واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
بحران ناگهان فرو نشست، اما علت اصلي مناقشه هنوز رفع نشده بود. در طول قرن هيجدهم، اختلافات شديدي بين بينشهاي سياسي آمريكا و بريتانيا بروز كرده بود. شرط مالكيت براي رأيدادن ـ رأيدهندگان ميبايست ملكي داشته باشند كه اجاره سالانه آن كمتر از 40 شيلينگ نباشد ـ در هر دو يك كشور يكسان بود، اما تعداد رأيدهندگان در اين دو محل بسيار متفاوت بود.
در بريتانيا كمتر از يك نفر از 5 نفر بزرگسال حق رأي داشت. ولي در مستعمرات كه ساختار اقتصادي بسيار متفاوتي داشت، باعث تشكيل گروههاي زيادي از كشاورزان مستقل شد و شرط مالكيت به 50 درصد بزرگسالان مرد اجازه رأيدادن ميداد.
در حالي كه هر دو كشور داراي دولتهاي انتخابي بودند، نظامهاي مختلفي در آنجا بوجود آمدند.
نمايندگي پارلمان در بريتانيا به طور غيرمستقيم بود، و اعضاي پارلمان، نماينده منافع محلي نبودند، بلكه منافع كل كشور را درنظر داشتند. در حالي كه در مستعمرات، نمايندگي مستقيم بود و نمايندگان نه تنها ميبايست در حوزه نمايندگي خود ساكن باشند و در آنجا صاحب ملك باشند، بلكه بايد مدافع مناطق محلي باشند.
اين واگرايي در سيستم سياسي با تضادي كه در مفهوم امپراطوري به وجود آمده بود، همزمان شد. بريتانيا در ذهن خود، امپراطوري را سيستمي مجسم ميكرد كه در سرتاسر آن، پارلمان قدرت نهايي را در دست داشت و همانطور كه يك عضو پارلمان معتقد است، «در حاكميت هيچ درجهبندي وجود ندارد».
تمام مردم در امپراطوري كه شامل مستعمرهنشينهاي آمريكايي نيز ميشد به طور غيرمستقيم توسط نمايندگان پارلمان نمايندگي ميشدند. شوراهاي مستعمرات از نظر بريتانياييها فقط كميتههايي بودند كه به تصويب «مقررات موقتي» ميپرداختند و اختيارات اصلي در تصويب قوانين در اختيار امپراطوري در لندن بود.
به علت قصور آرام بريتانيا نسبت به مستعمرات خود، بسياري از آمريكاييها به طور نسبي در داشتن عقيده خاص خود نسبت به امپراطوري بريتانيا آزاد بودند.
به نظر آنان، امپراطوري انگلستان شامل بخشهايي بود كه هر كدام خود آنرا اداره ميكردند. در حالي كه آنها پذيرفته بودند كه به عنوان يك شخص بريتانيايي، تابعيت شاه را دارند و پارلمان هم حق انشاء قانون براي صلح و رفاه كل قلمرو را داشت، ولي معتقد بود كه چون مستعمرات خود داراي نماينده و شورا هستند، شاه و پارلمان هيچكدام حق مداخله در امور داخلي آنها را ندارند.
مستعمرات آمريكايي بخصوص در مورد دارايي خود حالت دفاعي داشتند، و معتقد بودند كه هيچ مالياتي را نميتوان بدون رضايت يك شورا كه اعضاي آن عملاً نماينده مردم هستند، وضع كرد.
در همايش قانون حق تمبر، در حالي كه نمايندگان ميانهرو 9 مستعمره به بريتانياييها اطمينان مجدد دادند كه «آنها به تخت و تاج بريتانيا وفادارند» و «به آن هيأت عالي پارلمان، تسليم كامل هستند.»
به هر حال معتقد بودند كه قانون تمبر مخالف «حقوق و آزاديهاي ذاتي» انگليسيهاست. هيچ مالياتي نبايد بر آنها اعمال شود «مگر با رضايت شخصي خود آنها يا توسط نمايندگان آنها». و مهمتر اين كه مردم اين مستعمرات از نظر مسائل محلي خود نمايندهاي در مجلس عوام بريتانياي كبير ندارد. (ادموند و مورگان، 1963 : 43ـ142)
تا دهه 1760، مستعمرهنشينهاي آمريكايي داراي يك هويت مشترك شده بودند.
براي مسافران آمريكايي كه در قرن هيجدهم به بريتانيا سفر ميكردند غيرمعمول نبود كه جامعه بريتانيايي را با مقايسه با جوان بودن و زنده دلي جامعه خود پيرو و رو به انحطاط ببينند. اين حس برتربيني، آمريكائيان را نسبت به اعمال بريتانياييها كه با آنها مانند كودكان رفتار ميكردند خشمگين كرده بود.
اين خشم سرانجام به ادعاي استقلال منتهي شد.
***
آرامشي كه در حل بحران قانون تمبر ايجاد شد، بسيار كوتاه بود. قوانين تاونشند1، كه براي ايجاد درآمدهاي بيشتر غير مستقيم با اعمال تعرفه برتعدادي از كالاهاي وارداتي در مستعمرات باعث ايجاد يك ناآرامي سياسي ديگر شد. اين بار نيز مساله با اعطاي امتيازاتي پايان يافت، ولي مبارزهاي كه براي مقابله با قانون چاي سال 1773 شروع شد، عاقبت به جنگ منتهي گرديد.
قانون چاي وسيلهاي براي كمك مالي به كمپاني هند شرقي كه تحت فشار مالي قرار داشت به وجود آمد و طبق آن به اين شركت اجازه داده شد تا با دور زدن چايفروشان عمده آمريكايي محصولات خود را مستقيما به توزيعكنندگان داخلي بفروشند.
چاي فروشان عمده اين انحصار تجارت چاي را به عنوان اولين قدم در تحت كنترل آوردن تجارت استعماري محكوم كردند.
پينويس:
1- Townshend
دوشنبه 25 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]