واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - اژدها بيدار ميشود
انديشه - اژدها بيدار ميشود
ناصر فكوهي:يكي از تزهايي كه نوليبراليسم، سالهاي سال است بر آن تاكيد دارد، پيوستگي ميان ليبراليسم اقتصادي و ليبراليسم سياسي است، به گونهاي كه تقريبا از نوعي خودكار بودن اين رابطه دفاع كرده و بر آن است كه ليبرالي يا كالايي و خصوصي شدن روابط اقتصادي دير يا زود ما را به آزادي نظام سياسي ميرساند. صرفنظر از آنكه اين تز نيز مطرح است كه خود ليبراليسم اقتصادي بر اساس اصل سرريز ثروت در سطح گروه كوچكي از نخبگان باقي نمانده، بلكه به كل جامعه تسري مييابد. نتيجهگيري عملي نوليبراليسم از اين تز آن بوده است كه در همه جا بايد ابتدا به سراغ «اصلاحات اقتصادي» و در درك آنها از اين مفهوم به سوي خصوصي كردن گسترده، فسادانگيز و مقرراتزدايي بيبند و بار اقتصادي رفت، ولو آنكه با رژيمهايي بسيار ديكتاتورمنش روبهرو باشيم، زيرا در ميانمدت ليبراليسم اقتصادي حاكمشده در اين رژيمها كار را به گسترش دموكراسي ميرساند. اين تز نه تنها مبناي سياست دولتهاي بزرگ و به ويژه آمريكا در روي كار آوردن رژيمهاي ديكتاتوري نظامي در آمريكاي لاتين و نقاط ديگري از جهان در دهه 1970 قرار گرفت، بلكه در دهه 1980 نيز به كار گرفته شد و پيش از آن نيز در دفاع از انواع رژيمهاي آمرانه سياسي مورد استفاده قرار گرفت. با اين وصف اگر از چند استثنا بگذريم، در اغلب قريب به اتفاق موارد، ليبراليسم و خصوصيسازيها نه تنها به دموكراتيزاسيون سياسي نينجاميدهاند، بلكه سبب پديدآمدن اليگارشيهاي (اقليتهاي سياسي) نيمهسنتيـ نيمهمدرن مبتني بر روابط مافياييـ خانوادگي و دار و دستهاي و فساد اقتصاديـ سياسي شدهاند كه به دليل نبود پيشينه تاريخي (همچون ويروسهاي سنتز و ساختگي كه فرمول آنها شناخته شده نيست) مبارزه با آنها نيز به دليل ناشناخته بودن تركيب درونيشان تقريبا غيرممكن است.
مورد چين در اين زمينه، يكي از بارزترين نمونههاي نفي اين تز است. بيش از 30 سال پس از شروع اصلاحات اقتصادي در جهت تبديل سيستم كمونيستي اقتصادي اين كشور به يك سيستم سرمايهداري كاملا بدون مقررات و شبيه به سرمايهداري قرن نوزدهمي، امروز حزب كمونيست چين هنوز در راس يكي از خشنترين سيستمهاي سياسي جهان قرار دارد كه آمار اعدام در آن در صدر تمام كشورهاي دنيا قرارش ميدهد. همه چيز همچون سابق به وسيله حزب كنترل ميشود و هيچگونه آزادي سياسي وجود ندارد، مردم در دسترسي به سادهترين مظاهر آزادي يعني اينترنت و گوگل با بزرگترين مشكلها روبهرو هستند و خود را با خطراتي بسيار جدي طرف ميبينند و اين در حالي است كه بخش اعظم جمعيت چين يعني بخشي كه در مناطق دروني غربي اين كشور زندگي ميكنند، هنوز شرايطي مادياي دارند كه به اجدادشان در صدها سال پيش و حتي بدتر از آنها شباهت دارند و با فقري بيشتر از آنها و افزون بر آن فروپاشي سيستماتيك نهادهاي سنتي و دينيشان كه هزاران سال زندگي آنها را تنظيم كمي كرده است به وسيله دولت مركزي درگيرند، به گونهاي كه زلزله چند ماه گذشته ده هزار كشته و صدها هزار آواره به جاي گذاشت. ذكر چند رقم به نقل از نشريه كوريه انترناسيونال (12 سپتامبر 2008، كه آن هم به منابع چيني معتبر تكيه ميزند) ميتواند فاجعه نوكيسگان اين سيستم جديد را نشان دهد: چين در حال حاضر 250 هزار ميليونر (به دلار آمريكا) دارد كه آن را در رده ششم جهاني و دوم آسيايي قرار ميدهد، اما اين ثروتمندان تنها چهاردهم درصد (04%) از جمعيت چين را تشكيل ميدهند ولي 70 درصد ثروت كشور را در دست دارند. اما آنسوي سكه اين «موفقيت اقتصادي» كه بازيهاي المپيك با زرقوبرقهاي افتتاحيه و اختتاميهاش در پي نشان دادن الگوي طلايي، «اژدهايي كه از خواب بر ميخيزد» و ابرقدرت جديدي كه آماده است يك ميليارد و دويست ميليون جمعيت خود را به قدرت و ثروت برساند بود، ميليونها مردماني هستند كه در فقر و سيهروزي و تنها با اميد يك «روياي ثروتمندشدن چيني» (همچون در دوراني ديگر روياي ثروتمندشدن آمريكايي) زندگي ميكنند و ميميرند، ميليونها انساني كه در يك دوزخ واقعي زندگي ميكنند تا چين را به كارخانه همه محصولات جهان تبديل كنند: ميليونها كودك كه در كارخانههاي بيشمار و كثيف و بيايمني اين كشور براي مصرفكنندگان سراسر عالم با دستمزدهايي كه حتي نميتوانند شكمهاي كوچك آنها را سير كنند، رنج ميكشند و از همه حقوق كودكي محروماند و ميليونها انسان بالغ كه به اميد ثروتمندشدن حاضرند خود را فروخته و از طبيعيترين حقوق انساني يعني حق آزادي بيان و زيستن در يك رژيم دموكراتيك صرفنظر كنند و البته چارهاي هم در برابر تانكهاي يك رژيم سياسي كمونيستي با تمام مشخصات استاليني و سركوبگرش ندارند .
اما پرسش آن است كه در شرايط بحراني كنوني جهان آيا قدرت روزافزون يك رژيم سياسي توتاليتر كه توانسته است برخلاف نظر نوليبرالها، سيستم اقتصاد سرمايهداري را كاملا با توتاليتاريسم سياسي خود تركيب و سازش دهد، در سطح بينالمللي به گونهاي كه همه قدرتهاي جهان همانگونه كه در بازيهاي المپيك ديديم حاضر باشند به آن باج دهند و از قتلعام گسترده تبتيها در پيش و پس از اين بازيها و از فشار و سركوب وسيع مردم چين در اين مدت، چشمپوشي كنند، آيا براي جهان جديد يك امتياز است و يا نوعي سرگذاشتن بيش از پيش و كنار آمدن به اصطلاح مصلحتجويانه (ولي در واقع يك خودكشي عمومي) با موقعيت خطرناكي كه هر روز انسانيت را بيشتر به سوي سقوط خويش ميبرد، است؟
به باور ما چين، حتي بيشتر از آمريكا، بدترين نمونهاي است كه در جهان كنوني ميتوان به مثابه الگويي براي توسعه در كشورهاي در حال توسعه در نظر گرفت، تركيب يك قدرت آمرانه سياسي و از ميان بردن ابتداييترين آزاديهاي دموكراتيك، با يك اقتصاد افسارگسيخته سرمايهداري، دقيقا راهي مستقيم است كه دو آلترناتيو را بيشتر پيش روي ما نميگذارد: يا حركت به سوي جهاني هولناك بر اساس مدلي كه جورج اورول در رمان «1984» ترسيم ميكند و يا فرورفتن در جنگهاي گسترده منطقهاي و در نهايت جهاني، شايد بد نباشد كه در برابر اين الگوي منفي كه بايد به هر قيمتي از آن احتراز كرد به الگويي ديگر كه نه بر پايه خشونت و آمريت و ظلم و استبداد و ثروتجويي و مالپرستي بلكه بر پايه انسانيت، گريز از خشونت و استبداد و ظلم و در عينحال تلاش سخت براي رشدي تدريجي اما پايدار و ريشهدار بنا شده است نيز اشاره كنيم و آن الگوي هندي است، كه بهرغم تمام مشكلاتش به هيچرو تصوير هولناكي را كه چين در برابر انسانيت قرار ميدهد، براي ما تداعي نميكند: كشوري كه بهرغم فقر و نداشتن منابع طبيعي ثروت و بهرغم غارت استعماري چند قرني در آن، امروز توانسته است بزرگترين دموكراسي جهان را تشكيل دهد و يك نظام دموكراتيك را نه فقط با وجود صدها قوميت و مذهب و زبان سازش دهد (مشكلي كه چين ابدا با آن روبهرو نيست زيرا بيش از 80درصد از جمعيتش از يك قوم و زبان تشكيل شدهاند) بلكه بتواند يك سرمايهداري اجتماعي و رشدي اقتصادي و پايدار را نيز براي خود تضمين كند كه در حال تبديل كردن آن به يك ابرقدرت جهاني است. بنابراين چه بهتر كه تا جايي كه ممكن است از خواب و خيالهاي مدل چيني يعني اين تركيب مسموم ميان سرمايهداري وحشي اقتصادي و سوسياليسم استبدادي سياسي فاصله بگيريم و نسبت به بيدار شدن اين اژدهاي هولناك هشيار باشيم.
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]