واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: Max Payne نام یک مامور فراری DEA و کارآگاه سابق NYPD است که همسرش میشل و دختر تازه به دنیا آمده اش، در یک پرونده مربوط به مواد مخدر کشته میشوند. یک روز که مکس از کار به خانه اش در نیویورک برمیگشت تا کنار همسر و فرزندش باشد، متوجه تحرکات مشکوکی میشود. او با سه تبهکار و قاتل در خانه اش روبرو میشود که خانواده اش را به قتل رسانده اند. این تبهکاران آدمهای یک قاچاقچی مواد به نام Valkyr یا V بودند.
مکس با آن حالت غمگین، به DEA میرود به امید اینکه ردی از آنها پیدا کند. فکر دیوانه بار انتقام او را از دوستانش در NYPD جدا میکند و باعث میشود با یک رابط به نام B.B. Hensley ارتباط برقرار کند و برای یک قاتل به نام Alex Blader پرونده سازی کند. او در پرسه زدن خیابانهای تاریک Bronx، توسط NYPD و به وسیله جانشین پلیس Jim Bravura مورد تعقیب قرار میگیرد. مکس با دو شخص در زندگیش آشنا میشود که زندگیش را تغییر میدهند. اول، اعتماد یک گانگستر مخوف روسی به نام Vladimir Lem را بدست می آورد و ولادیمیر به او میگوید که وی باید انتقام خود را از خانواده تبهکار Punchinello بگیرد. مکس از زیر مجموعه ها و خرده پاهای خانواده شروع میکند تا اینکه راه خود را به پدرخوانده خانواده یعنی Don Abgelo Punchinello باز میکند. نفر بعدی که ملاقات میکند یک قاتل حرفه ای زن به نام Mona Sax که ارتباط گناه آلودی با او برقرار میکند که در آستانه ازدواج او را هم از دست میدهد و از آنجاست که مکس پین دچار نوعی دو گانگی شخصیتی میشود.
بعد از کشتن تبهکاران، او کمی خشنودی پیدا میکند تا اینکه B.B. Hensley را میکشد. در واقع او در تمام این مدت به خودش دروغ میگفته و با فکر انتقام و خشنودی حاصل از کشتن سعی میکرده قضایا را فراموش کند ولی عذاب وجدان درون او به هیچ وجه از بین نمیرود. او سپس با سناتور Alfred Woden ارتباط پیدا میکند. کسی که به مکس قول میدهد تمام جوابهای او را پیدا کند. او در مورد خانواده ای که مکس آن را مت***** کرد توضیح میدهد و میگوید که آن خانواده با Vladimir Lem جنگ خانوادگی داشته و ولادیمیر لم کسی است که خانواده مکس را کشته است. Woden عضو یک گروهی به نام Inner Circle است و به مکس قول میدهد به او کمک کند البته در ازای انجام کاری. مکس باید قول دهد که کابوس Inner Circles رئیس تشکیلات Aesir در نیویورک را به نام Nicole Horne بکشد. در این قضیه مونا ساکس تیر میخورد و بدن او ناپدید میشود. آخرین چیزی که مکس از مونا میبیند آسانسور خون آلودی است که مکس آخرین بار او را در آن دیده است.
حتی بعد از انجام قول مکس و کشتن نیکول، کابوسهای مکس تا حد مرگ ادامه پیدا میکنند. Woden طبق قولی که داده بود اتهامات مکس را پاک میکند و مکس به NYPD برمیگردد و روی یک پرونده جدید مشغول به کار میشود. مکس شروع به از بین بردن قاتلان سازماندهی شده ای میشود که لباس مبدل نظافت چی ها را پوشیده اند. قاتلانی که قصد دارند آخرین بازمانده از خانواده Punchinello که یک فرد نا شناس به نام Vinnie Gognitti است را از بین ببرند. در حین انجام این پروژه مکس دائما از طرف معاون اداره و افسر ارشدش یعنی کارآگاه Winterson مورد فشار و بازخواست قرار میگیرد.
مکس در میابد که Winterson در حال کار روی یک پرونده فوق محرمانه است که مربوط به قاتل یک سناتور دیگر و یکی از اعضای Inner Circle میشود. متهم اصلی این پرونده مونا ساکس است، کسی که در حادثه ساختمان شرکت Aesir زنده مانده بود.
با کمک مونا، مکس کشف میکند که نظافت چیها در پشت پرده قتل سناتور قرار داشتند و آنها قبل از اینکه با Winterson ملاقات داشته باشند کشته شده اند.Winterson نقشه قتل مونا را دارد و به مکس هم میگوید که در هر حال مونا یک جنایتکار است. در اینجا مکس مجبور میشود بین کارش و عشقش یکی را انتخاب کند. مونا و وینترسون اسلحه ها را به طرف هم میکشند و مکس در این لحظه به آنها میپیوندد. انگشت مکس وقتی ماشه را میکشد که اسلحه او به طرف سینه وینترسون نشانه رفته بود. وینترسون به طرف مکس شلیک میکند ولی او موفق میشود از پشت بام فرار کند. بعد از خوب شدن او، مونا به مکس کمک میکند تا Vinnie Gognitti را پیدا کند. تنها کسی که میتواند به آنها بگوید نظافت چی ها از کجا آمده اند. مکس کشف میکند که آن قاتلان که به شکل نظافت چی ها در آمده بودند به دستور ولادیمیر لم آمده بودند. بنابراین مکس تصمیم به انتقام از لم میکند کسی که در تمام مدت از مکس سوء استفاده میکرده است.
لم مستقیما با مکس رو در رو میشود و در حالی که ولادیمیر Gognitti را کشته است به صورت مکس شلیک میکند ولی مکس به طور معجزه آسایی جان به در میبرد. ولی مونا و Alfred Woden به وسیله لم هر دو کشته میشوند. مکس در آخر ولادیمیر را میکشد و پایان خوشی را برایش رقم میزند.
در کل مکس پین شخصیتی غم انگیز و نا امید است؛ بر رحم و سنگ دل و در عین حال پر احساس. هر نفری که او کشته از قاتلان خانواده اش تا Angelo Punchinello، Horne، Winterson و ولادیمیر و هر گلوله ای که شلیک کرده یک قدم او را به قبول از دست دادن خانواده اش نزدیک میکند. او همه چیزش را در این راه از دست یدهد تا بلکه خودش را آرام کند. به هر حال آخر و عاقبت مکس به طور نا امیدانه ای ضد هیجانی است.
در حقیقت مکس هر چقدر آسیب پذیرتر میشود همانقدر انگیزه اش بیشتر میشود. چندین بار امیدواری در او ایجاد میشود ولی خیلی زود جایش را به غمی بزرگتر میدهد و این قضیه این احساس را به مکس میدهد که نباید به زندگی امیدوار بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 148]