واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حاشيهنگاري به ظاهرغيرمرتبط ازجشن خانه سينما
آقاي عسگرپور! با تمام سختيها وضعيت «بيمار سينما» هنوز اميدواركننده است و برطرف كردن اين حواشي، بزرگترين تسريعكننده در شفاي عاجل آن ميتواند باشد...
به گزارش رجانيوز به نقل از شبكه ايران، دوازدهمين جشن سينماي ايران بالاخره شب گذشته و در حضور بيش از 7 هزار نفر از علاقمندان سينما به كار خود پايان داد، اما كيفيت و چگونگي برگزاري اين جشن، با تمام تلاشهاي قابل تقدير مسئولان خانه سينما براي برگزاري جشني بزرگ در طول دوماه ، سرانجام به برگ ديگري از خاطرات نافرجام علاقمندان سينما براي شركت در جشني بيحاشيه تبديل شد، حاشيههايي كه همواره بهظاهر كمترين ارتباط را با اصل برگزاري جشن دارند اما در خاطره جمعي حاضران پس از برگزاري ماندگارند.
بنهاي افطار!؟
ديشب علاقمندان و مدعويني كه طبق درخواست درج شده در كارتهاي دعوت و به اميد «بن افطار» از ساعاتي پيش از آغاز زمان رسمي مراسم در مقابل وروديهاي محل برگزاري جشن جمع شده بودند، اولين سردرگمي را در همان دقايق ابتدايي و پس از عبور از گيتهاي ورودي تجربه كردند؛ خيابان منتهي به ساختمان نيمهساز برج ميلاد لحظه به لحظه مملو از جمعيت ميشد اما آنچه جاي سوال و تعجب داشت نبود نيروهاي راهنما و تدبير مسئولان برگزاري، براي هدايت جمعيت به سمت محلهاي از پيش تعيين شده بود، اما اين سردرگمي اندكي بعد و با بلند شدن صداي اذان مغرب، به آشفتگي بيسابقهاي تبديل شد كه در حاشيه يك اجتماع فرهنگي و جشن سينمايي خاطرهاي تلخ را براي بسياري از حاضران رقم زد.
«بنهاي افطاري» كه حداقل انتظار دارندگانشان دريافت بستهبنديهاي از پيش آماده از محلهاي معين بود، به برگهاي بيخاصيتي تبديل شده بود كه مرجع تحويلشان حتي تا پايان مراسم هم براي بسياري نامعلوم ماند. جمعيت نااميد از بنها، به تجمع در برابر غرفههاي تبليغاتي چند شركت غذايي محدود، براي افطار روزه خود بسنده كردند و سرآخر هم با حداقل تغذيهاي كه نصيبشان شد، راهي محل اصلي برگزاري جشن شدند.
چنين وضعيت به ظاهر كماهميتي در حاشيه جشني بزرگ (كه به جرأت ميتوان گفت جز براي حاضران قابل بازتعريف نيست)، را شايد ميشد در نگاه اول وضعيتي طبيعي حاصل از اجتماع جمعيتي انبوه در دقايق ابتدايي اذان تعبير كرد اما با نيافتن حداقل نشانهاي از وجود غرفهاي و يا حتي مسئولي براي سامان دهي افطار روزهداران، تا ساعتي پس از اذان، اين اطمينان بيش از پيش حاصل شد كه جز نبود برنامهريزي و پيشبيني درست، دليل ديگري را نميتوان براي توجيه چنين وضعيتي متصور بود.
مهمانان سرپايي!
بعد از افطار اما حاضران براي شركت در جشن مجبور به بالا رفتن از پنج طبقه ساختمان نيمهتمام بودند كه باوجود ناكافي بودن آسانسورها، عبورشان از پلههاي فاقد حداقل ايمني براي عبور جمعيت انبوه، وضعيت نگرانكننده ديگري را در حاشيه جشن بزرگ سينماي ايران ثبت كرد.
اما اين پايان حواشي نبود و حضور بيش از 7 هزار نفر در محوطهاي باز كه نهايتاً (و طبق اظهارنظر برخي نيروهاي انتظامات) هفت هزار صندلي براي استقرار در آن درنظر گرفته شده بود پس از گذشت دقايقي به جابهجايي پر سروصداي صندليها در آستانه رسميت يافتن مراسم و نيز سرپا ايستادن بسياري از حضار (كه برخي مهمانان اصلي را هم شامل ميشد) در حاشيه محل برگزاري منجر شد.
باز هم شايد اين وضعيت در نگاه اول نشان از استقبال بالاي علاقمندان از جشن باشد (كه بيترديد اينگونه هم هست) اما حضور چنين جمعيتي در جايي كه براي رسيدن به آن حداقل از سه گيت كنترل كارت ورود بايد عبور كرد، جاي اين سوال را داشت كه مديريت نامتناسب صدور كارت دعوت با فضاي پيشبيني شده جهت ميزباني تا چه زماني بايد معضل حل نشده جشنهاي سينمايي باقي بماند؟ و در صورت وجود اين تناسب مديريت انتظامات تا چه حد در كنترل سختگيرانه خود موفق عمل كردهاست؟
اما كاش اين معضل زير همين علامت سوال باقي ميماند و شاهد مدعايي ديگر بر ضعف مديريت انتظامات نميبوديم؛ در اواسط برگزاري جشن شخصي خودش را به يكي از نيروهاي انتظامات (كه از نظر هيبت يكي از ماندگارترين نقاط تمايز جشن دوازدهم بودند(!) و در دقايق ابتدايي، مسئولشان خطاب به حاضراني كه به دنبال پيدا كردن صندلي خالي در ميان محل برگزاري جمع شده و سرپامانده بودند فرياد ميزد:«تا يك دقيقه ديگر اگر به انتهاي سالن نرويد به بچهها(!!) ميگويم هلتان بدهند(!)») رساند و با عصبانيت گفت: «من از مسئولان برگزاري جشن هستم، حدود 30 نفر از مهمانان ما سرپاماندهاند آنوقت كارگران ساختمان روي صندليها نشستهاند(!)» و اين خود اتفاقي نادر براي يك جشن بود.
بازتاب منصفانه...
با تمام اينها اما مراسم دوازدهمين جشن خانه سينما با 35 دقيقه تأخير بالاخره آغاز و سكون نسبي بر جمعيت حاكم شد تا از آن به بعد آنچه از طريق دوربينهاي فيلمبرداري ضبط و در آرشيو جشنهاي خانه سينما ثبت ميشود چيزي جز استقبال انبوه علاقمندان در جشني مملو از نور و شادي زير تابلو سينماي ايران نباشد؛ جشني كه البته چشمانداز زيباي شهر تهران در پس زمينه مراسم، اجراي زنده و خاطره انگيز گروه كر محمد نوري، طنين صداي دلنشين علي قرباني، نورافشاني زيباي پاياني و حتي عذرخواهي مودبانه همان مسئول انتظامات خشمگين در دقايق ابتدايي، در هنگام بدرقه مهمانان را نميتوان از خاطره حضور در آن حذف كرد.
محمد مهدي عسگرپور، مديرعامل محترم خانه سينما در اندك مجالي كه در زمان اهداي تنديس بهترين فيلم بر روي صحنه پيدا كرد خطاب به رسانهها پيشاپيش رعايت انصاف در انعكاس حواشي و كمبودها را درخواست كرد و گفت: از ياوران در برگزاري اين جشن ممنونم. از غير ياورانمان هم ممنونم و از دوستان مطبوعاتي ميخواهم در انتقال اخبار، امانتداري را حفظ كنند.
وي با اشاره به اينكه «به قدري عدهاي گفتند حال سينما بد است كه فكر ميكنم انگار من مدير بيمارستانام!» تأكيدكرد: «بهبود حال سينما علاوه بر دعا نياز به تعامل هم دارد.» اما خطاب به آقاي عسگرپور كه بيترديد آينده اميدواركنندهاي براي خانهسينما ذيل مديريت او براي خود ترسيم كردهايم، يادآوري اين مهم بيلطف نيست كه درمان بدون شنيدن صداي درد از سوي بيمار براي كمتر طبيبي مقدور است و اگر بنابر انصاف رسانهاي است، ايشان هم بايد انصاف دهند كه پاسخ بينظمي در استقبال از ميهمان در درجه اول بر عهده ميزبان است و گفته نشدن آنچه در اين مختصر آمد نه تنها دواي درد، كه در بهترين حالت مسكني زودگذر است، صرفاً براي ثبت افتخار برگزاري يك جشن در كارنامه چهرههايي چون شهسواري و تارخ عزيز كه تا همين امروز هم اعتبار و احترام كافي در ميان سينمادوستان و دلسوزان اين عرصه دارند.
پس چه بهتر كه كمبودها را هم پوشش دهيم تا ذوق و خوشحالي برگزاري جشني بزرگ در زماني اندك از اصلاح نواقص در تجربههاي آتي ما را بازندارد. آقاي عسگرپور! با تمام سختيها وضعيت «بيمار سينما» هنوز اميدواركننده است و برطرف كردن اين حواشي، بزرگترين تسريعكننده در شفاي عاجل آن ميتواند باشد. پس شما فرصت اين درمان را غنيمت بشماريد و ما هم با همين خاطرات و همين حال خوبمان، دعاگوي بهبود حال سينما هستيم.
نظرات كاربران:
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]