محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827831961
نگاهي به چالشهاي پيش روي رژيم صهيونيستي؛اسرائيل چارهاي جز شروع جنگي تازه ندارد - كريم جعفري
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به چالشهاي پيش روي رژيم صهيونيستي؛اسرائيل چارهاي جز شروع جنگي تازه ندارد - كريم جعفري
روزگاري بن گوريون از موسسان رژيم صهيونيستي گفته بود كه پس از اولين شكست اين رژيم در جنگ با رقباي منطقهاي خود بايد منتظر فروپاشي آن بود و هيچ راهي هم براي نجاتش متصور نيست. بن گوريون كه سازمان تروريستيهاگاناه را تاسيس كرده بود و از قلب آن موساد، شينبت، امان و شاباك متولد شدند، در عرصه سياسي اسرائيل شاگردان بسياري تربيت كرد كه همراه او و ديگر موسسان اين رژيم در فلسطين كاملا موفق عمل كردند و حتي برخي از شكستها - مانند جنگ رمضان 1973 - را هم به پيروزي تبديل كردند و از اين رو همواره در تلاش بودند موجوديتي را كه بر خاك ديگران بنيان گذاشتهاند، حفظ كنند. اما آنچه مشخص است عمر دوران قدرت اين رژيم به پايان رسيده است.
امروز آخرين شاگرد بن گوريون كه عنوان رياست رژيم صهيونيستي را بر عهده دارد و از او به عنوان يك استراتژيست ياد ميكنند بهتر از همه ميداند كه استادش چه گفته و تا چه اندازه ظرفيت رژيمي را كه بر پايه اشغال و ترور بنيان گذاشته، ميشناخته است.
اين روزها جامعه يهوديان مهاجر به فلسطين اشغالي، عليرغم زاد و ولد بسيار در فلسطين، به آن احساس تعلق نداشته و همين حس زندگي كلونيوار در جنگ 33 روزه مشخص شد و با شكلگيري مهاجرت منفي معلوم شد جامعهاي كه صهيونيستها تشكيل دادهاند پايهاش تا چه اندازه بر آب است. جنگ 33 روزه تمام آرمانها و آرزوهاي سران رژيم اسرائيل را برباد داد چرا كه آنها بر اساس سخنان بنگوريون كه به نوعي پيغمبر آنها است و نوشتههايش هنوز محل رجوع سياستمداران صهيونيست، به آخر خط رسيدهاند و براي شروع مجدد بايد دست به يك خودسازي بزنند، اما اين خودسازي تا كي طول ميكشد و تا كجا ادامه مييابد. سرمقالهها و نوشتههايي كه طي دو سال اخير و پس از جنگ 33 روزه در مطبوعات اين رژيم منتشر شد، همه نشاندهنده نوعي ضعف و رخوت حاكم بر جامعه مهاجر در فلسطين اشغالي است، بهگونهاي كه نويسندگان زبده و خبرهاي كه تا پيش از اين جنگ عادت به تهديد و ابراز قدرت داشتند، عملا در لاك دفاعي فرو رفته و چيزي براي عرضه كردن نداشته و شروع كردند به انتقاد كردن و به گفته يكي از مقامات اسرائيلي شروع به نق زدنهاي روزانه كردند و به همه چيز گير دادند تا جايي كه در طول 60 سال اخير سابقه نداشته است.
همين موضوع را ميتوان در ساخت جامعه اسرائيل هم ديد. جامعهاي كه به زعم آنها متحد ميماند بيشتر كلوني مهاجرنشيني است كه در هر شهر و محله آن ميتوان فرهنگي و زباني خاص را ديد. اعراب به عنوان بزرگترين اقليت ساكن در سرزمينهاي اشغالي 1948، به هيچ عنوان جذب ساختار سياسي نشدهاند و اين عليرغم هزينه گزافي است كه اين رژيم در اين مورد ميكند و حتي اعراب را به پارلمان خود راه داده و به آنها تابعيت! هم داده است اما اين اقليت هميشه به عنوان جاسوس اعراب و حزبالله لبنان و ايران تحت تعقيب بوده و حتي نمايندگان پارلمان نيز از اين امر در امان نيستند. ديگر گروههاي موجود كه رژيم صهيونيستي از آنها به عنوان شهروند درجه اول خود نام ميبرد اما در حقيقت كارگراني هستند كه براي گذران زندگي راهي فلسطين اشغالي شدهاند؛ مهاجران روسيتبار هستند كه علاوه بر زبان روسي، داراي مدارس خاص خود و همچنين محلات و نشريات روسي هستند و نخواستهاند در اين رژيم هويت خود را گم كنند. در مورد ديگر اقليتهاي مهاجر هم ميتوان مثالهايي زد. مهاجران فلاشه كه آفريقاييتبار هستند، در فرهنگ نژادپرستانه صهيونيستها جايي ندارند و حتي خوني كه از آنها در بيمارستانها گرفته ميشود مورد استفاده قرار نميگيرد.
با اين توصيف ميتوان بحران سياسي موجود در ساختار حكومتي رژيم صهيونيستي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. حزبي كه شارون در سال 2005 و تنها چند ماه پيش از سكتهاش بنيان گذاشت، زمام امور را با نخستوزيري ايهود اولمرت بر عهده دارد، اين حزب جمعي بود ميان اعضاي كاركشته احزاب ليكود و كارگر كه به كاديما آمدند تا طرحي نو دراندازند، اما در دام ندانمكاريهاي فردي مانند اولمرت گير افتادند. جنگ 33 روزه كه شكل گرفت عملا انتقادها از اولمرت شروع شد و وي در مظان اتهام قرار گرفت اما از آنجا كه دولت آمريكا از او حمايت ميكرد كسي را ياراي مقاومت در برابر وي براي شكست در جنگ 33 روزه نبود. اولمرت بارها در جلسات كابينهاش گفته بود كه جنگ عليه حزبالله را به درخواست مقامات آمريكايي راه انداخته است و كساني كه معترض اين امر هستند ميتوانند به كاخ سفيد رفته و نزد بوش و رايس شكايت كنند. در سفر افرادي نظير باراك، نتانياهو و حتي همحزبيهاي اولمرت به آمريكا، مقامات كاخ سفيد به آنها يادآوري كردند كه زياد نخستوزير را اذيت نكنند چرا كه او به خواست ما گردن نهاده است.
حمايت قاطع آمريكا از اولمرت هر چند وي را دو سال پس از جنگ 33 روزه در قدرت نگه داشت اما وي دو سال بحراني را پشت سر گذاشت كه هيچ سياستمداري نميخواست جاي او را پر كند و پس از آنكه آبها از آسياب افتاد و اندكي اوضاع آرام شد، مرحله جدي به زير كشيدن نخستوزير مطرح شد و آن هم بهگونهاي كه آمريكاييها نتوانند اين بار اعتراضي نسبت به اين امر داشته باشند. مساله فساد مالي اولمرت را همه روزنامهنگاران و سياستمداران اسرائيلي ميدانستند و اينكه چرا آنها در اين برهه زماني اقدام به افشاي آن كردهاند، نشان از همين امر دارد. اولمرت تاكنون هفت بار توسط ماموران قضايي در مورد گرفتن تنها 100هزار دلار براي تبليغات انتخاباتي بازجويي شده است و اين يعني بايد بار سفر را تا چند روز آينده ببندد و شهردار سابق بيتالمقدس خورجين سياست را در كنار رداي شهرداريش آويزان كند و بار ديگر راهي باشگاه سازمان امنيت شده و با رفيق قديمياش عوفر ديكل ورزش را ادامه دهد.
احزاب سياسي
قرار است در طول چند روز آينده انتخابات داخلي حزب كاديما برگزار شده و يكي از همحزبيهاي اولمرت به جاي وي عنوان نخستوزيري را ازآن خود كند، اما در اين ميان دو حزب هميشه رقيب يعني احزاب كار و ليكود در بزنگاه منتظرند تا با كوچكترين فرصت قاب نخستوزيري را بر سينه خود بنشانند و از اين رهگذر بار ديگر به قدرت بازگردند. احزاب دولت تشكيل دهنده مانند شاس نيز سر در آخور اين احزاب دارند و هميشه يك پاي ائتلاف بود، اما مانند نيمكتنشينها هيچگاه وارد بازي نميشوند. هر چند قرار است كه جانشين اولمرت از ميان حزب كاديما انتخاب شود اما براي آشنايي بيشتر به معرفي چند حزب فعال در عرصه سياسي اين رژيم و ديدگاههايشان ميپردازيم.
حزب كارگر: در سال 1930 حزب ماپاي با ادغام دو حزب قديمي كارگري تشكيل شد و در همان دهه به حزب مسلط در عرصه سياسي اين رژيم بدل شد و در سال 1965 ماپاي با ائتلاف با حزب رافي حزب كارگر را تشكيل داد؛ حزب ماپاي و بعدها كارگر از سال 1948 تا سال 1977 به صورت ممتد حزب حاكم اسرائيل بودند و افراد سرشناسي چون بن گوريون، شيمون پرز، اسحاق رابين و... از اعضاي اين حزب بودند.
حزب ليكود: يكي از احزاب ناسيوناليست افراطگراي اسرائيل است، در گذشته با نام هروت(آزادي) فعاليت ميكرده و در سالهاي 1920 تا 1930 در روسيه تشكيل شده است. در ابتدا طرفدار تشكيل دولت در دو سوي رود اردن بود و اندك اندك نظرياتش تعديل يافت و امروزه از تشكيل دولت فلسطيني فقط در 50 درصد كرانه باختري حمايت ميكند.
حزب مفدال: در سال 1955 و از ائتلاف دو حزب ميزراهي و اتحاديه كارگران مذهبي حزب مفدال با گرايش ملي- مذهبي تشكيل شد. مفدال داراي گرايشهاي مذهبي و ناسيوناليستي است. اين حزب در اكثر دولتهاي ائتلافي اسرائيل حضور داشته و به عنوان يك حزب سياسي شريك دولت شناخته ميشود.
حزب آگودات اسرائيل: حزب آگودات(اتحاد) نام تشكيلاتي از خاخامهاي ارتدوكس آلماني است كه در سال 1912 در لهستان و ليتواني با هدف مخالفت با مرام صهيونيسم شكل گرفت و ضمن مردود دانستن تلاش براي تاسيس دولت يهود در فلسطين اين اقدام را نوعي بدعتگذاري در دين يهود اعلام كرد.
حزب شاس: اين حزب در سال 1984 توسط يك خاخام سياسي به نام آريه دري تأسيس شد كه يكي ديگر از احزاب مذهبي اسرائيل است، تعلقات ناسيوناليستي خاصي ندارد و بيشتر در پي اجراي قوانين دين يهود در جامعه و گرفتن امتياز براي مدارس ديني و طلاب است.
حزب مرتز: از اتحاد 3 حزب كوچكتر به نامهاي راز، ماپام و شينويي به وجود آمد. مرتز طرفدار سرسخت آزادي مذهبي است و بر تكثرگرايي در جامعه اسرائيل تاكيد دارد و از اين رو در جامعه اسرائيل قطب مخالف شاس محسوب ميشود.
از ميان اين احزاب، حزب كارگر و ليكود موفق به تشكيل دولت شدند و بقيه احزاب تنها شريكي سياسي براي تشكيل دولت بودهاند اما امروز رقابت بر سر نخستوزيري است، فردي كه بايد تمام اشتباهات اولمرت را جبران كند، هر چند به گفته يكي از روزنامهنگاران اسرائيلي هيچ اميدي به وي هم نيست.
اهداف نخستوزير آينده
يعقوب عميدرور در يكي از مقالات خود در روزنامه عبري اسرائيل امروز نوشته بود تنها راه پيروزي اسرائيل در آينده، انجام جنگهاي پيشگيرانه است، او ميپرسد: آيا در اسرائيل رهبران سياسي وجود دارند كه بتوانند جنگهاي پيشگيرانه را بهطور قاطعانه رهبري كنند؟ به نظر ميرسد جنگهاي سال 1956 و سال 1967 و سال1982 از اين نوع جنگها باشند. آيا ميتوان چنين جنگهايي را تكرار كرد؟ جنگطلبي هر چند جزو خصلت صهيونيستها شده و به گفته دبيركل حزبالله لبنان تنها راه ادامه حياتشان برافروختن جنگهاي جديد است.
اما همين نويسنده در ابتداي مقالهاش كه عنوان دارد - خطاب به نامزدهاي جانشيني اولمرت - مهمترين چالش پيشروي هر نخستوزيري را قدرت روبه افزايش حزبالله لبنان ميداند و براي اين امر دلايل متعددي ميشمارد:
1- جايگاه حزبالله در لبنان از سه جنبه بعد از جنگ بهتر از سابق شده است. بهخصوص در مورد موشكهاي سنگين و موشكهاي با برد بلند. حزبالله اكنون دريافته كه ضعف اساسي وي اين است كه نيروي هوايي مناسب براي مقابله با نيروي هوايي ما ندارد. بدين جهت براي پر كردن اين شكاف اكنون تلاش دارد بنيه نظامي خود را از اين لحاظ تقويت كند. حزبالله امروز جوانان را آموزش ميدهد. تنها اختلافي كه لبنان بعد از جنگ پيدا كرده اين است كه حزبالله از گذاشتن پرچم خود در مناطق مرزي خودداري كرده و استحكامات را به مناطق داخلي سوق داده است. اين تنها موفقيت ظاهري ارتش اسرائيل است.
2- حزبالله همچنين توانست مشروعيت خود را در صحنه سياسي لبنان حفظ كند و به شريك محترمي براي حكومت تبديل شود كه داراي حق وتو بوده و توانسته از ديگران اعتراف بگيرد كه رسما حامي لبنان است و اين اعتراف به او اجازه ميدهد كه بتواند با آزادي بيشتري عليه اسرائيل فعاليت كند.
3- حزبالله ثابت كرد كه داراي خطوط قرمزي است و به هيچكس اجازه نميدهد به آنها تعدي كند و در صورت نياز، از سلاح خود نيز استفاده ميكند و از آنجا كه قدرت بيشتري هم دارد، به هدف خود نيز ميرسد. اين امر چيزي فراتر از يك موفقيت سياسي است. اين امر در جهان امروز به اين معني است كه در مسائل مهم داخلي هيچ كسي نيست كه بتواند در برابر حزبالله ايستادگي كند.
در برابر برشمردن اين تواناييها، وي ميگويد نخستوزير آينده تنها دو راه در پيش دارد:
راه حل اول اين است كه اسرائيل همان سياستهاي تكراري خود را دوباره به كار بندد؛ همان سياست بيتفاوتي كه فقط همراه اندكي فعاليتهاي امنيتي در لبنان است و هر از چندگاهي شكايتهايي نيز به سازمان ملل ارسال شود و خود را براي جنگي احتمالي آماده كنيم و دعا كنيم در اين جنگ نيز مسائل به دور از انتظار نيز پيش نيايد....
راه حل دوم، جنگهاي پيشگيرانه است كه بر اساس آن از ضعف نسبي حزبالله در اين شرايط استفاده كرده و قبل از اينكه آمادگي خود را تكميل كند يك ضربه ناگهاني و تعيينكننده به حزبالله وارد كنيم بهطوري كه جهان ديگر به حزبالله اين اجازه را ندهد كه به تسليحات خود بيفزايد.
با اين توصيف بايد گفت كه نخستوزير آينده رژيم صهيونيستي هر كس كه باشد راهي جز برافروختن جنگي عليه لبنان ندارد و بايد منتظر حوادث آينده بود، اما اگر نخستوزير آينده هم نتواند اين كار را انجام دهد، بايد در انتظار پايان اسرائيل بود، همانگونه كه بنگوريون گفته بود؟ اما نكته مهمتر آنكه هيچكس دلش نميخواهد سرنوشت اولمرت را داشته باشد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]
-
گوناگون
پربازدیدترینها