محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829714455
دانش - اينجا جنگل را بيابان ميكنند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: دانش - اينجا جنگل را بيابان ميكنند
دانش - اينجا جنگل را بيابان ميكنند
فاطمه ظفرنژاد*:بيابانزايي به عنوان يك مشكل بسيار بزرگ جهان، در كنفرانس سران 1992 در ريودوژانيرو برزيل- محيط زيست و توسعه- بهگونهاي بسيار جدي مطرح شد و به تهيه فصل 12 از دستور كار 21 انجاميد. در اكتبر 1994 پيمان مبارزه با بيابانزايي در پاريس آماده امضا شد كه ايران از نخستين امضاكنندگان آن بود. اين پيمان در تاريخ 9/10/75 به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و ايران به جمع متعهدان به اجراي پيمان پيوست. در پي آن كميتهاي بهنام كميته ملي مبارزه با بيابانزايي به رياست وزير جهاد كشاورزي شكل گرفت كه وزارتخانهها و سازمانهاي مرتبط از جمله وزارت نيرو موظف به هماهنگي كارهاي اجرايي و عملياتي خود با مفاد اين پيمان شدند. بخش آب كشور با پراكندگي در چندين پيكره متفاوت دولتي و مديريت اصلي بهشدت متاثر از مديريت سازهاي و سدسازي، گذشته از ناهماهنگي بنيادي با اصول 44 و 50 قانون اساسي، نقض آشكار مفاد مادههاي 3، 5، 10، 17، و 19 پيمان مبارزه با بيابانزايي را پس از گذشت 14 سال با شدت و حدت ادامه ميدهد. رئوس اين مفاد همراه با بررسي موردي در سد البرز در اين مقاله بررسي ميشود.
سد البرز و بيابانزايي
بيابانزايي (Desertification) در ماده يك پيمان به تخريب سرزمين تعبير شده و تخريب سرزمين (Land Degradation) به كاهش يا از دست رفتن توان توليد زيستشناسي يا اقتصادي و كاربري اراضي اتلاق شده است كه تغيير كاربري اراضي نيز پيامدهاي بسيار نامطلوبي چون فرسايش خاك؛ زوال خصوصيات فيزيكي، شيميايي و زيستشناسي يا اقتصادي خاك؛ و نابودي درازمدت پوشش گياهي طبيعي را بهدنبال دارد. سدسازي به عكس آنچه بهنظر ميرسد از عوامل مهم تغيير كاربري اراضي و در نتيجه تخريب سرزمين و بيابانزايي بهشمار ميرود. سد البرز نزديك به 500 هكتار جنگل هيركاني را تنها در مخزن خود تخريب كرده است (مخزن سد پيش از به پايان رسيدن بدنه متاسفانه كف بر شده است). جاده دسترس از جاده تهران قائمشهر تا سه راهي شيرگاه به طول 240 كيلومتر، از شيرگاه تا سه راهي شيردار كلا بهطول 13 كيلومتر و از آنجا بهطول 16 كيلومتر تا بدنه سد است همچنين راه دسترس ديگري از مسير بابل گنجافروز تا شيرداركلا و تا سد بهطول 45 كيلومتر وجود دارد. حضور جاده دسترسي سد هرگونه مديريت جنگل را با مشكلات بسيار روبهرو ميكند و در كشور ما كه قاچاق چوب و قطع غيرقانوني درختان جنگلي روندي پرشتاب و مهار نشده داشته و دارد، تخريب جنگل تا دهها كيلومتر بالادست بسيار آسانتر از پيش ميشود. البته پس از آبگيري سد نيز با خاموش شدن رودخانه و خشكيدن بستر آن، ته مانده جنگلهاي وابسته به رودخانه و زيست بوم كنار رودخانهاي تا پايين دستها و دهانه آن در دريا از ميان خواهد رفت.
با توجه به مجموع شرايط اجتماعي و اداري و بيتوجهي عمومي به اهميت حفاظت جنگلها، برآورد ميشود در حوضه آبخيز 222 كيلومترمربعي بابلرود دستكم پنج هزار هكتار اراضي جنگلي بهگونهاي مستقيم يا غيرمستقيم در پي آبگيري سد تخريب شوند. تخريب جنگلهاي هيركاني از بزرگترين مصاديق بيابانزايي در كشور ميتواند باشد كه در ارزيابيهاي طرحهاي سدسازي ازجمله در سد البرز كوچكترين اهميتي به آن داده نشده است. متاسفانه چون در كشور ما حسابداري ملي به سامانههاي محاسباتي برآورد آسيبهاي وارد شده به پيكرههاي زيستمحيطي مجهز نيست، ارزش اين جنگلها، بهشدت ناشناخته مانده است. سد چالوس و كانال چالوس سردابرود نيز نقشي بدتر از اين در غرب مازندران ايفا ميكنند. مسير كانال حتي مناطق كاملا حفاظت شدهاي چون سيسنگان را به تخريب كامل نزديك ميكند. اين درحالي است كه عادل عندليبي مينويسد «جنگلهاي هيركان ايران از استان گلستان تا آذربايجان كشيده شدهاند و از پرارزشترين مناطق جنگلي جهان بهشمار ميروند. پارهاي از گونههاي درختي اين جنگلها بهنظر ميرسد كه از 40 ميليون سال پيش دراين منطقه تداوم داشته اند درحاليكه عمر ديرينهترين جنگلهاي اروپا از 11 هزارسال فراتر نمي رود.» گذشته از جنگل تراشي داخل مخزن سد البرز(زير تراز نرمال 301 متر)، براي تامين منابع قرضه درشت دانه بخش بزرگي از جنگل در بالاي تراز نرمال بهشكل محسوسي تخريب كامل شده است تا سنگهاي آن براي پركردن بدنه سد خاكي با هسته رسي با طول تاج 838 متر و عرض تاج 12 متر و ارتفاع 78 متر بهكارگرفته شود. اين تخريب تا صدها سال ديگر نيز جبرانپذير نخواهد بود.
جالي خالي مردم در تصميمگيري
در پيمان مبارزه با بيابانزايي، راهبرد تصميمگيري غيرمتمركز توصيه شده است به اين شيوه كه تصميمات دولتي در طراحي و اجراي برنامههاي توسعه با مشاركت مردم و جوامع محلي انجام شود و نيز در ردههاي بالاتر محيط مناسبي ايجاد شود تا اقدام در سطوح ملي و محلي را تسهيل نمايد و در همانديشي با مالكان اراضي و كشاورزان جوامع بومي، درك بهتر از ماهيت و ارزش زمين و منابع و پيكرههاي آبي در راستاي توسعه پايدار ايجاد شود. توجه به دانش بومي و ديدگاههاي مردم منطقه، تقريبا در همه 40 فصل سند 21 كنفرانس ريو توصيه شده و از مهمترين محورهاي توسعه پايدار بهشمار رفته است. اين راهبرد در مديريت آب بهطور كامل ناگشوده و ناخوانده و ناشناخته مانده است. در تمامي مراحل تصميمگيري سد البرز راي و نظر مردم بومي ناديده گرفته شده است. اهالي پاييندست بابلرود (در بابلسر) اصلا نمي دانند كه متخصصان و مهندسان سدساز چه سرنوشتي برايشان رقم زدهاند. آبگيري سد به مرگ بابلرود در پايين دست خواهد انجاميد و اين زيباترين دهانه باقيمانده خزر خاموش خواهد شد. گذشته از ناممكن شدن ماهيگيري، گردشگري و قايقسواري در اين دهانه، مهمانخانهها و رستورانهاي حاشيه بابلرود نيز امكان ادامه فعاليت نخواهند داشت. سرنوشت رودخانه تجن و بستر خاموش و غمانگيز آن در ساري و دهانه خاموش شده تجن در دريا تكرار خواهد شد. بعد از آبگيري سد، خط باريكي از آب احتمالا رها شده بهنام تنظيم زيستمحيطي (31.4 ميليون مترمكعب در سال، تنها 15 درصد از نزديك به 200 ميليون مترمكعب آورد رودخانه) با توزيع تابستاني عموما بسياركم و البته آميخته به فاضلاب شهر مسلما ديگر هيچ گردشگري را به خود جلب نخواهد كرد. همانگونه كه تجن چنين امكاني را ارائه نميكند. آيا شركت بينالمللي نه چندان خوشآوازه لاماير كه مشاور تكميلي مرحله يكم بوده و مهاب قدس مشاور مرحله دوم و نظارت طرح، اين مسئله را بررسي كردهاند؟ چه كسي بايد پاسخگوي از دست رفتن يكي از مهمترين مباني معيشت مردم بابلسر يعني ماهيگيري و گردشگري باشد؟ چه كسي ارزش حفاظت از اين دهانه را برآورد كرده است؟ گزارشات ارزيابي اقتصادي اجتماعي زيستمحيطي سد اگر تهيه شده باشد حتما صورت مسئله را پاك كردهاند و جنبه تزئيني داشتهاند كه سد به اجرا رسيده است.اما نظر مردم دهستان لفور و بهويژه اهالي روستاهاي لفورك، گشنيون، اسبوكلا، اميركلا، چاشتخوران، ميراركلا و .... نيز كاملا ناديده گرفته شد و زمين آنها درحقيقت اشغال شد و از زادگاه خود با پرداخت مبلغي كه نه براي آنها خانه شد و نه زمين كشاورزي، رانده شدند. كمي تامل كنيد. ما كه در همزادپنداري با مردم دورترين كشورها بهدرستي يد طولايي داريم چرا در درك حق موطن و زادگاه براي هموطنان كشاورز خود كه از مولدترين، شريفترين و وطندوستترين اقشار جامعه هستند ناتوان مينماييم؟
بازديدي كوتاه از منطقه به هر بررسيكننده بيطرفي نشان خواهد داد كه مردم رانده شده از خانهها و زمينهايشان تا چه اندازه از برخوردهاي ناصواب شركتهاي سدساز آسيبديده و رنجيدهاند. آنان از كشاورزان شاليكار و باغدار و دامدار مولد به حاشيهنشينان بسيار فقير و غيرمولد حاشيه قائمشهر مبدل شده اند.
سد سازي ،مصداق بارز تشديد بيابانزايي
طبق ماده 5 پيمان مبارزه با بيابانزايي، كشورها موظفند بررسي مصاديق و نشانههاي بيابانزايي را در اولويت قرار دهند و منابع كافي براي رفع آنها اختصاص دهند. همچنين همه راهبردها و اولويتها در چارچوب طرحها بايد باتوجه به توسعه پايدار سياستگذاري شود. در حقيقت دولتها موظفاند عوامل اصلي بيابانزايي را شناسايي و به عوامل اجتماعي – اقتصادي موثر در روند بيابانزايي توجه كنند. همچنين بنابرماده 10 پيمان، برنامههاي اقدام ملي دربرگيرنده: اقدام ملي شناسايي عوامل مؤثر بيابانزايي، شناسايي جوامع محلي و بهرهبرداران از زمين و انجام اصلاحات براي تغيير شرايط و تطبيق با شرايط مختلف اجتماعي اقتصادي، زيستشناسي، ژئوفيزيكي است. در اين زمينه مشاركت مؤثر سطوح محلي، ملي و منطقهاي، مشاركت سازمانهاي غيردولتي و جمعيتهاي محلي اعم از مردان و زنان، آببران اعم از زارعين، دامداران و سازمانهاي نماينده آنان، در سياستگذاري، تصميمگيري، اجرا و پايش برنامههاي اقدام ملي ضروري است. هيچكس از كشاورزان پاييندست سد البرز نظرپرسي نكرد. شاليكاراني كه با دانش بومي و شگفتانگيز و پايدار خود آب شاليزارها را بهكمك شيوه دروي باران در آببندانهاي موجود و دردست بهرهبرداري كنوني تامين ميكنند جدي گرفته نشدند. خوشبختانه وجود سامانه سنجش از راه دور كمك بزرگي به بحث ماست. اگر به اين نقشههاي ماهوارهاي نگاه كنيد 54000 هكتار زمين كشاورزي ادعا شده مشاور و پيمانكار و ناظر سد، يعني حدفاصل بين رودخانههاي بابل، تالار، سياهرود بدون وجود اين سد پرهزينه نيز آبي هستند و كاربري پرنيازترين محصولات كشاورزي مانند برنج براي آنها ثبت شده است. اگر هم به نقشههاي دسترسي نداريد پيمايش چند روزه در مردادماه سال بسيار خشك 1387 به شما ثابت ميكند كه 54 هزار هكتار يادشده بهكمك آببند آنها بهخوبي بارور و پربازده بودهاند. متاسفانه در شناسايي سدها بهعنوان عوامل موثر در بيابانزايي اقدام مناسبي انجام ندادهايم. سدهاي زيادي را دردست بهرهبرداري داريم (بنابر اعلام مديركل محترم دفتر برنامهريزي آب در گردهمايي انجمن مهندسان مشاور در مردادماه 1387، بيش از 180 سدبزرگ)، سدهاي زيادي را در دست اجرا، و سدهاي زيادي را دردست مطالعه داريم. اما بررسيهاي جامعي در باره حوضههاي آبخيز و اهميت آنها و نيز رعايت حق مردم بومي آنها انجام ندادهايم. در نمونه البرز سياستگذاريها، تصميمگيريها و اجراي طرح بدون نظرپرسي از سازمانهاي غيردولتي و آببران و حقابهداران و جمعيتهاي محلي و بومي انجام شده است و حتي اعتراض شديد مردم لفور ناديده گرفته شده است.
دانش بومي به فراموشي سپرده شده است
ماده 17 پيمان به تحقيق و توسعه اشاره ميكند و كشورها را موظف ميسازد كه بر اساس تواناييهاي خود همكاريهاي فني و علمي را در زمينههاي بيابانزايي ارتقاءدهند. در اين بند بر لزوم ارزشگذاري به آگاهي بوميان، دانش فني، عرف سنتي و محلي آنان تاكيد بسيار شده است. در اين بند از دولتها خواسته شده است كه صاحبان اينگونه تجربيات ارزشمند را براساس اصول برابري حقوق، مستقيما از تغيير در منابع طبيعي متعلق به آنان آگاه كنند و نيز دولتها بايد تضمين كنند كه اهالي بومي از طرحهاي اجراشده منتفع ميشوند. اين به معني آن است كه بايد پاسخگويي وجود داشته باشد. اما هيچكس به اين پرسش پاسخ نميدهد كه فايده افزايشي سد تجن در حوضه آبخيز شمال البرز براي مردم چه بوده است چون به اراضي كشاورزي پاييندست افزوده نشد و آببندانهاي منطقه با موفقيت به تامين آب شاليكاريها ادامه ميدهند. درباره سد البرز نيز كسي نخواهد توانست پاسخگو باشد. چون هيچ فايده افزايشي براي آن وجود ندارد. بزرگترين هدف سد توسعه 54 هزارهكتار اراضي كشاورزي است اما اين اراضي هماينك نيز كاربري شاليكاري و باغ دارند. متاسفانه در گردابي حائل فروفتادهايم كه سبب شده جايگاه كشور عزيزمان در ردهبندي حفاظت از محيط زيست در همين چندساله 14 كشور ديگر را درنوردد و در رديف آخرين كشورهاي اين ردهبندي قرارگيرد.
اما پژوهشهاي بخش آب تقريبا نه تنها در زمينه مبارزه با بيابانزايي كاري انجام نداده است كه مديريت سدسازي به بيابانزايي كمك شاياني نيز كرده است. حتي يك طرح سدسازي مورد بررسي تطبيقي و ارزيابي پس از اجرا قرار نگرفته است تا پيامدهاي سدسازي بر پيكرههاي آبي، زيست بومهاي رودخانهاي و كنار رودخانهاي، تغيير كاربري شديد جنگلها، مراتع، دهانهها و ساير اكوسيستمهاي شكننده و حساس آبخيزها روشن شود. هيچ پژوهشي در زمينه خشك شدن تالابها، درياچهها، رودخانهها، و دهانهها و تبديل آنها به بيابان پس از ساخت يك سد انجام نشده است. البته راستيآزمايي فايدههاي ادعا شده سدها نيز به همين شيوه مسكوت مانده و نيز هزينههاي بسيار سنگين و نجومي آنها كه ميلياردها ميليارد تومان را بهراحتي درمينوردد.
بند 19 پيمان آموزش اعضاي سازمانهاي روستايي در فرآيند مشاركتي براي حفظ و بهرهبرداري پايدار از منابع طبيعي و ترويج استفاده و توسعه علوم و دانش فني و عرف محلي و بومي در برنامه هاي همكاريهاي فني را سفارش تاكيد كرده است.
ما ايرانيان از نخستين اقوامي بوديم كه با اتكا بر تمدن 6 هزارساله خود روشهاي توسعه منابع آب را آزموديم و به جهانيان آموختيم؛ ساخت آبراهه، چرخچاه ايراني، قنات، آببندان و حتي سدهاي كوچك و كارآمد. دانش بومي ايرانيان روشهاي پايدار كاربرد آبهاي سطحي و زيرزميني را با هماهنگي مصرف در سالهاي خشك و تر و بدون تخريب محيط بهكار ميگرفت. اين رفتار هوشمندانه در گذشته بهگونهاي با طبيعت برخورد و از آن بهرهبرداري ميكرد كه رودها و دهانهها و تالابها و ساير پيكرههاي آبي پايدار ميماندند و سفره آب زيرزميني دشتها و سيلاب دشتها تخريب نميشد. ما ايرانيان صرفهجويي در مصرف را همواره رعايت ميكرديم و در خشكساليها همراه با صرفهجويي بيشتر، الگو و سطح كشت را تغيير ميداديم. آب بندانهاي پاييندست البرز نمونه درخشاني از هنر ايرانيان در تامين آب است كه متاسفانه به سبب بيتوجهي به هويت و دانش ژرف ملي در سايه هياهوي شركتهاي وابسته به سدسازي و متخصصان ساخت و ساز، هيچ بررسي و پژوهش دقيقي درباره آنها انجام نشده است. شايد هم اگر بخش آب بودجهاي به پژوهشهاي اينگونه اختصاص ميداد ديگر نميتوانست بودجه نجومي سدسازي را تصاحب كند.
حالا كه آثار تخريب، به مرگ همه دهانهها و خاموشي همه رودخانهها و خشكيدن تالابهاي بينالمللي و درياچههاي كشور انجاميده، خوشبختانه بودجه سدسازي كاهش زيادي يافته و از 30 درصد در سالهاي گذشته، بهگفته مديركل محترم دفتر برنامهريزي آب به 17 درصد بودجه عمراني كشور رسيده است. اما همين هم يعني تخصيص ناموثر مبالغ بسيار زياد تنها براي تخريب محيط زيست و بيابانزايي و همانگونه كه در سد تجن ديديم و در سد البرز نيز، بدون هيچ فايده افزايشي درخور براي مردم منطقه و نيز كشور.
درصورت انجام مطالعات جامع حوضههاي آبخيز با توجه به دانش ژرف بومي در اين سرزمين كهن با ميراث تمدن هزاران ساله و نيز با توجه به مفاد پيمانهاي امضا شده و لزوم بررسي همهجانبه و درازمدت منابع و مصارف و لزوم حفاظت از آبخيزها و ارزشگذاري دقيق اكوسيستمهاي مختلف وابسته به آنها از نگاه حسابداري ملي، چه بسيار سدها كه ساخته نميشد. پس هوشمندي به ما تلقين ميكند: با خودداري از آبگيري سد البرز از اثرات بيابانزايي و تخريبي بيشتر و هزينههاي سنگين اجتماعي، اقتصادي، زيستمحيطي آن جلوگيري كنيم. هر جامعه گذشته از پاسخگويي به مردم امروز بايد به مردم نسلهاي آتي نيز پاسخگو باشد. باشد كه نسلهاي آينده نيز به نيكي از ما ياد كنند.
* پژوهشگر آب
[email protected]
يکشنبه 24 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]
-
گوناگون
پربازدیدترینها