محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831000356
ملا علی كنی
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: تولد
در یكی از روزهای سال 1220 هجری قمری در محله «كَن» واقع در شمال غرب تهران ملاعلی كنی دیده به جهان گشود. پدر او، میرزا قربانعلی آملی نامش را «علی» نهاد تا میراث امام خواهی و علی دوستی را با گوشت و پوست نسل خویش درآمیزد.[1]
در حوزه تحصیل
او پس از سعی و تلاش در مكتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیكن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با كسب رضایت آنان راهی حوزه تهران گردید و از آنجا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی (متوفی 1290 ق.) استفاده كرد.[2]
سپس آماده سفر به نجف اشرف شد و از ذخایر گران سنگ آن حوزه بهره برد. اساتید بنام و معماران علمی و معنوی «كنی» در حوزه نجف عبارت بودند از: شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفی 1266 ق.)، شیخ حسن كاشف الغطاء (متوفی 1262 ق.) شیخ مشكور حولاوی نجفی (متوفی 1273 ق.).[3]
در كنار حوزه نجف، حوزه علمیه كربلا نیز جایگاه پرورش دانش طلبان بود. شیخ علی كنی در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین ـ علیه السّلام ـ از محضر دو استاد برجستهای چون شریف العلماء مازندرانی (متوفی 1245 ق.) و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط (متوفی 1262 ق.) كسب فیض كرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.[4]
یاران محفل انس
«كنی» در مدت تحصیل از نعمت دوستان فاضل و كوشایی برخوردار بود كه در تمام فراز و نشیبهای تحصیل و زندگی غمخوار هم بوده، از كمك به یكدیگر دریغ نمیورزیدند و با جمع خود محفل انس علمی پرباری را تشكیل داده بودند. دوستان هم حجرهای او درحوزه علمیه نجف عبارت بودند از ملا علی خلیلی (متوفی 1297 ق.)، شیخ عبدالحسین تهرانی (متوفی 1286 ق.) و سید زین العابدین طباطبایی حائری (متوفی 1292 ق.).
آقای طباطبایی حائری از دوران سخت تحصیل چنین یاد میكند: «در ایام طلبگی كه به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی كنی در یك حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه به سر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی كنی بود كه هرهفته یك شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و كنار مسجد ـ بدون اینكه كسی بفهمد ـ نان خشك جمع میكرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آنها میكرد!»[5]
حاج شیخ علی كنی در سفری كه به مكه مكرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب ـ علیها السّلام ـ را زیارت كند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مكان بسیار متأثر گردیدند زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارك و اطراف ضریح نشسته بود. بسرعت دست به كار شده، به نظافت آنجا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاك و خاشاك را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آنجا را تمیز كردند.[6] شیخ انصاری (متوفی 1281 ق.) نیز از دوستان نزدیك كنی بود. او پیرامون زهد و دوری از زخارف و دلبستگیهای دنیا كه در زندگی شیخ انصاری به چشم میخورد، چنین میگوید: «حدود بیست سال در كربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یك عمامه نداشت كه آن را شبهای تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی كه از محل سكونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میكرد.»[7]
بر بلندای آفتاب
مدت زمانی پس از اقامت حاجی مراجعات پی در پی مردم و پرسشهای كتبی و شفاهی آنان در قالب استفتاءات شرعی آغاز شد و روز به روز افزایش مییافت و ایشان یگانه محور پاسخگویی به سؤالات دینی و تنها ملجأ رسیدگی به مشكلات مردم به شمار میرفت.[8] به دلیل فزونی مقلدان و بنا به درخواست آنان سرانجام در سال 1271 ق. رساله عملیه آن فقیه خداترس به چاپ رسید[9] تا مردم مؤمن احكام دینی خود را بر اساس فتاوای مجتهد و مرجع تقلید خویش انجام دهند.
آیت الله كنی همچنین تولیت مدرسه مروی را عهدهدار شد و با نظارت و حسن تدبیر او، نظم شایان تحسینی بر برنامههای آن محیط معنوی و روحانی حكمفرما گشت.[10]
آن فقیه برجسته، تربیت شاگردان را یكی از اهداف اساسی خود قرار داد و به برپایی درس فقه و اصول و دیگر رشتههای علوم اسلامی اقدام ورزید. برخی از شاگردان او از این قرارند: شیخ موسی شراره عاملی (متوفی 1306 ق.)، شیخ محمد باقر نجم آبادی (متوفی 1347 ق.)، شیخ اسدالله تهرانی (متوفی 1352 ق.)، سید محمود حیاطشاهی، سید محمد لواسانی، سید محمد مرعشی، مولا محمد علی خوانساری، ملا محمد تقی سنجابی، میرزا حسین نایب الصدر، شیخ محمد حسین گرگانی (متوفی 1353 ق.) و شیخ حسین بافقی (متوفی 1313 ق.).[11]
مقتدای همگان
آیت الله كنی در قلب همه جای داشت. علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام حالات هویدا بود. ساموئل گرین ویلر بنجامین ـ نخستین سفیر آمریكا در ایران ـ در خاطرات خود چنین مینویسد: « ... بزرگترین مجتهدهای حالیه كه به منزله رئیس عدالت خانه حالیه ممالك فرنگ است حاجی ملا علی كنی است. حاجی ملا علی شخص مسنّی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلكه میل به سادگی زیاد دارد. اگر چه املاك او زیاد است مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در كوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یك نفر نوكر دارد، اما جمعیت از هر طرف كوچه به جلوِ او ازدحام میكنند مثل اینكه وجودی ملكوتی است. اگر یك كلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع كند. سربازهایی كه در سفارت ممالك متحده آمریكا قراول میكشیدند به من گفتند كه اگرچه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر كند همه شما را میكشیم!»[12]
رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملاعلی كنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تكفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشكل بیمارانی كه بنیه مالی ضعیفی داشتند، مكانهایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام كنند.[13]
ساخت آب انبار و كاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون كاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود.[14]
مُهر آیت الله كنی سند اعتبار اسناد به شمار میرفت. معامله كنندگان برای معتبر ساختن كاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مباركش اعتبار میبخشیدند.[15]
آثار ماندگار
گنجینه پربار حاجی كنی به قرار زیر است:
ارشاد الأمّه، ایضاح المشتبهات، تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل (شامل مباحث مستقلی چون كتاب البیع، كتاب الخیارات، كتاب القضاء و كتاب الشهادات،[16] كتاب الطهاره و كتاب الصلاه)، تلخیص المسائل، توضیح المقال فی علم الدرایه و الرجال، حاشیه بر قواعد، رسالهای در استصحاب، رسالهای در اوامر و نواهی، رسالهای در مفاهیم و مواعظ حسنه.[17]
دژی در برابر دژخیم
بسیاری از مورّخان تاریخ معاصر ایران بر این نكته اعتراف دارند كه ناصر الدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت الله كنی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاكی از قدرت معنوی، نفوذ كلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی كه با تحقیر و شكستن قدرت پوشالی كارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونه های درخشانی از شجاعت و غیرت دینی او اشاره میكنیم:
میرزا محمد مهدی لكهنوی مینویسد:
«اینك حكم محكم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا كسی را جرأت آن نیست كه بیاذن ایشان اقدام بر تكلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذكور مكرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد.»[18]
نوشتهاند: «روزی ناصرالدین شاه به منظور شكار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نكرده بود كه از دور نگاهی به پایتخت كرد و در فكر فرو رفت. پس از آن بیدرنگ از شكار منصرف شد و به تهران بازگشت. یكی از درباریان سبب انصراف شاه را از شكار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فكر در نظرم آمد كه اگر حاجی ملا علی كنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نكنند، من چه خواهم كرد! از این رو ترس و وحشت مرا فرا گرفت و گفتم برگشتن بهتر است.»[19]
كردار مغایر با دین و همكاری ذلت آور با بیگانگانی چون روس و انگلیس از شاه چهره كریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد كه حاجی درباره او میگفت: «او ناصرالدین شاه (یاری كننده دین) نیست، بلكه ناصر الكفر است.»[20]
روزی شاه از ملاعلی میپرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) شما باید لااقل همان كارهایی را بكنید كه آن پیامبران میكردند. مثلاً آیا شما میتوانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها كنید؟!
حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ میگوید: آری، اگر شما ادعای خدایی كنید ما هم عصا را اژدها خواهیم كرد؟![21]
روزی نایب السلطنه، كامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاكم تهران برای انجام كاری در منزل حاج ملا علی كنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد میكند و ناچارم آن را دراز كنم!» كامران میرزا كه مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس كرد ملاعلی كنی قصد بیاحترامی به او را دارد و برای اینكه تلافی كرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد میكند و اجازه میخواهم آن را دراز كنم!
آیت الله كنی بافراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آنكه او را خوب ادب كرده باشد فرمود: «من اگر ناچارم پایم را دراز كنم، علتش این است كه دستم را كوتاه كردهام، ولی فكر نمیكنم شما در وضعی باشید كه لازم باشد پایتان را دراز كنید.»[22]
مبارزه با امتیاز رویتر
در هیجدهم جمادی الثانی 1289 ق. قراردادی میان ناصر الدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه دار انگلیسی ـ به امضا رسید كه در صورت اجرا تسلط كامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار میشد. این امتیاز كه كشور را در اندك زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوق العادهای بود كه میتوان آن را كودتای اقتصادی نامید.[23]
كارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفكر بیخردی بودند كه به موجب غرب باوری و مطامع شخصی خویش، كشور را به سراشیبی هلاكت و سقوط كشاندند. این دو خائن میرزا حسن خان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملكم خان ناظم الدوله بودند كه با اخذ رشوه كلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی كشور را به یك سرمایهدار خارجی فراهم كردند.[24]
به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرّف كلیه زمینهای واقع در مسیر، دایر كردن راه آهن شهری، بهرهبرداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سُرب، بهرهبرداری از جنلگهای ملی در سراسر مملكت و وصول انحصاری حقوق گمركی و به طور خلاصه كلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.[25]
«لرد كرزن» این امتیاز را چنین توصیف میكند « ... موقعی كه متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت كه پادشاهی تمام ثروتهای زمینی، زیرزمینی و كلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی كشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یك سرمایهدار خارجی گذاشته باشد.»[26]
«لس یر» سیاستمدار فرانسوی مینویسد: «برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشتهاند!»[27]
از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از اینكه از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند بشدت اعتراض كردند.
حاج ملا علی كنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افكار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت كرد. نامه اعتراض آمیز و كوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درك مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن میسازد.[28]
نفوذ كلام و اقتدار مردمی حاجی كنی، خیزش و حركت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تكلیف از هیچ گونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و بركناری محمد حسین خان سپهسالار از صدر اعظمی دو خواستهای بود كه علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد كه پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن ازكشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال كنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند كه اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد. به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل كرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید[29] و سپس در دهه آخر رمضان 1290 ق. بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد[30] و سرانجام تلاش عالمانی چون ملا علی كنی و حمایت و حضور مردم وظیفه شناس جامه عمل پوشید و ورقی زرّین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را عیان ساخت.
وفات
این مرجع وارسته، فقیه دلیر و همراز محرومان در بامداد روز پنجشنبه 27 محرم 1306 ق. به دیار باقی شتافت و دنیای فانی را وداع گفت.[31] تهرانیهای مؤمن در روز یكشنبه اول صفر 1306 پیكر مطهر او را تشییع نمودند و تابوت پرنور او را تا مدفنش در حرم حضرت عبدالعظیم ـ واقع در شهر ری ـ بر دوش گذاشته، با او وداع كردند. پس از آن نیز مردم مسلمان ایران بخصوص اهالی تهران در غم رحلت پیشوای خویش سه روز به عزاداری و نوحه سرایی پرداختند. جایگاهش فردوس باد.[32]
[1] . علماء معاصرین، ملاعلی واعظ خیابانی، ص 26؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 4، ص 63.
[2] . مكارم الاثار در احوال رجال دوره قاجار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، ج 3، ص 696؛ اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 114؛ مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 42؛ معارف الرجال، محمد حرز الدین، ج 2، ص 113.
[3] . نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج 3، ص 1504؛ معارف الرجال، ج 2، ص 113، اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 10، ص 126.
[4] . معارف الرجال، ج 2، ص 113؛ مكارم الاثار، ج 3، ص 696.
[5] . مجله مشكوه، ش 40، ص 81.
[6] . گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 634.
[7] . معارف الرجال، ج 2، ص 112.
[8] . احسن الودیعه، محمد مهدی كاظمی موسوی، ج 1، ص 82.
[9] . الاجازه الكبیره، آیه الله مرعشی نجفی، ص 416.
[10] . كتاب «روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه»، ص 145.
[11] . مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 43؛ مكارم الاثار، ج 3، ص 696؛ مجله مشكوه، ش 40، ص 83؛ نقباء البشر، ج 2، ص 508.
[12] . ایران و ایرانیان، ساموئل گرین بنجامین، ص 499.
[13] . معارف الرجال، ج 2، ص 112، مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 44.
[14] . نامههای سیاسی دهخدا، ص 103 ؛ نخبه سیفیّه، محمد علی قورخانچی صولت نظام، ص 65.
[15] . تاریخ بیگدلی، دكتر غلامحسین بیگدلی، ص 914؛ مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 44.
[16] . آقا بزرگ تهرانی درباره چهار كتاب فوق مینویسد: «این كتابها به اتفاق تمام فقها و علما، دقیقتر و متین تر از جواهر الكلام و آكنده از تحقیقات است و در سراسر آن ریزهكاریها و موشكافیهایی كه اندیشه هیچ فقیهی به سوی آن راه نمیپوید، به چشم میخورد». ر. ك: نقباء البشر، ج 4، ص 1506.
[17] . الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 11، ص 57، ج 3، ص 392، ج 4، ص 427، 498؛ ریحانه الادب، محمد علی مدرس خیابانی، ج 3، ص 392؛ طرائف المقال، جابلقی، ج 2، ص 375، نشریه كتابخانه مركزی دانشگاه تهران، ش 5، ص 188.
[18] . تكمله نجوم السماء، میرزا محمد مهدی لكنهوی، ج 2، ص 21، 23.
[19] . مجله مشكوه، ش 40، ص 81.
[20] . مجله پیام انقلاب، ش 71، ص 44.
[21] . حكایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین، ناصر باقری بیدهندی، ص 116.
[22] . مجله خانواده، ش 52، ص 9.
[23] . مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابك)، ص 69.
[24] . همان، ص 71؛ عصر بیخبری، ص 38.
[25] . تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ج 1، ص 289؛ مقدمه فكری نهضت مشروطیت، علی اكبر ولایتی، ص 88؛ ار گاتها تا مشروطیت، محمد رضا فشاهی، ص 441 و 442.
[26] . مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابك)، ص 69.
[27] . انگلیسیان در ایران، دنیس رایت، ترجمه غلامحسین صدری، ص 101.
[28] . ر. ك: عصر بیخبری، ص 124.
[29] . نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، حامد الگار، ص 248.
[30] . مقاله امتیاز استعماری رویتر (قتل اتابكی)، ص 83.
[31] . گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 635.
[32] . نقباء البشر، ج 3، ص 1506؛ كتاب «روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه»، ص 681.
منبع:اندیشه قم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]
-
گوناگون
پربازدیدترینها