرده است و مى‏كند. سه جور گناه وجود دارد: يك‏جور گناهى است كه فقط ظلم به نفس است - كه تعبير ظلم به نفس در قرآن و در حديث فراوان است - گناهى است كه فرد مرتكب مى‏شود و اثر مستقيمش هم به خود او برمى‏گردد؛ گناهان متعارفِ فردىِ معمولى.

نوع ديگر، گناهى است كه فرد مرتكب مى‏شود، اما اثر مستقيم آن به مردم و به ديگرى مى‏رسد. اين گناه، سنگين‏تر است. اين گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدى و تجاوز به ديگران است، دشوارى كار آن بيشتر است و علاج آن هم سخت‏تر است؛ از قبيل ظلم، غصب، پايمال كردن حقوق مردم، پايمال كردن حقوق عمومى انسانها. اين گناه بيشتر متعلق مى‏شود به حكومت‏ها؛ اين گناه مديران است؛ اين گناه سياستمداران است؛

نوع سوم، گناهان جمعى ملتهاست. بحث يك نفر آدم نيست كه خطايى انجام دهد و يك عده از آن متضرر شوند؛ گاهى يك ملت يا جماعت مؤثرى از يك ملت مبتلا به گناهى مى‏شوند. اين گناه هم استغفار خودش را دارد. يك ملت گاهى سالهاى متمادى در مقابل منكر و ظلمى سكوت مى‏كند و هيچ عكس‏العملى از خود نشان نمى‏دهد؛ اين هم يك گناه است؛ شايد گناه دشوارترى هم باشد؛ اين همان «انّ اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بانفسهم» است؛ اين همان گناهى است كه نعمت‏هاى بزرگ را زايل مى‏كند؛ اين همان گناهى است كه بلاهاى سخت را بر سر جماعت‏ها و ملتهاى گنهكار مسلط مى‏كند.( 8/8/84)

فايده بزرگ استغفار

فايده‏ى بزرگ استغفار اين است كه ما را از غفلت نسبت به خود خارج ميكند. ما گاهى در مورد خودمان دچار اشتباه ميشويم. وقتى به فكر استغفار مى‏افتيم، گناهان، خطاها، خيره‏سرى‏ها، پيروى از هواى نفس كه كرديم، تجاوز از حدود كه انجام داديم، ظلمى كه به نفس خودمان كرديم، ظلمى كه به ديگران كرديم، جلوى چشم ما زنده ميشود و به يادمان مى‏آيد كه چه كرده‏ايم؛ آن وقت دچار غرور، دچار نخوت، دچار غفلت نسبت به خود نميشويم. اولين فايده‏ى استغفار اين است. بعد هم خداى متعال وعده فرموده است كه آن كسى كه استغفار كند، يعنى به عنوان يك دعاى حقيقى از خداى متعال حقيقتاً آمرزش بطلبد و از گناه پشيمان باشد، «لوجد اللَّه توّاباً رحيما»؛ خداى متعال توبه‏پذير است. اين استغفار، بازگشت به سوى پروردگار است؛ پشت كردن به خطاها و گناهان است و خداوند ميپذيرد؛ اگر استغفار، استغفار حقيقى باشد. (23/6/1386)

اصلاح لازمه توبه

در قرآن بارها «توبه» با «اصلاح» همراه آمده است؛ «الّا الّذين تابوا و اصلحوا»، «من تاب و امن و عمل صالحا». در جايى مصداق اين اصلاح هم ذكر شده است: «انّ الّذين يكتمون ما انزلنا من البيّنات»؛ در مقابل كسانى كه كتمان كنندگان حقايق بودند، «الّا الّذين تابوا و اصلحوا و بيّنوا». يا «الّا الّذين تابوا و اصلحوا و اعتصموا باللَّه و اخلصوا دينهم للَّه»؛ درباره‏ى كسانى است كه نفاق ورزيدند و دودله شدند. مى‏فرمايد توبه و اصلاح اينها به اين است كه خودشان را يك دله و خالص كنند. بنابراين اصلاح لازمه‏ى توبه است.(8/8/84)

درس ديگر انفاق و صرفه جويي

يك درس ديگر مسئله‏ى سخت گرفتن بر خود و انفاق به ديگران است. بسيارى از مردم ما به خودشان با روزه‏گيرى سخت گرفتند و به ديگران انواع و اقسامِ انفاق را كردند. من روى اين نكته اندكى درنگ بكنم؛ چون يكى از مسائل مهم كشور و اجتماع ما اين است.

ما مردم مسرفى هستيم؛ ما اسراف ميكنيم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در وسائل گوناگون و تنقلات، اسراف در بنزين. كشورى كه توليد كننده‏ى نفت است، وارد كننده‏ى فرآورده‏ى نفت - بنزين - است! اين تعجب‏آور نيست؟! هر سال ميلياردها بدهيم بنزين وارد كنيم يا چيزهاى ديگرى وارد كنيم براى اينكه بخشى از جمعيت و ملت ما دلشان ميخواهد ريخت و پاش كنند! اين درست است؟! ما ملت، به عنوان يك عيب ملى به اين نگاه كنيم. اسراف بد است؛ حتى در انفاق راه خدا هم ميگويند. خداى متعال در قرآن به پيغمبرش ميفرمايد: «لا تجعل يدك مغلوله الى عنقك و لا تبسطها كل البسط»؛. اين را بايد ما به صورت يك فرهنگ ملى در بياوريم

اينكه مى‏بينيد بعضى از فضولهاى خارجى، دولتهاى خارجى، دائم و دم‏به‏ساعت، چندين سال است كه ملت ما را تهديد ميكنند كه تحريم ميكنيم، تحريم ميكنيم، تحريم ميكنيم - بارها هم تحريم كرده‏اند - به خاطر اين است كه چشم اميدشان به همين خصوصيت منفى ماست. ما اگر آدمهاى اهل اسراف و ولنگارى در خرج باشيم، ممكن است تحريم براى آدم مسرف و ولنگار سخت تمام بشود.

تحكيم اتحاد ملي در ماه رمضان

يك درس ديگر گرد آمدن همه‏ى سلائق گوناگون يك ملت بر گرد محور دين و توحيد است. اينكه ميگوئيم اتحاد ملى، اينكه ميگوئيم ملت ايران يكپارچه است، اين اتحاد، اين يكپارچگى بى ريشه نيست، فقط به خاطر يك توصيه و يك دستور و فرمان نيست؛ عقبه‏ى اين اتحاد همين ايمان دينى است. دين است، اعتقاد است كه همه‏ى ما را به سمت يك مركز ميكشاند؛ آن مركز توجه به ذات اقدس بارى‏تعالى است. اين مايه‏ى اتحادملى ماست؛ دلها را به هم نزديك ميكند، نرم ميكند. در نماز جماعت، در نماز جمعه، در مراسم احياء و قرآن سر گرفتن و دعا و تضرع، بغل‏دستىِ شما هر كه ميخواهد باشد؛ از هر سليقه‏اى، از هر گروه اجتماعى‏اى، با هر ريخت و قيافه‏اى، برادر شماست؛ همراه شماست؛ همراز شماست در پيشگاه ذات مقدس پروردگار. اين ارتباط قلبى را حفظ كنيد؛ اين هم درس ديگر است.

قدر دانستن ليله القدر

علاوه بر اين‏كه از جمله قرآنى «ليله القدر خير من الف شهر» مى‏شود فهميد كه از نظر ارزشيابى و تقويم الهى، يك شب برابر هزار ماه است. در دعايى كه اين روزها مى‏خوانيم ، براى ماه رمضان چهار خصوصيت ذكر مى‏كند: يكى تفضيل و تعظيم روزها و شبهاى اين ماه است بر روزها و شبهاى ماههاى ديگر، يكى وجوب روزه در اين ماه است، يكى نزول قرآن در اين ماه است و يكى هم وجود ليله القدر در اين ماه است. يعنى در اين دعاى مأثور، ليله القدر را عِدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده مى‏كنيم. بنابراين قدر ليله القدر را بايد دانست، ساعات آن را بايد مغتنم شمرد و كارى كرد كه ان‏شاءالله قلم تقدير الهى در شبهاى قدر براى كشور عزيز و آحاد ملت ما تقديرى آن‏چنان كه شايسته مردم مؤمن و عزيز ماست، رقم بزند.

جايگاه مصيبت شهادت امام علي(ع)

مصيبت شهيد كردن اميرالمؤمنين، اين «تهدّمت واللَّه اركان الهدى»، فقط براى آن زمان خسارت نيافريد؛ براى طول تاريخ بشر خسارت ايجاد كرد. فاطمه‌ى زهرا (سلام‌اللَّه‌عليها) بيست‌وپنج سال قبل از اين تاريخ در بستر بيمارى به زنان مدينه فرمود اگر على را بر سر كار مى‌گذاشتند، «لساربهم سيراً سُجُحاً» يعنى راه زندگى را بر مردم هموار مى‌كرد. «لا يكلِمُ خُشاشه»؛ نمى‌گذاشت - به تعبير من - اقتدار حكومت و روحيه‌ى حكومتگرىِ اسلام اندكى به پيكر جامعه‌ى اسلامى زخم بزند؛ نمى‌گذاشت ذره‌يى آسيب ايجاد كند؛ كار را پيش مى‌برد و از هر آسيبى هم جلوگيرى مى‌كرد. بهترين شكل حكومت كردن اين است كه حكومت به مردم زخم نزد؛ زندگى مردم را هم از لحاظ مادى و معنوى آباد كند. «ولا يكلّ سائرهُ و لا يُمُلّ راكبه و لاوردهم منهلا غيرا صافيا رويّا»؛ اينها را فاطمه‌ى زهرا آن روز فرمود. اين واقعه بيست‌وپنج سال عقب افتاد؛ ولى بالاخره امت اسلامى جمع شدند و اميرالمؤمنين را سرِ كار آوردند. (15/8/83)

اميرالمؤمنين در همين چند سال؛ يعنى از ذى‌حجّه‌ى سال 35 تا ماه رمضان سال 40 - چهار سال و نُه ماه يا ده ماه - كارهاى بزرگى انجام داد. كارهايى را پايه‌گذارى كرد كه اگر شمشير غدر و خيانت نمى‌بود و اين جنايت بزرگ به وسيله‌ى ابن‌ملجم و عناصر پشت پرده‌ى اين جنايت صورت نمى‌گرفت، اميرالمؤمنين اين راه را ادامه مى‌داد و باز دنياى اسلام شايد تا قرنها بيمه و تأمين مى‌شد. لذا مصيبتى كه آن روز وارد شد، براى دنياى اسلام و تاريخ اسلام پُرخسارت بود. باز هم اين منهل رَوىِ‌ّ صافىِ‌ّ زلالى را كه مى‌توانست دنياى اسلام را سيراب كند، از دسترس دنياى اسلام دور كردند؛ لذا مصيبتِ هميشه است.(15/8/83)

مهمترين اقدامات امام علي (ع)

كار مهمى كه اميرالمؤمنين در اين مدت انجام داد، مى‌توان در يك جمله‌ى كوتاه گفت: اميرالمؤمنين در اين مدت نشان داد كه اصول اسلامى و ارزشهاى اسلامى‌يى كه در دوران انزواى اسلام و در دوران كوچكى جامعه‌ى اسلامى به‌وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پيشرفت و توسعه‌ى مادى جامعه‌ى اسلامى هم قابل پياده شدن است. اگر به اين نكته توجه كنيم، خيلى مهم است. مسأله‌ى امروز ما هم همينهاست. اصول اسلامى، عدالت اسلامى، تكريم انسان، روحيه‌ى جهاد، سازندگى اسلامى، مبانى اخلاقى و ارزشىِ اسلام در دوران پيغمبر با وحى الهى نازل شد و تا آن حدى كه ممكن بود، به وسيله‌ى پيغمبر در جامعه‌ى اسلامى اعمال شد.

جامعه شناسي دوران پيامبر(ص) و امام علي(ع)

اما جامعه‌ى اسلامىِ زمان پيغمبر مگر چه بود؟ تا ده سال فقط يك مدينه بود؛ يك شهر كوچك چند هزار نفرى. بعد هم كه مكه و طائف را فتح كردند؛ يك منطقه‌ى محدود با يك ثروت بسيار محدود، با فقر همه‌گير و امكاناتِ بسيار كم در اختيارشان بود. ارزشهاى اسلامى در چنين محيطى پايه‌گذارى شد. از آن روزى كه پيغمبر از دنيا رفت، بيست‌وپنج سال گذشته است. در اين بيست‌وپنج سال، وسعت كشور اسلامى صدها برابر شده؛ نه دو برابر و سه برابر و ده برابر. يعنى آن روزى كه اميرالمؤمنين به حكومت رسيد، از آسياى ميانه تا شمال آفريقا - يعنى مصر - در حيطه‌ى قدرت حكومت اسلام بود. از دو دولت بزرگِ همسايه‌ى دولت اسلامىِ اولِ كار - يعنى ايران و روم - يكى بكلى منهدم شده بود، كه حكومت ايران بود، و تمام سرزمين ايرانِ آن روز در اختيار اسلام قرار گرفته بود. بخش عمده‌يى از سرزمين روم هم - كه شامات و فلسطين و موصل و بقيه‌ى جاها بود - در اختيار اسلام قرار گرفته بود. چنين رُقعه‌ى وسيعى در اختيار اسلام بود؛ بنابراين ثروت زيادى به‌وجود آمده بود؛ ديگر فقر و كمبود و كم‌غذايى وجود نداشت؛ طلا رايج شده بود، پول زياد شده بود،ثروتهاى فراوان به‌وجود آمده بود؛ لذا كشور اسلامى ثروتمند شده بود. خيلى‌ها از رفاهِ بيش از اندازه‌ى لازم برخوردار شده بودند. اگر على را از اين وسط حذف مى‌كرديم، ممكن بود تاريخ اين‌طور قضاوت كند كه اصول اسلامى و ارزشهاى نبوى خوب بود؛ اما در همان دوره‌ى مدينه النبى؛ همان دوره‌ى كوچكى و فقر جامعه‌ى اسلامى؛ اما بعد از آن‌كه جامعه‌ى اسلامى بزرگ شد و با تمدنهاى گوناگون آميخته شد؛ از ايران و روم فرهنگها و تمدنهاى مختلف وارد زندگى مردم شدند و ملتهاى گوناگون همه زير چتر جامعه‌ى اسلامى قرار گرفتند، ديگر آن اصول كافى نيست و نمى‌تواند كشور را اداره كند. اميرالمؤمنين در اين پنج سال با عمل و سيره و شيوه‌ى حكومت خود نشان داد كه نه، همان اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحيد، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابرى بين انسانها - با خليفه‌ى مقتدرى مثل اميرالمؤمنين قابل اجراست. اين، چيزى است كه در تاريخ مانده است. هرچند بعد از اميرالمؤمنين اين روش ادامه داده نشد، اما ايشان نشان داد كه اگر حاكم اسلامى و مديران جامعه و مديران مسلمان تصميم داشته باشند؛ بنا داشته باشند و اعتقاد راسخ داشته باشند، مى‌توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه‌ى حكومت اسلامى و پديد آمدن شرايط گوناگون و جديد زندگى، باز هم اجرا كنند و مردم را از آن بهره‌مند نمايند.

عدالت بارزترين نقطه زندگي حضرت علي (ع)

در زندگى جمعى و حكومتى اميرالمؤمنين، نقطه بارزتر از همه چيز «عدالت» است. همچنان كه در عمل فردى اميرالمؤمنين نقطه بارز تقواست، در عمل حكومتى و سياسى و شأن خلافت اميرالمؤمنين، بارزترين نقطه، عدالت است. اين براى ما كه خود را پيرو اميرالمؤمنين مى‏دانيم، نقطه بسيار با اهميتى است. ملاحظه عدالت، اجر نهادن به عدالت و عمل كردن به آنچه مقتضاى عدالت است، وظيفه ماست و بايد شاخصه نظام اسلامى به حساب آيد. همه چيز تحت‏الشّعاع عدالت قرار مى‏گيرد؛ اين منطق اميرالمؤمنين عليه‏الصّلاه والسّلام است.

اگر به زندگى اميرالمؤمنين و حوادث دورانِ تقريباً پنج‏ساله حكومت آن حضرت نگاه كنيم، مى‏بينيم عمده آنچه براى آن بزرگوار در اين مدّت به عنوان مشكل پيش آمد، ناشى از عدالتخواهى ايشان بود. عدالت فقط عدالت اقتصادى نيست؛ عدالت در همه امور و شؤون زندگى بسيار دشوار است. اين همان چيزى است كه اميرالمؤمنين با آن قدرت ملكوتى و شأن الهى، آن را وجهه همّت خود قرار داد و دنبال كرد. لذا اميرالمؤمنين در اين عبارت معروف فرموده است: «والله لان ابيت على حسك السّعدان مسهّدا، و اُجرّ فى الاغلال مصفّدا، احبّ الىّ من أن القى الله و رسوله يوم القيامه ظالما لبعض العباد و غاصباً لشى‏ءٍ من الحطام» ؛ يعنى از خلافت كنار آمدن كه هيچ؛ اگر مرا به غل و زنجير بكِشند و روى خارهاى مغيلان هم با تن عريان بكِشانند، حاضر نيستم حتّى به يك نفر از بندگان خدا ظلم كنم. به‏خاطر همين منطق، اميرالمؤمنين همه مشكلات دوران خلافت خود را لمس كرد و با آنها مواجه شد؛ اميرالمؤمنين ايستادگى كرد و به‏خاطر مواجهه با مشكلات و حلّ آنها حاضر نشد از عدالت دست بردارد؛ اين شد درس. (15/8/83)

نمونه هايي از عدالت گستري امام علي (ع)

من چند مورد از اقدامات اميرالمؤمنين را - كه در بيانات آن بزرگوار منعكس است - در اين‌جا عرض مى‌كنم؛ هزاران مورد از اين قبيل، در زندگى اميرالمؤمنين وجود دارد. مردم آمدند اصرار و بيعت كردند؛ اما حضرت قبول نمى‌كرد. اصرار مردم زياد شد. همه، بزرگان، كوچكان، رؤسا و صحابه‌ى قديمى گفتند نه، فقط على‌بن‌ابى‌طالب بايد باشد و غير از او كسى نمى‌تواند. آمدند و به اصرار حضرت را بردند. حضرت فرمود پس به مسجد برويم. حضرت روى منبر رفت و خطبه خواند و در اين سخنرانى حرف خودش را بيان كرد. اميرالمؤمنين فرمود: اموالى كه تا امروز افرادِ برگزيده و محترمها بيجا و بناحق تصرف كرده‌اند، هرجا من به اين اموال دست پيدا كنم، اينها را به بيت‌المال برمى‌گردانم. در طول اين چند سال كسانى توانسته بودند پولهايى را از بيت‌المال به نفع خودشان بردارند. فرمود من همه اينها را برمى‌گردانم؛ «لو وجدته قد تزوّج به‌النساء»؛ حتّى اگر ببينم مهر زنهايتان قرار داده‌ايد، يا «و مُلك به الاماء»؛ براى حرمسراهاى خودتان كنيز خريده‌ايد. «لرددته»؛ به بيت‌المال برمى‌گردانم. مردم و بزرگان بدانند كه روش من اين است. (15/8/83)

بعد از چند روز مخالفتها شروع شد. البته مردم مستضعف و طبقه‌ى مظلوم جامعه از خدا مى‌خواهند چنين روشى به‌كار گرفته شود؛ ليكن متنفذان و كسانى‌كه خودشان مخاطب واقعى اين مطلب بودند، بديهى است كه ناراضى بودند. نشستند جلسه تشكيل دادند و گفتند اين چه كارى است كه على مى‌خواهد انجام دهد. وليدبن‌عقبه - همان كسى‌كه زمان عثمان استاندار كوفه بود - از طرف آنها بلند شد پيش اميرالمؤمنين آمد و گفت يا على! بيعت ما با تو شرط دارد؛ «و نحن نبايعك اليوم على ان تضع عنا ما اصبناه من المال فى ايام عثمان»؛ شرط ما اين است كه به پولهايى كه ما به‌دست آورده‌ايم، دست نزنى و به دستاوردهاى ما در دوران قبل از خودت كارى نداشته باشى. بعد از وليدبن‌عقبه، طلحه و زبير هم - كه بزرگانِ آن روزِ اسلام و جزو بقاياى اصحاب پيغمبر بودند - خدمت اميرالمؤمنين آمدند و حرفهاى گله‌آميزى زدند؛ از جمله گفتند: «انك جعلت حقنا فى القسم كحق غيرنا»؛ تو ما را با ديگران در تقسيم بيت‌المال يكسان كردى؛ «و سويت بيننا و بين من لا يماثلنا»؛ ما را با كسانى‌كه شبيه ما نيستند، در دادن اموال بيت‌المال يكى قرار دادى. اين چه وضعى است؟ چرا امتياز قائل نيستى؟ «من لا يماثلنا فيما افاءاللَّه تعالى بأسيافنا و رماحنا»؛ با شمشير ما اينها به‌دست آمد؛ ما بوديم كه اسلام را پيش برديم؛ ما بوديم كه زحمت كشيديم و تلاش كرديم؛ حالا تو ما را با كسانى‌كه تازه آمده‌اند و عجمى و جزو كشورهاى مفتوح هستند، يكسان قرار داده‌اى؟ حضرت بالاى منبر رفت و جواب تندى داد. راجع به مسأله‌ى تقسيم مساوى بيت‌المال فرمود: «فان ذلك امر لم احكم فيه بادئ بدء»؛ من كه بنيانگذار چنين روشى نيستم؛ «قد وجدت انا و انتما رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و اله يحكم بذلك»؛ هم من و هم شما بوديم و ديديم پيغمبر اين‌طور عمل مى‌كرد. من كار تازه‌يى نكرده‌ام؛ همان كار پيغمبر را دارم دنبال مى‌كنم؛ مى‌خواهم همان ارزشها و همان پايه‌هاى اعتقادى و عملى جامعه را در اين دوران مستقر كنم.

بديهى است كه اميرالمؤمنين حق خلافت را متعلق به خودش مى‌دانست؛ اما بعد از رحلت پيغمبر اين‌طور نشد؛ در مقابل چيزى كه حق خود مى‌دانست، بيست‌وپنج سال هيچ حركتى نكرد؛ اگر كسانى هم خواستند حرفى بزنند، آنها را آرام نگه‌داشت. اميرالمؤمنين در مقابل آن مسأله بيست‌وپنج سال عكس‌العمل نشان نداد؛ اما در مقابل قضيه‌يى كه بظاهر كمتر از آن قضيه به‌نظر مى‌رسد - مسأله‌ى عدالت اجتماعى، مسأله‌ى احياى اصول نبوى، دوباره بنا كردنِ بناى اسلامىِ مستحكمى كه پيغمبر گذاشته بود - اميرالمؤمنين سه جنگ را تحمل كرد؛ جنگ جمل، جنگ صفين، جنگ نهروان. ببينيد اين كار به نظر اميرالمؤمنين چقدر مهم بود. كار بزرگ اميرالمؤمنين اين است.( 15/8/83)

در يك جا به ابن‌عباس نوشت: «فلايكن حظّك فى ولايتك مالا تستفيده و لا غيظا تشتفيه»(327). بهره‌اى كه مى‌خواهى از حكومت و استاندارى خود در آن منطقه‌اى كه تو را فرستاده‌ايم، ببرى، اين نباشد كه مالى به دست آورى و يا خشمى را عليه كسى فرو بنشانى - فرضاً از قدرت، عليه فلان كس يا فلان جمع يا فلان قشرى كه با آنها بديم، استفاده كنيم. چنين چيزى جايز نيست - «ولكن اماته باطل و احياء حقّ»؛(328) اما حظّ تو از اين حكومت بايد اين باشد كه باطلى را نابود كنى، يا حقّى را زنده و برپا دارى.

كسى خدمت اميرالمؤمنين آمد و از او پولى مى‌خواست؛ حضرت فرمود: «انّ هذا المال ليس لى و لا لك»؛ اين مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ اين بيت‌المال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فى‌ءٌ للمسلمين و جلب اسيافهم فان شركتهم فى حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامى شركت داشته باشى، سهم خودت را دارى. «كان لك مثل حظّهم والّا فجناة ايديهم لاتكون لغير افواههم»؛(329) چيزى كه مردم با دسترنج خود به دست آورده‌اند، متعلق به خودشان است. اين منطق اميرالمؤمنين در برخورد با چنين درخواستهايى است.

براى اميرالمؤمنين اجراى عدالت و دفاع از مظلوم و سرسختى با ظالم - هركه مى‌خواهد، باشد؛ يعنى ظالم، هر كه باشد و مظلوم، هر كه باشد - مهم بود. اميرالمؤمنين براى دفاع از مظلوم، شرط اسلام را نگذاشته است. آن اميرالمؤمنينِ پايبند به اسلام، آن مؤمن درجه‌ى يك، آن بزرگترين سردار فتوحات اسلامى، براى اين‌كه از مظلوم دفاع كند، شرط مسلمانى را قرار نداده است.

در قضيه‌ى «انبار» - كه از شهرهاى عراق است - عدّه‌اى از طرف حكومت شام رفتند حاكم منصوبِ اميرالمؤمنين را در اين شهر به قتل رساندند، به مردم حمله كردند، به غارت خانه‌هاى آنها پرداختند و عدّه‌اى را كشتند و برگشتند. اميرالمؤمنين در خطبه(330)اى كه به اين مناسبت خوانده است - كه يكى از خطبه‌هاى تكان‌دهنده‌ى نهج‌البلاغه، همين خطبه‌ى جهاد است؛ «فانّ الجهاد باب من ابواب الجنّه»؛ مى‌خواهد مردم را به حركت كردن در راه مقابله‌ى با اين ظلم بزرگ تحريك كند - اين‌طور مى‌فرمايد: «ولقد بلغنى انّ الرّجل منهم كان يدخل على المرأه المسلمه و الأخرى المعاهده»؛ به من خبر رسيده است كه مردان غارتگر آن گروه، وارد خانه‌هايى مى‌شدند كه زنان مسلمان يا زنان يهودى و مسيحى و مجوسى - معاهد - در اين خانه‌ها بودند. براى اميرالمؤمنين فرقى نمى‌كند زنى كه مورد تهاجم قرار گرفته، اهل كتاب است - يهوديّه است يا مسيحيّه است يا مجوسيّه است - يا زن مسلمان است. با يك زبان از اينها ياد مى‌كند. «فينتزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعثها»؛ آن فرد مهاجم مى‌آمد گوشواره و دستبند و سينه‌بند و طلاها و خلخالهاى زنان را بيرون مى‌كشيد؛ «ما تمتنع منه الّا بالاسترجاع و الاسترحام»؛ كه اين زن مسلمان يا غيرمسلمان، در مقابل اين مهاجم، هيچ وسيله‌ى دفاعى جز التماس كردن نداشت. اميرالمؤمنين بعد مى‌فرمايد: «فلو انّ امرأً مسلما مات من بعد هذا اسفا ما كان به ملوما»؛ اگر يك انسان مسلمان از تأسّف و غصّه‌ى اين حادثه بميرد، نبايد او را ملامت كرد؛ «بل كان به عندى جديرا»؛ به نظر من شايسته است كه هر غيرتمندى، از چنين حوادثى دق كند و بميرد!

همه‌ى اينها نشان‌دهنده‌ى اين حقيقت است؛ جمع‌بندى‌اش اين است كه اميرالمؤمنين مى‌خواهد به دنيا نشان دهد كه اين اصول اسلامى در همه‌ى شرايط قابل پياده شدن است. واقع قضيه هم همين است. چند روز قبل در جمعى گفتم اصول اسلامى شكل لباس اميرالمؤمنين نيست كه اگر اميرالمؤمنين لنگ مى‌بست يا پيراهن مى‌پوشيد، امروز لازم باشد ما هم همان كار را بكنيم؛ اصول اسلامى عبارت است از عدالت، توحيد، انصاف با مردم، ارج نهادن به حقوق مردم، رسيدگى به حال ضعفا، ايستادگى در مقابل جبهه‌هاى ضداسلام و دين، پافشارى بر مبانى حق و اسلام و دفاع از حق و حقيقت. اينها در همه‌ى زمانها هم قابل پياده شدن است.( 15/8/83)

عبادت امام علي (ع)

امام سجاد كه نوه‌ى اميرالمؤمنين بود و مقام عصمت داشت، وقتى به ايشان گفتند تو اين‌قدر عبادت مى‌كنى، فرمود عبادت ما كجا و عبادت على كجا؟ يعنى امامِ عابد ِ سجاد مى‌گويد من با على قابل مقايسه نيستم. بين امام سجاد و بهترين عبّاد و زهّاد زمان ما هم هزاران فرسخ فاصله است.( 15/8/83)

امام علي (ع)نقطه اتحاد شيعه

اميرالمؤمنين را مايه‌ى اختلاف بين شيعه و سنى و فرقه‌هاى اسلامى قرار ندهيد. اميرالمؤمنين نقطه‌ى وحدت است، نه نقطه‌ى افتراق. برادران و خواهران ما در سرتاسر كشور به اين حرف اطمينان كنند. اميرالمؤمنين محور وحدت است. همه‌ى دنياى اسلام در مقابل اميرالمؤمنين خاضع‌اند؛ شيعه و سنى ندارد. يك گروه كوچك به نام نواصب، دشمنان اميرالمؤمنين بودند. در طول تاريخ اسلام، هم در دوران اموى و هم دوران عباسى گروههايى دشمن اميرالمؤمنين بودند؛ اما عامه‌ى دنياى اسلام - چه سنى مذهب، چه شيعه مذهب - اميرالمؤمنين را تجليل مى‌كنند. شما ببينيد ائمه‌ى فقهى اهل سنت درباره‌ى اميرالمؤمنين شعر مدح دارند. اشعار معروفى كه گفته مى‌شود، مال شافعى است. امام شافعى درباره‌ى اميرالمؤمنين اشعار مدح‌آميز دارد. نه فقط درباره‌ى اميرالمؤمنين، بلكه درباره‌ى همه يا اغلب ائمه اينها خاضع‌اند. براى ما شيعيان، مقام و موقعيت اين بزرگوارها شفاف و روشن و واضح است؛ اما نتوانستند براى خودشان اين مسائل را روشن كنند. در مقام بحث و مجادله‌ى علمى و بحث علمى اين چيزها قابل روشن شدن است. منطق ما خيلى قوى است؛( 15/8/83)
 سه شنبه 26 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن