تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):تو را سفارش مى‏كنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854923207




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رمان جاده ی انتظار


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: برگرفته از سایت:ایران پردیس



قسمت اول
جاده هاي انتظار
براي چندمين بار بود كه صداي پدر بلند مي شد:
- حاضر شديد؟ اي بابا من نمي دونم برداشتن يه ساك و لباس پوشيدن چقدر معطلي داره؟ عجله كنيد
مادر با صدايي بلند اما خونسرد گفت:
- از بس داد و قال راه انداختي منم هول كردي يه كم حوصله كن تا ببينم چيزي رو از قلم ننداخته باشم
پدر با ديدن دخترش لبخند پر از مهري زد و گفت:
- چه عجب دختر گلم براي يك بار هم شده از مادرش زرنگ تر شده
رويا با دلخوري گفت:
- يعني تا حالا زرنگ نبودم ديگه دستت درد نكنه بابا!
- شوخي كردم عزيز دلم ت و هميشه تو انجام كارات دقيق و منظم بودي فقط به مادرت بگو يه كم بجنبه باور كنيد به خاطر شما اين قدر هول مي زنم نمي خوام به گرما بخوريم
در همين اثنا بود كه مادر در حالي كه بلند بلند به مش تقي باغمان خانه سفارش مي كرد نزد ان ها امد و امادگي خودش را براي راهي شدن اعلام كرد و در حالي كه قيافه حق به جانبي گرفته بود به شوهرش گفت
- آ....آ... منم اومدم اقاي عجول
مرد لبخندي به همسرش زد و گفت
- .والله تمام عجله من محض خاطر شماهاست وقتي به گرماي كوير برخوردي متوجه عجله من مي شي
و بعد براي گذاشتن ساك ها به سمت عقب ماشين رفت و در حاليك ه ساك ها را جابه جا مي كرد به مش تقي گفت
- در نبود ما مراقب خونه و زندگي باش يه وقت هوس نكني بري خونه خاهرت و از اينجا غافل بموني
مش تقي با اطمينان گفت
- نه اقا خاطرتون جمع باشه مثل چشمهام زنديگتون رو حفظ مي كنم
- زنده باشي مش تقي چيزي لازم نداري از تهران برات بخرم
- نه اقا فقط مراقب خودتون و رويا خنم باشيد به خدا مي سپارمتون
و دقايقي بعد مشين بنز سفيد رنگ اقاي دبيري در غباري كه از خود بر جا مي گذاشت محو شد و در پيچ كوچه ناپديد گرديد
- بابا چي مي شد براي هميشه مي رفتيم تهران اخه اين جوري كه نمي شه شما سالي چند بار مجبوريد اين راه رو بريد و برگرديد براي قلبتون اصلا خوب نيست
دتخترم خونه و زندگيم كار وب ارم از همه مهم تر زادگاهم رو رها كنم وبرم تهران كه چي؟
مهري خانم همسر اقا جواد به جاي رويا جواب داد
- آخه بابا نا سلامتي ما هم حقي داريم جنابعالي يا در سفر هستيد يا سر ساختمون هاتون يا تو شركت همه اش به فكر سود بيشتر و سرمايه بالاتري
- عزيز دلم خانمم خودت خوب مي دوني كه تمام تلاشم براي رفاه و اسايش شماست
پدر با گفتن اين جمله به بحث خانمه داد و مهري خانم براي عوض كردن حرف گفت:
- اقا جواد به خدا از روي افسانه و بچه هاش خجالت مي كشم اين خونواده اون قدر با محبت و خونگرم هستند كه با محبتشون ادمو شرمنده مي كنند
- خانم عزيز شرمنده دشمنت باشه من اون قدر براي فرهمند مايه گذاشتم كه با وجود همه خوش خدمتي هاش بازم به من بدهكاره اوني كه بايد شرمنده باشه اونه نه شما
مهري خانم در حالي كه باد بزنش را از كيف دستي اش خارج مي كرد گفت:
چقدر هوا گرمه كاش لااقل با هواپيما مي رفتيم اخه من نمي دونم سفر با ماشين اون هم تو اين جاده برهوت چه لطفي داره:؟
آقا جواد خنده اي كرد و گفت
- بله خانم حق داري شكايت كني اون وقت كه فرياد مي زدم عجله كنيد هوا گرم مي شه به خاطر همين غرغركردن ها بود
مهري خانم در حالي كه به اطراف با بي ميلي نگاه مي كرد گفت
- ادم از اين همه خشكي و كوير دلش مي گيره تمومي هم نداره
- اي خانم شما كه غرغرو نبوديد بد نيست برا ي چند ساعتي هم كه شده از دنياي ماشيني و اتوماتيك وار خودمون بيرون بياييم و به عظمت و قدرت خدا پي ببريم مثلا تو دل همين به اصطلاح كوير زاينده رود چه صفايي به شهر اصفهان داده كه باعث شده لقب نصف جهان رو به خودش بگيره
- نخير انگار اقا سخنران هم بودند و من خبر نداشتم
رويا روي صندلي عقب ماشين به ظاهر خوابيده بود و چشم هايش را روي هم گذاشته بود از بحث و تبادل نظر پدر و مادرش چيزي متوجه نمي شد پرنده خيالش به دور دست ها سفر كرده بود. به ان روزهايي زندگي شون شور و هيجان داشت اما ناگهان چغذ شوم مرگ بر سر بام خانه شان لانه كرد و اهنگ رفتن سر داد و رامين تنها پسر خانواده و تنها برادرش را كه سه سال از او بزرگتر بود در چنگال خود گرفت و برد با ياد اوري خاطرات گذشته جوي اشك از گوشه چشمش روان شد دست به كيفش برد و عينگ سياهش را برداشت و روي چشم هايش قرار داد تا سياهي شيشه هاي ان چشم هاي باراني اش را از ديدن پدر و مادرش پنهان نگه داشت. با همين تصورات ارام ارام سرش به روي صندلي ماشين خم شد و به خابي ارام فرو رفت
او دختري در اوج جواني بود و نوزدهمين بهار عمرش را پشت سر مي گذاشت دختري احساساتي و زودرنج كه به واسطه مرگ برادرش حساس تر از گذشته شده بود و همين باعث شده بود كه مادر و پدرش بيش از گذشته به او توجه كنند و ملاحظه رو حيات خاص او را بكنند چشم هايي عسلي رنگ و شفا دهاني خوش فرم و بيني سربالاي او تركيب زيبايي در چهره اش پديد اورده بود خرمن گيسوان خرمايي رنگش هر بيننده اي را وسوسه مي كرد كه محو تماشايش شود
اقا جواد از اينه مقابلش تصوير زيباي و ما معصوم دخترش را تماشا مي كرد اهي از حسرت از سينه بيرون داد و در دل گفت اي كاش رامينم زنده بود او تمام سعي و تلاشش را مي كرد تا همسر و دخترش خاطره تلخ مرگ رامين را از ياد ببرند به خوبي مي دانست كه رويا بيش از خودش و همسرش ضربه ديده. رامين نه تنها برادر بلكه دوست صميمي و همدم دخترش بود ريا به شدت به رامين وابسته بود رامين در تمام لحظات زندگيشان همراز رويا بود و مدت ها طول مي كشيد تا دخترش توانست مرگ برادر را باور كند و با وضع پيش امده كنار بيايد
بيچاره مادرش مجبور بود به خاطر روحيه او يا به عبارتي تنها فرزندش كمتر ناله و فغان سر دهد و هميشه در خلوت و سكوت خود براي عزيز از دست رفته اش گريه كند كه البته اين ها از ديد رويا مخفي نمي ماند و همين باعث مي شد كه او به خاطر مادرش هم كه شده خود را سر حال نشان داده و حفظ ظاهر كند تا دلواپسي مادرش را كمتر كند
اقاي دبيري پدر رويا مردي با نفوذ و زرنگ بود كه با تلاش بي وقفه اش توانسته بود ثروت زيادي را از ان خود كند شريكش هم با تدابير او در كار ساختمان سازي از اين ثروت بهره نمانده بود اينك اقاي دبيري براي حل پاره اي از مسائل و مشكلات كاري هب ه مراه خانواده اش راهي تهران منزل فرهمند شريكش شده بود ب
با شنيدن صداي بوق شيدا دوان دوان خودش را به حياط رساند و با شوق فراوان رويا را در اغوش كشيد و در حالي كه او را برانداز مي كرد با خ نده گفت
- هي تو دختر تو شيراز چه خبره كه هر بار كه تو مياي از دفعه قبل خوشگل تر مي شي باور كن اگه بدونم اب و هواي شيراز با من هم سازگاري داره حتما با شما ميام اونجا
- چي مي گي دختر خودت رو دست كم نگير من مطمئنم كه همين حالا چند تا عاشق سينه چاك داري اگه بيشتر از اين خوشگل بشي كار دست پسراي مردم مي دي
شيدا دوباره او را در اغوش كشيد و با شادي زايدالوصفي گفت
- نمي دوني چقدر دلم برات تنگ شده بود
رويا با تبسمي شيرين گفت
- منم همين طور فقط به خاطر ديدن تو بود كه حاضر شدم اين مسير كسل كننده رو تحمل كنم
- فداي توست خوبم الا ن مي ريم بالا تو اتاق من تا يه دوش بگيري منم برات شربت خنك اماده مي كنم
و بعد هر دو همچون كودكان جست و خيزكنان از پله ها بالا رفتند رويا پس از اين كه دوشي گرفت و لباس راحتي به تن كرد روي تخت دراز كشيد و گفت
- عجب دوش به موقعي بود حسابي سر حال اومدم
و بعد در حالي كه كاملا به سمت شيدا مي چيرخيد ادامه داد:
- خب حالا سراپا گوشم شيدا خانم تعريف كن ببينم چه كردي با درسهات
اي همچين بگي نگي تموم شد راحت شدم تو چي؟
- منم مثل تو
- دانشگاه چي خيال رفتن داري يا ن ه
- اره بابا بيچاره پدرم كلي برام برنامه چيدا
- اه . بازم درس
- مثل اين كه تو راه بهتري بلدي
- اره چه جورم هم از درس خوندن راحت مي شي و هم به دل جوون هاي بدبخت رحمي مي كني اونها رو از بلاتكليفي نجات مي دي
- يعني چي
- اي بابا چقدر گيجي دختر يعني خونه بخت بهترين و بي دردسرترين راه حله
- تو كه لالايي بلدي چرا خوابت نمي بره
شيدا اهي طنز گونه كشيد و با تاسفي ساختگي گفت:
- دست رو دلم نذار كه خونه د اگه من بر و روي تو رو داشتم كه دست دست نمي كردم.

__________________





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن