تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه نيت فاسد شود، بلا و گرفتارى پيش مى آيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829719988




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مهدي ‌آذريزدي؛ بازگوكننده قصه‌هاي قرآن براي بچه‌هاي خوب/24كتابي كه براي من مائده آسماني بود / خاطره‌اي از «علي‌محمد‌ رفيعي» درباره مهدي آذريزدي


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مهدي ‌آذريزدي؛ بازگوكننده قصه‌هاي قرآن براي بچه‌هاي خوب/24كتابي كه براي من مائده آسماني بود / خاطره‌اي از «علي‌محمد‌ رفيعي» درباره مهدي آذريزدي
گروه ادب: يادداشت زير خاطره‌اي است از «سيدعلي‌محمد رفيعي» نويسنده و پژوهشگر ديني درباره «مهدي آذريزدي» كه به‌صورت اختصاصي در اختيار ايكنا قرار داده شده است.
«سيدعلي‌محمد رفيعي» در اين يادداشت مي‌گويد: «اوايل سال 1355 خورشيدي بود. من در سال ششم دبيرستان (نظام قديم) تحصيل مي‌كردم و مانند همه دانش‌آموزان سال آخر در اين وقت سال، امتحان نهايي و سپس كنكور را پيش رو داشتم. در آن زمان چند دبيرستان ملي (و به تعبير امروزي غيرانتفاعي) يا «گروه فرهنگي» در تهران وجود داشت كه از معتبرترين دبيرستان‌هاي ايران به شمار مي‌‌آمدند و سطح تدريس در آن‌ها بالاتر از ديگر مدارس بود و دبيران آن‌ها از سرشناس‌ترين دبيران ايران بودند، برخي ازاين دبيران هم از مؤلفان كتاب‌هاي درسي و طراحان سؤال‌هاي امتحان نهايي به شمار مي‌آمدند، نام دبيرستان‌ها و گروههاي فرهنگي «آذر»، «البرز»، «خوارزمي»، «علوي»، «مرجان»، «هدف» و يكي‌ دو مورد ديگر را ممكن است نسل‌هاي جديد هم شنيده باشند و بدانند كه بيشترين قبولي دانشگاه‌هاي درجه يك در آن زمان را دانش‌آموزان مستعد اين دبيرستانها تشكيل مي‌دادند، در ميان دبيرستان‌هاي دولتي سطح بالا هم نام دارالفنون و مروي بيش از همه مي‌درخشيد.

در نظام قديم آموزش متوسطه ايران، طول دورۀ دبيرستان شش سال بود كه شامل دو سيكل سه‌ساله بود، سيكل دوم به سه رشته رياضي، طبيعي و ادبي تقسيم مي‌شد. من دانش‌آموز دبيرستان آذر شماره 2 در رشته رياضي و علاقه اصلي من به رياضيات محض بود، اما در خانواده‌اي اهل شعر، ادبيات و مطالعۀ متون كهن بزرگ شده بودم و كلاس‌هاي آموزشي و مطالعات و علاقه‌هاي جنبي بسياري نيز داشتم، از آموزش خوشنويسي و موسيقي كلاسيك خارجي و زبان‌هاي فرانسه و عربي و مطالعه روزنامه‌ها و مجلات بسيار و گردآوري مجموعه‌هاي تمبر و كبريت و سكه و عتيقه و كتاب و نشريات قديمي و خواندن كتاب‌هاي رياضي جديد به‌ويژه آناليز رياضي دكتر «غلام‌حسين مصاحِب» و ادبيات به‌ويژه شعر گرفته تا مطالعه دايرة‌المعارف‌ها و كتاب‌هاي متفرقه به‌ويژه منطق و علوم تربيتي و روانشناسي. بنابراين وقت بسيار كمي براي درس خواندن مي‌گذاشتم و طبيعتاً اگر نمره‌اي بالاتر از حد شاگردان متوسط مي‌آوردم، بيشتر، يا از حافظه نسبتاً قوي و توجه در سر كلاس بود يا از مطالعات خارجي.

به‌طور طبيعي در اين وضعيت، قبول شدن با رتبه بالا در امتحان نهايي و قبولي در كنكور چندان براي من اميد نمي‌رفت، البته دبيرستان به دليل همان امتيازهايش كه گفتم، جزوه‌هاي تقويتي متعددي به ما مي‌داد، آزمون‌هاي آزمايشي كنكور را هم در چند نوبت براي دانش‌آموزان سال آخر برگزار كرده بود، بنابراين ترس كنكور از ما ريخته بود؛ ولي از آنجا كه من نه وقت داشتم و نه حوصله شركت در كلاس‌هاي جورواجور آمادگي كنكور كه به وسيله مؤسساتي خصوصي برگزار مي‌شد، هيچ‌‌گاه در اين كلاس‌ها شركت نمي‌كردم و هميشه حس بدي نسبت به شركت در كلاس‌هاي تقويتي و آمادگي كنكور داشتم و دارم؛ به نظر من مقدار زماني كه صرف تشكيل دوره‌هاي تقويتي و شركت در آن‌ها مي‌شود، بايد صرف آموزش بهتر در كلاس‌هاي رسمي و نگارش بهتر كتاب‌هاي درسي از سوي مسئولان و آموزگاران و درك و توجه بهتر و فكر و تلاش بيشتر براي درك مطلب از سوي دانش‌آموزان شود؛ بهتر از همه اين‌ها كتاب‌هاي درسي بايد به‌گونه‌اي خودآموز نوشته شوند و وقت كلاس‌هاي رسمي به مطالعه و درك بهتر كتابهاي درسي بگذرد تا زحمت آموزگار و دانش‌آموز به حداقل برسد و همه دانش‌آموزان كشور از يك سطح آموزش برخوردار باشند؛ تازه مگر همه فرزندان ايران، امكان شركت در كلاس‌هاي تقويتي و آمادگي كنكور را دارند؟ اگر چنين چيزهايي لازم است و يك دانش‌آموز بايد فنون تست‌زني هم بداند، چرا اين آموزش را به طور رسمي و به‌عنوان واحد درسي، همه دانش‌آموزان ايران فرا نگيرند؟ به‌علاوه، مگر درس خواندن چه اندازه اهميت دارد كه انسان بهترين سال‌هاي شورو شوق جواني خود را در كلاس درس و بقيه را در كلاس تقويتي و آمادگي طي كند و از فراگيري اين همه دانش و هنر و فن و ورزش و مهارت مفيد و روحبخش و كشف استعدادهاي گوناگون خود باز بماند؟

دليل ديگر احساس بدم نسبت به شركت در اين كلاس‌ها، تنفر من از تبعيض بود. به نظر من نه تنها هنري نبود، بلكه ستم بود كه برخي دانش‌آموزان ايران به دليل امكانات مالي پدرانشان بتوانند در كلاس‌هاي آمادگي كنكور شركت كنند و برخي نتوانند. در نتيجه، احتمال قبولي آنها در كنكور بيش از ديگر فرزندان ايران باشد؛ با اين كار در واقع پذيرفته‌ايم كه نظام آموزشي رسمي ايران به گونه‌اي طراحي ‌شده است كه متون آموزشي آن به دانش‌آموز، چيزي كمتر از حد قبولي در كنكور مي‌دهد، و اين نقيصه را فرزندان كساني كه پول بيشتردارند، مي‌توانند با پرداخت هزينه شركت در كلاس‌هاي آمادگي كنكور جبران كنند.

به هر حال، براي من در آن سن، افتخار دانش‌آموز دبيرستاني معروف بودن بس بود و تبعيض برخورداري از جزوه‌هاي تقويتي و آزمون‌هاي آزمايشي آن دبيرستان پذيرشي ناچار به شمار مي‌آمد، اما من هم دوست داشتم در كنكور قبول شوم و بتوانم در رشته رياضيات محض ادامه تحصيل دهم.

در چنين وضعيتي مجبور بودم دست‌كم كتاب يا كتاب‌هايي را براي آمادگي كنكور بخوانم، نقطه ضعف من در اين زمينه، آزمون‌هاي به اصطلاح «هوش» بود. به‌ويژه شكل‌هاي عجيب و غريبي كه سه مورد آن را نشان مي‌دادند و بعد مي‌پرسيدند كه مورد چهارم كدام است.

كتاب‌هايي بسيار در اين زمينه منتشر شده بود كه نسبت به آن‌ها هم احساس خوشي نداشتم، اما نمي‌دانم از طريق آگهي روزنامه بود يا كتابفروشي يا چيز ديگري كه متوجه شدم چند كتاب معدود و كم‌حجم در اين زمينه به چاپ رسيده است، جلد سفيد اين مجموعه دو ـ سه ـ چهار جلدي را كه ديدم، احساس خوبي به من دست داد. حروفچيني متن هم نشان مي‌داد كه بايد كار كارشناسي و روانشناسي خوبي در آن صورت گرفته باشد، با نگاه اوليه به متن كتاب‌ها، متوجه شدم كه اين مجموعه، به جاي پاسخ‌هاي مكانيكي، نخست، آموزش‌هايي كليدي براي يافتن راه‌حل‌ها به خواننده مي‌دهد و در واقع كليدهاي حل مسئله را به همراه مثال‌هايي در اختيار مخاطب مي‌گذارد، آن‌گاه مسائلي را مطرح مي‌كند و سپس پاسخ‌هاي مستدل و تشريحي را مي‌دهد، اين همان چيزي بود كه من مي‌خواستم. خريد اين كتاب‌ها هم هزينه بسياري نداشت و دلم نمي‌سوخت كه بسياري از دانش‌آموزان ايراني نتوانند اين مجموعه را تهيه كنند.

مهدي آذريزدي يكي از نويسندگان اين مجموعه، به‌ويژه جلد مربوط مربوط به تست هوش و اگر اشتباه نكنم، ادبيات فارسي بود. (متأسفانه اين مجموعه را در تصفيه‌هاي مكرر كتابخانه‌ام، به اين و آن يا اينجا و آنجا بخشيده‌ام و اميدوارم فرصتي پيدا كرده و بتوانم از جايي مانند كتابخانه مجلس آن را بازبيايم و اطلاعات دقيقتر را در اين متن بگنجانم.)

پيش از آن هيچ كتابي از آذريزدي نخوانده بودم، بلكه به جاي چند جلد از مجموعه «قصه‌هاي خوب براي بچه‌هاي خوب» او كه تا آن سال‌ها منتشر شده بود، در سال‌هايي حدود 7 تا 12سالگي كه به خواندن قصه‌هاي كودكان علاقه‌مند بودم، مجموعه داستان‌هاي مرحوم «صبحي» را خواندم بودم. سالهاي بعد هم كتاب‌هاي رمان بزرگسالانه را بيشتر ترجيح مي‌دادم.

امروز همه بخش‌هاي آن مجموعه مربوط به آمادگي براي كنكور را فراموش كرده‌ام، اما هيچ‌گاه فراموش نمي‌كنم كه «مهدي آذريزدي»، در بخش مربوط به شكل‌هاي گوناگون در تست هوش، چگونه آموزش مي‌داد كه اين شكل را كه مي‌بينيد، در مرحله بعد، چگونه فلان جزء آن را 90 يا 180 درجه مي‌چرخانند و يا جاي فلان جزء سمت راست آن را با سمت چپ يا بالا را با پايين (يا به‌عكس) عوض مي‌كنند، يا آن را به سمت ديگر مي‌برند يا از اين ضلع به ضلع ديگر حركت مي‌دهند، چنين است كه در مرحله سوم به چنين شكلي مي‌رسيم و شما مي‌توانيد به‌راحتي، مورد چهارم را پيدا كنيد.

و جد و شفعي كه از اين كشف بزرگ و حل اين معضل عظيم در آن زمان به من دست داد، وصف‌ناشدني است، از آن به بعد پاسخ دادن به همه تست‌هاي هوش براي من مثل آب خوردن بود، بدون اين كه به كلاس‌هاي آمادگي كنكور و فنون تست‌زني پا نهاده باشم.

باز يادم نمي‌رود كه اين كتاب‌ها در بخش آموزش ادبيات فارسي و نيز زبان انگليسي، يك فرمول از ترتيب يك جمله كامل را پيش روي خواننده مي‌گذاشتند و او همه دستور زبان و گرامر را در آن مي‌ديد و متوجه مي‌شد كه در جمله‌بندي صحيح، جاي فعل و فاعل و صفت‌هاي گوناگون و قيدهاي زمان و مكان و غير آنها و حروف مختلف به ترتيب در كجاي جمله است.

براي من كه مي‌خواستم در رشته مورد علاقه خود در بهترين نظام تحصيلي دانشگاهي رشته رياضيات محض آن هم در دانشگاه، دانشسرا، مؤسسه آموزش عالي يا مدرسه‌اي عالي كه رياضيات جديد را با روش دكتر مصاحب آموزش مي‌دادند، پذيرفته شوم، اما مي‌خواستم حداقل وقت را براي درس خواندن و آمادگي كنكور بگذارم، اين مجموعه، مائده آسماني بود. به‌ويژه اگر بخش تست هوش آن، آموزشي چنين منطقي و كليدي نداشت، مطمئن بودم كه دست كم در بخش تست هوش، نمره قابل قبولي در كنكور نخواهم آورد، اما اكنون ورق كاملاً برگشته بود و مي‌توانستم مطمئن باشم كه اگر يك يا چند نقطه قوت داشته باشم، بي‌گمان يكي از آنها آزمون هوش است.

با همه اين احوال، وقتي تلاش و پيگيري همكلاسي‌ها را كه همه از دانش‌آموزان نخبه تهراني بودند و همه وقتشان در خواندن درس و شركت در كلاس‌هاي متعدد و فوق‌العاده تقويتي و آمادگي كنكور مي‌‌گذشت، با مطالعه حداقلي خود مقايسه مي‌كردم، به هيچ وجه اميدي به پيروزي در رقابت با امثال آنها حتي در رشته مورد علاقه خودم نداشتم گرچه در حين كنكور متوجه شده بودم كه نقطه ضعف عمده من ـ يعني همان آزمون هوش، به نقطه قوت بدل شده است.

آن سال‌ها در خوشنويسي شاگرد نابغه بزرگ خوشنويسي معاصر ايران [شادروان] استاد «سيد‌حسن ميرخاني» (سِراجُ‌الكُتّاب) بودم. يادم هست كه براي رهايي از فشار روحي احتمال قبول نشدن در كنكور، در روزهاي آخر نزديك به اعلام نتايج، نسخه‌اي از ديوان حافظ را كه آن استاد، خوشنويسي كرده بود، برداشتم، ظرف چند روز با دقت خواندم، غلط‌هايي را در آن يافتم و به استاد تحويل دادم، پدرم هم كه به‌فراست متوجه ناراحتي من شده بود، نامه‌اي رسمي و احترام‌آميز برايم نوشته بود با اين مضمون كه همه زندگي به قبولي در دانشگاه محدود نمي‌شود و خدا بزرگ است و هر چه خير است پيش مي‌آيد و به خدا توكل كنيد و از اين حرف‌ها. هيچ وقت فكر نمي‌كردم كه پدرم با آن همه اهميتي كه به درس و تحصيل علم مي‌داد و با همه جديت و سختگيري و خويشتنداري در ابراز محبت به خانواده و به‌ويژه به من و با همه اختلاف‌هاي فكري كه با هم داشتيم، اين همه مهربان باشد و در نامه‌اش مرا با عنوان: «حضور محترم نورچشمي، جناب آقاي ...» خطاب كند.

نتايج آزمون ورودي سال 1355 دانشگاه‌هاي ايران كه اعلام كردند، ناباورانه متوجه شدم كه در كنكور، آن هم در رشته مورد علاقه‌ام قبول شده‌ام، رتبه من نشان مي‌داد كه اندكي كمتر از امتيازي كه به دست آورده‌ام، عدم قبولي را برايم رقم مي‌زده است و اين يعني آن كه اگر تست‌هاي هوش را به آن خوبي نمي‌زدم و اين نقطه ضعف خود را برطرف نمي‌كردم، در كنكور پذيرفته نمي‌شدم.

در هر حال، شايد بسياري ندانند كه نويسندۀ مجموعه «قصه‌هاي خوب براي بچه‌هاي خوب» چنين كتاب يا كتاب‌هايي نيز نوشته است، اما من قبولي خودم را در كنكور سال 1355 خورشيدي مديون «مهدي آذريزدي» مي‌دانم.
 يکشنبه 24 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 220]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن