تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):در روز جمعه هيچ عملى برتر از صلوات بر محمد و خاندان او (ع) نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815611928




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مروري بر كار حرفه‌اي عذرا وكيلي در راديو 36 سال «سلام كوچولو»


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مروري بر كار حرفه‌اي عذرا وكيلي در راديو 36 سال «سلام كوچولو»
جام جم آنلاين: در ذهنم خاطره حضور عذرا وكيلي را جستجو مي‌كنم و به سال‌ها پيش مي‌رسم. وقتي كه خيلي بچه بودم و راديو را با صداي او شناختم. آن روزها ساعت 10 صبح كه مي‌شد مادرم من را به آشپزخانه‌اش دعوت مي‌كرد تا با هم برنامه «خردسالان» را با اجراي عذرا وكيلي گوش كنيم.


او با كودكاني كه كنارش نشسته بودند حرف مي‌زد و مسابقه «غلطه ‌آي غلطه» را اجرا مي‌كرد و من از مادر مي‌پرسيدم چطور اين همه آدم در جعبه‌اي به اين كوچكي جا شده‌اند و پاسخ مي‌شنيدم كه از اين جعبه كوچك فقط صداي آنها پخش مي‌شود وگرنه خودشان يك جاي دور هستند.

روزها و سال‌هايي را به اميد ديدن آن جاي دور سپري كردم تا اين كه بزرگ شدم و به راديو رفتم. حالا ديگر برايم شنيدن صداي آدم‌ها از جعبه‌اي به نام راديو معما نبود. حالا ديگر استوديوي راديو را از نزديك ديده بودم، ولي يك چيز برايم جالب و عجيب بود.

خيلي از دوستان راديويي‌ام مثل من راديو را با صداي عذرا وكيلي شناخته بودند و به شوق ديدن او و ديدن آن جاي دور، پايشان به راديو باز شده بود. اين روند تاكنون نيز ادامه دارد. حالا هم بچه‌هاي زيادي در ايران هستند كه روزشان را با سلام كوچولوي عذرا وكيلي آغاز مي‌كنند و هنوز عذرا وكيلي با همان انگيزه 36 سال پيش، اين برنامه را ساعت 11 صبح روي آنتن راديو ايران مي‌برد.

يكي از همين روزها با شتاب بي‌موردي از اتاق‌هاي پشت هم رديف شده راديو عبور مي‌كنم تا به اتاق هدفم برسم. ميان راه در اتاق تهيه‌كنندگان راديو عذرا وكيلي را مي‌بينم كه مشغول مونتاژ برنامه‌اش است. مي‌ايستم و فكر مي‌كنم كه خيلي وقت است سراغي از او نگرفته‌ايم. قرارمان موكول مي‌شود به روز يكشنبه‌اي كه بايد سر ضبط برنامه‌اش حاضر شوم تا گزارشي بنويسم.

نوجوان كه بودم به كارهاي هنري خيلي علاقه داشتم و در فعاليت‌هاي فوق برنامه مدرسه هم شركت مي‌كردم. يك روز از راديو به مدرسه ما آمدند كه از بچه‌ها تست صدا بگيرند. قرار بود برنامه‌اي به نام جوانان بسازند و برايش دنبال مجري جوان بودند. به پيشنهاد مدير مدرسه از من هم تست صدا گرفتند.

قبول شدم و به راديو رفتم، ولي ابتدا به عنوان بازيگر يكي دو سال بعد مدير وقت راديو من را صدا كرد و گفت تو اگر به سمت كارهاي كودكان بروي خيلي موفق خواهي شد. به همين ترتيب به برنامه خردسالان راديو پيوستم. فكر مي‌كنم سال 52 بود، اما از يكي دو سال پيش خانم پروين چهره‌نگار اين برنامه را آغاز كرده بود. اينها را عذرا وكيلي مي‌گويد وقتي از او مي‌خواهم راجع به تاريخچه برنامه خردسالان راديو و چگونگي ورود خودش به راديو برايم حرف بزند.

در تدارك ضبط برنامه‌

سلام كوچولو روزهاي يكشنبه ضبط مي‌شود، از ساعت 13 تا 16. در اين 3 ساعت معمولا بين 4 تا 6 برنامه ضبط مي‌شود، مدت برنامه هم كه 15 دقيقه است. وقتي به استوديوي شماره 28 راديو مي‌رسم، عذرا وكيلي، كودك 3 ساله‌اي را به نام مهتا به بغل گرفته و 3 پسر بچه بين 7 تا 9 ساله هم كنارش نشسته‌اند و حرف مي‌زنند.

در اتاق فرمان هم جواني به نام رامين جوادپور نوارها و سي‌دي‌ها را تنظيم مي‌كند و با اشاره دست عذرا وكيلي از پشت ميكروفن، صدابردار را هم هدايت مي‌كند... رامين جوادپور الان سال آخر دانشگاه است. از 4 سالگي با وكيلي آشنا شده: «رامين 4 ساله بود كه به عنوان مجري به برنامه من آمد.

بچه تيز و باهوشي بود و كارش را خوب انجام مي‌داد. بزرگ‌تر كه شد او را به عنوان مجري كنار گذاشتم ولي خواستم به عنوان دستيار در برنامه به من كمك كند و الان حدود 17 يا 18 سال است كه با من كار مي‌كند.

بعلاوه خوانندگي بخش‌هايي از برنامه را به او سپردم. گاهي سرود‌هايي در برنامه داريم كه بايد تلفيق صداي يك كودك و يك آدم‌بزرگ باشد. در اين مواقع اجراي بخش بزرگسال را به رامين مي‌سپاريم.»

همدلي و همراهي‌

داخل استوديو، سمت چپ ميكروفن جوان ديگري پشت يك پيانو نشسته است و هر جا كه لازم باشد موسيقي برنامه را به طور زنده اجرا مي‌كند. عذرا وكيلي با بچه‌ها حرف مي‌زند. از كودك 3 ساله مي‌خواهد خودش را معرفي كند و باز از او مي‌خواهد كه اگر آياتي از قرآن را بلد است بخواند. كودك با صداي زير و آرامي سوره توحيد را مي‌خواند و همزمان براي پدر و مادرش كه بيرون استوديو ايستاده‌اند، دست تكان مي‌دهد.

وكيلي و 3 پسر بچه كنارش آنقدر راحت و طبيعي با هم حرف مي‌زنند كه اصلا متوجه نمي‌شوم ضبط برنامه آغاز شده است. براي بچه‌ها توضيح مي‌دهد: مي‌توانند ثواب آياتي را كه بلد هستند و مي‌خوانند به ديگران هديه كنند، مثلا هديه كنند به كساني كه در كشور ما به خاطر نجات جان ديگران شهيد شدند.

در ميان صحبت‌هايش فضاي استوديو و آنچه را درون آن رخ مي‌دهد توصيف مي‌كند. به قول خودش با اين كار براي شنونده‌اي كه برنامه را گوش مي‌كند، تصويرسازي مي‌كند. دختر بچه 4 ساله ديگري همراه پدرش از راه مي‌رسد. منتظر مي‌مانند كه ضبط برنامه اول تمام شود... بعد وكيلي بيرون مي‌آيد و با كودك چند كلامي حرف مي‌زند.

خودش مي‌گويد: در همين چند جمله‌اي كه بيرون استوديو با اين بچه‌ها حرف مي‌زنم برايم روشن مي‌شود كه توانايي كار اجرا را دارند يا نه. بعد آنها را به عنوان مهمان داخل استوديو مي‌برم و كمي هم پشت ميكروفن با آنها حرف مي‌زنم... بچه‌هايي كه الان دارند با من كار مي‌كنند بزرگ شده‌اند و بايد كم‌كم با آنها خداحافظي كنم. براي همين از بچه‌هاي بين 3 تا 4 سال تست مي‌گيرم.

سال‌ها پيش در راديو و حتي دوبله رسم بر اين بود كه به جاي كاراكترهاي كودك، خود بچه‌ها حرف بزنند، با اين روش، كار خيلي طبيعي و باورپذير مي‌شد، اما پس از مدتي اين شيوه به خاطر سختي‌هايي كه همراه داشت منسوخ شد و آدم بزرگ‌ها با درآوردن صداهاي بچه‌ها به جاي كاراكترهاي كودك حرف زدند. تنها كسي كه اين رسم خوشايند را حفظ كرد و بر آن اصرار هم ورزيد، عذرا وكيلي بود.

وكيلي در تمام اين سي و چند سالي كه برنامه خردسال راديو ايران را تهيه كرده است حتي به اين نكته توجه داشته كه براي كارهاي خردسالان از صداي كودكان بالاي 8 سال يا نوجوانان استفاده نكند و به نظر خودش اين ويژگي يكي از دلايل موفقيت‌هاي سلام كوچولوست و باعث شيريني كار مي‌شود: براي من راحت‌تر است كه 4 تا بچه باسواد و بزرگ‌تر را بياورم صداسازي كنم، ولي بداهه‌گويي و سادگي كار است كه باعث جذابيت مي‌شود.

صحبت كردن با بچه‌هاي 3 ساله شيريني خاصي دارد... بچه‌ها خردسال گاهي اشتباه حرف مي‌زنند، گاهي جمله‌ها را ناقص ادا مي‌كنند كاملا غرق برنامه نمي‌شوند، مثلا من دارم حرف مي‌زنم وسط حرف من صداي موتور مي‌شنود و مي‌گويد صداي موتور! يعني فكر او از استوديو خارج مي‌شود و من بايد به نوعي او را برگردانم... 3 پسر بچه داخل استوديو علي پنجه‌اي، علي اسدي و علي محمود زاده نام دارند.

علي اسدي و علي محمودزاده 8 سال دارند. علي پنجه‌اي هم روشندل است و از 6 سال پيش با وكيلي كار مي‌كند. براي وكيلي بداهه‌گويي مجري كودك خيلي مهم است. «علي پنجه‌اي گوينده اصلي ماست و چون متن را نمي‌بيند همچنان بداهه‌گويي مي‌كند ولي بچه‌هاي ديگر چون سواد دارند ناخودآگاه چشمشان به متن مي‌خورد و دلشان مي‌خواهد از روي متن بخوانند يا جلو جلو جواب ما را بدهند. بالاخره بچه‌اي كه 8 سال دارد و پشت ميكروفن مي‌نشيند هوشيار و تيز است. براي همين بايد كم‌كم كنارشان بگذاريم... چون اصل كار ما طبيعي بودن و سادگي است.»

با بچه‌ها براي بچه‌ها

حوالي ساعت 15 است و وكيلي به بچه‌ها فرصت مي‌دهد كمي استراحت كنند. خودش همراه رامين جوادپور و نوازنده برنامه در حال پيدا كردن ريتم مناسبي براي يك سرود است. به من مي‌گويد: «اول با بچه‌ها صحبت كن.» قبل از اين كه شروع كنم به سوال كردن از بچه‌ها، آماج پرسش‌هاي آنها مي‌شوم. شما چه‌كاره هستيد؟ از كجا آمده‌ايد؟ براي چي از ما سوال مي‌كنيد؟ سراغ علي محمودزاده مي‌روم: بجز ما 3 نفر يه دختر هم در برنامه هست.
اسمش ترنمه. مثل من 8‌‌سالشه. من يك هفته است كه اومدم پيش خانوم وكيلي.» مي‌پرسم از روي متن مي‌خواند يا اين كه از خودش حرف مي‌زند و جواب مي‌دهد. «نه از خودم حرف مي‌زنم. خانوم وكيلي از ما سوال مي‌كنه و ما جوابش رو مي‌ديم.» كودك بعدي علي اسدي است: «مي‌رم دوم دبستان. 8 سالمه. 2، 3 سالي است كه با خانوم وكيلي كار مي‌كنم. من كوچولو بودم.

4 سالم بود، نه 3 سالم بود، مامانم منو آورد اينجا. يعني خانوم وكيلي به مامانم گفت علي رو بيار تو برنامه. بعد مامانم منو آورد... بعد خانوم وكيلي ديد با اين كه 3‌‌سالمه خيلي خوب حرف مي‌زنم. گفت هميشه بيا... از اون موقع شد كه اومدم.»

به او مي‌گويم خانوم وكيلي را دوست داري؟ راديو را چطور؟ وقتي هنوز به راديو نيامده بودي، فكر مي‌كردي اينجا چطوري باشد؟ صدايش وقت گفتن خاطره اولين حضورش در راديو آرام مي‌شود و عقب عقب راه مي‌رود و حرف مي‌زند.

به او اشاره مي‌كنم كه يك جا بايستد و از ضبط من دور نشود: «خانوم وكيلي رو خيلي دوست دارم اندازه يه دنيا... وقتي هنوز نيومده بودم راديو فكر مي‌كردم اينجا مثل مهد كودكه. ديواراش رنگيه. تازه اولين روزي كه اومدم نمي‌دونستم كه بعضي حرف‌هايي كه تو برنامه مي‌زنن شوخيه، مثلا خانوم وكيلي تو برنامه مي‌گفت بچه‌ها بعد از اين برنامه همه با هم مي‌ريم پارك. بعد من هي فكر مي‌كردم برنامه كه تموم شه مي‌ريم پارك. برنامه هم كه تموم شد از خانوم وكيلي پرسيدم كي مي‌ريم پارك؟...».

عذرا وكيلي همراه مهتاي 3 ساله به ما نزديك مي‌شود و مي‌گويد: «از بچه‌هاي هم‌سن و سال علي براي متن‌هاي نوشته شده و خوانندگي استفاده مي‌شود، ولي بداهه‌گويي‌هايمان با بچه‌هاي زير 5‌‌سال است؛ ولي امروز كه شما آمديد بچه‌هاي كوچك‌تر نيستند.» وسط حرف وكيلي، علي اسدي مي‌گويد: «بعضي وقتا هم همه از مهد كودك مي‌ريزن اينجا...» جوابش را علي پنجه‌اي مي‌دهد: «مگه مورچه و ملخن كه بريزن؟!».

سراغ علي پنجه‌اي كه مي‌روم اول مفصل به پرسش‌هاي او پاسخ مي‌دهم. از ضبطم شروع مي‌كند. آن را در دست مي‌گيرد و لمسش مي‌كند: «ببخشيد اين چيه؟» مي‌گويم ضبط. مي‌پرسد: «نوار چطوري داخلش مي‌ره؟» مي‌گويم: ديجيتال است. مي‌پرسد: «باتري خوره؟» جواب مي‌دهم بله. بعد مي‌گويد: «چه خوشگله؟!»

آنقدر عميق و بااحساس مي‌گويد چه خوشگل است كه فكر مي‌كنم او خيلي بهتر از من مي‌بيند. از او هم مي‌خواهم برايم تعريف كند كه چطور به راديو آمده است: «يك روز داشتم نوار قصه گوش مي‌دادم. همين‌ جوري دستم خورد راديو روشن شد. برنامه خانوم وكيلي داشت پخش مي‌شد. من از برنامه‌اش خوشم اومد. شماره تلفن داشت. ياد گرفتم و زنگ زدم. خودم نه‌، مامانم شماره رو گرفت. من صحبت كردم. قرار شد بيام مهمون برنامه شم. بعد كه اومدم اينجا فكر نمي‌كردم راديو اصلا اين جوري باشه، چون كوچولو بودم، فكر مي‌كردم راديو يه جاييه كه در مي‌زنيم درش باز مي‌شه بعد مي‌ريم تو. خلاصه وقتي اومدم چون قشنگ صحبت كردم خانوم وكيلي گفت: ديگه بيا.»

پنجه‌اي يار ديرين برنامه‌

... علي پنجه‌اي خانم وكيلي را خيلي دوست دارد، چون خيلي چيزها از او ياد گرفته است. بزرگ‌ترين آرزوي علي اين است كه 66 سالش بشود و بيايد در راديو به عنوان گوينده منتخب و پيشكسوت از او تقدير كنند: «دوست دارم بگويند آقاي علي پنجه‌اي گوينده منتخب.» (اين جمله را با صداي بلند و شوق خاصي مي‌گويد). به بچه‌ها مي‌گويم: شما هر 3 نفر اسمتان علي است؟ بعد علي پنجه‌اي مي‌گويد: «بله 3‌‌علي دلاور عين 3 تفنگدار» ... رامين جوادپور و عذرا وكيلي دنبال پيدا كردن گام يك سرود هستند و از علي پنجه‌اي مي‌خواهند آن را بخواند: «بچه خوب مثل چيه/ مثل گله بهشته/ بچه خوب مثل چيه/ اينوتو كتاب نوشته» ... بعد هم خودش رو تشويق مي‌كند و مي‌گويد: «صداي مخملي» سوال‌هاي من از علي تمام شده، ولي او براحتي قصد ندارد من را رها كند و باز پشت سر هم سوال مي‌كند.

گروه سازنده سلام كوچولو بايد تا ساعت 16 كارشان را در استوديو تمام كنند، بنابراين وقت نيست و پرسش‌هاي من از وكيلي، موكول مي‌شود به روز و هفته ديگري كه او را در همان اتاق تهيه‌كنندگان راديو ملاقات مي‌كنم. درباره مخاطبان سلام كوچولو حرف مي‌زند و مي‌گويد: «نيمي از شنونده‌هاي اين برنامه بزرگ‌تر‌ها هستند. به خاطر طبيعي بودن كار و به خاطر آموزش‌هايي كه ناخودآگاه پدر و مادر‌ها از اين برنامه مي‌گيرند. گاهي وقت مادر‌ها به من زنگ مي‌زنند و درباره بچه‌هايشان با من مشورت مي‌كنند.

مثلا مي‌گويند خانم وكيلي بچه ما لجباز است چكارش كنيم. من هم مي‌گويم كه روان‌شناس نيستم، ولي به نظرم اگر اين كار را بكنيد بهتر است. مثلا بچه‌ها در برنامه سر اين كه كدامشان سمت راست يا چپ من يا روي صندلي آبي و قرمز بنشينند اختلاف پيدا مي‌كنند و عين اين اختلاف از راديو پخش مي‌شود. من آنجا با شگرد و جملات خاصي بچه‌ها را آرام مي‌كنم. با هم دوست مي‌شوند. خب مادري كه برنامه را گوش مي‌كند متوجه مي‌شود اگر دختر و پسرش در خانه با هم دعوا كردند چگونه آنها را آشتي بدهد».

عذرا وكيلي با علي پنجه‌اي در سال‌هاي اخير، زوج هنري و راديويي خوبي را تشكيل داده‌اند. سال گذشته برنامه وكيلي كه «صداي ترانه شادي» نام داشت با اجراي او و علي به پكن رفت و در بخش برنامه‌هاي راديويي جشنواره اتحاديه راديو تلويزيون‌هاي آسيا و اقيانوسيه مقام اول را كسب كرد.

وكيلي سادگي و تصويري بودن آن برنامه را مهم‌ترين دليل موفقيت آن مي‌داند و مي‌گويد: «اعضاي هيات داوران مي‌گفتند ما وقت شنيدن اين برنامه احساس مي‌كرديم كه داريم چيزي را مي‌بينيم. قصه هم اين بود كه كودك نابينايي مي‌خواست هوا را در دستش بگيرد، از طريق باد كردن بادكنك، از طريق باز كردن پنجره... هدفمان هم اين بود كه به بچه‌هاي نابينا ثابت كنيم شما اگرچه بينا نيستيد، اما قدرت‌هاي ديگري داريد. در مسابقه‌اي هم كه گذاشتيم بچه‌اي كه نابينا بود برنده شد... .»

ترانه صداي شادي در كميسيون راديو اجلاس 44 كه آبان ماه سال گذشته در تهران برگزار شد نيز پخش شد و در آنجا هم اين برنامه چون از صداي طبيعي كودكان استفاده كرده بود و ويژگي‌هاي بصري داشت مورد توجه حاضران قرار گرفت تا آنجا كه از شنيدن آن هيجان‌زده شدند و آندره وايلس، رئيس بخش فارسي راديو بي.بي.سي درباره آن گفت: «عذرا وكيلي به من ثابت كرد مي‌شود داستاني تصويري در راديو ساخت. او شيوه‌اي طبيعي براي برخورد با كودكان انتخاب كرده و صداهايي كه در پس‌زمينه اين برنامه استفاده شده، بي‌نظير است».

در آن جلسه كه برنامه ترانه صداي شادي فضاي آن را به سمت صميميت پيش برده بود، عذرا وكيلي و علي با حاضران ساده و صميمي حرف زدند. وكيلي گفت: «بچه‌هاي مجري‌اش را وقتي به هفت هشت سالگي مي‌رسند كنار مي‌گذارم و حالا هم وقت آن رسيده كه از علي خداحافظي كنم.» و علي هم از اعضاي هيات داوران خواست: «اگر خانم وكيلي من را كنار گذاشت، سال آينده برنامه‌اش را در داوري‌ها راه ندهيد، چون من دوست دارم همچنان در راديو بمانم. اين گفتگوي طنز، حاضران را خيلي هيجان‌زده كرده بود.»

واقعيتش من هميشه عذرا وكيلي را در حالي ديده‌ام كه چند تا بچه قد و نيم ‌قد دور و بر او هستند. وقتي به اين فكر مي‌كنم كه سي و چند سال همين روند در زندگيش ادامه داشته، طبيعي است كه از او بپرسم هيچ وقت نشده حوصله‌تان از بچه‌ها سر برود؟ مي‌گويد: «نه، چون هميشه در كنار كار براي كودكان در راديو كارهاي ديگري را هم تهيه كرده‌ام كه نمونه‌اش سري برنامه‌هاي از سرزمين نور درباره زندگي حضرت محمدص بود و ديگر اين كه من از دوران نوجواني و وقتي دبيرستان مي‌رفتم به بچه‌ها علاقه داشتم. بچه‌ها را تعليم مي‌دادم، برايشان سرود و شعر مي‌خواندم. در خانه هم هميشه با بچه‌هاي كوچك‌تر بازي مي‌كردم. مدرسه بازي كه مي‌كرديم من مي‌شدم معلم و بچه‌هاي فاميل را مي‌كردم شاگرد. يا مثلا خاله بازي كه مي‌كرديم من مامان بودم بقيه، بچه‌هاي من مي‌شدند. اغلب فاميل وقتي مي‌خواستند جايي بروند بچه‌هايشان را با خيال راحت به من مي‌سپردند و مي‌دانستند پيش من كه باشند حوصله‌شان سر نمي‌رود».

درباره ضرورت راه‌اندازي راديو كودك در اين يك سال اخير نظرات متفاوتي شنيده‌ام، ولي فكر مي‌كنم وكيلي بهترين كسي است كه مي‌تواند راجع به اين موضوع نظر دهد: «اگر شبكه‌اي مخصوص خردسال، كودك و نوجوان راه‌اندازي شود و هر كدام از اين 3 گروه سني در ساعت مشخصي برنامه‌هاي مربوط به خود را بشنوند، خيلي خوب است. همه كه امكان ديدن تلويزيون را در همه لحظات ندارند، بعلاوه بازي‌هاي رايانه‌اي زياد شده‌اند و جز ضرر براي بچه‌ها نتيجه‌اي ندارند. بچه‌ها اداي شخصيت‌هاي اين بازي‌هاي عجيب و غريب را درمي‌آورند. بايد بچه‌ها را از سرگرمي‌هاي كاذب دور كنيم. گاهي با معلمان ابتدايي كه حرف مي‌زنم مي‌گويند خانم وكيلي نسل جديد خيلي عجيب و غريب شده‌اند. از در و ديوار بالا مي‌روند، از ما نمي‌ترسند و از ميز مي‌روند بالا. مي‌گويم بيا پايين مي‌گويد، من مرد عنكبوتي هستم، الان تارهايم را مي‌فرستم تو را دستگير كنند».

كودكان را دريابيم. اين حرف آخر عذرا وكيلي است. او از مادرها مي‌خواهد بچه‌ها را با راديو مانوس كنند و شب‌ها براي آنها قصه‌هاي زيبا تعريف كنند تا سلامت روحي فرزندانشان تضمين شود.

فاطمه رحيمي‌
 سه شنبه 26 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 320]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن