تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816869703




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ز میان خاطرات من ؛ عمران صلاحی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: از میان خاطرات من




عمران صلاحی(دهم اسفند ۱۳۲۵ - ۱۱ مهر ماه ۱۳۸۵) شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز بود.
صلاحي در دهم اسفندماه 1325 در اميريه تهران بدنيا آمد.مادرش متولد سمنان و پدرش از اردبيل بود. تحصيل را در 7 سالگي در دبستان صنيع الدوله(قم) آغاز کرد و پس از آن در سال 1335 در دبستان قلمستان(تهران) وسپس در سال 37 در دبستان شهريار و دبيرستان امير خيزي(تبريز) ادامه داد. نخستين شعر خود را در
مجله ي اطلاعات کودکان در سال 1340چاپ کرد. با بسیاری از شعرا و هنرمندان حشر و نشر داشت و از حاضرجوابی و طنزپردازی ویژه یی برخورداربود. صرف نظر از شعرها، نوشته ها و ترجمه ها، صلاحی گرد
آورنده ی نامه های فروغ فرخ زاد به محبوب و شوهرش پرویز شاپور است. این نامه ها باهمکاری کامران فرزند فروغ و پرویز تحت عنوان "اولین تپش های عاشقانه ی قلب ام" منتشر شده است.
زنده یاد صلاحی در شب 11 مهر 1385 دار فاني را وداع گفت.
از میان خاطرات عمران صلاحی:

خودم هستم
یک روز دو خانم زیبا در خیابان نادری قدم می زدند. نصرت رحمانی که پشت سرشان بود، داد زد: آقای نصرت رحمانی!
خانم ها برگشتند و او را نگاه کردند.
نصرت گفت: خودم هستم!

معین
یک روز جلو دانشگاه، دکتر رضا براهنی را دیدم.
گفت: یک نفر آمد زیر گوشم گفت: معین ششصد تومن. خیلی خوشحال شدم و تعجب کردم. فرهنگ شش جلدی معین، هر جلدش می شد صد تومن. به طرف گفتم می خواهم. با هم وارد پاساژی شدیم. در گوشه ای دور از چشم، نوار کاست معین خواننده را از جیبش در آورد و یواشکی به من داد.

انبر دست
با احمد شاملو در انتشارات ابتکار نشسته بودیم که یکی وارد شد و پرسید: انبر دست دارید؟
شاملو گفت: جلد چندمش را می خواهید؟!

مقدمه
احمدرضا احمدی می گفت: این روزها کتاب های شعر فروش خوبی ندارد. این دفعه می خواهم از " علی دایی " یا " هدیه تهرانی" خواهش کنم برای کتاب هایم مقدمه بنویسند.

اشتباه
در سفر سوئد خیلی ها من و سید علی صالحی را با هم اشتباه می گرفتند. وقتی صالحی شعر می خواند از من تعریف می کردند، وقتی من طنز می خواندم، به او فحش می دادند!

شعر و داستان
از محمد علی سپانلو پرسیدند: زمانی داستان هم می نوشتی، چرا دیگر داستان نمی نویسی؟
گفت: من اگر 15 صفحه شعر بنویسم، می گویند یک شعر بلند نوشته ام، اما اگر 15 صفحه داستان بنویسم، می گویند یک داستان کوتاه نوشته ای!

ساختار
شمس لنگرودی می گفت داشتیم برای خودمان شعرمان را می گفتیم که " ساختار گرایی " مد شد. مدت ها زحمت کشیدیم و ساختار گرایی کردیم. این دفعه گفتند در شعر باید " ساختار شکنی " کرد.

فهم شعر
دکتر رضا براهنی می گفت: در زمان شاه ما می خواستیم طوری شعر بگوییم که مردم بفهمند، اما ساواک نفهمد. کار بر عکس می شد، یعنی مردم نمی فهمیدند و ساواک می فهمید!

استاد
مفتون امینی می گفت: روزی با غلامحسین نصیری پور به کوهنوردی رفته بودم. بین راه نصیری پور مرتب مرا " استاد " خطاب می کرد. من هم سینه را جلو می دادم و خودم را می گرفتم. به اولین قهوه خانه که رسیدیم، دیدم دوستمان به قهوه چی هم " استاد" می گوید. معلوم شد " استاد " تکیه کلام اوست.

ایدز
در کافه‌ای جوانی شاعر به آقای شکرچیان گفت: چرا این طور که من شعر می گویم، شعر نمی گویید؟
شکرچیان گفت: اگر آدمی تا پنجاه سالگی ایدز نگیرد، دیگر نمی گیرد!

ترکیب
یک نفر برای صرفه جویی در کلمات، نام سه نویسنده را این طوری با هم ترکیب کرده بود:
جلال آل احمد محمود دولت آبادی!
خواننده: مرده شور ترکیبت را ببرد!

بیماری
خسرو شاهانی در خانه بستری بود. آخرین روزهای عمرش به دیدن اش رفتم. خیلی خوشحال شد و گفت:
بیماری من چون سبب پرسش او شد
می میرم از این غم که چرا بهترم امروز!

جا
یک شب در یک مهمانی کنار محمد قاضی نشسته بودم. گلاب به رویتان، قاضی بلند شد که به دستشویی برود و از من خواست که مواظب صندلی او باشم. در محفل از شلوغی جای سوزن انداختن نبود.
همین که قاضی رفت، مهمان تازه واردی آمد و روی صندلی او نشست. من هم رویم نشد چیزی بگویم.
قاضی وقتی برگشت و دید صندلی اش را اشغال کرده اند، به من گفت:
بهر ..شیدن ز جا برخاستم
آمدم دیدم به جایم ..یده اند!

کجا؟
یک شب در انجمن ادبی صائب، استاد عباس فرات به من گفت: کجا داری می روی؟
گفتم: استاد، من همین جا ایستاده ام و جایی نمی روم.
استاد اشاره ای به قد بلند من کرد و گفت: داری به آسمان می روی و خودت خبر نداری؟





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن