واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ولایتی از جنگ می گوید؛ پس از فتح خرمشهر...(2)• مواضع مسئولان درباره پذیرش صلح چه بود؟دكتر ولایتی: در میان برخی از مقامات سیاسی، خستگی ناشی از جنگ وجود داشت و تمایل برای پذیرش صلح و آتشبس دیده میشد و این تمایل با تبلیغات گسترده رسانههای غربی دامن زده میشد، شعار غرب حتی پس از آنكه پذیرفت عراق متجاوز است، این بود كه مسئولیت آغاز جنگ بر عهده عراق و مسئولیت ادامه آن به عهده ایران است كه به پیشنهادهای صلح توجه نمیكند. اما واقعیت آن است كه تا زمان تصویب قطعنامه 598 هیچ راهحل شرافتمندانهای برای پایان جنگ در مقابل ما وجود نداشت و البته مقاومت قهرمانانه شش ساله در جبهههای جنگ و مقاومت در مذاكرات دیپلماتیك باعث شد تا قطعنامه 598 كه تضمینكننده خواستهای اصلی ما مبنی بر تعیین متجاوز و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی بود، تصویب شود.
• یكی دیگر از ابهاماتی كه درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یك سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتشبس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی كه عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملكرد ایدئولوژیكی در این مقطع متهم میكنند و مدعی هستند، در زمانی كه شما باید منعطف عمل كرده و به سرعت به جنگ پایان میدادید، بیش از یك سال برای پذیرش مقاومت كردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینههای سنگینی تحمل كنیم؟دكتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آنكه بر اساس اطلاعات و دیدگاههای كارشناسی باشد، از سر بیاطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است.واقعیت آن است كه وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یك آییننامه اجرایی بود كه دبیركل پس از مدتی كوتاه، آییننامه اجرایی آن را ارائه كرد.در حالی كه ما معتقد بودیم، قطعنامه و آییننامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آییننامه اجرایی را كه در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمیپذیرفت و این مسئله یك سال ادامه پیدا كرد. موضع ایران این بود كه پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آییننامه اجرایی، بیمعنا و بینتیجه است.بند اول قطعنامه درباره عقبنشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمیشد، عراقیها پس از آتشبس، آنقدر در خاك ما باقی میماندند و مناطق اشغالشده را در تصرف خود نگه میداشتند كه فضای حاكم بر جامعه بینالمللی از بین میرفت. بنابراین عراقیها با آییننامه اجرایی كه توسط «خاویر پرز دكوئیار» ارائه شده بود، مخالفت كردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود.نشانه این امر نیز آن بود كه حتی پس از پذیرش یكطرفه قطعنامه و آییننامه اجرایی از سوی ایران، عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله كرد، منافقین را به داخل خاك كشور اعزام كرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد.بنابراین تا زمانی كه ما قطعنامه را بدون پذیرش آییننامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، كشورهای غربی كه به صورت مداوم بر این نكته تأكید میكردند كه عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمیپذیرد، غافلگیر شدند چراكه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود كه باز هم حمله میكرد.در این هنگام وقتی كه برای مذاكره به نیویورك رفته بودم، دیدم كه طارق عزیز حاضر نیست آتشبس را بپذیرد و فقط اصرار دارد كه مذاكرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار میآمد كه زودتر آتشبس را اعلام كنید. ولی عراقیها نمیپذیرفتند. لذا من با یك ترفند دقیق اعلام كردم تا وقتی عراق آتشبس را نپذیرد مذاكره با وزیر خارجه این كشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاكره را به پذیرش آتشبس از سوی عراق منوط كردم و توانستیم از این ابزار استفاده كنیم.در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه كند. «بندر بن سلطان» سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربیها به صدام فشار آوردند كه آتشبس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز كه من به دعوت دبیركل سازمان ملل برای مذاكره به نیویورك رفته بودم، «طارق عزیز» هم زیر فشار دنیا به نیویورك آمد و البته باز هم اظهار میكرد كه دستوری برای پذیرش آتشبس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بینالملل، سرانجام عراق آتشبس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. طبق آییننامه اجرایی قطعنامه، پس از آتشبس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر میشدند تا بر آتشبس نظارت كنند و پس از تعیین یك وقت مشخص، عقبنشینی به مرزها انجام میشد؛ پس از یك زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام میشد. عراقیها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمیرفتند كه میخواستند با آتشبس گروكشی كنند؛ یعنی از اهرم آتشبس برای لغو قرارداد «1975 الجزایر» استفاده كنند، هدفی كه در جنگ به آن دست نیافته بودند. به خاطر همین مسئله، زمانی كه ما مذاكره با طارق عزیز را آغاز كردیم، عراقیها اصرار كردند كه آتشبس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاكره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و كار پیشبینیشده در قرارداد «1975 الجزایر» باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: «ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی كنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 میشویم» كه اینجا ترفند عراقیها برای ما مشخص شد، چراكه از نظر حقوق بینالملل، اگر شما بتوانید یكی از بندهای یك قرارداد را معلق و بیاثر كنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاكره تلقی میشود و به همین خاطر، عراقیها میخواستند با كنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد «1975 الجزایر» كل قرارداد را زیر سؤال ببرند.این مسئله باعث گره خوردن مذاكرات شد و حدود دو سال پس از آتشبس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتشبس شده بود، اما از صلح خبری نبود.نكته مهم در مذاكرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود كه آنها تمایل داشتند كه نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف كنند و مذاكرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراكه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و میخواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده كنیم و هركجا كه مذاكرات به بنبست میخورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده میكردیم.حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاكره بحث كردیم، چراكه این مسئله معنای خاصی میدهد. موضع ما این بود كه میز مذاكره باید به شكل مثلث چیده شود؛ یك طرف ما، یك ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل كه سرانجام هم همینگونه شد.اختلاف دیگر، محل مذاكره بود. ما اصرار داشتیم مذاكرات در نیویورك برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند كه در ژنو انجام شود. چراكه در نیویورك، با حضور سفرای برجسته كشورهای جهان، لابی سیاسی قویتری وجود داشت و ما میتوانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده كنیم. اما در ژنو این امكان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاكرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر «جام زهر» كردند و در نامه محرمانه خود كه برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارساییها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره كردند.
• در مقطع پذیرش قطعنامه و پس از طی مذاكرات، آیا فشاری از سوی مسئولان سیاسی داخل كشور به شما وارد میشد تا در برابر عراق، عقبنشینی كنید؟دکتر ولایتی: ویژه در جریان مذاكرات پس از پذیرش آتشبس؛ چون مذاكرات به مدت طولانی بر روی مسئله لایروبی اروند و در حقیقت اعتبار قرارداد «1975 الجزایر» قفل شده بوده، فشار زیادی نیز از سوی برخی از مسئولان سیاسی به ما وارد میشد كه عقبنشینی كنیم و لایروبی اروند و در واقع مخدوش شدن قرارداد «1975 الجزایر» را بپذیریم.اما اعتقاد و تجربه شخصی من بر این بود كه اگر از تمامیت ارضی كشور عقبنشینی كنیم و بخشی از ایران را واگذار كنیم، نه تنها خودمان در برابر تاریخ مسئول خواهیم بود، بلكه مجموعه نظام جمهوری اسلامی متهم به واگذار كردن منافع ملی و خاك ایران میشوند. بنابراین من با تمام توان در برابر فشارها و دستورهایی كه برای عقبنشینی در مذاكرات به ما داده میشد، مقاومت میكردم. آنها اظهار میكردند كه «شما بیجهت ایستادگی میكنید، مسئله برقراری صلح مهمتر از اروند است و ممكن است عراق دوباره به ما حمله كند». حتی موضوع به اطلاع امام(ره) رسید و ایشان فرمودند كه حق با ولایتی است و بعد هم به من پیغام دادند كه «ایستادگی كن».
این در شرایطی بود كه عراقیها با زیركی و با استفاده از فنون دیپلماسی، سعی در گرفتن اروند از ما داشتند، حتی طارق عزیز با لحنی التماسآمیز میگفت كه «شما خط ساحلی وسیعی در سراسر كشورتان دارید، اما اتصال، به آبهای آزاد فقط از طریق خور عبدالله و بصره است» و درواقع همین مسئله یعنی دسترسی به آبهای آزاد و گرفتن جزیره بومیان، عامل اصلی حمله عراق به كویت شد و همین موضوع باعث شد كه صدام با ما مصالحه و از خاك ایران عقبنشینی كند.لینکها: چرا جنگ پس از فتح خرمشهر ادامه یافت؟ معرفی كتاب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1392]