واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بیچاره بچه های ما! نگاهی به فضای فضاحت بار سیاسی کشور *سید ضیاءالدین احتشام نحوه تعامل و رفتار بازیگران عرصه سیاست امروزین ایران با یکدیگر، یک فضاحت اخلاقی و سیاسی تمام عیار است و صد البته مایه شرمساری!در ادبیات غالب بر این عرصه، آنچه مفقود است، انصاف و حرمت نگه داشتن است و آنچه یکه تازی می کند، بی ادبی و عدالت گریزی است. اگر فردی در اردوگاه ما نیست، لابد موجودی است همانند "شمربن ذی الجوشن" و بلکه بدتر از او و از این جهت، باید او را تا آنجا که می شود دشنام داد، بدنامش کرد، تهمتش زد، تمسخرش کرد و حتی اگر سالیانی در مسیر خدمتگزاری کشور گام برداشته است، باید چشم بر همه آنها بست و راه طی شده را مسیر ضلالت و پلیدی شمرد. اگر هم اینک در راس کاری است، باید به لطایف الحیل، خدمت ها را خیانت جلوه داد و از کاه کوه ساخت و به هر بهانه ای، بلوایی به پا کرد تا مبادا یاد قوم بهانه پرداز بنی اسراییل از ذهن ها خارج شود! در این بی اخلاقی محض که هر کسی به خود اجازه می دهد چشمانش را ببندد و دهانش را تا بناگوش بگشاید و هر چه بر زبانش جاری شد را فریاد زند، قریب به اتفاق بازیگران عرصه سیاست سهیم اند: هم اصلاح طلبانی که روزگاری با بهترین شعارهای روز، امید مردم رنجور ایران بودند و هم اصولگرایانی که ادعای شان گوش زمین و زمان را کر نموده است. فقط کافی است ادبیات دو طرف درباره یکدیگر را مروری کنید تا ببینید چه حجمی از بی انصافی و بداخلاقی و زشت خویی بر آن حاکم است.حملاتی که علیه احمدی نژاد می شود را ببینید! ما، قطعا منتقد احمدی نژاد و دولتش هستیم و بر این باوریم نقدی که منصفانه و عالمانه باشد را باید به تصریح و تاکید و تکرار بیان داشت ولی وقتی نقدها تبدیل به عقده گشایی، دروغ پردازی، تمسخر و بزرگنمایی شود، دیگر نام نقد را نمی توان بر آنها گذارد. ایام انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آن را به یاد بیاورید: جوک هایی که درباره احمدی نژاد ساخته شده بود، آیا از مریخ آمده بود یا اسراییلی ها برایمان ساخته بودند؟! آیا جز این بود که این تمسخرها و اهانت ها تولید گروه های سیاسی بودند که در حجم وسیعی نیز منتشر شدند؟ مگر نه این است که نقد، گفتن "خوبی ها و بدی ها به طور توأمان" است؟ پس چرا مخالفان دولت، فقط و فقط و فقط از سیاهی ها سخن می گویند؟ آیا انصافا در دولت احمدی نژاد، نقطه سپیدی وجود ندارد؟ آیا از این همه تلاش شبانه روزی که دولتمردان می کنند، هیچ ثمری حاصل نمی شود که شایسته "خسته نباشید" گفتن باشد؟به راستی، "له کردن" رییس جمهور منتخب مردم و تلاش برای کند کردن حرکت دولت، شایسته ملت و تأمین کننده منافع ملی است؟ عقل سلیم (اگر باشد!) به این پرسش، پاسخ منفی می دهد. از آن سو، حامیان دولت را بنگرید که چگونه شلاق به دست گرفته اند و بر تمام آنچه پیش از دولت نهم در این ملک وجود داشته است تازیانه می زنند.از نظر آنها، پیشینیان، گروهی گمراه، وطن فروش، جاسوس و خیانتکار بودند که در این کشور، کاری نکردند جز ایجاد فساد و ستمگری و به باد دادن ملک و مملکت! البته، باز جای شکرش باقی است پیش از خاتمی و هاشمی، آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری را بر عهده داشته اند والا دامنه دشنام ها و اهانت ها و تهمت ها، از 16 سال قبل از دوران احمدی نژاد نیز فراتر می رفت! مروری بر رسانه های دو سال اخیر، به ویژه رسانه های اینترنتی که فضای بازتری بر آنها حاکم است، نشان می دهد که در این مدت تا چه اندازه توهین ناروا، نثار خاتمی و هاشمی و "غیراصولگریان" شده است . به راستی آیا حامیان افراط گرای دولت، فراموش کرده اند که اگر زیر نور چراغ مطالعه ای می نویسند که هاشمی کاری برای مملکت نکرد، ، همان چراغ از رهگذر سدها و نیروگاه هایی فروزان است که در زمان هاشمی ساخته شدند؟! یا واقعا نمی دانند که اگر فضا به حدی فراهم است که می توانند به بزرگان نظام بتازند، محصول خون دل هایی است که خاتمی برای ایجاد فضای باز سیاسی خورد؟ آیا اینان که خود را اصولگرا و پیرو آیین محمدی (ص) می خوانند، یاد ندارد که انصاف، شرط دینداریست و تهمت و توهین، معصیت است؟ آیا واقعا از نظر آنها، در دوران هاشمی و خاتمی کار مفیدی در کشور صورت نگرفته است؟ اگر چنین فکر می کنند که باید در بصیرت و حافظه حتی کوتاه مدتشان تردید کرد و اگر چنین نیست باید به حال کشوری که بازیگران سیاسی اش چنین بی انصاف و بی تقوا هستند، تاسف ها داشت و خون دلها خورد. واقعیت آن است (عقل و انصاف هم بر آن صحه می گذارد) که تمام گروه ها، دولت ها و اشخاص و فعالان سیاسی در کارنامه خود، هم نقاط مثبت و تحسین برانگیز فراوان دارند و هم ضعف ها و خطاهای گاه بسیار فاحش . در این میان، هیچ عقل سلیمی این نسخه را تجویز نمی کند که کاستی ها مشمول "غمض عین" شوند ، بلکه بازگویی منفی ها و خطاها لازمه گریزناپذیر پیشرفت و اصلاحات است. بنابراین اگر ضعف ها "حتی با بزرگنمایی" (که منبعث از سیاست ورزی امروزی است) ذکر شوند و در کنار آن، قوت ها و نکات مثبت نیز "حتی اشارت وار" به زبان آیند، می توان گفت که "نقد سازنده" شکل گرفته است ولی تا زمانی که مدعیان نقد، کاری به عملکردها و کارنامه ها ندارند و فقط در تکاپوی تخریب طرف مقابل به عنوان "قربانی" هستند و تر و خشک را در آتش عقده ها و خصومت های سیاسی می سوزانند، نه نقد شونده، نقدها را جدی می گیرد و نه نقد کننده، انگیزه اصلاح دارد. امروز، در اردوگاه "الف"، قرار گذاشته اند که احمدی نژاد را بر زمین بکوبند و از این رو، اساسا کارهای او را ارزیابی نمی کنند تا خوب و بدش را از هم تمیز دهند ؛ دستورالعمل این است که "هر کاری" او انجام داد، باید نکوهش و به گونه ای برای مردم تفسیر شود که افکار عمومی در خطا بودنش تردید نکنند. در مقابل، در ارودگاه "ب" نیز مقرر شده است که هاشمی و خاتمی و ... له شوند. کاری هم ندارند که آنها زمانی رییس جمهور این کشور بوده اند و خواهی نخواهی ارج و قربی دارند. آنها نیز هر کاری انجام دادند، باید نکوهش شوند. مثلا در یکی از آخرین یادداشت های یکی از سایت های منتسب به دولت آمده بود: "هاشمی بعد از انتخاب شدن به عنوان رییس مجلس خبرگان به جای آنکه درباره معنویت سخن بگوید درباره چشم انداز 20 ساله کشور سخنرانی کرد" و با این مقدمه، به تخریب هاشمی پرداخته بودند! (انصاف بدهید آیا این جمله نقد بود یا تمسکی تاسف انگیز به اسلوب های بنی اسراییلی؟!) بی گمان اگر این رویه ادامه یابد، دیگر نه حرمتی باقی خواهد ماند و نه سنگی بر روی سنگ بنا خواهد شد و هرگز آب خوش از گلوی این مردم پایین نخواهد رفت و بیچاره بچه های ما که بی آنکه گناهی کنند، وارث چنین فضای مسموم، بغض آلود و غیرمنصفانه ای هستند! به راستی، ما به کدامین سو روانه ایم...؟!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 827]