محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830633207
بقيع غمگين امشب ميخندد
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بقيع غمگين امشب ميخندد
گروه گزارش: مدينه امشب نورانيتر از هميشه است. ماه اگر چه خرامان خرامان خود را به زمين و اهل آن نشان ميدهد اما شرم و خجالت را هم نميتواند در چهرهاش پنهان كند، خجالت از آنكه در مقابل چهره زيباي سبط اكبر علي(ع) خودنمايي كند و ناز بفروشد. بقيع غمگين هم كه صدها سال است عقده بر دل دارد امشب در تولد مولود زهرا لبخند ميزند.
نيمه رمضان سال سوم هجرت از راه ميرسد، هنوز پيوند عاشقي ليلي و مجنون آسمان عصمت در ابتداي راه خويش است كه ستارهاي از اين پيوند مبارك به آسمان امامت هبه ميشود كه قرار است بر كرسي پدر بنشيند و بعد از جفاي زمانه در حق او، سكان هدايت امتش را به دست گيرد.
سبط اكبر علي(ع)، امام حسن مجتبي(ع) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه چشم به جهان گشود، وي نخستين پسري بود كه خداوند متعال به خانواده علي(ع) و فاطمه(س) عنايت كرد.
پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند تا اينكه جبرئيل، فرود آمد و گفت: «خدايت سلام ميرساند و ميگويد: چون علي(ع) براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون(ع) يعني شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.» جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است» و به اين ترتيب، كودك، حسن نام گرفت. تنها كنيه آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيّد» و «سبط» و «تقي» است.(مجله رشد)
امام حسن(ع) در قرآن
اگر چه نام هيچ يك از ائمه(ع) در قرآن نيامده است اما بسياري از مفسران شيعه و حتي برخي از مفسران اهل سنت، مصداق برخي از آيات قرآن را بر ائمه(ع) تفسير و تعبير كردهاند.
آيه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» و «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» نمونهاي از آياتي است كه مجموعه ائمه(ع) از جمله امام حسن(ع)مشمول مفاد آن قرار ميگيرند و چنين است آيه «اولي الامر» درباره حضرت علي(ع) و «بقيت الله خير لكم...» درباره امام مهدي(عج).
امام حسن(ع) از بازيهاي كودكي تا وفات پيامبر(ص)
امام حسن(ع) با مادر خود، حضرت فاطمه، رابطهاي عميق و دوستداشتني داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازيهاي كودكانه ميكرد و گاه با مهر و عطوفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق ميكرد. حسن(ع) نيز هر روز سخنان رسول خدا در مسجد را به گوش مادر ميرساند و گاه غرق در عبادت و راز و نياز مادر به درگاه حق ميشد و از آن درس ميگرفت.
اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت و البته اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به گونهاي كه منقول است فاطمه(س) پس از وفات، دستهاي مجروح خويش را از كفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش كشيد. امام حسن نيز سالها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور ميشد.
تربيت امام حسن(ع) تنها منحصر به رابطه با مادر و پدر نبود بلكه ايشان پارهاي از اوقات خود به ويژه دوران كودكي را در نزد پيامبر(ص) ميگذراندند. در تاريخ نقل شده است كه روزي امام حسن از پيامبر(ص) طلب آب ميكنند اما رسول الله آبي نمييابند، دهان مبارك خود را بر لبان اما حسن(ع) ميگذارند تا او را سيراب كنند.
حضرت محمد(ص) فضايل و امتيازات فرزندش امام حسن مجتبي(ع) را بين مسلمانان تبليغ ميكرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه حقيقي كه به وي داشت همه جا سخن ميگفت.
روزي پيامبر اكرم(ص) به منبر رفت و امام حسن(ع) را در كنارش نشاند و نگاهي به مردم كرد و نظري به امام حسن انداخت و فرمود: «اين فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بين مسلمانان صلح را برقرار سازد».(مسند احمد حنبل، ج5 ص44.)
يكي از ياران رسول الله ميگويد: پيغمبر را ديدم كه امام حسن را بر دوش ميكشيد و ميفرمود : «خدايا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار».(البداية والنهاية، ج8.)
شبي پيغمبر خدا نماز عشاء ميخواند و سجدهاي طولاني به جاي آورد. پس از پايان نماز، دليل را از حضرتش پرسيدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم كه پيادهاش كنم.
انس بن مالك نقل ميكند كه رسول الله درباره امام حسن به من فرمود: اي انس! حسن فرزند و ميوه دل من است، اگر كسي او را اذيت كند، مرا اذيت كرده و هر كس مرا بيازارد، خدا را اذيت كرده است و كم نيست رواياتي در اين زمينه چون «هر كس ميخواهد آقاي جوانان بهشت را ببيند به حسن نگاه كند».(همان)
به هر روي اين رابطه عاطفي و تربيت در دامان بهترين انسانها از امام حسن(ع) نوجواني باهوش، صبور و دلير ساخت و البته رابطه امام پس از وفات پيامبر(ص) هم با ايشان قطع نشد و امام حسن(ع) به همراه مادرش بر مرقد مطهر پدر مشرف ميشدند.
امام حسن در دوران قبل از خلافت پدر
آنچه از زواياي پنهان و روشن تاريخ به يادگار مانده اين است كه امام حسن(ع) كه تربيت يافته دامان رسول الله بود، در دوران قبل از خلافت حضرت علي(ع) و در اوج مظلوميت ايشان كاملا در كنار پدر بودهاند و در خدمت وي.
اين موضوع از چند منظر قابل تبيين است: اگرچه عدهاي گفتهاند حسنين (عليهما السلام)در فتح گرگان و اصفهان در ايران و نيز فتح طبرستان (مازندران) در زمان عمر و در فتح شمال آفريقا در زمان عثمان شركت داشتهاند ولي بيشتر محققان معتقدند كه اين نسبت دروغ است كه به ايشان بسته شده است زيرا امام حسن و امام حسين(ع) به همان دليل در اين جنگها شركت نكردند كه علي(ع) شركت نكرد و در واقع نوعي عدم تأييد حكومت خلفاي سهگانه و شيوههاي حكومتي آنان بود در حالي كه آنان از هر فرصتي براي افشاگري عليه غاصبان حكومت و قاتلان مادرشان استفاده ميكردند.
البته برخي از محققان بر اين عقيدهاند كه همه جنگهايي كه در زمان خلفاي سهگانه صورت گرفته مشروع نبوده است ولي اين مطلب درست به نظر نميرسد زيرا بسياري از اين جنگها جنبه دفاعي داشته و اگر مسلمين حمله نميكردند، مورد تهاجم واقع ميشدند.(رشد)
مورد ديگر از خدمات امام به پدر در جريان تبعيد ابوذر غفاري به ربذه بود. عثمان كه از اعتراضات ابوذر به تنگ آمده بود، او را به «ربذه» تبعيد كرد و فرمان داد هيچ كس به بدرقه ابوذر نرود. «مروانبنحكم» مأمور اجراي دستور عثمان بود. امام علي(ع) با فرزندانش، حسن و حسين و عقيل و عمّار ياسر او را بدرقه كرد و هيچيك به تهديدهاي مروان اعتنا نكردند.
هنگام خداحافظي، هر كس به ابوذر چيزي گفت، امام حسن هم به او گفت:«عمو جان! اگر چه حزن و اندوهم زياد است ولي سخن را كوتاه ميكنم، زيرا مشايعتكننده بايد برگردد و بدرقهشونده بايد آرام باشد؛ اكنون كه اين گروه با تو چنين كردند، تو هم با ياد جدايي دنيا و سختيهايش و به اميد رسيدن به عالم آخرت، دل از دنيا برگير و محكم و استوار، صبر كن تا پيامبرت را در حاليكه از تو راضي و خشنود است، ملاقات نمايي.»(رشد)
يكي از نمونهها و نمادهاي اطاعت امام حسن(ع) از حضرت علي(ع) و پا در ركابي ايشان، ماجراي محاصره عثمان بود، عثمان كه براثر ظلمها و بيعدالتيهاي فراوان و عدول از سنت و حتي روش شيخين مورد تنفر عامه مسلمانان قرار گرفته بود، توسط تعدادي از مسلمين مدينه، كوفه، مصر، بصره و. . . و در پايان عمرش محاصره شد و مسلمانان ميخواستند كه او منش و روش خود و حاكمانش را اصلاح كند. حضرت علي(ع) هم با درخواست عثمان در اين ميان سعي و تلاش زيادي داشت تا اوضاع آرام شود و بين عثمان و مخالفان صلح ايجاد شود اما بر اثر خيانت عثمان و اطرافيانش، دامنه تنش بالا گرفت و بر اساس روايات منقول او پس از مدتي اندك از آب هم منع شد. اما در اين هنگام بود كه علي(ع)، حسنين را با دو مشك آب براي محاصرهشدگان روانه كرد و مردم به احترام حسنين كه فرزندان رسول خدا بودند، اجازه دادند مشكهاي آب به داخل امارت برده شود.
چنين كاري در آن موقعيت و وضعيت خطرناك از هيچ كس ساخته نبود زيرا طرفداري از عثمان در آن لحظات پاداشي جز مرگ نداشت و در نگاه نخست به لحاظ سياسي هم ميتوانست به ضرر امام علي(ع) تمام شود و مسلمانان او را شريك در حكومت بدانند ولي تنها اين موقعيت استثنائي حسنين بود كه توانست اين مأموريت را به انجام برساند. بعدها علي(ع) به اين كار در برابر شاميان و اصحاب جمل بهنفع خود استناد ميكرد.
اگرچه به فرمايش قرآن «تعز من تشاء و تذل من تشاء» و «ان العزة لله جميعا» امام حسن(ع) را خداوند عزت و بزرگي داده بود اما عضويت ايشان از سوي عمر در شوراي شش نفره تعيين خليفه خود مويدي بر مقام سياسي وي بود اگر چه عمر حق راي را از امام سلب كرده بود.
امام حسن در دوران خلافت پدر
اگرچه امام حسن(ع) در همه ادوار زندگي از ياران و مشاوران پدر بود اما در دوره زمامداري حضرت علي(ع) و آن چند سال دشوار ايشان بيش از پيش در خدمت پدر بود و به نوعي هم از محضر ايشان براي هدايت امت پس از او درس ميگرفت.
اقامه نماز جمعه توسط ايشان در غياب حضرت امير و يا بيماري وي كه نوعي نصب عملي بعد از خود بود، جانشيني پدر در اداره اوقاف و صدقات و بسيج كردن مردم كوفه براي جنگ جمل از جمله وظايفي است كه امام حسن در دوران خلافت حضرت علي(ع) به سرانجام مطلوب رساند.
به عنوان نمونه امام علي(ع) اوقاف و صدقات فراواني را كه خود در راه خدا وقف كرده بود، اداره ميكرد و به مصارف لازم ميرساند. او اندكي قبل از شهادت، اين مسؤليت را طي حكمي كتبي و رسمي به پسر بزرگش، امام حسن عليه السلام، واگذار كرد.
حضرت علي(ع) در آغاز اين حكم نوشت:«اين فرماني است از جانب بنده خدا، علي بن ابيطالب، اميرمؤمنان، درباره دارايي خود. به وسيله اين فرمان كه با نيتي خالصانه نوشته ميشود، از خدا ميخواهم مرا به بهشتش وارد سازد و از عذابش ايمن گرداند. پس از من حسن بن علي متولّي اين امر است كه به مقدار متعارف از آن استفاده كند و ببخشد و اگر در حيات حسين براي حسن حادثهاي رخ داد، حسين جانشين حسن خواهد شد. بهره فرزندان فاطمه با ساير فرزندان علي يكسان است و من فقط به دليل تقرّب به خدا و شرافت نسبت به رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم زمام اوقاف و صدقات اموالم را به پسران فاطمه واگذار كردم.»(رشد)
امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قويترين بازوي آن حضرت عمل كرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به كوفه رفت و با سركوبكردن فتنه ابوموسي اشعري، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهياش كند كه با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربتخوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به كار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد.
امام حسن(ع) در دوران خلافت
حضرت علي(ع) قبل از شهادت، امام حسن را وصي خود تعيين كرد. رسول خدا نيز قبل از آن به دو گونه بر آن تصريح كرده بودند؛ يكي به صورت تصريح به امامت امام حسن و امام حسين پس از پدرشان، و دوم تصريح به امامت اوصياء دوازدهگانه خود، با ذكر اسامي آنها به ويژه در حديث معروف منقول از جابر بن عبدالله انصاري.
امام حسن(ع) بلافاصله پس از شهادت پدر به مسجد كوفه رفت و بعد از ذكر فضايل حضرت علي(ع) مردم را دعوت به بيعت با خود كرد و گفت: «... من از اهل بيتي هستم كه خداوند هرگونه آلودگي و پليدي را از آنان دور گردانيده است. من اهل خانهاي هستم كه محل فرود و عروج جبرائيل بوده است. از خانداني هستم كه خداوند دوستي آنان را بر همه واجب فرموده است.» پس از اين سخنان عدهاي از مردم با پيشقدمي ابنعباس با ايشان بيعت كردند و خلافت او را صحه گذاشتند.
امام حسن بلافاصله پس از بيعت مردم با او، اقدام به نصب فرمانداران جديد يا ابقاء فرمانداران سابق كه از طرف پدرش منصوب شده بودند، و نيز تجهيز لشگر براي جنگ با معاويه پرداخت. عبدالله بن عباس را به امارت بصره گماشت و لشگري را به سر كردگي عبدالله بن عباس و قيس بن سعد بن عباده و فرزندش سعيد بن قيس آماده حركت بهسوي معاويه كرد.
علت عجله امام در فرستادن لشگري به سوي معاويه را نيز اجراي مقصد پدر عنوان كردهاند. زيرا امام علي(ع) چند روز پيش از شهادت، لشگري را آماده حركت به سوي معاويه كرد ولي به علت سرپيچي كوفيان از پيوستن به لشگر، قبل از تكميل لشگر، به دست ابن ملجم به شهادت رسيد. اقدام بعدي امام حسن نيز قصاص ابن ملجم بود كه با يك ضربه شمشير او را از پا درآورد.
جنگ و صلح
صلح و جنگ در دوران كوتاه زمامداري امام حسن(ع) از حوادث بسيار مهم زندگي ايشان است. پس از نامه افشاكننده امام به معاويه و هشدار به او، معاويه لشكريان خود را آماده كرد و مهياي جنگ شد. اما جنگي كه انجام نشده به آتشبس و به قول مروفتر به صلح ختم شد.
البته گفتهاند حضرت مجتبى (ع) در واقع صلح نكرد، بلكه صلح بر او تحميل شد. يعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد كه صلح به عنوان يك مسئله ضرورى بر امام تحميل شد و حضرت جز پذيرفتن صلح چارهاى نديد، به گونهاى كه هر كس ديگر به جاى حضرت بود و در شرائط او قرار ميگرفت، چارهاى جز قبول صلح نميداشت؛ زيرا هم اوضاع و شرائط خارجى كشور اسلامى و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هيچ كدام مقتضى ادامه جنگ نبود. زيرا از يك سو امپراطور روم شرقي در صدد ضربه زدن به حكومت اسلامي بود و از طرف ديگر فقدان جبهه نيرومند و متشكل داخلى امام را به پذيرش صلح هدايت كرد.
اگرچه دلايل متعددي چون پيمانشكني مردم و نبود روحيه و انگيزه آنان براي نبرد در مقابل معاويه، خيانت فرماندهان، نااميدي از وصول به هدف با اقدام نظامي و بقاي نظام امامت و شيعيان به عنوان موجبات پذيرش صلح از جانب امام حسن(ع) مطرح ميشود كه درست هم هست اما شايد بهترين پاسخ را بتوان در سخنان خود ايشان جستوجو كرد.
امام مجتبى (ع) در پاسخ شخصى كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد اين گونه فرمودند: من به اين علت حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و يارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر يارانى داشتم شبانهروز با او مي جنگيدم تا كار يكسره شود. من كوفيان را خوب ميشناسم و بارها آنها را امتحان كردهام. آنها مردمان فاسدى هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پيمانهاى خود پايبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه ميكنند ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.
آنگاه امام افزود: اگر يارانى داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا با من همكارى مي كردند، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نميكردم، زيرا خلافت بر بنى اميه حرام است....
البته عدهاي هم صلح را دستوري الهي و داراي اسراري ميدانند كه تنها امام حسن(ع) از آن مطلع بودند؛ شيخ صدوق(ره)در كتاب عللالشرايع به سند خود از ابى سعيد عقيصا(بحار الانوار) روايت كرده كه وقتى به نزد امام حسن(ع)رفت و به آن حضرت عرض كرد: اى فرزند رسول خدا چرا با اينكه مىدانستى حق با شماست با معاويه گمراه و ستمگر صلح كردى؟ اى ابا سعيد آيا من حجت خداى تعالى بر خلق او و امام و رهبر آنها پس از پدرم(ع) نيستم! گفتم: چرا، فرمود: آيا من نيستم كه رسول خدا(ص)درباره من و برادرم حسين فرمود: «حسن و حسين(ع)هر دو امام هستند، چه قيام كنند و چه قعود؟گفتم: چرا!
فرمود: پس من اكنون امام و رهبرم چه قيام كنم و چه نكنم. اى ابا سعيد علت مصالحه من با معاويه همان علت مصالحهاى است كه رسول خدا(ص)با بنى ضمرة و بنى اشجع و مردم مكه در بازگشت از حديبيه كرد، آنان كافر بودند به تنزيل(و ظاهر صريح آيات) قرآن، و معاويه و اصحاب او كافرند به تاويل(و باطن آيات)قرآن، اى ابا سعيد وقتى من از جانب خداى تعالى امام هستم نمىتوان مرا در كارى كه كردهام چه صلح و چه جنگ تخطئه كرد، اگر چه سر كارى كه كردهام براى ديگران روشن و آشكار نباشد.
آيا خضر را نديدى كه وقتى آن كشتى را سوراخ كرد و آن پسر را كشت، و آن ديوار را بر پا داشت، كار او مورد اعتراض موسى(ع)قرار گرفت چون سر آن را نمىدانست، تا وقتى كه علت را به او گفت راضى گشت، و همين گونه است كار من كه شما به خاطر اينكه سر كار ما را نمىدانيد مرا هدف اعتراض قرار دادهايد، در صورتى كه اگر اين كار را نمىكردم احدى از شيعيان ما بر روى زمين باقى نمىماند و همه را مىكشتند.
شهادت
28 صفر سال 50 هجرى، در سن 47 سالگى، بهوسيله زهرى كه همسرش، جعدة بنت اشعث، به تحريك معاوية بن ابى سفيان، به آن حضرت خورانيده بود، پس از 40 روز مسموميت و بيمارى، به شهادت نايل آمد. امام حسن(ع) در قبرستان بقيع و در اوج مظلوميت دفن شد، جايي كه هنوز هم با گذشت صدها سال در غربت كريم اهلبيت(ع) و مادرش گريان است و ميسوزد.
دوشنبه 25 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]
-
گوناگون
پربازدیدترینها