واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: نگرش بيماران و انتظار آنان از درمان همواره ناشي از چگونگي و کيفيت درماني بوده و در عين حال فرهنگ ايجاد شده در مردم خود در امر درمان تاثير مي گذارد. براي نمونه تجويز آمپول و تزريق سرم که در ايران از قديم رايج بوده است باعث شده است تا اکثر مردم يک درمان کامل و خوب توسط پزشک ( بصورت سرپايي) را منوط به نسخه اي با داروهاي زياد و گران قيمت که حتما شامل تعداد متنابهي آمپول و حتي سرم باشد مي دانند و فاجعه واقعي زماني است که متاسفانه اين فرهنگ غلط خود را بر تصميم گيريهاي پزشکان تحميل مي کند آنجايي که پزشک مجبور است براي حفظ رضايت بيماران و بنا بر اين تعريف غلط عامه از پزشک خوب ( يعني پزشکي که داروهاي زياد و قوي بنويسد و خيلي زود درمان کند) چاره اي جز تن دادن به اين فرهنگ درماني ندارد که در غير اينصورت بايستي به خيل بيکاران باسواد بپيوندد و از طرفي خود بر اين درمان نابجا صحه بگذارد و اين دور باطل همچنان ادامه مي يابد.
از طرف ديگر بيماران عادت کرده اند تا با اولين دارويي که خوردند بلافاصله التيام بيابند بدون آنکه به عوارض بعدي بينديشند به عبارت ديگر حاضرند به هر قيمتي که شده از درد خلاصي يابند البته در کشورهاي اروپايي اين وضع چندان مصداق ندارد بطوريکه در آنجا فرهنگ درمان کسي را پزشک خوب مي داند که با حداقل دارو و با ارزانترين داروي ممکن و با کمترين عوارض بتواند بر بيماري غلبه کند.
براي مثال اگر فردي مبتلا به سرماخوردگي شديدي شود مگر در موارد خاص تنها يک مسکن ساده دريافت مي کند و در عوض پزشک به او چندين روز استعلاجي مي نويسد و در موارد به ظاهر خطرناک نيز ابتدا با آزمايش هاي مناسب با تشخيصهاي احتمالي ( و نه يک چک آپ کلي بي هدف و پر هزينه!) به تشخيص قطعي مي رسند و آنگاه در صورت نياز به درمان بيشتر اکثرا در بيمارستان ويا کلينيک ( آن هم با خرج دولت!) درمان کاملي صورت مي گيرد. و خود مقايسه کنيد که ميان ماه من تا ماه ....
حال در چنين فرهنگي که ما داريم مشکلات بسياري در مقابل گسترش هوميوپاتي ايجاد مي شود .
?) در هوميوپاتي اندازه و مقدار دارو بسيار کم است و کمتر از آن دفعات تکرار دارو ، بسيار براي بيماران سخت است که قبول کنند با اين مقدار دارو مي توانند درمان بيابند و چه بسيار مواردي بوده است که بيمار هوميوپاتي سرخود مقدار بيشتري از دارو را مصرف نموده و موجب اختلال در درمان شده است
?) نحوه درمان در پزشکي عادي به گونه اي است که مشکلات مختلف بيمار بايستي جداگانه و حتي توسط پزشکان مختلف معاينه شود و در نهايت داروهاي مختلف ( در حد يک داروخانه سيار!) تجويز شود . حال براي بيماران گاه قبول اين مسئله که اکثر اين مشکلات و يا بيماريها در واقع تنها يک بيماري ( با ابعاد وسيع ) هستند بسيار دشوار است
?) بيماران در درمان هاي رايج عادت کرده اند که علائم و ناراحتيهاي خود را بطور کلي ذکر کنند و پزشکي رايج نيز روز به روز تکيه بيشتري بر نتايج آزمايشگاهي دارد تا جائيکه تقريبا هيچ تشخيصي را بدون ثبوت آزمايشگاهي (يا راديولوژي) قبول ندارد و حتي علائم باليني مشخص نيز نمي توانند در موارد قانوني معيار خوبي براي درمان باشند.
حال در چنين شرايط اجتماعي ، هوميوپاتي مجبور است تنها با تکيه بر علائم و خصوصيت دقيق بيماران و آنچه آنان عنوان مي کنند درمان کند و تنهاآزمايشگاه واقعي ، خود بيمار است .
در نتيجه علاوه بر اينکه بيماران معمولا به راحتي نمي توانند جزئيات ضروري از آلام خود را بيان کنند از طرف ديگر در صورت هر گونه عدم موفقيت و يا احيانا مسائل قانوني پزشک هوميوپات محکوم مي شود که بدون نتايج آزمايشگاهي درمان نموده است و بدتر از همه زماني است که پزشک هوميوپات موفق به درمان کامل بيماران صعب العلاجي مي شود که اصولا اين بيماريها تغييرات آزمايشگاهي خاصي ندارند( ميگرن، بيماريهاي عصبي و روحي و خلقي، انواع دردهاي مزمن، ....) که در اين حال اکثرا اين نتايج موفقيت آميز از طرف همکاران پزشکي رايج با ديده ترديد نگريسته مي شود!
?) داروهاي پزشکي کلاسيک به گونه اي طراحي شده اند تا بتوانند با سرعت ايجاد آرامش و رهايي از درد کنند گرچه که اکثريت اين داروها فقط نقش مسکن دارند. اما در هوميوپاتي از آنجا که با تحريک سيستم ايمني در بيماريهاي مزمن زمان زيادي بايد صبر کرد تا نتيجه حاصل شود قبول اين شرايط از طرف بيماران ممکن است سخت باشد . گاه لازم است تا براي شروع درمان هفته ها صبر کرد که پذيرش اين موضوع با در نظر گرفتن اندازه و مقدار ناچيز داروها گاه بسيار دشوار مي شود
?)بيماران عادت کرده اند که بعد از قطع مصرف داروي شيميايي بيماري قبلي باز نگردد و ناخودآگاه فراموش مي کنند که براي بيماريهاي مزمن ( فشار خون بالا، سردردهاي مزمن، روماتيسم، بيماريهاي اعصاب ، بيماري قند، ... و خلاصه تمام بيماريهاي مزمن) ناچارند تقريبا تا پايان عمر از دارو استفاده کنند و با وجود چنين شرايطي فکر نمي کنند که بيماري بازگشته است.
اما در هوميوپاتي زماني که بيمار با مصرف گاه يک عدد داروي هوميوپاتي بهبودي تا حدود يک ماه پيدا مي کند و بعد در انتهاي ماه علائم تا حدودي برگشت مي يابند ناراحت شده و گاه اذعان مي کنند که بيماري ام که برگشت ! در صورتي که هر بار خوردن دارو را بايد با هر بار خوردن داروي شيميايي مقايسه کرد در اولي ( هوميوپاتي) ماهي يک عدد و در دومي هر چند ساعت يک عدد دارو استفاده مي شود! و اين جداي اين فرق اساسي مي باشد که در درمان هوميوپاتي بعد از چند ماه يا حداکثر دو سال ( در موارد نادر) بيمار کاملا خوب خواهد شد و ديگر نيازي به مصرف هيچگونه دارو حتي هوميوپاتي ندارد
?) ظلم ديگري که بر پزشکان هوميوپات مي شود زماني است که بيماري با اولين مراجعه به يک هوميوپات نتيجه نمي گيرد که در اين حالت اکثرا کل طب هوميوپاتي را زير سوال مي برند و نه آن هوميوپات را. در صورتيکه در پزشکي رايج عدم درمان توسط يک پزشک تنها به معناي عدم موفقيت پزشک مربوطه است و نه کل پزشکي !
با تمام شرايط فوق و با وجود فرهنگ غلط درماني که حتي با معيارهاي پزشکي معمول نيز قابل قبول نمي باشد هوميوپاتها کار خود را ادامه مي دهند و آرزويي به جز شفاي دردمندان ندارند . اميدوارم روزي برسد که اين نگرشهاي سطحي به درمان تصحيح شود و ارزش و کرامت انسانها ارج خود را بازيابد.
منبع : پارس دكتر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]