محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829498954
هدف ازمبارزه با فقر توسعه يا عدالت اجتماعي؟!
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: هدف ازمبارزه با فقر توسعه يا عدالت اجتماعي؟!
اشاره:تقسيم بندي جهان به ملل توسعه يافته و توسعه نيافته از آنجا حائز اهميت است كه ارزش هاي خاصي را وارد زندگي بشر مي كند. وقتي توسعه يافتگي ارزش تلقي مي شود، طبعا كسي كه به صفت منفي «توسعه نيافته» متصف شده، همه هم خود را مصروف برون رفت از وضع كنوني كرده و اين توسعه، به آرمان و هدف او تبديل خواهد شد.
تعريفي كه غرب از جامعه توسعه يافته به دست داده و ديگران را براي رسيدن به آن ترغيب مي كند اين است: «جامعه توسعه يافته جامعه اي است كه در آن همه چيز حول محور مادي و تمتع هر چه بيشتر از لذايذي كه در كره زمين موجود است معنا شده و البته براي اينكه در اين چمنزار بزرگ همه بتوانند به راحتي بچرند، يك قانون عمومي و دموكراتيك لازم است تا انسان ها را در عين برخورداري از حداكثر آزادي (ولنگاري) از تجاوز به حقوق يكديگر بازدارد.»
شهيد سيدمرتضي آويني اين نوع تلقي از توسعه را كه نتيجه حاكميت سرمايه يا سرمايه داري و اصالت بخشيدن به اقتصاد نسبت به ساير وجوه حيات بشري است، محصول مادي گرايي و تبيين مادي جهان و طبيعت مي داند.از آنجائيكه سياست ترويج مادي گرايي و ترغيب انسان به تغيير هدف از كمال روحاني به توسعه مادي، قويا از سوي سردمداران غرب دنبال مي شود، بي مناسبت نديديم كتاب ارزشمند شهيد آويني را درباره «توسعه و مباني تمدن غرب» براي بهره مندي خوانندگان عزيز در اين صفحه به چاپ برسانيم.
در معناي توسعه
«توسعه» در فرهنگ امروزي ما شايد از نظر لفظ تازه باشد اما از نظر معنا تازه نيست. اين معنا اگر نخستين سوغات غرب براي ما نباشد، از اولين ره آوردهاي غرب گرايي و غرب زدگي در كشور ماست.
لفظ «ترقي»(1) از اولين كلماتي است كه فرنگ رفته هاي ما از نخستين روزهاي آشنايي با غرب براي توصيف آن ديار به كار برده اند. «ممالك راقيه» ـ كه به معناي كشورهاي مترقي و پيشرفته است ـ با آنكه سال هاست از زبان و فرهنگ عام ما حذف شده، اما هنوز هم در اذهان ما چندان غريب و نامأنوس نيست.(2)
براي دريافت معناي توسعه بايد مفهوم اين كلمه (ترقي) را دريافت، چرا كه اصولاً همين انديشه ي ترقي اجتناب ناپذير بشر است كه مبناي توسعه ي تمدن كنوني بشر در ابعاد مادي و حيواني وجود او قرار گرفته است.
پيش از آنكه به مفهوم كلمه ي ترقي در تفكر غربي بپردازيم، از آنجا كه بسياري از برادران ساده دل مسلمان ما لفظ توسعه(3) يا ترقي را با معناي رشد و تعالي در قرآن مرادف مي گيرند و بر مبناي همين برداشت ساده لوحانه درباره انديشه ي ترقي و توسعه در اسلام نظر مي دهند، بايد به تحقيق در معناي «رشد» و «تكامل و تعالي» در قرآن بپردازيم.
لفظ «رشد» و تركيبات مختلف آن مجموعاً نوزده بار در قرآن مجيد آمده است و آيه ي مباركه اي كه بيشتر از ديگران مورد استناد قرار گرفته آيه ي 256 از سوره ي «بقره» است كه «رشد» را صراحتاً در مقابل «غي» قرار داده است: لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي(4). راه رشد (سبيل الرشاد)(5) راهي است كه انسان را به سوي علت غايي وجود خويش و آن هدف خاصي كه از آفرينش بشر مقصود پروردگار متعال بوده است هدايت مي كند و آن را «راه صلاح» ترجمه كرده اند. با اين ترتيب، اين كلمه هرگز به معناي توسعه يا ترقي نيست، هر چند از وجهي كه بيان خواهد شد به تعالي و تكامل تاريخي بشر نيز اشاره دارد؛ اما عجالتاً از اين لفظ و مشتقات آن در قرآن مجيد معنايي كه دلالت بر ترقي و توسعه ـ به مفهوم فرنگي آن ـ داشته باشد مقصود نشده است.
خود لفظ توسعه نيز مصدر ثلاثي از ريشه ي «وس ع» و به معناي ايجاد وسع و فراخي است و با صرف نظر از اينكه اين كلمه در قرآن وجود داشته باشد يا نه، خود اين لفظ ترجمه اي است از يك كلمه ي فرنگي (development) و جست و جوي آن در قرآن هيچ مناسبتي ندارد. بايد به سراغ معناي آن رفت و تحقيق كرد كه آيا قرآن مجيد اين معنا را تأييد مي فرمايد يا نه، و آيا در اين جهت ما را راهنمايي فرموده است يا خير پيش از ادامه ي مطلب بايد اين تذكر عنوان شود كه قرآن مجيد نازله ي مقام علمي پروردگار و عصاره ي عالم وجود است و اينچنين، بدون ترديد مطلبي نيست كه در آن قابل جست و جو و تحقيق نباشد؛ منتها برداشت از قرآن نياز به مقدمات و شرايطي دارد كه بدون اين شرايط و مقدمات هرگز نمي توان در آن درياي بي كرانه قدم گذاشت.
منظور از «توسعه» در جهان امروز، صرفاً توسعه ي اقتصادي با معيارها و موازيني خاص است و اگر گاهي سخن از «توسعه ي فرهنگي» هم به ميان بيايد مقصود آن فرهنگي است كه در خدمت «توسعه ي اقتصادي» قرار دارد. چنان كه وقتي سخن از آموزش نيز گفته مي شود هرگز آن آموزش عام كه ما از اين كلمه ادراك مي كنيم مورد نظر نيست بلكه منظور آموزش متد و ابزار توسعه (در همان وجه خاص) است نه چيز ديگر.
درباره ي اينكه ميزان اين توسعه ي اقتصادي چيست و چگونه است كه جهان بر اساس اين ميزان خاص به جوامع «توسعه يافته» و «توسعه نيافته» تقسيم مي شود، در فصل هاي بعدي اين كتاب به بحث خواهيم پرداخت. اما عجالتاً به تحقيق در مفهوم اجمالي توسعه ـ كه ايجاد فراخي و رفاه بيشتر در زندگي مادي انسان و پيشبرد او در جهت تمتع هر چه بيشتر از مواهب طبيعي باشد ـ مي پردازيم.
در غرب همواره براي تفهيم ضرورت توسعه، دو تصوير براي انسان مي سازند و او را وا مي دارند كه اين دو تصوير را با يكديگر قياس كند: تصوير اول جامعه اي انساني را نمايش مي دهد كه در محيط هاي روستايي كثيف، بدون بهداشت و لوازم اوليه ي زندگي، در جنگ با عوامل ناسازگار طبيعي مثل سيل و قحطي و فرسايش خاك و اسير امراضي مثل مالاريا، سل، تراخم و سياه زخم، همراه با فقر غذايي و بي سوادي و جهالت و بلاهت، در خوف دائم از عواملي كه علل آنها را نمي شناسد و بر سبيل خرافه پرستي ريشه ي آنها را در مبادي غيبي جست و جو مي كند، به سر مي برد. تصوير دوم جامعه ي انساني ديگري را نشان
مي دهد كه در شهري صنعتي يا نيمه صنعتي، برخوردار از بهداشت و ارتباط فردي و جمعي ـ كه از غلبه ي او بر طبيعت و تسخير آن حكايت دارد ـ در وضعيتي مطلوب كه بر طبق بيان آمارهاي رسمي مرگ و مير در آن به حداقل رسيده و ديگر نشاني از مالاريا، سل، تراخم، سياه زخم و فقر ويتامين و پروتئين بر جاي نمانده، هوشيار و آگاه، بهره مند از همه ي امكانات آموزشي، بدون ترس و خوف، مطمئن و متكي به نفس در جهاني كه همه ي قوانين آن را و علل حوادث آن را مي شناسد، زندگي مي كند.(6)
خوب؛ حالا اين دو تصوير را با هم مقايسه كنيد! (هر كس بهتر مقايسه كرد جايزه دارد و جايزه ي آن هم يك تور يك ماهه به سواحل مديترانه است!) معلوم است و جاي هيچ ترديدي هم در آن نيست كه دومي بهتر است. اگر ـ العياذ بالله ـ خداوند هم صراحتاً با اسم و رسم و نشان در قرآن گفته بود كه اولي بهتر است، كسي قبول نمي كرد چرا كه دومي به مذاق هلوع و حريص انسان خوش تر مي نشيند. اما به راستي، صرف نظر از آنچه كه بر سبيل مطايبه (با روش تبليغي خود غربي ها) گفته شد، كدام يك از اين دو تصوير زيباتر است؟ باز هم دومي؟
در همين جا بايد تذكراً عرض شود كه اين مقايسه اصلاً از ريشه غلط است و ما در فصل هاي بعدي اين كتاب مفصلاً بدان خواهيم پرداخت. در اين قياس وجوه مقايسه كاملاً مغرضانه انتخاب شده. در تصوير اول جامعه اي تجسم يافته كه هر چند روستايي و طبيعي است اما از آرمان هاي حياتي اسلام و احكام آن به طور كامل دور افتاده است، حال آنكه تصوير دوم تصوري كاملاً خيالي و غير واقعي است از جامعه اي صنعتي و ايده آل كه پارامترهاي عدم اعتدال رواني، فساد جنسي و اخلاقي، نابودي عواطف و احساسات بشري، آلودگي هاي مرگبار راديواكتيويته و جنگ دائمي و كفر و شرك و لامذهبي، از مجموعه ي عوامل آن پاك شده است.
آيا مي توان معناي توسعه را با مفهوم تكامل و تعالي در اسلام انطباق بخشيد؟ خير، مفهوم تكامل و تعالي در قرآن اصالتاً به ابعاد روحاني و معنوي وجود بشر است كه بازگشت دارد و اين تكامل روحاني نه اينچنين است كه ضرورتاً با توسعه ي مادي بشر ملازمه داشته باشد، بلكه بر عكس ثروت و استقلال در قناعت است، و صحت در اعتدال و پرهيز از تمتع (به معناي قرآني آن)، و تعالي در از خود گذشتگي و ايثار، و سلامت نفس در غلبه بر اميال نفساني و شهوات نفس اماره بالسوء است. مقصود اين نيست كه در اسلام روح و جسم و معنا و ماده در تعارض و تضاد ذاتي با يكديگر قرار گرفته اند. خير، روح و جسم و معنا و ماده در اصل و ريشه متحدند و هيچ تضادي بين آن دو وجود ندارد، اما در مراحل اول از آنجا كه هر يك از قواي چهارگانه ي شهوت و غضب و وهم و عقل منفردا و مجرد از ساير قوا سعي مي كنند كه حاكميت كل وجود بشر و شخصيت او را در كف خويش بگيرند، بايد براي ايجاد اعتدال در ميان اين قوا از افراط و تفريط در ارضاي تمايلات و خواهش هاي آنان پرهيز كرد، چرا كه زمينه ي تكامل انساني در اعتدال اين قواست كه فراهم مي شود. از اين رو اسلام از يك سو انسان را في المثل به روزه گرفتن و امساك و قناعت وا مي دارد و از سوي ديگر مؤكداً او را از زهد و درون گرايي مفرط پرهيز مي دهد و اين هر دو با توجه به علت غايي وجود انسان و آن هدفي است كه به سوي آن در حركت است.
منتهاي حركت تكاملي انسان و جهان و تاريخ در قرآن، الله است و اين معنا در بسياري از آيات قرآن مجيد با تعبيراتي گوناگون همچون الي ربك المنتهي(7)، الي الله المصير(8)، ان الي ربك الرجعي(9)، اليه راجعون(10) و... بيان شده است. اصل و ريشه ي اين حركت در جوهره و معناي عالم است كه جريان دارد و ماده و ظاهر عالم نيز در تبعيت از اين حركت معنوي تغيير پيدا مي كند. بنابراين، تكامل و تعالي در معارف اسلام به يك حركت همه جانبه كه در آن بعد فرهنگي و معنوي داراي اصالت است برمي گردد و حال آنكه در غرب تكامل به تطور انسان از صورت هاي پست تر حيواني به صورت هاي تكامل يافته اطلاق مي شود.
سخن از اين نيست كه آيا اسلام اين تطور را مي پذيرد و انسان را موجودي از نسل ميمون ها مي داند يا نه، بلكه سؤال اين بود كه آيا معناي «توسعه» با «تكامل و تعالي» در فرهنگ و معارف اسلامي انطباق دارد يا خير. خير، حركت به سوي تكامل و تعالي در اسلام لزوماً با توسعه ي مادي و اقتصادي همراه نيست و بلكه بالعكس، تعالي معنوي با قناعت و زهد و مصرف كمتر و... ملازمه دارد. و البته اين سخن نه بدين معناست كه توسعه ي اقتصادي مخالف با تكامل باشد، نه! اما ضرورتاً اين نيست كه بشر براي تكامل ـ به معناي وسيع آن در اسلام ـ ناچار از توسعه ي اقتصادي باشد. براي توجيه توسعه به سراغ اين نظريه نيز نمي توان رفت. اگر حكومت اسلامي مي خواهد براي رشد و تكامل انساني برنامه ريزي كند، اصالتاً بايد به ابعاد معنوي و روحاني وجود بشر توجه پيدا كند و در مرحله ي اول موانعي را كه راه تعالي روحاني بشر به سوي خدا را سد كرده اند از سر راه بردارد و از جمله ي اين موانع فقر مادي است. بنابراين، اولاً توجه به از بين بردن فقر مادي امري تبعي است نه اصلي و ثانياً هدف از آن دستيابي به عدالت اجتماعي است نه توسعه.
براي روشن تر شدن اين مطلب شايد نياز به توضيح بيشتري باشد. چه تفاوتي مي كند كه از بين بردن فقر مادي امري «اصلي» باشد يا «تبعي»؟ تفاوت در اينجاست كه امور اصلي خودشان لزوماً و اصالتاً به عنوان محور و مبناي عمل مورد توجه قرار مي گيرند، حال آنكه امور تبعي فرعي و كفايي هستند. بدين ترتيب وظيفه ي اصلي حكومت اسلامي اصلاً تزكيه و تعليم اجتماع است، اما چون فقر و فقدان عدالت اجتماعي مانعي عظيم در برابر اين هدف اصلي است بالطبع به از بين بردن فقر و ساير موانع مي پردازد و به طور موازي در جهت تكامل و تعالي معنوي جامعه برنامه ريزي مي كند. بنابراين، آموزش و فرهنگ در خدمت رفع محروميت ها و از بين بردن فقر قرار نمي گيرد، بلكه مبارزه با فقر در خدمت اعتلاي معنوي و فرهنگي است.
شايد هنوز هم روشن نشده باشد كه اين دو نحوه ي نگرش به فقر و فرهنگ چقدر با يكديگر متفاوت است. در يك برنامه ريزي وسيع و درازمدت، اگر مبارزه با فقر مادي به عنوان محور و اصل اتخاذ شود، آنگاه آموزش و فرهنگ نيز به عنوان امور تبعي در خدمت آن قرار خواهند گرفت؛ اما اگر اعتلاي فرهنگي (يعني تزكيه و تعليم) محور و اصل قرار بگيرد، آنگاه مبارزه با فقربه عنوان امري تبعي و مانعي بر سر راه تكامل و تعالي معنوي لحاظ خواهد شد.
از طرف ديگر، هدف حكومت اسلامي در مبارزه با فقر دستيابي به عدالت اجتماعي است نه توسعه. آيا مفهوم «دستيابي به عدالت اجتماعي» با معناي «توسعه» يكي است؟ آيا «توسعه» به مفهوم «زدودن فقر» نيست؟
نخست به سراغ معناي «توسعه» در جهان امروز مي رويم و آنگاه اين معنا را در نظام ارزشي اسلام مورد ارزيابي قرار مي دهيم و اينچنين، مشخص خواهد شد كه اين مفاهيم سه گانه ـ فقر، عدالت اجتماعي، و توسعه ـ چه نسبتي با يكديگر دارند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشتها:
1 progress
2. راقيه اسم فاعل از ريشه ي رق ي به معناي اوج گرفتن و پيش رفتن است.
3 development
4. اجباري در دين نيست، كه صلاح و هدايت از ضلالت و ضرر تميز يافته است.
5. اين تعبير قرآني در آيات 29 و 38 سوره ي غافر به كار رفته است. : و.
6. و البته بين خودمان بماند، هيچ اعتقادي هم به خدا و معاد و غيره ندارد و هر جور اعتقاد به «غيب» را خرافه پرستي مي داند. اين مطلب را در متن ذكر نمي كنيم، چون ممكن است مذهبي هاي خرافه پرست(!) بفهمند كه بشر اين همه را به چه بهايي پيدا كرده است و آن وقت از تمدن و پيشرفت رويگردان شوند.
7. نجم.42
8. آل عمران.28 ؛ نور.42 ؛ فاطر . 18.
9. علق.8
10. بقره.46 و 156
جمعه 22 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]
-
گوناگون
پربازدیدترینها