واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رابطه فطرت با نشاطتفریح از دیدگاه اسلام (3) لینک به قسمت اول (نشاط و تفریح در زندگی) لینک به قسمت دوم (تفریح ؛ نیاز زندگی انسان) رابطه لذت با نشاطمن واقعاً هنوز نتوانستهام به صورت علمی این را به دست بیاورم که با چه جرأتی قرنها به مسلمانها بینشاطی در زندگی را تلقین میکردند؟ از بزرگترین امتیازات اسلام این است که بگوییم: دین، فطرت است.فطرت یعنی چه؟ ارتباط فطرت را با نشاط، در این گفتاری که از مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) در نهج البلاغه نقل شده است بیان میکنم.در نهج البلاغه نقل میکند که مولا روزی به خانه یکی از دوستانش قدم نهاد. دید خانه وسیعی دارد. به او فرمود: هان! در این دنیا چنین خانه وسیعی میخواهی چه کنی؟ آیا در روز قیامت بدین خانه محتاجتر نبودی؟ اول امام این مطلب را گفت؛ بعد برای اینکه آن فرد اشتباه نکند، فرمود: هان، اشتباه نکن! تو با داشتن همین خانه وسیع میتوانی در همین دنیا آن را برای آخرت به کار بگیری. در آن از مهمانان پذیرایی کنی، صله رحم کنی، این خانه را پایگاه اجتماعات برای تلاش در راه حق و عدالت قرار بدهی. دوست امام دید که نه، مطلب آنطور که او خیال میکرد که امام میخواهد به او زاهدمنشی و ترک دنیا تلقین بکند نیست، بلکه میخواهد بگوید یادت باشد که خانه فقط برای کامروایی نیست، چیزهای دیگر هم باید باشد. لذا عرض کرد یا علی، از تو خواهش میکنم این برادر من را نصیحت کن. امام فرمود: موضوع چیست؟ عرض کرد، برادرم لباسهای پشمینه میپوشد؛ خانه را رها کرده و رفته در یک گوشهای، میگوید من باید عبادت کنم؛ نه به زنش میرسد نه به فرزندش. امام گفت، به او بگو نزد من بیاید. وقتی آمد، امام به او پرخاش کرد و فرمود: هان! تو چه خیال میکنی؟ چه گمانی درباره خدا میبری؟ آیا فکر میکنی که خدا این همه مواهب را در این دنیا آفریده و حلال کرده ولی بعد از آفریدن و حلال کردن، دلش میخواهد ما به آنها پشت پا بزنیم؟ این کار معنی دارد؟ از آنجا که روی مسلمانها همیشه با پیشوایان دین باز بوده و در آن زمان این گونه رودربایستیهای موهومی که الان در جامعه ما حکمفرماست نبود، آن مرد مسلمان واقعطلب عرض کرد: یا امیرالمومنین! اگر اینطور است پس شما چرا این گونه زندگی میکنید؟ لباس شما از من خیلی خشنتر و سادهتر است؛ خوراکت از من خیلی سادهتر است؛ بیاعتناییات به مواهب زندگی از من خیلی بیشتر است. مولا فرمود، مطلب بر تو اشتباه نشود؛ حساب من از حساب تو جداست. من زمامدار امت اسلام هستم. «انّ الله فرض علی ائمَة مسلمین، ان یعیشوا معیشة انباهم وکیلا یتبیغ بالفقیر فقره» (1). خدا بر زمامداران امت اسلام واجب کرده است که زندگیشان همسطح بینواترین مسلمانان باشد، مبادا بینوایی، مسلمانی را از راه به در کند. من بر حسب این وظیفه بیاعتنایی میکنم، اما تو که مقام زمامداری امت را نداری.
ملاحظه میکنید، حسابها در جهانبینی اسلام کاملاً از هم جدا و مشخص است. مسلمانها باید همواره برای زندگی بهتر – ولی نه برای یک طبقه و یک قشر، بلکه برای عموم- کوشش کنند. این واقعیتی است که در جامعهای که تقسیم ثروت غیر عادلانه است، در جامعهای که گروهی از مردم از همه چیز برخوردارند و اکثریتی از بخور و نمیری هم برخوردار نیستند، تفریح سالم نیز مفهومی ندارد. من حتی مکرر به رفقای «بنیاد رفاه» و دیگران اعلام کردم، سعی کنید برنامههایتان تشریفاتی نباشد؛ در حدود متعارف زندگی باشد. برنامهای باشد قابل تقدیر. من در مورد اقدام « بنیاد رفاه برای برنامههای تفریج سالم عرض میکنم، برنامه شما در حقیقت یک هدف روشنتر دارد، و آن هدف روشنتر را در همین چند دقیقهای که از وقت باقی است بیان میکنم.امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که هیچ انسانی نمیتواند به آسانی تحمل کند که تنهاست. احساس تنهایی مشکل است. اگر این آقا پسر حس کرد که تنهاست، همبازی ندارد، رفیق ندارد، خودبخود و به حکم طبیعت به دنبال رفیق و همبازی میرود. اگر توانستی برای او همبازی و رفیقی، لااقل متناسب با این مقدار از تعلیم و تربیت اسلامی که ما در یک محیط غیراسلامی میتوانیم تأمین کنیم، جور کنی، با او همبازی میشود؛ و الا میرود سراغ یک دوست فاسد. امیدوارم با همت شما زمینهای فراهم آید که زمینها، باغها و باشگاههایی در اختیار شما باشد تا به کمک آنها، قشر خودتان را گسترش دهید و با سهلترین شرایط، در اختیار قشرهای محروم جامعه قرار دهید. دوستان علاقهمند ما بدانند که خرج کردن در این راه، انفاق فی سبیلالله و خرج کردن در راه خداست. ایجاد مدرسه، ایجاد وسیله سرگرمی، ایجاد باشگاه، ایجاد گردشگاه، تنظیم برنامههای مسافرتی دستهجمعی و امثال اینها، به صورت کوشش مشترک یک قشر هم سلیقه و همفکر در راه تأمین آن قسمت از نیازمندیهای زندگی که یک فرد و دو فرد از عهده تأمین آن برنمیآیند، از واجبات قشر شماست. انتظار و امید دارم که در انجام این واجب کوتاهی نکنید.قرآن با صراحت میگوید، مردم با ایمان، مردان و زنان با ایمان، پشت و پناه اجتماعی یکدیگرند. «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض» (2) . برای اینکه خصلت انسان این است که در جامعه نمیتواند تنها زندگی کند. همکاری و تعاون در راه تأمین نیازهای گوناگون اجتماعی، از نیازهای جاری متعارف گرفته تا ایجاد جامعهای که سیاست و اقتصاد و نظام اداری سالم داشته باشد، همه داخل در دایره بعضهم اولیاء بعض است؛ نه تنها برای مردان، بلکه حتی برای خانمهای؛ نه تنها برای آقایان و خانمها، بلکه برای بچهها. باید برای پسران و دختران برنامههایی تهیه کرد تا حس نکنند به حکم ایمان و به حکم پایبندی به دین از مواهب زندگی کلاً محروم میمانند. احساس این محرومیت خطری بزرگ برای ایده و هدفی است که شما به آن احترام میگذارید. امیدوارم با این کوتاه سخن توانسته باشم نظر اسلام را در این زمینه تا حدودی روشن کرده باشم. منبع : سخنرانی شهید دکتر بهشتی در اردوی تابستانی مدرسه رفاه پانوشت ها1- خطبه 203 نهج البلاغه، به تصحیح ابن ابی الحدید.2- سوره توبه (9)، آیه 71.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 677]