محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831089555
سينما - مغز دوپاره كارگردان دو سر
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - مغز دوپاره كارگردان دو سر
سينما - مغز دوپاره كارگردان دو سر
بروس هدلم / ترجمه: يحيي نطنزي:ميگويد: «يه جاي كار به طرز فجيعي ميلنگه» و همزمان صداي فرد ديگري ميآيد كه از خنده ريسه ميرود. ردپاي اين ديالوگ و دستور العملهاي كارگرداني بعدش را تقريبا ميتوان در تمامي 13 فيلم بلندي كه برادران كوئن تا به امروز ساختهاند پيدا كرد: كمديهاي سياهي مانند «خون ساده»، «بارتون فينك» و «فارگو» كه هميشه در آنها يك جاي كار به طرز فجيعي ميلنگد. اما اينبار جوئل كوئن است كه چنين جملهاي را به زبان ميآورد و برادر كوچكترش ايتان هم با خنده او را همراهي ميكند (برادري كه سه سال از او كوچكتر است). از برادران پرسيدم آيا شب باشكوهي كه فوريه گذشته در مراسم اسكار تجربه كردند - چهار اسكار براي «پيرمردان وطن ندارند» از جمله اسكار بهترين فيلم - رويكرد آنها نسبت به صنعت سينما و جايگاهشان در اين صنعت را تغيير داده است و يا اين جوايز هم مصداق تام و تمام 24 سال فعاليتشان در نقش دُردانههاي سينماي خانه هنري بوده است. ظاهرا كه آنها هيچ فرقي نكردهاند. همانطور كه خودشان از پشت تلفن خانهشان در مينياپوليس و محل فيلمبرداري فيلم بعديشان ميگويند جوايز اسكار تقريبا هيچ وقفهاي در كارشان ايجاد نكرده است. ايتان ميگويد: «اسكار و حواشياش صرفا برايمان سرگرم كننده بود». بيش از دو دهه است كه آنها فيلمهايي دوست داشتني كارگرداني كردهاند كه گاهي محبوب منتقدان بودهاند و گاهي منفور آنها. فيلمهاي آنها فرمول سادهاي دارد: معمولا پروتاگونيست بدشانش داستان تحت تاثير يك انگيزه و عقيده واحد درگير پيرنگ جنايي سطح پاييني از جنس آدمربايي و اخاذي ميشود و در ادامه با واكنشهاي زنجيرهاي خود پيچيدگيها و ناكاميهاي داستان را افزايش ميدهد و اغلب در پايان يكي از شخصيتها كاملا كله پا ميشود. فرآيند يكنواخت آنها در فيلمسازي در ظاهر با نسخهاي كه كارگردانهاي مستقل در هاليوود پيچيده ميشود تناقض دارد (يا حداقل با فيلمسازاني كه تمايل به مستقل بودن دارند). نسخه هاليوودي براي كارگردانهاي مستقل از اين قرار است: چند فيلم با بودجه محدود توليد كن كه در ژانر خاصي مانند نوآر بگنجند و بعد مانند برايان سينگر يا كريستوفر نولان به محدوده پردرآمد هاليوود وارد شو و سند فيلمهاي پرزرق و پرهزينه تابستاني را به نام خودت بزن.
كارگردانها - غير از انگيزه مالي - به اين اميد جذب چنين فرآيندي ميشود كه در نهايت بتوانند فيلمي كه دلشان ميخواهد را كارگرداني كنند. اما ويژگي كوئنها در اين است كه همواره توانستهاند بدون اينكه قدم به استوديوي توليد فيلمهايي مانند بتمن بگذارند به راه خود بروند. البته ايتان معتقد است: «ما به هيچ راهي نرفتهايم و فقط خوششانس بودهايم». اما روشن است كه نميتوان همكاري اشتراكي آنها در تمام دوران فعاليتشان در هاليوود را به شانس نسبت داد. در فيلمهاي اين دو برادر گاهي اوقات ايتان 50 ساله به عنوان نويسنده معرفي ميشود و گاهي اوقات جوئل 53 ساله عنوان كارگرداني را به دوش ميكشد در حالي كه واقعيت اين است كه هر دوي آنها فيلمها را مينويسند و با كارگرداني خود و حتي تدوين فيلمها با نام مستعار رودريك جينز زمينهساز توليد آثارشان ميشوند. در واقع اين دو نفر فيلمهاي يكديگر را سر و سامان ميدهند.
همكاري اشتراكي آنها سر صحنه فيلمبرداري و جايي كه بازيگران به آنها «كارگردان دو سر» ميگويند به طرز شگفتانگيزي جواب ميدهد. اما پاي گفتوگو كه به ميان ميآيد آهسته پيش ميروند و به سختي از رابطه خود پرده برميدارند. آنها هم مانند هر دو برادري كه به هم نزديكند ديوار تقريبا نفوذناپذيري از شوخيها و خلاصهگوييهاي شفاهي دور خود كشيدهاند و وقتي ميخواهند درباره مطلبي صحبت كنند به خندههاي غيرقابل توضيح، ارجاعهايي كه فقط خودشان معنياش را ميدانند و كنايههايي كه براي طرف مقابل بيمعني است پناه ميبرند.
فيلم جديد آنها « بعد از خواندن بسوزان» در واشنگتن يا بهتر است بگوييم در منطقه خاكستري ميان بافت قديمي واشنگتن و حومههايي كه اطراف آن را احاطه كردهاند ميگذرد. همسر جوئل، فرانسيس مكدورماند، نقش ليندا ليتزك را بازي ميكند كه شعارش چنين جملهاي است: «دارم سعي ميكنم خودم را دوباره كشف كنم». اين جمله تاكيدي بر باور عجيب او است كه تصور ميكند چهار عمل جراحي پلاستيك پرهزينه به او كمك ميكند تا در سايتهاي دوستيابي اينترنتي با مردهاي باكلاستري ملاقات كند. بعد از سلسله تصادفهاي متوالي يك ديسك كامپيوتري به دست ليندا ميافتد كه حاوي يادداشتهاي شخصي يك دائمالخمر هميشه عصباني و مامور سازمان سيا به نام آزبورن كاكس است كه همسرش (تيلدا سوئينتن) با يك مارشال ايالتي متخصص فريب زنها رابطه دارد. ليندا تصميم ميگيرد ديسك كامپيوتري را به پول نقد تبديل كند و در اين راه از يك معلم ورزش كودن با بازي براد پيت استفاده ميكند (براد پيت به عنوان يك بازيگر نقشهاي جدي دوباره به نقشهاي كمدي بازگشته است).
«بعد از خواندن بسوزان» با لحن سرد هجوآميز، ديالوگهاي سبكشناسانه و شخصيتهاي تماما حساب شده با پشت سر گذاشتن تجربه «پيرمردان وطن ندارند» به قلمرو آشنا و ديرين و محبوب برادران كوئن بازميگردد. آيا «بعد از خواندن بسوزان» براي كوئنها يك بازگشت به عقب آگاهانه است تا اهميت فزاينده خود به عنوان فيلمسازان اسكار برده را كاهش دهند؟ ايتان در مورد فيلم جديد ميگويد: «براي اينكه با شما صادق باشم بايد بگويم اصلا با كار سختي مواجه نبوديم. فقط به سراغ شخصيتهايي رفتيم كه دوست داشتيم با آنها كار كنيم». يكي از آنها ريچارد جنكينز بوده است كه از فيلم «مردي كه آنجا نبود» در سال 2001 تاكنون در سه فيلم از برادران كوئن ظاهر شده است. ريچارد جنكينز كه با ديگر گروه مشهور برادران هاليوودي، باب و پيتر فارلي همكاري كرده است درباره كوئنها ميگويد: «آنها به طرزي باورنكردني عين هم هستند؛ كاملا شبيه هم». وي اضافه ميكند ديگر كارگردانهايي كه تيمي كار ميكنند نقشهاي مشخص و معيني دارند اما كوئنها آنقدر شبيه هم هستند كه تقريبا ميتوانند وقتي سر صحنه فيلمبرداري مشغول كار با بازيگران هستند جاي خود را با هم عوض كنند: «نميتوانم آنها را به شكل ديگري غير از همكاري اشتراكي تصور كنم. تصور كارگرداني تك نفره آنها اصلا برايم ممكن نيست».
يكي از راههاي شناخت كوئنها استفاده از همان اصطلاح كارگردان دو سر است. راه ديگر اين است - با الهام از فيلمهاي ترسناك كه اتفاقا همدم آنها در سالهاي رشد بوده است - بگوييم آن دو از يك مغز استفاده ميكنند كه به دو نيم تقسيم شده است. ايتان كه واكنش اوليهاش به تقريبا هر پرسشي انكار بيدرنگ اصل قضيه و گفتن جملاتي مانند «نه! اينجوري نيست» و «يادم نميآد» است بخش پاييني مغز را به خود اختصاص داده است و جوئل كه اغلب مكث ميكند و كمي بعد پاسخي سياستمدارانهتر ميدهد ساكن بخش ديگر مغز است.
هم جوئل و هم ايتان مانند هر مغز دوپاره ديگري ظرفيت محدودي براي انتزاع و عقلانيت دارند و دلبسته فلسفه و فرآيند فهم فيلمهايشان هستند. جوئل ميگويد تحليل صرف فيلمها «ما را مجذوب نميكند». شايد اين رويكرد از پاياننامه دوره ارشد ايتان در دانشگاه پرينستون درباره ويتگنشتاين نشأت گرفته است (پاياننامهاي با محوريت نوعي از مطالعات سينمايي جزئي نگر زندگينامهاي). اما وقتي از ايتان سوال ميكنم ميگويد: «واقعا يادم نميآيد كه چه چيزهايي نوشتهام».
كوئنها به عنوان بچه دانشگاهيهاي تحصيلكرده در يكي از مناطق تماما يهودينشين مينياپوليس رشد كردند. اما اگر از آنها بپرسيد بزرگشدن در آن منطقه چه تاثيري بر فيلمهايشان گذاشته درست مانند اين است كه از جي. آر. آر. تالكين سوال كنيد قبل از نگارش «هابيت» چه مدت در سرزمين ميانه روزگار گذرانده است! فيلم بعدي كوئنها كه از الان دارند به آن فكر ميكنند بر اساس كودكيشان طراحي شده است. آنها به گفتن همين جمله اكتفا ميكنند و از پاسخ به اينكه فيلمشان چقدر تحت تاثير شهرشان، ساختار اجتماعي و يا لهجه رايج در آن است طفره ميروند. آندو به عنوان فيلمسازاني كه وارد دهه پنجم زندگيشان شدهاند رابطهاي مبتني بر كشف و شهود با هاليوود قديم دارند؛ هاليوود قبل از زمان VHS و تبليغات تجاري و دوراني كه «سينما دوستان» كساني بودند كه هر فيلمي بعد از ساعت 9 شب به نمايش درميآمد را تماشا ميكردند. جوئل درباره آن دوران ميگويد: «آن روزها HBO وجود داشت و فيلمها مانند امروز به راحتي در دسترس نبودند؛ انتخاب چنداني در ميان نبود». وي اضافه ميكند تعداد زيادي «فيلم هركولي» تماشا ميكردند و فاش ميكند كه سالهاست ميخواهند به همراه آقاي كلوني يك فيلم هركولي بسازند. ايتان ادامه ميدهد: «در همه محلههاي دورافتاده كاتالوگ جوزف اف ليوين پيدا ميشد كه مالك بسياري از فيلمهاي ترسناك و البته مالك فيلمهاي فليني در آمريكا بود و گاه و بيگاه نسخه دوبله شده «هشت و نيم» را به نمايش ميگذاشت. جوئل تصديق ميكند: «كه دوبله بدي هم داشت و صداي مارچلو (ماسترياني) شبيه هيو گرانت شده بود؛ صدايي همراه با لكنت».
آن دو در نوجواني شروع به توليد فيلمهاي خود در فرمت سوپر هشت ميليمتري نمودند و كار خود را با فيلم كوتاهي به نام «هنري كيسينجر: مردي كه سرش شلوغ است» آغاز كردند. جوئل در مورد آن فيلم ميگويد: « روايت قرص و محكمي نداشت و صرفا بر اساس اين ايده توليد شد كه ايتان شباهت آشكاري به كيسينجر داشت». البته در همين فيلم هم ميتوان مضمون اصلي فيلمهاي برادران كوئن را مشاهده كرد: شخصيت مستاصلي كه به دنبال روزنه اميدي ميگردد.
جوئل و ايتان بعد از پايان تحصيلات دانشگاهي- ايتان در دانشگاه پرينستون و جوئل در دانشگاه نيويورك - قبل از كارگرداني «خون ساده» در سال 1984 در چندين و چند فيلم به عنوان تدوينگر فعاليت كردند تا اينكه در نهايت جايگاه خود را تثبيت كردند و تقريبا هر دو سال يك فيلم آماده كردند كه غير از «پيرمردان وطن ندارند» همگي بر اساس فيلمنامه خودشان توليد شده است. يكي از دلايل استمرار استقلال آنها پول - در واقع فقدان پول- است. آنها سر جمع فقط حدود 340 ميليون دلار خرج فيلمهايشان كردهاند كه بودجه دو تا از بلاكباسترهاي تابستاني است كه اين روزها همه جا پيدا ميشوند. اريك فلنر نايبرئيس شركت توليد فيلمي به همين نام كه در پنج فيلم از جمله « بعد از خواندن بسوزان» با كوئنها همكاري كرده است در اينباره ميگويد: «آنها سرنوشت خود را كنترل ميكنند. بارها با آنها درباره فيلم بزرگتر يا حتي كوچكتري صحبت كردهام كه رويكرد اقتصادي جديتري داشته باشد اما به نتيجهاي نرسيدهام. در اين زمينه واقعا به سختي ميتوان توجه آنها را به موضوعي جلب كرد». جوئل ميگويد: «بدون هيچ ادا و اصولي ميگويم كه فيلمهاي ما هرگز تا به حال ركوردي را در زمينه فروش جابهجا نكردهاند. البته ما هرگز در آن سطح فعاليت نكردهايم. هرگز روي پروژههايي كه براي شركت سرمايهگذار اهميت حياتي دارد دست نميگذاريم و آنها را به خطر نمياندازيم. شركتها چون مجبور نيستند بر سر پول زيادي شرطبندي كنند به راحتي در فيلمهايمان سرمايهگذاري ميكنند. حتي فيلم هركولي ما هم مطمئنا فيلم چندان پرهزينهاي نخواهد شد. » (دوباره صداي خنده ايتان به گوش ميرسد).
البته فيلمهاي برادران كوئن در عين ارزاني هرگز فيلمهاي كوچكي نيستند. آنها مدتها پيش از «پيرمردان وطن ندارند» چارچوبهاي فراخي براي فيلمهايشان ساختهاند و مضامين مورد نظر خود را از خشونت گرفته تا اخلاق و يا ناكامي با استفاده از خصيصههاي بومي مانند زبان عاميانه گنگستري در «تقاطع ميلر» و لهجه مينهسوتايي در «فارگو» به تصوير كشيدهاند. با عذرخواهي از استاد راهنماي پاياننامه ايتان در دانشگاه پرينستون بايد بگويم شيوهاي كه آنها در پيش گرفتهاند شيوهاي كاملا ويتگنشتايني است.
صحنه آغازين «بعد از خواندن بسوزان» در يكي از مراكز فرماندهي سيا روشن ميكند كوئنها اينبار هم مانند سابق در حال دستكاري قواعد يك ژانر ديگر هستند؛ ژانر تريلرهاي پارانويايي در دهه 1970 و فيلمهايي مانند «سه روز كندر» و «خطاي ديد پارالاكس». كوئنها از طرفداران دوآتشه هيچكاك هستند و يادداشتهاي شخصي كاكس در «پس از خواندن بسوزان» همان چيزي است كه هيچكاك از آن به مكگافين تعبير كرده است. جالب اينكه اينبار مكگافين برادران كوئن برخلاف مثلا چمدان در «پيرمردان وطن ندارند» يك شيء بيارزش است. ايتان ميگويد كه عامدانه به سراغ اين ايده رفتهاند: «از آن ايده خوشمان ميآمد؛ اينكه هيچ چيز معناداري در فيلم وجود ندارد» البته شايد ايده فوق كمي عجيب باشد چون به بيننده اين حس را منتقل ميكند كه مثلا در حال تماشاي «شاهين مالت» است و از اول ميداند كه آن مجسمه بدلي است.
منبع: نيويورك تايمز
شنبه 23 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 854]
-
گوناگون
پربازدیدترینها