واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وسایل ارتباط جمعی ستون بنیادین معرفتشناسی (شماره دوم)طبق آنچه در مقاله قبل گفته شد، برای روشنتر ساختن کیفیت تأثیر ملموس اما نامرئی خصلتهای ذاتی وسایل و ابزارهای ارتباط جمعی بر محتوای یک فرهنگ، به ذکر دو مثال میپردازیم که موضوع در هر دو مورد، بر محور بیان حقیقت دور میزند.
اولین مثال مربوط می شود به یکی از اقوام آفریقای غربی که به دور از سیستم و ابزار نگارش و فاقد خط و الفبا هستند؛ اما این جامعه در عوض دارای میراث غنی فرهنگ شفاهی است- که سینه به سینه از نسلهای گذشته به امروز رسیده است. و همین برداشتهای شفاهی، در ذهن افراد این قوم از حقوق مدنی، شکل و فرمی خاص ترسیم کرده است. هنگامی که منازعهای رخ میدهد، طرفین دعوی نزد رئیس و ریش سفید قبیله میآیند و شکایات خود را تسلیم او میکنند.پس ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه را در یک فرهنگ شفاهی به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. چرا که همین عناصر زنده زبان هستند که «دائماً در اذهان حضور دارند و بذر اندیشه را بارور میکنند.وظیفه این رئیس قبیله، که نمیتواند برای اثبات حق به قوانین و آیین نامههای مکتوب استناد کند، فقط در این خلاصه میشود که از انبوه محفوظات ذهنی خود ضربالمثل یا پند و اندرزی را پیدا کند که مصداق موضوع دعوی باشد و هم شاکی و هم متهم را به یکسان آرام و راضی کند. اگر رئیس قبیله در این امر توفیق پیدا کند، در این صورت طرفین دعوی متفقاً قانع خواهند شد که عدالت اجرا شده و گامی در راه خدمت به حقیقت برداشته شده است. به این ترتیب ملاحظه میشود که چرا [حضرت] مسیح(ع) و دیگرچهرههای دینی انجیل، در جامعهای که مبتنی بر فرهنگ شفاهی است، با توسل به مجموعه ابزار زبان گفتاری
از قبیل تشبیه، کنایه، پند، حکمت، و مثل و در رده بندیهای منظم که مددرسان حافظه و سرعت حضور ذهن هستند، به کشف و اعلام حق و حقیقت میپرداختند.پس ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه را در یک فرهنگ شفاهی به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. چرا که همین عناصر زنده زبان هستند که «دائماً در اذهان حضور دارند و بذر اندیشه را بارور میکنند.دومین مثال برای نشان دادن تأثیر وسایل ارتباط جمعی بر معرفتشناسی ما، محاکمه سقراط است. او در آغاز بیانات دفاعی خود در حضور هیئت منصفهای مرکّب از پانصد نفر، از این که خطابهای کتبی را قبلاً آماده نکرده است عذر خواست.پس ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه را در یک فرهنگ شفاهی به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. چرا که همین عناصر زنده زبان هستند که «دائماً در اذهان حضور دارند و بذر اندیشه را بارور میکنند.وی سپس از همشهریهای آتنی خود خواهش کرد برای آن که به لکنت بیان گرفتار نشود کلامش را قطع نکنند و در عوض به او همانند غریبهای از شهر دیگر بنگرند و او نیز متقابلاً به آنان اطمینان میدهد که حقیقت را بدون آلایش و بیشائبه و بدون استفاده از فنون و ظرایف نطق و بیان اعلام دارد. اظهار یک چنین مطلبی در آغاز سخن ،ویژگی سقراط را نشان میدهد و نه خصلت زمان حیات او را. زیرا سقراط خوب می دانست که شهروندان او بر این عقیده نیستند که اصول و ظرافتهای خطابه و نطق ربطی به اظهار حقیقت ندارد.
دفاعیّات سقراط برای ما که در این روزگار عادت کردهایم در یک بیان خطابی، مبالغهها و زیورهای غیرضروری و جملات آذین بسته را ببینیم، چندان شگفتانگیز نیست، اما برای سوفیستهای یونانی پنج قرن قبل از میلاد که مبدع خطابه بودند و برای وارثان آنها، سخنرانیهای خطابی نه فقط مجالی برای ارائه حرکات نمایشی در بیان بود بلکه بیشتر ابزار منحصری بود برای مرتب کردن و موجه ساختن شواهد و قراین و دلایل، و به عبارت دیگر، وسیلهای بود برای اعلام حقیقت.پس ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه را در یک فرهنگ شفاهی به هیچ وجه نباید دست کم گرفت. چرا که همین عناصر زنده زبان هستند که «دائماً در اذهان حضور دارند و بذر اندیشه را بارور میکنند.خطابه در نظر یونانیان بیشتر به صورت قرائت سخنان مکتوب بود. درست است که این امر مستلزم اعلام شفاهی مطالب بود ولی قدرت آن در حقیقت و برای اثبات حقیقت، مبتنی بر قدرت کلام مکتوب بود، که سلسله شواهد و قرائن و نیز براهین و استدلالها را بر ردیفی متین و استوار تنظیم کرده و دارای نظامی مستدل و منطقی میساخت.
گرچه افلاطون (براساس آنچه از دفاعیّات سقراط برمیآید) این استنباط از مفهوم «بیان حقیقت» را خدشهدار کرد و مورد تردید قرار داد ولی دیگر انسانهای عصر او سخت بر این باور بودند که خطابه ابزار مناسبی است، هم برای کشف «باور صحیح» و هم تبیین و معرفی آن باور به دیگران.عدم توجّه به قوانین و ضوابط سخنوری، یعنی بیان کردن اندیشه و عقیده بدون استفاده از تأکیدهای لفظی و صوتی و بدون بهرهگیری از احساسات و عواطف مناسب، نوعی توهین به ذکاوت شنوندگان تلقی میشد و گوینده را در مظانّ اتهام دروغ پردازی قرار میداد.بدین سبب میتوانیم استنباط کنیم که دویست و هشتاد تن از کسانی که سقراط را مجرم شناختند، به این دلیل بود که روش دفاع او با روش رایج ارائه حقایق منطبق نبود.عدم توجّه به قوانین و ضوابط سخنوری، یعنی بیان کردن اندیشه و عقیده بدون استفاده از تأکیدهای لفظی و صوتی و بدون بهرهگیری از احساسات و عواطف مناسب، نوعی توهین به ذکاوت شنوندگان تلقی میشد و گوینده را در مظانّ اتهام دروغ پردازی قرار میداد.با این نمونه یاد شده و مثالهای ذکر شده قبلی ،به این نکته اشاره می شود که مفهوم حقیقت و حقّ بستگی زیادی به شکل و ابزار بیان آن دارد. هیچ گاه حق، بدون شائبه و بدون آرایش و پیرایه عرضه نمیشود و هیچ زمانی هم عرضه نشده است. حق باید در لباسی مناسب با آن ظاهر شود، و گرنه به درجه قبول نایل نمیشود. به بیان دیگر، «حق» و «حقیقت» نوعی پیش داوری فرهنگی است. هر فرم سمبلیک و هر شکل خاصی که بیانی قابل قبول از حقیقت را ممکن سازد، پایه و اساس فرهنگها را تشکیل میدهد؛ هر چند ممکن است این فرم سمبلیک و این شکل ویژه در فرهنگی دیگر کم اهمیت، عوامانه یا حتّی بیاعتبار جلوه کند. بدین ترتیب یونانیان هم عصر ارسطو و دیگر علمای دوهزار سال بعد از او بر این باور بودند که روش استقراء بهترین راه کشف و بیان حقیقت علمی است و آن عبارت است از این که انسان طبیعت اشیا را از یک سلسله مقدمات و جزئیات روشن و واضح و معلوم استنتاج کند. واقعیت این است که ما- و خصوصاً ما در این دوران- نباید با دستپاچگی و طعنه پیش داوریهای ارسطویی را به استهزا بگیریم. ما به اندازه کافی از پیش داوریهای مخصوص به خودمان بهرهمندیم.منبع: با اندکی تصرف،برگرفته از کتاب زندگی در عیش،مردن در خوشی.نوشته نیل پستمن.ترجمه دکتر صادق طباطبایی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]