تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):نشانه‏هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814299233




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهید آیت الله اشرفی اصفهانی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: از میلاد تا مدرسه
در سال 1281 شمسی، در خمینی شهر كودكی متولد شد كه عطاءالله نام گرفت پدرش مرحوم میرزااسدالله از علمای دین و مردی زاهد با زندگی ساده ای بود.
مادرش بانو «نجمه» فرزند مرحوم سید محمدتقی میردامادی، زنی با ایمان و موقر، پاكدامن و صبور و فداكار بود.
نیاكان از و اغلب از عالمان دین بوده اند. او نیز از نوجوانی و پس از گذراندن دوره مكتب خانه، در دوازده سالگی به توصیه پدر عالمش، از خمینی شهر عازم اصفهان می شود و دروس حوزه را با اخلاص و ایمان و پشتكار آغاز می كند[1] و طی ده سال سكونت در حوزه علمیه اصفهان،دوره های مقدمات و سطح فقه و اصول را در محضر اساتیدی همچون آیه الله سید مهدی درچه ای و سید محمد نجف آبادی به پایان می برد. سپس به قم هجرت كرده، دوره عالی و اجتهادی فقه و اصول را در محضر بزرگانی مانند شیخ عبدالكریم حائری، حاج سید محمد تقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت و آیه الله بروجردی و فلسفه را از امام خمینی فرا می گیرد.[2] فعالیتهای فوق العاده او در تنظیم وتقریر دروس آیه الله بروجردی، استاد را بر آن داشته تا به حجره اش رفته و ایشان را مورد عنایت ویژه خود قرار دهد و همین گام اولیه موجب دوستی و ایجاد علاقه فوق العاده ای بین شاگرد و استاد گردید.
تدریس
شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی از اوایل طلبگی در اصفهان شروع به تدریس كرد و در قم نیز در مدت هفده سال اقامت، در كنار تحصیل، به تدریس و تعلیم و تربیت طلاب جوان اشتغال داشت[3] مجتهد مجاهد آیه الله حاج شیخ احمد جنتی، از شاگردان او در دوره تدریس كفایه و مكاسب در حوزه علمیه قم بود. ایشان بعد از انتقال از قم به كرمانشاه و اقامت در آن دیار، به تدریس و تعلیم فقه، اصول و دیگر معارف دینی پرداخت.
آثار قلمی
آثار قلمی و علمی آیه الله اشرفی اصفهانی بدین قرار است:
1. البیان، در موضوع علوم قرآن، به زبان فارسی
2. تفسیر قرآن، خلاصه ای از تفاسیر شیعه و سنی
3. مجمع الشتات، در اصول دین و عقاید و كلام، به زبان عربی در چهار جلد.
4. مجموعه ای پیرامون حروف مقطعه قرآن، به زبان فارسی
5. كتابی در موضوع «غیبت امام عصر» (عج)
آثار عمرانی و مراكز دینی
با همت و تلاش آیه الله اشرافی اصفهانی اماكن ذیل تأسیس گردید:
1. ساختمان مكتب الزهراء
2. مسجد ولی عصر (عج) در خمینی شهر
3. مسجد امام حسین علیه السلام در خمینی شهر
4. حوزه علمیه امام خمین در كرمانشاه
5. ساختمان مسجدالنبی در كرمانشاه
6. توسعه مسجد آیه الله بروجردی در كرمانشاه
شیوه نیكو
ویژگیها و روحیات معنوی وی به گونه ای بود كه هر انسان حق بینی را به خود جلب می كرد. در مدت اقامتش در قم معمولا یك ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه علیه السلام می رفت و به راز و نیاز می پرداخت.
حضرت آیه الله مرعشی (ره) می فرمود: همیشه قبل از اذان صبح كه به حرم حضرت معصومه علیه السلام مشرف می شدم یا اولین نفر من بودم یا حاجی آقای اشرفی.[4]
انس و الفت به قرآن مجید و حفظ آیات قرآن و نیز تشكیل جلسات تفسیر قرآن، و ادامه آنها تا آخرین لحظات عمر، از وی سیمایی ملكوتی ساخته بود.
خواندن زیارت عاشورا و دلدادگی وی به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود كه فرزندشان می گوید: هیچگاه زیارت عاشورای او قطع نمی شد. او از تربت مقدس امام حسین علیه السلام شفا می گرفت و دیگران را نیز به این عمل سفارش می كرد.[5]
از هنگام تكلیف تا پایان عمر شریف خویش، در شب های جمعه، هیچگاه زمزمه دعای كمیل ایشان ترك نمی شد.
آیه الله اشرفی در برخوردهای اجتماعی خویش، آدابی نیكو داشت. در برخوردهای او همواره تواضع و فروتنی نمایان بود و از تكبر پرهیز داشت. هیچگاه در برابر دیگران پایش را دراز نمی كرد. چون آن را بی ادبی می دانست. توقع نداشت كه كارهای شخصی اش را دیگران انجام دهند. در طول اقامتشان در قم و كرمانشاه، هیچ كس از خانواده اش به یاد ندارد كه حتی برای یك بار از كسی خواسته باشد مثلا یك لیوان آب به او بدهند.
او در زندگی خانوادگی اش كوچكترین اختلافی با همسرش نداشت و بارها بیان می كرد كه من زن را برای كار كردن نیاورده ام بلكه او هم در اسلام وظیفه ای برایش مشخص شده است.
هنگامی كه بر سر سفره ای وارد می شد هر چند غذای مختلفی تهیه شده بود، اما او تنها از یك نوع غذا استفاده می كرد.
به فرزندان خویش توصیه می كرد كه به كسی حسادت نورزند و خود نیز اینگونه بود. اعتقاد داشت كه خدا به كسی كه بخواند عزت می دهد و اگر لایقش نداند عزت را از او خواهد گرفت. پذیرفتن دعوت ثروتمندان برای او بسیار مشكل بود اما با اقشار ضعیف، كشاورزان و كارگران ساده رفت و آمد داشت و خیلی زود دعوت آنان را می پذیرفت.
ایشان از ابتدای زندگی تا قبل از موضوع ترور شخصیت ها، خرید لوازم مورد نیاز خانه را خودشان انجام می دادند و در مسیر بازگشت از نماز جماعت از مغازه های قصابی، نانوایی و میوه فروشی، اقلام مورد نیاز را تهیه می كرد. به خانه می آورد.[6]
ساده زیستی
شیخ عطاء الله، سرگذشتی همانند سرگذشت اكثر عالمان دینی داشت. او از اوان طلبگی، با فقر و تنگدستی زندگی می كرد. وقتی در اصفهان بود، شهریه ای برای كمك هزینه زندگی طلاب در كار نبود. و تنها به برخی از آنان كه در دوره عالی مشغول به تحصیل بودند. ماهانه هشت ریال پرداخت می شد. او حتی قدرت خرید كتابهای درسی را هم نداشت به طوری كه كتاب مكاسب را از روی یكی از كتب وقفی خواند و تمام كرد.
اما هرگز مشكلات ناشی از فقر، نتوانست مانعی بر سر راه علمی و معنوی او ایجاد نماید. در قم نیز قبل از آمدن آیه الله بروجردی وضع زندگی طلاب خوب نبود به گونه ای كه آیه الله اشرفی با داشتن همسر و سه فرزند تنها هر دو ماه یكبار مبلغ بیست و پنج ریال شهریه می گرفت. اما بعد از آمدن ایشان، آقای اشرفی اصفهانی، چهل و پنج تومان شهریه می گرفت و نصف آن را برای همسر و دخترش كه در خمینی شهر بودند، می فرستاد و نصف دیگرش را برای خود و دو فرزندش - حاج شیخ حسین و محمد - نگه می داشت. بدین گونه شانزده - هفده سال با دو فرزندش در یك حجره به سر برد و وضع نامساعد مالی اش اجازه نداد كه خانواده اش را به قم بیاورد و خانه ای اجاره كند.[7]
وقتی از طرف آیه الله بروجردی، به كرمانشاه رفت، نزدیك به یك سال در مدرسه آیه الله بروجردی تنها بود، تااینكه پس از مدتی، ایشان سفارش می كنند كه او برای خود خانه ای اجاره كند. وی خانه ای اجاره كرد و خانواده اش را به آنجا برد و پس از گذشت سالها، خانه ای را كه بیش از دو اتاق نداشت، خرید.[8]
او تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، همچنان ساده زندگی كرد با اینكه وجوه شرعی فراوانی به دستش می رسید و از سوی فقهای بزرگ عصر اجازه داشت كه از آن استفاده شخصی كند، تا آخر عمر در همان خانه كوچك و ساده و تنگ زندگی كرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، كه ایشان نماینده امام و امام جمعه باختران شد و امكانات فراوانی در اختیارش بود، باز هم به همان زندگی ساده بسنده كرد و هیچ تغییری در وضع و حال زندگی اش نداد. یكی از دو اتاق خانه اش را برای استراحت خود و خانواده اش اختصاص داده بود و دیگری را برای مطالعه پذیرایی مسؤ ولان شهر، این وضع را به اطلاع امام راحل رسانده و گفته بودند كه این خانه از نظر امنیتی و نیز آسایش زندگی، مناسب نیست.
و امام فرمود بود: به آقای اشرفی بگویید یك خانه بزرگ و امن و مناسب با شاءن خودشان، تهیه كنند. ولی آیه الله اشرفی در جواب گفته بود:
«من بیش از چند روز دیگر، زنده نیستم! و همین منزل خوب و مناسب است، از جهت امنیتی هم - ان شاء الله - خطری ندارد»[9]
هر وقت پیشنهاد می شد كه خانه اش را تعمیر كنند، می گفت:
«اگر راست می گویید، بروید خانه فقرا را تعمیر كنید، و همین برای من بس است. بسیاری از مردم در زیر چادرها (در زمان جنگ) آواره هستند و امام و رهبر من در جماران، روی موكت زندگی می كند، من چگونه اجازه بدهم كه خانه ام را تعمیر و بازسازی كنید؟!»
او جسمی ضعیف داشت و كم غذا می خورد، وقتی به او گفته شد كه با این وضع جسمی كه شما دارید، كم خوردن غذا برای شما ضرر دارد، گفت:
«همین قدر هم برای ما زیاد است. در حالی كه رزمندگان ما در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل خیلی از اوقات نان خشك می خورند.»[10]
بعد از انتصاب به امامت جمعه كرمانشاه، هرچه به او گفته می شد كه خدمتكاری برای خانه اش بیاورند، قبول نمی كرد و می گفت:
«من كی هستم كه كسی بیاید و من به او امر و نهی بكنم! او هم بنده خداست. من تا وقتی كه قدرت روی پا ایستادن داشته باشم، خودم كارهایم را انجام می دهم. آن وقت هم كه از پا افتادم، آن دیگر وظیفه دیگری است.»
حامی وحدت
آیه الله اشرفی اصفهانی، عالمی ژرف اندیش واقع بین بود و بخوبی می دانست كه اختلافات و گرفتاری مسلمانان، ناشی از توطئه خصمانه دشمنان اسلام است. در مناطق غربی كشور ایران بویژه منطقه كرمانشاه و اطراف آن، شیعه و سنی در كنار هم زندگی می كنند. دشمنان اسلام در این منطقه بیشتر سرمایه گذاری می كنند تا بتوانند بین این دو برادر اختلاف و جدایی بیندازند. آیه الله اشرفی اصفهانی كه در سال 1335 شمسی از سوی آیه الله بروجردی، به آن استان اعزام شد می دانست كه مهم ترین وظیفه اش، حفظ وحدت و ایجاد برادری و صمیمیت در بین مردم آن سامان است. تا آخر هم به این موضوع بسیار توجه می كرد، به طوری كه بعد از انقلاب اسلامی و آغاز فتنه های دشمنان ضد انقلاب، كه سعی كردند به سلاح زنگ زده اختلاف شیعه و سنی چنگ بزنند و آشوب به پا كنند، ایشان با تدبیر و درایت خاص خود و با چنگ زدن به آیات وحدت بخش قرآن كریم انما المؤ منون اخوه[11]، واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا[12] شیعه و سنی را برادروار در یك صف نشایند و توطئه های بدخواهان و دشمنان شیطان سیرت و تفرقه افكن پست را خنثی و ناكام گردانید. او می گفت:
«یكی از توطئه های بزرگ دشمن این است كه می خواهد بین اقشار مختلف، اختلاف بیندازد، بین شیعه و اهل سنت و دیگر فرق مسلمین تفرقه بیندازد ... ما بدون وحدت نمی توانیم جامعه و انقلاب اسلامی را به پیش ببریم[13] ... امروز مساله مهم، مساله اتحاد و اتفاق بین برادران شیعه وبرادران اهل سنت است»[14]
یار و مرید امام
آیه الله اشرفی اصفهانی، از شاگردان مریدان و یاران امام خمینی (ره) بود. او نسبت به امام شناختی عمیق و ارادتی عاشقانه داشت. وی بعد از رحلت مرجع بزرگ تشیع آیه الله بروجردی، مردم را در امر تقلید به امام راهنمایی می كرد. خود در این موضوع می گوید:
«اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحصی هم كه از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم كردم، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید، به ایشان سوق دادم، كه این موضوع با مخالفت بعضی و كارشكنی آنها مواجه شد، و از سوی ساواك هم تهدید به تبعید گردیدم، ولی به لطف خداوند بزرگ، در انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم.»[15]
در قضیه دستگیری امام در اوایل نهضت نیز او از حامیان ایشان[16] و تا آخرعمر هم وفادار امام بود. امام نیز از اوایل آشنایی به او عنایت و توجه داشت و در سال 1384 ق. اجازه نامه ای مبنی بر تصرف آیه الله اشرفی در امور حسبیه و وجوه شرعی برای وی نوشته است و همیشه در مكاتبات خویش، با احترام و عظمت از او نام می برد.
در دوران انقلاب اسلامی، آیه الله اشرفی اصفهانی، به عنوان یار و یاور امام، محور مبارزات مردم كرمانشاه بود و رهبری امام را همواره تبلیغ و تاءیید می كرد و صمیمانه به ایشان عشق می ورزید.
در سنگر نماز جمعه
نقش نماز جمعه و امام جمعه در حفظ اسلام و اتحاد مسلمین، انكار شدنی نیست. با پیروزی انقلاب اسلامی، نماز جمعه اهمیت بیشتری پیدا كرد و با انتصاب ائمه جمعه شهرهای بزرگ از سوی امام نماز جمعه سنگر انقلاب و مبارزه شد و دیدیم كه چگونه دشمنان اسلام منافقان و عافیت طلبان، از نماز جمعه می ترسیدند و تیغ كین به روی ائمه جمعه كشیدند. چرا كه ائمه جمعه كه خون پاكشان در راه حراست از اسلام و ارزشهای انقلاب، ریخته شد و شهدای محراب انقلاب شدند، نقش رهبری را در هر منطقه داشتند و دارند.
در اوایل پیروزی انقلاب، علمای كرمانشاه با نوشتن طوماری، از رهبر كبیر انقلاب امام خمینی خواستند كه آیه الله اشرفی را به امامت جمعه آن شهر تعیین نمایند. امام نیز با شناختی كه از دهها سال قبل از آیه الله اشرفی داشت. خواسته آنان را قبول كرد و در 14 ذیقعده سال 1399 ق. با صدور حكمی، ایشان را به امامت جمعه كرمانشاه منصوب كرد.
در میدان جهاد
خطبه های ایشان در پیشبرد انقلاب و ادامه جنگ تحمیلی و دفاعی مقدس، فوق العاده مؤ ثر بود. ایشان علاوه برتشویق جوانان به عزیمت به جبهه های دفاع، و دعوت مردم برای كمك به جبهه ها، خود نیز عملا مدافع و مجاهد بود. به رغم كهولت چند بار در جبهه های نبرد حاضر شد. وقتی می گفتند شما جلوتر نروید ممكن است دشمن ببیند و حادثه ای رخ دهد، می گفت:
«خون من كه از خون این بچه ها بالاتر نیست، بگذارید شاید من هم در جبهه ها شهادت نصیبم گردد، شاید آن چیزی كه سالهاست به دنبال آن (شهادت) هستم، در جبهه ها پیدا كنم.»[17]
شهادت برترین معراج عشق است ...[18]
منافقان پست و خونخوار و مخنث، وقتی خو را در مقابله با انقلاب اسلامی و امام امت عاجز و زبون یافتند، مصمم بر كشتن یاران امام شدند. شهدای هفتم تیر، شهید رجائی و باهنر ... و شهدای محراب ... از آن جمله اند گرچه امام جمعه كشی در انقلاب اسلامی توسط دشمنان اسلام، از همان سال اول پیروزی انقلاب شروع شده بود و شهید محراب آیه الله سید محمد علی قاضی طباطبایی تبریزی، نخستین شهید محراب انقلاب بود، ولی دو سال بعد از آن واقعه خونین بار دیگر وارثان خوارج كور و احمق، یعنی سردمداران و اعضای ابله «سازمان مجاهدین خلق» كه بحق منافقین خلق بودند، به تحریك امپریالیسم آمریكا و دیگر دشمنان انقلاب اسلامی ایران، دست به كار شدند و با كشتن یاران امام و بمب گذاری در اتوبوسها و معابر عمومی و مساجد كشور كشتن مردم مسلمان و عادی ایران، به خیال خام خود، خواستند حمام خون به راه اندازند! ... و بدین وسیله انقلاب و امام را از بین ببرند و خودشان به حكومت برسند و ناكامی شیطانی خود را التیام بخشند! ... كه البته برای همیشه ناكام ماندند! گرچه دستشان به خون هزاران بی گناه آلوده شد.
آری این منافقان كوردل ناكام، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه كرمانشاه با منفجر كردن نارنجكی، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد پیر راه اسلام، آیه الله شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی را به شهادت رساندند. و بدین سان چهارمین شهید محراب به پیشگاه ابدیت تقدیم شد.
شهادت میراث مردان خداست و ننگ و رسوایی نصیب منافقان و وارثان آل ابی سفیان و خوارج ... .
آیه الله اشرفی اصفهانی با شهادت به آرزوی دیرین خود رسید، اما ننگ و نفرین ابدی و عذاب الهی دامنگیر منافقان گشت.
پیكر مطهر این لاله خونین پس از تشییع با شكوه مردم كرمانشاه به اصفهان انتقال داده شد و پس از مراسم با شكوه دیگری در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شد.
امام خمینی كه یار وفادار و مجاهد راه اسلام را از دست داده و داغدار شده بود، در پیام مهمی به مناسبت شهادت این شهید محراب، نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون
چه سعادتمندند. آنان كه عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی كه دلباختگان به لقاءالله آرزو می كنند، نایل آیند ... شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود كه اینجانب یكی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم. این وجوه پر بركت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءالله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارك هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می شناسم و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود ... خداوند او را در زمره شهدای كربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید ...»[19]
حضرت آیه الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دوره ریاست جمهوری خود، به مناسبت شهادت آیه الله اشرفی اصفهانی فرمودند:
مرحوم آقای اشرفی رضوان الله علیه یك انسان دوست داشتنی مطلوب بود ... بسیار متواضع، با اخلاص، باصفا و بی ادعا بود. به طوری كه احترام و تجلیل همگان را بر می انگیخت.[20]
[1] . پاسداران اسلام، مهدی مشایخی، ص 46.
[2] . همان، ص 50.
[3] . اقتباس از مجله پیام انقلاب، ش 70، آبان 1361 ش.
[4] . پاسداران اسلام، ص 70.
[5] . محراب خونین باختران، ص 68.
[6] . پاسداران اسلام، ص 71.
[7] . در این باره داستانهایی در متن كتاب آمده است كه طالبان می توانند به آن مراجعه كنند.
[8] . مجله پیام انقلاب، شماره 70.
[9] . روزنامه جمهوری اسلامی، ش 1558، 23 مهر 1363.
[10] . مجله پیام انقلاب، ش 7، آبان 1361.
[11] . حجرات، آیه 10.
[12] . آل عمران، آیه 103.
[13] . روزنامه جمهوری اسلامی، ش 983، 29/7/1361
[14] . كیهان، شماره 14307، 22/7/1370
[15] . پاسداران اسلام، ص 52.
[16] . پاسداران اسلام، ص 71.
[17] . روزنامه جمهوری اسلامی، ش 983، 29/7/1361
[18] . شهادت برترین معراج عشق است، گهش پروازی از جبریل برتر. استاد شهریار.
[19] . روزنامه جمهوری اسلامی، ش 978، 24/7/61
[20] . روزنامه جمهوری اسلامی، ش 1557، 22/7/1363 ش.
منبع:اندیشه قم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن