واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: بیشتر مردهایی كه استرس زیادی دارند در خود فرومیروند ، سكوت میكنند و بیاحساس میشوند تا دشواری های ی خود را به گونه ای نابود كنند.
مرد برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد كه خود را از معركه كنار بكشد و زمانی را به تنهایی بگذراند. این رفتار نیروی مردانه ی او را زیاد و تقویت میكند. پس این زمان ها موقع مناسبی برای رسیدگی به واكنشهای عاطفی و احساسی بین شما نیست.
بیشتر مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میكنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد كنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط كند باید به قدری ناراحت باشد كه بخواهد كسی را رد كند اما این موضوع در مورد مردها برعكس است.
مرد توانایی آن را دارد كه در لحظهای در خود فرو برود و سكوت اختیار كند
به همین شكل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.هنگامی كه مردها متعادلتر میشوند برای آن ها گفتگو درباره ی اینكه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود.
وقتی مرد از دنیای سكوت و تنهایی بازمیگردد ممكن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممكن است به این نتیجه برسد كه دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.
در بیشتر موارد وقتی مرد از سكوت و تنهایی بیرون میشود و میگوید كه همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است همسرش به این گفته او اطمینان كند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
زنها را درك كــنید
هنگامی كه مرد ، زمان كافی برای درك كردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمیكند ، زن به سادگی سردرگم میشود و امكان اینكه واكنشی تند و بیتناسب نشان دهد ، افزایش مییابد.
هنگامی كه زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به گفته های او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند كه به زودی حرفهای زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر میگذارد و بر ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید.
وقتی زنها تصمیم میگیرند مانند مردها رفتار كنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم میشوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیمگیری باشند.
معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور كند.
در این زمان است كه میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درك كردن زنش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر میشود و زن زمانی متعادلتر میشود كه بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است كه مردها بتوانند زبان زنها را بیاموزند و زنها هم به روشی سخن بگویند كه مردها میل به شنیدن داشته باشند.
دان هرالد (Don Herold) كاریكاتوریست و طنزنویس
آمریكایى در سال 1889 در ایندیانا متولد شد و در سال
1966 از جهان رفت. دان هرالد داراى تالیفات زیادى است
اما قطعه كوتاهش «اگر عمر دوباره داشتم...» او را در
جهان معروف كرد. در پست زیر بخوانید:
اگر عمر دوباره داشتممى كوشیدم اشتباهات بیشترى مرتكب شوم. همه چیز را آسان مى گرفتم. از آنچه در عمراولم بودم ابله تر مى شدم. فقط شمارى اندك از رویدادهاى جهان را جدى مى گرفتم. اهمیت كمترى به بهداشت مى دادم. به مسافرت بیشتر مى رفتم. از كوههاى بیشترى بالامى رفتم و در رودخانه هاى بیشترى شنا مى كردم. بستنى بیشتر مى خوردم و اسفناج كمتر. مشكلات واقعى بیشترى مى داشتم و مشكلات واهى كمترى. آخر، ببینید، من از آن آدمهایىبوده ام كه بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى كرده ام، ساعت به ساعت، روز بهروز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اینلحظاتِ خوشى بیشتر مى داشتم. من هرگز جایى بدون یك دَماسنج، یك شیشه داروى قرقره،یك پالتوى بارانى و یك چتر نجات نمى روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك تر سفرمى كردم.
اگر عمر دوباره داشتم،وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى رفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى دادم. از مدرسه بیشتر جیم مى شدم. گلوله هاى كاغذى بیشترى به معلم هایم پرتاب مى كردم. سگ هاى بیشترى به خانه مى آوردم. دیرتر به رختخواب مى رفتم و مى خوابیدم. بیشترعاشق مى شدم. به ماهیگیرى بیشتر مى رفتم. پایكوبى و دست افشانى بیشتر مى كردم. سوارچرخ و فلك بیشتر مى شدم. به سیرك بیشتر مى رفتم.
در روزگارى كه تقریباًهمگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى كنند، من بر پا مى شدم و به ستایشسهل و آسان تر گرفتن اوضاع مى پرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم كه مى گوید: "شادى از خرد عاقل تر است".
اگر عمر دوباره داشتم،گْلِ مینا از چمنزارها بیشتر مى چیدم*"
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]