تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 26 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شش (صفت) در مؤمن نيست: سخت گيرى، بى خيرى، حسادت، لجاجت، دروغگويى و تجاوز.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815998791




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكم بازيگرى زن در فيلم و تئاتر (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حكم بازيگرى زن در فيلم و تئاتر (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: در اين مقاله، از حكم فيلم هاى سينمايى و تلويزيونى كه مردان وزنان به صورت مختلط در آن بازى مى كنند، در سه محور بحث مى‌شود.
ما در مباحث گذشته، تفسير دو استثنا را در آيه 31 سوره نور بيان نموديم و گفتيم: آيه ولايبدين زينتهن از دو جهت اطلاق دارد: يكى در زينت و زيور آلاتى كه آشكار ساختن آنها برزن حرام است و ديگرى اطلاق در مردانى كه جايز نيست بر زينت هاى زن مطلع شوند.
استثناى اول (الا ما ظهر منها) اطلاق اول را مقيد مى سازد ،و استثناى دوم (الا لبعولتهن اوآبائهن) اطلاق دوم را مقيد مى كند. پس آيه كريمه برآنچه ايشان مى فرمايد، دلالت نمى كند.

دليل دوم: استدلال به آيه سى، سوره نور:
قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك ازكى لهم ان اللّه خبير بما يصنعون وقل للمومنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن...،

به مومنان بگو: چشم هاى خود رااز نگاه به نامحرمان، باز دارند و عفاف خود را حفظ كنند. اين براى آنان پاكيزه تر است. خداونداز آنچه انجام مى دهند آگاه است. و به زنان با ايمان بگو:چشم هاى خود را از نگاه هوس آلودفروگيرند و دامان خويش را حفظ كنند.

در اين آيه مباركه خداوند به مردان و زنان امر فرموده كه چشمان خود را از يكديگر فرو گيرند.پس مردان مومن، چشم خود را از زنان نامحرم و زنان با ايمان، چشم را از مردان، فرومى گيرند.

واژه "الغض" غير از "الغمض" است و معناى اين دو متفاوت است. غض به معناى پايين آوردن نگاه و شكستن آن، درمقابل خيره شدن است و غمض به معناى پلك ها را برهم گذاشتن است وچشم بستن كامل با پلك ها مى باشد.

ابن منظور در باره غمض گويد:
اغمض طرفه عنى و غمضه، يعنى چشم از من بست و برهم نهاد، و اغمض يعنى چشمان رابست ((76)).

در اقرب الموارد آمده:
اغمض عينيه، يعنى پلك ها را برهم نهاد و غمض عينه، يعنى پلك برهم نهاد ((77)).

اما واژه غض به معناى پلك برهم نهادن نيست و هيچ كدام از لغت شناسان و مفسران قائل به آن نشده اند بلكه به معناى شكستن نگاه و پايين انداختن نظر است، يعنى نگاه را متمركز و خيره نكردن.

راغب اصفهانى گويد:
الغض: نقصان در نگاه و صدا. خداوند مى فرمايد: قل للمومنين يغضوامن ابصارهم و قول شاعر: فغض الطرف انك من نمير نگاهت را پايين انداز (وسربلند مكن).تو از قبيله نمير هستى. اين از باب اهانت و توهين گفته مى شود . ((78))

ابن منظور گويد:
غض طرفه و بصره، يعنى خود دارى از نگاه و پايين انداختن و شكستن آن((79)).

و گفته شده: ((غض)) زمانى صدق مى كند كه پلك ها را به هم نزديك كرده و نگاه كند.

عباراتى كه از لغت شناسان نقل نموديم، براى اثبات تفاوت ميان غمض العين و غض النظركفايت مى كند.

نكته ديگر در فرق ميان اين دو واژه اين است كه غمض دراكثر موارد به چشم كه عضوى از بدن است نسبت داده مى شود، اما غض به نگاه كردن و ديدن كه كار چشم است نسبت داده مى شود.لذا لغت شناسان تصريح نموده اند كه غمض برهم نهادن پلك هاست اماغض النظر به معناى خوددارى از نگاه و پايين انداختن و شكستن ديد مى باشد. كسى نگفته غض به معناى پلك برهم نهادن است.

البته در معناى ((غض النظر)) گفته شده: زمانى كه پلك ها را به هم نزديك نمايد و نگاه كند و اين معنا غير از غمض است، مثل اين كه نزديك نمودن دو پلك، سبب شكستن نگاه و پايين انداختن نظر مى شود.

استعمال ((غض النظر و الطرف)) در اشعار در همين معناى مذكور، دليل برصحت مطالب گفته شده مى باشد. جرير مى گويد:

فغض الطرف انك من نمير فلا كعبا بلغت ولا كلابا
نگاهت را پايين انداز كه تو از قبيله نمير هستى و در شرافت، به قبايل كعب و كلاب نمى رسى.ابو الغوث مى سرايد:

و ما كان غض الطرف منا سجيه و لكننا فى مذحج غربان
با بدى ديگران مقابله مى كنيم و چشم پوشى عادت مانيست ليكن در عشيره مذحج غريب و بى ياوريم. همچنين كعب در قصيده معروف خود درباره رسول اكرم (ص) مى گويد:

و ما سعاد غداه البين اذا رحلوا الا اغن غضيض الطرف مكحول سعاد، زمان خداحافظ ى هنگامى كه قبيله او كوچ مى كرد با صداى نرم و زيبا و چشمانى فروهشته وسرمه كشيده بود. ابن هشام در شرح اين بيت از قصيده كعب توضيح داده:

غض الطرف دراصل عبارت از خيره نشدن و خوب نگاه نكردن است.

همچنين در شعر ديگر آمده:
واغض من بصرى و اعلم انه قدبان حد فوارسى و رماحى

چشم فرو اندازم و مى دانم كه قدرت و توانايى سواران و نيزه هاى لشكر من براى ديگران روشن است.

شافعى در شعرى گفته:
احب من الاخوان كل موات و كل غضيض الطرف عن عثراتى
از برادران خود كسانى را دوست دارم كه همراه و همدل من بوده و از لغزش هاى من چشم پوشى مى كنند.

موارد استعمال غض در شعر و ادبيات عرب نشان مى دهد كه غض به نگاه كردن نسبت داده مى شود، نه به چشم، و به معناى خوددارى از خيره شدن، و شكستن و پايين انداختن نظر و خوددارى از خوب نگريستن و متمركز شدن درنگاه مى باشد همان نگاهى كه انسان درزمان حيا و خجالت به خود مى گيرد.

در روايتى مى خوانيم: ان رسول اللّه(ص) كان اذا فرح غض طرفه، يعنى رسول اكرم(ص) زمانى كه مسرور مى گشت، نگاهش را شكسته و چشم را مى خواباند تا ازخنده هاى بسيار و شادى همراه با تكبر دور باشد.

كلمه "من" تبعيضيه ((80)) در آيه همين معنا را تاكيد مى كند(يغضوا من ابصارهم).

بنابراين معناى آيه مى شود: بخشى از نگاه خود را كم كنيد و نگاه را پايين اندازيد. به عبارت ديگر: به طور كامل نگاه نكرده و نيم نگاهى بيندازيد.

اين، معناى تبعيض درنگاه كردن است. پس مرد به زن نامحرم دقيق نگاه نكرده و در صورت اوخيره نمى شود و همچنين زن درصورت مرد نگاه دقيق ننموده و نگاهش را متمركز نمى كندبلكه نيم نگاهى انداخته و باديدى تنگ و گذرا به مرد نگاه مى كند.

معناى "من" نگاه به بعض آنچه ديده مى شود نيست چنان كه نويسنده ((قلائد الدرر)) قائل شده آ((81)) بلكه تبعيض درنگاه است، نه در مرئى.

بنابراين، براى مرد خيره شدن درصورت زن حرام است، و در هنگام روبه رو شدن و سخن گفتن با زن بايد نيم نگاهى به او نموده و چشم فرو گيرد.

اما آنچه بعضى از فقها ((82)) و مفسران مى گويند كه آيه دلالت برحرمت نگاه كردن به صورت زن دارد، پذيرفته نيست و از آيه استفاده نمى شود.

جواز نگاه كردن گذرا و غير دقيق تنها براى نگاه به دست و صورت مى باشد اما زمانى كه نگاه به ساير اعضاى بدن زن بيفتد، اختلاف نظرى ميان مسلمانان نيست كه نگاه به آنها حرام است.

رواياتى كه درمباحث گذشته ذكر شد كه بروجوب پوشش همه اعضاى بدن زن، غير از دست وصورت دلالت مى كرد، نيز مى رساند كه نگاه به بدن زن حرام است. اين روايات به همان بيان سابق برحرمت نگاه مرد به زن دلالت مى كند.

همان گونه رواياتى كه درجواز نگاه به زنان ذمى يا صحرا نشين كه جزء كسانى هستند كه اگرنهى شوند نمى پذيرند، وارد شده، دلالت برهمين حكم دارد.

اين روايات مى رساند نگاه به زنان مسلمان حرام است زيرا در پى هتك حرمت خويش نيستند.آن طور كه زنان اهل ذمه يا صحرانشين حرمت خود را هتك مى كنند.

ما اين بحث را بيش از اين ادامه نمى دهيم زيرا اين مساله نزد مسلمانان از واضحات فقهى مى باشد.

دليل سوم: استدلال به صحيحه هشام بن سالم:
هشام بن سالم و حمادبن عثمان و حفص بن البخترى كلهم عن ابى عبداللّه(ع) فى النظر الى من يريد الرجل ان يتزوجه من النساء: لاباس بان ينظر الى وجهها و معاصمها اذا اراد ان يتزوجها ،((83))

امام صادق (ع) درباره نگاه به زنى كه مرد قصد ازدواج با او را دارد، فرمود: اگر قصد دارد با او ازدواج نمايد، اشكالى ندارد كه به مچ دست ها و صورت او نگاه كند.

سند روايت صحيح است و در دلالت برمقصود كامل است، پس با كمك مفهوم شرط،درصورتى كه قصد ازدواج نيست، نگاه به صورت و مچ دست ها را حرام مى نمايد.

ولى اين استدلال ضعيف است زيرا جمله شرطيه ناظربه اين است كه نگاه به دست و صورت زن مطلقا جايز است، چه ترس از شهوت حرام داشته، چه نداشته باشد.

شيخ انصارى(ره) در استدلال به اين صحيحه ايرادهايى مى گيرد كه به نظر ما وجيه است، كه عينا مى خوانيم:

واما رواياتى كه درمساله قبلى دلالت داشت براين كه جواز نگاه كردن به زن مشروط به قصدازدواج است "و مفهوم آن اين است كه اگر قصد ازدواج نداشته باشد، نگاه كردن جايز نيست،دراستدلال به اين روايات ايرادهايى به نظر مى رسد"،

اولا: واضح است كه سياق جمله شرطيه در آن صحيحه، سياق تعليق نيست كه مفهوم داشته باشد، و اين مطلب باكمى تامل روشن مى شود.

ثانيا: برفرض اين كه آن صحيحه مفهوم داشته باشد، با جواز نگاه كردن درمورد آن، مشروط به شرط ى كه در اين مساله (نگاه به زن بدون قصد ازدواج) آمده ، نيست. و آن شرط اين است كه غرض از نگاه، ارزيابى زيبايى و زشتى زن و شناسايى رنگ صورت و نقاط حسن و قبح اونباشد. شكى نيست كه نگاه با اين قصد، مخصوص به صورتى است كه مرد به قصد ازدواج به صورت زن نگاه كند ((84)).

[بنابر اين، شرط جواز نگاه به صورت زن درمساله اول اين است كه به غرض شناسايى زيبايى و زشتى زن و دقيق شدن در اين موضوع نباشد... و اين شرط درمساله دوم، يعنى در صورتى كه قصد ازدواج داشته باشد، نيامده ، و نگاه به صورت زن با اين انگيزه، در صورتى كه قصد ازدواج با او را داشته باشد، بى اشكال است ].

دليل چهارم: براى حرمت نگاه، تمسك به صحيحه محمد بن حسن صفار است.

قال: كتبت الى الفقيه (ع) فى رجل اراد ان يشهد على امراه ليس لها بمحرم، هل يجوز له ان يشهدعليها و هى من وراء الستر ويسمع كلامها اذا شهد عدلان انها فلانه بنت فلان التى تشهدك و هذاكلامها، او لايجوز الشهاده عليها حتى تبرز و يثبتها بعينها؟ فوقع (ع) تتنقب و تظهر للشهود ان شاءلله . ((85))

محمد بن حسن صفار گويد: درنامه اى به امام، از مردى كه مى خواهد عليه زن نامحرمى شهادت دهد، سوال كردم: آيا بدون ديدن صورت زن و از پشت پرده كه صداى او را مى شنود ودو شاهد عادل هم شهادت مى دهند: اين زن همان فلانى دختر فلانى است كه اينجا حاضر واين هم صداى اوست، مى تواند نسبت به آن زن شهادت دهد؟ يا اين كه زن خود را نشان داده ومرد اورا با چشم خود ببيند؟

امام در پاسخ نوشتند: زن نقاب مى زند و براى شهود ظاهر مى شود، ان شاء لله.

اين استدلال مانند استدلال قبلى، ضعيف است، زيرا زنى كه در اين قضيه آمده است، به سبب حيا يا چيز ديگر، از نشان دادن خود نزد شاهد، سرباز مى زند ،و ربط ى به اين حكم شرعى نداردكه آيا نگاه نامحرم به صورت زن جايز است يا خير؟ به همين علت به صحبت از پشت پرده اكتفانموده و از پشت آن خارج نمى شود. لذا سوال كننده پرسيد: آيا شنيدن سخن او از پشت پرده درصحت شهادت كافى است يا خير؟ امام پاسخ فرمود: زمانى كه با نقاب از پشت پرده بيرون بيايد، شهادت صحيح مى باشد.

مثل اين كه پرسشگر شاهد از كمترين مرتبه حمل شهادت دراين حالت، سوال مى نمايد كه آياشنيدن صدا است يا خارج شدن از پشت پرده يا نگاه كردن به صورت زن، امام پاسخ مى دهد: باخارج شدن از پشت پرده.

اين سخن توجيه معقولى درباره صحيحه بوده است. همين توجيه به تنهايى براى نقض استدلال كافى است، اگر چه اثبات نشود و به عنوان احتمال مطرح گردد.چون با اين احتمال،استدلال به صحيحه برحرمت نگاه به صورت زن، ناتمام مى ماند.

دليل پنجم: همچنين به رواياتى كه نگاه را تيرى مسموم از تيرهاى شيطان و اين كه نگاه به نامحرم، زناى چشم است، استدلال كرده اند ((86)).

ظاهرا روايات، درباره نگاهى است كه همراه با شهوت و لذت حرام باشد و بيننده بترسد به حرام بيفتد كه دراين صورت از موضوع بحث خارج است.

مطالب ياد شده مهم ترين دلايلى است كه در عبارات فقها برحرمت نگاه به دست و صورت زن نامحرم، مطرح شده است.

و انصاف اين است كه دلايل مذكور، حرمت مورد ادعا را اثبات نمى كند.

ب) دلايل جواز نگاه به دست و صورت

عده اى از فقهاى بزرگ، اين ديدگاه را پذيرفته اند مانند شيخ طوسى ، محدث بحرانى، شيخ انصارى و محقق نراقى درمستند الشيعه و آيه لله حكيم در مستمسك ((87)).

براى اثبات آن مى توان به مجموعه اى ازروايات كه بعضى از آنها صحيحند استدلال نمود ياتاييد آورد. برخى از روايات چنين است:

1. صحيحه على بن سويد، قال: قلت لابى الحسن (ع): انى مبتلى بالنظر الى المراه الجميله،فيعجبنى النظر اليها فقال: يا على! لاباس اذا عرف لله من نيتك الصدق، و اياك و الزنا، فانه يمحق البركه و يهلك الدين ((88))،

على بن سويد گويد: خدمت امام كاظم(ع) عرض كردم: گرفتارنگاه به زنان زيبا هستم و از جمال آنها خوشم مى آيد. امام فرمود: اى على! زمانى كه خدا بداند بانيت پاك و درست نگاه مى كنى، اشكال ندارد، اما بترس از زنا زيرا بركت را مى برد و دين رانابود مى كند.

روايت، صحيحه و درمعنا صريح است. استاد ما آيه لله خويى در دلالت اين روايت برجوازنگاه به صورت زن، مناقشه نموده و روايت را برصورتى كه به طور اتفاقى نگاه انسان به صورت زن بيفتد، حمل مى فرمايد، به اين معنا كه بدون قصد و عمد، نظرش به چهره او بيفتد.

ايشان مى گويد: با اين بيان، صحيحه جدا از بحث ما است و برجواز نگاه عمدى به صورت زن،دلالتى ندارد واگر برجواز نگاه عمدى دلالت كند، قابل پذيرش نبوده و علمش را به اهلش واگذار مى كنيم زيرا لازمه اش اين است كه اگر از ابتدا نگاه با قصد لذت جويى باشد، جايزاست همان طور كه از جمله فيعجبنى النظر اليها به دست مى آيد و نمى توان به اين سخن ملتزم شد و كسى از فقها نيز قائل به آن نيست ((89)).

در كلام استاد (ره) جاى مناقشه بسيار است. همان گونه كه ايشان مى گويد روايت دلالتى برجواز نگاه به قصد لذت جويى ندارد بلكه صحيحه ظهور دارد در اين كه على بن سويد به دليلى كه چه بسا اقتضاى شغل اوست گرفتار نگاه به صورت زنان زيبا رو مى باشد و مى داند كه از اين نگاه لذت مى برد.امام به ايشان مى فرمايد: زمانى كه نگاه به زنان به خاطر شغل و براى رسيدگى به كار آنها باشد، اشكال ندارد، هرچند بداند درنهايت وبدون اختيار از اين نگاه هالذت خواهد برد، اما نگاه به قصد لذت بردن را شامل نمى شود. سپس امام، على بن سويد را ازنگاه به قصد لذت برحذر مى دارد و مى گويد: اذا عرف من نيتك الصدق و صدق دراين جمله يعنى، نگاه به زن به اقتضاى كار باشد از قبيل دندان پزشك ،اگر چه مى داند ازاين نگاه بدون اختيار لذتى حاصل مى شود نه اين كه نگاه براى لذت باشد.و كذب اين است كه براى لذت جويى به زنان نگاه نمايد، نه براى رسيدگى به كار و شغل.

و فرق ميان نگاه از روى صدق و كذب را جز خدا، ديگرى مطلع نيست. لذا امام(ع) مى فرمايد:لا باس اذا عرف لله من نيتك الصدق؟

2. رواية ابى الجارود عن ابى جعفر الباقر (ع) فى قوله تعالى: ولايبدين زينتهن الا ما ظكهكرمنها: فهى الثياب و الكحل و الخاتم و خضاب الكف و السوار والزينه ثلاث: زينه للناس و زينه للمحرم و زينه للزوج فاما زينه الناس فقد ذكرناه، و اما زينه المحرم فموضع القلاده فما فوقها، والدملج و مادونه، و الخلخال و ما اسفل منه، و اما زينه الزوج فالجسد كله ((90))،

امام باقر (ع) درباره اين سخن خداوند كه: زينت خود را آشكار نسازيد جز آن مقدار كه نمايان است، فرمود:زينت آشكار، لباس و سرمه و انگشتر و خضاب دست و دستبند مى باشد. زينت سه قسم است:زينت براى همه مردم، زينت براى محرم، و زينت براى شوهر. اما زينت براى مردم مواردى است كه ذكر نموديم اما زينت براى محرم محل گردنبند و بالاى آن و دستبند و پايين آن وخلخال و پايين تر از آن است اما زينت براى شوهر، همه بدن زن مى باشد.

دلالت روايت كامل است و اين كه خضاب دست و دستبند و سرمه را جزء زينتى شمرده كه خداوند نگاه بدون لذت و شهوت برآنها را، حلال نموده، مثل اين است كه به جواز نگاه به دست و صورت، تصريح شده باشد.

ليكن روايت، مرسله است زيرا قطعه اى از سند ميان ابو جارود كه از امام باقر (ع) روايت را نقل مى كند و على بن ابراهيم افتاده است.

3. روايه على بن جعفر عن اخيه (ع) قال: سالته عن الرجل ما يصلح له ان ينظر اليه من المراه التى لاتحل له؟ قال: الوجه و الكف و موضع السوار ((91))،

على بن جعفر گويد: از امام كاظم عليه السلام سوال كردم: نگاه به كدام عضو زن نامحرم جايز است؟ فرمود: دست و صورت و محل دستبند.

در دلالت و سند اين روايت اشكال است. اما دلالت، زيرا لاتحل له ظهور دارد كه سوال درمورد زن محرم است يا اقلا احتمال آن مى رود و با وجود اين احتمال، استدلال ممكن نيست.

و سند روايت به خاطر عبد لله بن الحسن ضعيف است هرچند شيخ انصارى ((92)) و صاحب جواهر((93)) سند روايت را معتبر دانسته اند.

4. روايت عمرو بن شمر از امام باقر (ع) از جابربن عبد لله الانصارى ((94)) كه در مباحث قبل روايت را ذكر نموده و يادآور شديم كه سند روايت مناقشه دارد.

5. روايه مروك عن عبيد عن بعض اصحابنا عن ابى عبد لله (ع) قال: قلت له: مايحل للرجل ان يرى من المراه اذا لم يكن محرما؟ قال: الوجه و الكفان و القدمان ((95))،

خدمت امام صادق(ع)عرض كردم: نگاه به چه اعضايى از بدن زن، براى مرد نامحرم حلال است؟ فرمود: دست وصورت و دو پا تا مچ.
دلالت حديث كامل بوده، اما به خاطر مرسله بودن ضعيف است.

6. صحيحه ابى حمزه الثمالى عن ابى جعفر الباقر(ع) قال: سالته عن المراه المسلمه يصيبهاالبلاء فى جسدها، اما كسر و اما جرح فى مكان لايصلح النظر اليه يكون الرجل ارفق بعلاجه من النساء...((96))،

ابوحمزه ثمالى گويد: از امام باقر(ع) درباره زن مسلمانى پرسيدم كه دراثرشكستگى يا زخم، به عضوى از بدن او كه نگاه كردن بدان جايز نيست،آسيبى برسد آيامردى كه بيش از زنان درمعالجه مهارت دارد، مى تواند به او نگاه كند؟ اين صحيحه مى رساند نگاه به اعضايى از بدن زن اشكال ندارد و آن مواضع، غير از دست وصورت مى باشد.

7. وروت عائشه: ان اسماء بنت ابى بكر دخلت على رسول لله(ص) فى ثياب رقاق، فاعرض عنها و قال: يا اسماء ان المراه اذا بلغت المحيض لم يصلح ان يرى منها الا هذا و هذا و اشار الى وجهه و كفيه ((97))،

عايشه نقل مى كند: اسماء دختر ابوبكر با لباس نازكى برپيامبر وارد شد.پيامبر از او روى برگرداند و گفت: اى اسماء زمانى كه زن به سن عادت ماهانه رسيد و بالغ شد،درست نيست بدن او ديده شود مگر اين و اين، و به دست و صورت خود اشاره كرد.

نگاه به زنان بى حجاب

از حرمت نگاه به زنان نامحرم مواردى استثنا شده از جمله: نگاه بدون لذت و شهوت به زنان اهل ذمه، بلكه همه كفار و زنان باديه نشين و حتى همه زنان بى حجاب.

روايات ذيل براين نكته دلالت دارد:
1. معتبره السكونى عن ابى عبد لله (ع) قال: قال رسول لله(ص): لاحرمه لنساء اهل الذمه ان ينظر الى شعورهن و ايديهن ((98))،

امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل فرمود: حرمتى براى زنان اهل ذمه نيست كه به موها و دست هاى آنان نگاه شود،

و اشكال دراعتبار روايت به خاطر وجود نوفلى در سند صحيح نيست زيرا قمى درتفسير خود از او روايت نقل نموده، واتهام او به غلو دراواخر عمر ثابت نشده است.

نجاشى در شرح حال او گويد:
عده اى از قمى ها گويند در آخر عمر غلو نمود. خداوند داناتراست و در ميان رواياتى كه از او نقل نموديم، روايتى كه دلالت برغلو كند، نيافتيم ((99)).

اين روايت درجواز نگاه به دست و موى زنان "ذمى " صراحت دارد، و دليل جواز را نفى حرمت آنها مى شمارد و ما مى توانيم اين حكم را به ساير كفار تعميم بدهيم زيرا آنان نيز حرمتى ندارند،بلكه ميان كفار، زنان "ذمى " از حرمت بيشترى برخوردارند. پس زمانى كه حرمت آنان ساقط شود و نگاه به آنها جايز باشد، درمورد ساير كفار به طريق اولى قائل به جواز مى شويم. پس روايت ظهور دارد كه علت حرمت نگاه به موى زنان، حرمت آنها بوده و اين حرمت درزنان ذمى ساقط است. با ثبوت اين دو ظهور، حرمت زنان كافر غير ذمى به طريق اولى ساقط است.

2. محمد بن يعقوب عن عده من اصحابنا عن احمد بن عيسى عن ابن محبوب عن عبادبن صهيب، قال: سمعت ابا عبد لله (ع) يقول: لاباس بالنظر الى رووس اهل تهامه و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لاينتهون و المجنونه و المغلوبه على عقلها لاباس بالنظر الى شعرها وجسدها مالم يتعمد ذلك ((100))،

عبادبن صهيب گويد: از امام صادق(ع) شنيدم: نگاه به موى سر زنان اهل تهامه و اعراب و اهل باديه و روستا اشكال ندارد، زيرا به نهى گوش نمى دهند بر طبق عادت خود عمل مى نمايند. سپس فرمود: نگاه غير عمدى به مو و بدن زن ديوانه و سفيه اشكال ندارد.

عباد بن صهيب، ثقه است زيرا نجاشى او را توثيق كرده و در توثيق او، نيازى به روايت ابن محبوب از او نداريم. بنابر اين، روايت از نظر سند و دلالت كامل و بدون اشكال است و علتى كه درآخر روايت ذكر شده، حكم را در مورد همه زن هايى كه به نهى گوش نمى دهند،عموميت مى بخشد مسلمان باشند يا كافر.

ليكن به اعضايى مى توان نگاه كرد كه به طور معمول، به نمايان بودنش عادت دارند زيرا جوازدرصحيحه مبتنى بر تعمد آنها بر هتك حرمت خودشان بوده پس نگاه به اعضايى كه آشكارنمى سازند، حرام است.

و جواز نگاه به مو و بدن آنها نيز در صورتى است كه از روى لذت و شهوت نباشد ، وگرنه حرام مى باشد. و شايد همان طور كه صاحب جواهر احتمال داده است عبارت مالم يتعمد ذلك درآخر صحيحه طبق نقل مرحوم كلينى(ره) به همين نكته اشاره داشته باشد.

صورت ديگرى را نيز مى توان داخل مفاد روايت نمود و حكم به جواز داد، و آن زمانى است كه بدون قصد لذت و به علت ديگرى به سرو موى آنان نگاه كند اما بدون قصد و اختيار برايش لذتى پديد آيد، كه جايز و بدون اشكال مى باشد.

بنابراين به زن هاى بى حجاب، مسلمان يا كافر، كه به رغم نهى، خود را نمى پوشانند، مى توان نگاه كرد، و نگاه به فيلم هايى كه چنين زنانى درآن بازى مى كنند، زمانى كه ترس وقوع درحرام نباشد، جايز است.
ادامه دارد/
 سه شنبه 26 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن