تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالم باشى یا جاهل ، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى . زیرا خاموشى نزد دانا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813159182




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به فيلم ريسمان بازاگه ميتوني منو بگير!


واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: نگاهي به فيلم ريسمان بازاگه ميتوني منو بگير!


ايزد مهرآفرين
گروه فرهنگي- دومين ساخته بلند مهرشاد كارخاني را مي‌توان ادامه منطقي جريان سينماي خياباني ايران دانست كه در آغاز دهه 1380 با فيلم‌هايي چون بوتيك، نفس عميق و رأي باز احيا شد. ‌
آن جريان احياگر، خود وامدار سنت سينماي خياباني دهه 1350 بود كه برخي از بهترين آثار سينماي ايران را مي‌توان منتسب به آن رويكرد دانست. ‌
در شرايطي كه حتي فيلمسازان وابسته به جريان روشنفكري سينماي ما نيز به تبعيت از اوضاع متزلزل اين روزها، به ساخت و اكران فيلم‌هاي تجاري و كمدي‌هاي سبك روي آورده‌اند، ريسمان باز (در كنار چون هوايي تازه مي‌ماند كه تنفس در فضاي مسموم و سنگين جريان غالب اكران را آسان مي‌سازد. كارخاني با ريسمان باز نشان مي‌دهد كه زبان و قواعد سينما را به مراتب بهتر از بسياري از فيلمسازان پرتجربه و پركار مي‌داند و بلد است از يك داستان دو خطي ساده، چگونه فيلمي گيرا و پركشش بسازد. مهم‌ترين نكته فيلم، اجرا و پرداخت درست و حرفه‌اي صحنه‌هاي خارجي فيلم است. ريسمان باز در جشنواره بيست و ششم فجر، به عمد يا به سهو ناديده گرفته شد و تبعيد اين فيلم خوش ساخت به بخش‌هاي جنبي در حالي كه فيلم‌هايي به مراتب ضعيف‌تر از آن در بخش رقابتي جولا‌ن مي‌دادند گواهي بر اين مدعاست. اما اكنون در مرحله اكران عمومي و در حالي كه يكي از نقطه ضعف‌هاي عمده فيلم (گفتار متن اضافه و بيهوده‌اي كه به عنوان باري اضافه بر دوش فيلم سوار شده بود) اصلا‌ح و حذف شده، فرصتي پديد آمده تا با فيلمسازي نوخاسته و نوجو آشنا شويم و شاهد فيلمي انديشمندانه فارغ از اداهاي روشنفكرانه رايج باشيم.
عسگر همراه با ميكائيل كه والدين خود را از دست داده، زندگي مي‌كند. اين دو براي پس دادن بدهكاري‌هايشان با مشكل مواجه‌اند. ميكائيل و عسگر تصميم مي‌گيرند تا گاو زخمي را به يك مشتري كه در شمال شهر تهران بفروشند. براي اين كار آن‌ها بايد گاو را كه زخمي نيز شده از كشتارگاه تهران پيش دامپزشك ببرند. اما در اين ميان گاو از دست آن‌ها فرار مي‌كند... ‌
ايده فرار گاو از دست صاحبانش و ولگردي در شهر يقينا ايده جذابي ا ست.
نيمه‌ اول داستان هول مردي مفلوك مي‌گردد كه با فروش لا‌شه‌ گوسفندها زندگي مي‌گذراند. داستان فيلم در اين دقايق ريتمي بسيار كند دارد و تنها نكته مثبت آن صحنه‌هاي كشتارگاه است. ‌
و اما نيمه دوم كه بيننده در آن روايت بي‌نقصي را شاهد است. داستان در اين نيمه پر از تضادهاي دو قشر پردرآمد و كم‌درآمد جامعه است. تضاد ميان صحنه‌هاي خشن كشتارگاه كه فلا‌كت شخصيت‌هاي اصلي فيلم را به بيننده القا مي‌كند با مركز خريدي در شهرك غرب كه مردم در آن‌جا در حال رفت و آمد و خريد هستند؛ ماشين‌هاي مدل بالا‌ي شهر در مقابل وانت اسقاطي عسگر و ميكائيل، و حتي گاوي كه براي دو شخصيت محوري فيلم قرار است منبع درآمدزايي باشد ولي براي مردم بالا‌ي شهر حكم موجودي خارق‌العاده و بامزه را دارد كه مي‌خواهند با آن عكس بگيرند، همه و همه‌ اينها اثر توليدي را به ‌يادماندني كرده است.
اجراي اين صحنه‌هاي دشوار، به دليل حضور غير قابل پيش‌بيني و كنترل يك گاو در خيابان‌هاي شلوغ و پر ترافيك شهر آشفته تهران، كاري است به غايت دشوار كه كارخاني با مهارت و موفقيت از پس آن برآمده است. در واقع نقطه قوت فيلم را مي‌توان در كارگرداني و اجرا دانست كه ريسمان باز بيش و پيش از هرچيز، فيلم كارگرداني و اجراست. ‌
فضاي كلي فيلم چيزي شبيه فضاي است، با اين تفاوت كه كارگردان اين فيلم كمي خوش‌بينانه‌تر و اميدوارانه‌تر به قضيه نگاه مي‌كند. داستان از خلا‌ل يكي از سلا‌خ‌خانه‌هاي اطراف تهران شروع مي‌شود و فيلم تا مدتي شخصيت‌هايش را در همان فضا و لا‌به‌لا‌ي همان آدم‌ها دنبال مي‌كند. كشتارگاه لوكيشن سخت و در عين حال جذابي است كه معلوم است خود كارگردان هم زيادي از آن جا خوشش آمده، چون بيش از آن كه لا‌زم است روي آن فضا و معرفي فضاي كشتارگاه مانور مي‌دهد. با اين وجود جاي آفرين دارد كه كارخاني براي دومين فيلمش سراغ چنين فضايي رفته.
بهترين قسمت فيلم سكانس يكي مانده به آخر است، جايي كه طناب گاو باز مي‌شود و گاو رم مي‌كند و مردم از دستش فرار مي‌كنند. اين سكانس در سينماي ايران كه عملا‌ همه چيز بايد به صورت رئال فيلمبرداري شود، بي‌نظير است. گاو واقعا توي خيابان ايران‌زمين دنبال مردم مي كند و ملت هم از دستش فرار مي كنند. پرداخت خوب، تصاوير واقعي و تدوين درست اين سكانس واقعا جاي تحسين دارد. حتي همين يك سكانس كافي بود كه در بخش مسابقه حضور داشته باشد، حتي اگر فيلم‌نامه تا حدودي ناپخته و نريشن‌هاي روي تصاوير كلا‌ اضافه باشد.
ريسمان باز درلا‌يه اوليه خود به تضادهاي اجتماعي و اختلا‌ف روزافزون طبقاتي در كلا‌نشهر تهران اشاره مي‌كند. كارخاني از يك موقعيت ساده دراماتيك به يك پيرنگ پيچيده و جذاب مي‌رسد. ‌ در نگاه اول، زندگي تلخ و محنت‌بار دو جوان جنوب شهري كه ناچارند گاوي را به شمال شهر برسانند، ايده‌اي تكراري، نخ نما و كليشه‌اي به نظر مي‌رسد، اما فيلمساز به ويژه در مرحله اجرا، با مهارت اين موقعيت فاقد فراز و نشيب‌هاي دراماتيك را براي تماشاگر ديدني و كنجكاوي برانگيز مي‌كند؛ آن هم در دوره و زمانه‌اي كه تماشاي خوشبختي‌هاي دروغين بر پرده سينما به مراتب پرطرفدار‌تر از نمايش تلخكامي‌هاي واقعي آدم‌هاي همين جامعه به نظر مي‌رسند. ‌
ريسمان باز به ويژه در يك سوم آغازين كه داستان در كشتارگاه و حوالي آن مي‌گذرد، فيلمي خشن و اندكي آزار دهنده به نظرمي‌رسد. اما با آغاز سفر طولا‌ني قهرمانان قصه همراه با گاو،‌جذابيت‌هاي تازه‌اي بر پيكره داستان و فيلم افزوده مي‌شود. ابتدا خرده داستان فرعي دختر دانشجو، تصادفش و همراهي اجباري او با ميكائيل و عسگر تا بيمارستان را داريم. خرده داستاني كه با جا گذاشتن عمدي گوشي تلفن همراه در وانت، ذهن تماشاگر را با خود درگير مي‌سازد و خوشبختانه به سرانجام روشني هم نمي‌رسد تا ساختار فيلم درگير كليشه‌ها نشود. ‌
بعد هم كه رودررويي بي‌واسطه دو جوان با بخشي از جامعه‌است كه كمتر آن را ديده‌اند و شايد به مانند عسگر، كوچكترين تصوري هم از آن ندارند. تا به سكانس فرار گاو و تعقيب و گريزش با شهروندان و ذبح آن از سرناچاري‌اش برسيم و آن نگاه خسته و نااميد دو جوان به غروب آفتاب در پس برج ميلا‌د كه در اين فيلم به نمادي از تضاد سنت و مدرنيته در چارچوب زندگي شهري بدل شده است. ‌
يكي از مواردي كه بر جذابيت‌هاي اين فيلم ساده مي‌افزايد، بازي‌هاي درخشان دو بازيگر اصلي آن است. پژمان بازغي در نقش ميكائيل- جواني تهيدست كه به سختي وانتي به طور قسطي خريده و با آن دركشتارگاه كار مي‌كند- بي‌شك بهترين بازي كارنامه هنري خود را ارائه مي‌دهد. ‌ بابك حميديان نيز در قالب شخصيت عسگر- جوان ساده‌دل شهرستاني كه همراه و دستيار ميكائيل است- به خوبي جاافتاده و ايفاي نقشي باورپذير و قابل تأمل دارد. طراحي هوشمندانه و ناتوراليستي چهره و لباس اين دو نيز در اين باورپذيري و جذابيت بازي‌ها، نقشي مهم و غير قابل چشم‌پوشي دارد. حضور گرم و شيرين اين دو، بي آنكه به لودگي و يا اغراق منجر شود، بخشي از بار جذابيت‌هاي فيلم را به دوش مي‌كشد. ‌
از نقطه ضعف‌هاي كم شمار فيلم نيز مي‌توان به موسيقي متن ماورايي آن اشاره كرد؛ موسيقي‌اي كه از جنس فيلم نيست و به واقع‌گرايي نهفته در بطن فيلمنامه لطمه مي‌زند. در نهايت كارخاني از دل يك موقعيت به ظاهر تكراري، به ساختاري بكر و نو مي‌رسد و تماشاگر را به دنيايي مي‌برد كه پيش از اين كمتر ديده و با آن آشنا بوده است. ‌
ريسمان‌باز فيلمي ساده و صميمي است كه اصلا‌ ساده ساخته نشده است. كارخاني با پرهيز از فيلمسازي‌آسان، نويد حضور كارگرداني خلا‌ق و توانا را در سينماي ايران مي‌دهد.
ريسمان باز فيلم زيبا و غافلگيركنندهِ مهرشاد كارخاني متاسفانه با ظلمي بزرگ در سينماي ما مواجه شد و آن عدم راهيابي به بخش اصلي جشنواره فجر بود. متاسفيم براي جشنواره‌اي كه فقط به اسامي داخل تيتراژ فيلم‌ها نگاه مي‌كند و نه به محتوا و ايده‌ي فيلم!
 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سياست روز]
[مشاهده در: www.siasatrooz.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن