تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798949464




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه - دين و حقوق انساني


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: انديشه - دين و حقوق انساني


انديشه - دين و حقوق انساني

محمد غروي:موضوع «اخلاق» و «حقوق» هر دو همواره محل بحث و مناقشه متفكران بوده است و نظريه‌هاي مختلفي در اين‌باره ارائه شده است. مقاله زير به كمال اخلاقي و ارتباط آن با وضع حقوق در مكتب پيامبران مي‌پردازد. مراحل كسب خصال نيكو و اخلاق پسنديده نيز از منظر حكما، در اين مقاله شرح داده شده است.

كتاب خدا مشتمل است بر بيان كثيري از حقوق، اعم از حقوق انسان بر انسان و حقوق حيوان كه بر ذمه انسان است كه البته ناظر به حقوقي است كه خداي متعال به وسيله پيامبرانش به بندگان ابلاغ فرموده و انجام آن را نه از روي كراهت و اجبار، بلكه از سر خلوص نيت و كمال اراده و اختيار خواسته است. به بيان ديگر اداي اين حقوق توسط انسان، جالب منافع دنيوي و اخروي، و دافع مضار مادي و معنوي است و موسل وي به قرب خالق منان و معراج او به مقام سدره‌المنتهي و نيل او به مرتبه خلافت عظمي است كه همه ثمره عبوديت كبري و غايت قصواي درجات علياست و هدف مقدس دين اسلام همين است.
انجام اين وظائف و اداي اين حقوق، هنگامي انسان را حائز اين مقام مي‌سازد و سعادت ابدي را براي وي تضمين مي‌كند كه اين افعال گذرا ميوه درختي استوار باشد كه «اصلها ثابت و فرعها في السماء توتي اكلها كل حين باذن ربها» نه آنكه گاهي برخي از اعمال نيكو را ايفا نمايد اما ريشه ثابت و استوار و شاخه‌هاي گسترده و برومند نداشته باشد و به موقع بر و ثمر ندهد.
وقتي انسان در اثر تمرين و تكرار بسيار نسبت به هر علمي‌، داراي ملكه ثابته، كه طبيعت ثانيه است، مي‌شود، در جميع حالات، آن ملكه با او هست و هيچ‌گاه عملي خلاف آن ملكه از وي صادر نمي‌شود و تا اين ملكه حاصل نگردد و در ذات انسان تحقق نيابد، صاحب خلق نيكو نمي‌گردد و تا داراي چنين خلقي نشود، ايفاي حقوق خلق مبتني بر ملكه حسنه كه شجره طيبه است، نبوده، عموميت و دوام و استمرار نخواهد داشت و آن اعمالي را هم كه انجام مي‌دهد، ناشي از عوارض ديگري است؛ مثل طمع، خوف، كسب مال و جاه، ريا، سمعه و شهرت، كبر و خودنمايي و غير آن كه همه، ثمرات شجره خبيثه است.
بنابراين هدف انسان بايد وصول به مقام ملكه عدل و فيض و احسان و عموم فضائل و كمالات بوده و انجام اعمال خير و انساني، ثمره خلق نيك و طبع والاي او باشد، نه معلول عوامل و علل خارجي كه ذكر آن رفت. از اينجاست كه خداي عزوجل، سيد رسل را به دارابودن خلق عظيم مي‌ستايد و مي‌فرمايد: «انك لعلي خلق عظيم» و پيامبر اكرم مي‌گويد: «بعثت لاتم مكارم الاخلاق و بعثت لاتم حسن الاخلاق / من مبعوث شدم تا اخلاق نيك و خصال پسنديده را (در مردم) كامل گردانم.» و فرموده: «اكمل المومنين ايمانا احسنهم اخلاقا / كامل‌ترين مومنان از جهت ايمان، نيكوكارترين آنهاست از حيث اخلاق».
بديهي است كه امتياز انسان، پس از اخلاق نيكو و خصال پسنديده، به «دانش» و «كنش» است. به قول حكما انسان داراي دو قوه است، «علامه و عماله»، يا «مدركه و محركه» كه همان «دانش و كنش» است. دانش بر دو قسم است؛ «دانش» به معناي اخص و «بينش».
«دانش» در كليات و مجردات و علومي است كه به خاطر ذات خودشان مقصودند و «بينش» كه از آن به «رشد» هم تعبير مي‌شود، در جزئيات و ماديات و علومي است كه براي عمل مقصودند. و اما «كنش»، جذب و دفع است به سوي خود و از خود، پيراستن است و سپس آراستن، افزودن است يا كاستن، اندوختن است يا انداختن. و بر كسي پوشيده نيست كه انسان بر وفق شاكله و خلق باطني و ملكات خود عمل مي‌نمايد. «قل كل يعمل علي شاكلته» و هيچ عملي از او صادر نمي‌گردد مگر آن كه منشأش صفت و خوي باطن او باشد كه در عرف شرع «قلب» خوانده مي‌شود؛ اعم از حسنات و سيئات. پس اگر انسان تهذيب نفس نكند و متخلق به خلق پاك نگردد، نه‌تنها داراي فعل و عمل نيك نخواهد بود، بلكه عبادات ظاهري را هم كه انجام مي‌دهد، آميخته به سيئات مي‌نمايد. زيرا نوعا آنها را به ريا و تزوير و تدليس و حب جاه و مال مي‌آلايد و نماز و حج و انفاق و مستحبات را وسيله نيل به رياست و متاع دنيا مي‌سازد.
بنابراين، تربيت انسان و اخلاص او در عبادت حق، جل و علا، و رسيدنش به مقامي‌كه مصدر خيرات گردد و از شرور و معاصي اجتناب نمايد و حقوق خلق را ادا كند، به نحوي كه مطلوب دين باشد، موقوف و مشروط است به تهذيب و تزكيه نفس و تخليه آن از رذائل و صفات ذميمه و متصف كردنش به خصال حميده و جميله. منظور اصلي و اساسي بعثت انبيا هم همين بوده است. همه حكما در اين موضوع اتفاق نظر دارند كه اخلاق فاضله در «تهذيب نفس» و «تدبير منزل» و «سياست مدن» خلاصه مي‌شود.
«تهذيب نفس» را سه مرحله است؛ اول «تخليه» يعني خالي كردن نفس از رذائل مانند بخل، حسد، كبر، نخوت، حب مال حرام، حب جاه و مقام، عصبيت، اراده ظلم و معصيت، قصد خيانت و جنايت، دروغ و تزوير و ريا و نفاق و غير آن. دوم «تحليه» يعني زينت دادن و آراستن نفس به فضائل كه همه آنها اضداد آن صفات رذيله و ناپسند است، مانند سخا و عطا، محبت خالق و خلق، تواضع و صدق و صفاي باطن، حب مال حلال به منظور احسان و خدمت به خلق، احتراز از حرام، حب آزادي، اراده عدل، قصد امانت و يكرنگي و... سوم «تجليه» يعني تجلي دادن و بروز دادن و به منصه ظهور درآوردن آن اخلاق فاضله در جامه اعمالي كه شرع مقدس در كتاب مبينش و سيدالمرسلين (ص) و عترت طاهرينش (ع) در كلمات خود بيان كرده‌اند.
علماي اخلاق و حكماي اشراق، در اين‌باره بيانات شيوا و جامعي دارند. از جمله حكيم قرن سيزدهم، حاج ملاهادي سبزواري در منظومه حكمت خود، در فريده هفتم كه در علم اخلاق است، مي‌گويد: نفس انسان را دو نيرو است، «عقل نظري» و «عقل عملي» كه آن دو را «علامه» و «عماله» هم مي‌خوانند. عقل نظري را چهار مرتبه است؛ مرتبه اول، صرف قابليت و استعداد و هيولاي محض است، همچون نيروي استعدادي طفل يا آن كس كه در صنعت و پيشه‌اي مهارت يابد و داراي خلق ثابت و ارتقاي كامل گردد، حال آنكه در ابتدا اين صفت فعليت، صرف قابليت و استعداد است. در مرتبه دوم، شروع كار. در مرتبه سوم، تمرين عملي نفس به آن، و در مرتبه چهارم، مهارت يافتن در آن است كه حصول ملكه است. «تخليه»، تهذيب باطن از رذائل اخلاق است مثل بخل و حسد و ياوه‌سرايي و شكم‌بارگي و بي‌عفتي و دنيا را فقط براي لذات مادي خواستن. «تحليه» مرتبه‌اي است كه قلب خالي شده از رذائل را به فضائل زيور و زينت دهد، و «تجليه»، جلوه دادن و ظاهر ساختن آن اخلاق نيك است در لباس امتثال و فرمانبرداري از شرع. بعد از سير اين مراتب، نفس انسان به مرتبه «فنا» مي‌رسد كه به تعبير سبزواري، مرتبه ظهور تمام و كامل و غرق شدن در نورالانوار الهي است.
و اما «تدبير منزل» پاكيزه ساختن محيط خانه‌اي است كه انسان در آن زندگي مي‌كند. پس بايد چنان اداره كند و به تربيت فرزندان و اهل خود بپردازد كه از هيچ يك عملي خلاف حكم خداوند صادر نشود، تا هر يك از آنها با اخلاقي آراسته و رفتاري شايسته در خور مقام والاي انساني، پا به عرصه اجتماع نهاده و براي «سياست مدن» مهيا بوده، لياقت تمام و كمال استواري و استقامت را دارا باشند. سپس «سياسـت مدن» است. لفظ «سياست» عربي است و به معناي «نگاهداري صحيح و كامل» است. «مدن» جمع «مدينه» است به معناي «شهر» كه مراد از آن محل اجتماع و زندگي مشترك بشر است و در لفظ جمع به معناي كشور است. پس غرض از «سياست مدن» حفظ و حراست كشور است بر مباني و موازين الهي. يعني مراعات كردن حقوق تمام افراد اجتماع و انتخاب بهترين راه معاشرت با دوست و دشمن و اهلي و بيگانه بر پايه همان اصول و طرقي كه خداوند متعال براي برقراري قسط و عدل ميان مردم ارائه فرموده است و عقل بشر نيز همان را مي‌پسندد و مي‌پذيرد. بنابراين چنين سياستي مشتمل بر راستي و درستي و عدالت و مسالمت و صلح و صفا و محبت است و از هرگونه ظلم و تعدي و اجحاف و سلب آزادي و اسراف و تبذير و نفاق و ريا و دروغ مبراست، و نخست محتاج محو رذائل قلب و خبائث نفس است. از اين‌رو با سياستي كه امروز مصطلح است كاملا در تضاد و تباين است. چون امروز مراد از سياست، مكر و خدعه و دروغ و تزوير و تدليس و ارعاب و تهديد، و سلب حقوق و آزادي مردم، و سركوب مخالفان و حبس و قتل و به يغما بردن بيت‌المال و تجاوز به كشورهاي ديگر است. چنين سياستي كه هم‌اكنون در بسياري از نقاط عالم حكمفرماست، بذر نفاق و كينه و عناد را بين طرفين يا اطراف مختلف مي‌افشاند و باعث مي‌گردد طرف غالب، ثروت ملي را صرف نگهداري قدرت خود نمايد و طرف مغلوب دست از كار و توليد صحيح و ايجاد عمران و آباداني و ترقي دادن كشور و ملتش بشويد. در نتيجه فساد و اختلاف و فقر شيوع مي‌يابد و بنيان عدل منهدم مي‌گردد و حرث و نسل، يعني انسان و دستاوردش، هلاك و نابود مي‌شود. و اين چيزي است كه نياز به تجربه ندارد و تاريخ، سرتاسر، مشحون از آن است و به راي‌العين مي‌بينيم.
خلاصه مطلب اينكه وقتي آدمي داراي صفات حسنه و ملكات فاضله شد، تمام اعمال خير را به طور طبيعي و بدون الزام يا تذكره، اعم از آن كه كسي متوجه گردد يا نه، و بي‌آنكه انتظار عوضي از احدي داشته باشد به انجام مي‌رساند. بدين سبب، مصدر خير بودن او و مظهر شر نبودنش، لازمه خلق مزكي و طبع مصفي است كه از ذات چنين انساني منفك نمي‌گردد و اين همان «آدم» است كه تعليم و تربيتش مراد و مطلوب شريعت و عين حق و حقيقت است و سرانجام جانشين خدا در زمين و خليفة‌الله است.
بنابراين حقوقي را كه اسلام براي فرد و اجتماع، از دور و نزديك، و ارباب اديان مختلفه مقرر فرموده، وقتي به منصه ظهور مي‌رسد و تعميم مي‌يابد و دوام و استمرار دارد، كه از ملكات راسخه و اخلاق فاضله صادر گردد، و مقيد به عوارض ريا و حب و بغض و قرب و بعد و خوف و طمع نباشد. پس حقوق در اسلام محدود و محصور به امور و شئون و موارد خاصي نيست، و فقط صيانت ضرورات و ارج و شأن و مقام و منزلت انسان، هدف دين اسلام است. ولي حقوقي را كه قوانين مدني كشورها و مجامع بين‌المللي براي فرد و اجتماع مقرر كرده‌اند و مي‌كنند، مقيد به خواسته و اراده صاحبان قدرت و ثروت است. به طوري كه حتي بر سازمان ملل متحد و مصوبات آن، كه عنوان دفاع از حقوق بشر را دارد، نه‌تنها قدرت‌هاي بزرگ تسلط دارند و حفظ منافع ايشان بر اجراي قوانين و مصوبات سازمان مقدم است، بلكه با استفاده از حق ابطال قانون ( يعني وتو) صريحا حقوق مستضعفين ملت‌ها را زير پا مي‌نهند، و عملا ظلم و استبداد و زور و جنايات اقويا بر جوامع ضعفاي بشر حاكم است. ولي حقوق اسلام، ضامن اجرايش ايمان به خداي واحد، اعتقاد به كيفر و پاداش، و فرهنگ سازنده انسان‌هاست. به همين جهت حفظ حقوق بشر در سرلوحه قوانين و تعهد و التزام هر مسلماني قرار دارد، رئيس باشد يا مرئوس، قوي باشد يا ضعيف، عالم باشد يا عامي، زن باشد يا مرد، و حق عامه مردم است كه دولت‌ها و ارباب مناصب و نمايندگان مجلس و اصحاب مشاغل عمومي را از مخالفت با قانون و مصالح جامعه بازدارند و حق دارند كليه رجال دولت از عالي و داني و قانونگذاران و سپاهيان را استيضاح و محاكمه نمايند. پس به جرات مي‌توان گفت ادعاي سازمان ملل متحد مبني بر دفاع از حقوق بشر، ادعايي ميان‌تهي است و نتيجه جلسات آن فقط تامين مقاصد ابرقدرت‌ها و پايمال كردن ملل ضعيف است. زيرا نقيصه بزرگ سازمان اين است كه مباني مقرراتش، اعتقاد به احقاق حق و اجراي عدل و محكوم كردن متعدي و متجاوز و سعي در قلع جذور ظلم نيست.
اما اسلام ضرورات بشر را براي تامين خيرات و مصالح دنيوي و اخروي، روحي و جسمي، و فردي و نوعي وي در احكام خود كاملا ملحوظ داشته است كه مي‌توان همه را در پنج اصل خلاصه كرد و اصول ديگر را از آنها استخراج نمود. آن پنج اصل عبارتند از: حفظ جان، حفظ عقل، حفظ نسل، حفظ مال و حفظ دين. و اما اصول ديگري كه خود در حفظ آن نواميس و اصول پنج‌گانه مدخليت تام دارند عبارتند از: ضرورت آزادي و حفظ و بقاي آن، حكومت عدل، تعليم و تربيت و توسعه فرهنگ صحيح، اخلاق فاضله و بهداشت.
بنابراين احكام دين كلا در طريق تاسيس و تكميل اسباب وصول به اهداف مزبور و تامين آنها قرار دارند، يعني غرض از ارسال رسل و انزال كتب همين بوده كه در نتيجه پيروي از آنها و عمل به آنها انسان ارتقا يابد و به مقام خلافت الهي واصل گردد؛ واين همه عين عدالت است و سياست مدن در اسلام نيز همين است.
حال نظري بيفكنيم به وجود خود انسان و قواي او. انسان داراي دو نيرو است؛ «قوه عقلي ملكوتي» و «قوه جسماني ناسوتي». «قوه عاقله» مدرك كليات نامرئي و غيرمحسوس است اما «قوه واهمه» مدرك معاني جزئيه‌اي است كه در انسان و ساير موجودات عالم وجود دارند. مقتضاي نيروي عاقله اين است كه به سبب مدركات خود، حكم ازلي و ابدي مي‌كند. پس آنچه را نيكو دانست حكم مي‌كند كه هميشه و براي ابد نيكو است و مقيد به زمان و مكان و افراد نيست و هرچه را مذموم و قبيح دانست، حكم قبح و زشتي آن را براي ابد صادر مي‌نمايد، هرچند فاعلي براي آن وجود نداشته باشد. مثلا آزادي، عدالت، صدق، امانت و عفت را براي هميشه حسن و نيكو مي‌شمارد، و ظلم، خيانت، تهمت، فحشا و حكم ناحق را براي ابد قبيح و زشت اعلام مي‌دارد. از اين‌رو است كه احكام اين نيروي ملكوتي ثابت و غير‌قابل تغيير است. در علم كلام، اين را «حسن و قبح عقلي» مي‌نامند كه در فطرت انسان نهاده شده و جزء بديهيات و اولويات است.
و اما جنبه ناسوتي انسان، معاني جزئيه را كه در محسوسات وجود دارد ادراك مي‌كند. مثل دوست داشتن زيد و دشمني با عمرو، و اين قوه «نيروي واهمه» است كه قواي جسماني، مانند شهوت و غضب، تحت سيطره و فرمان اويند. نفس انسان، كه هويت اوست، زمام هر دو قوه را در اختيار دارد و موظف است هر دو را در طريق مستقيم سوق دهد و قوه واهمه را با نيروهاي تحت فرمانش از معقولات و محسوسات، مصدر خيرات و حسنات قرار دهد و جهان را از نيكي پر كند و از هر شر و فسادي پاك سازد.
اگر چه انسان، نخست داراي فطرت پاك و مبراي از عيوب است، در عين حال بر سر دوراهي قرار دارد، هم مي‌تواند جنبه ملكوتي را تقويت كند و خويشتن را به درجه قرب الهي و محبوبيت خلق نائل سازد و هم قادر است جنبه بهيمي خويش را با طرد عقل، به‌كار برد و خود را در زمره بهائم و سرانجام شياطين داخل كند و منشاء شرور و بدي‌ها گردد. بنابراين بين او نيرو، جنگ و درگيري سيال است و پيوسته.
ازاين رو است كه انسان علاوه بر رسول باطن (عقل)، محتاج است از خارج نيز مددي به او برسد تا اعمال و اخلاق او را از ماده و معني، ملك و ملكوت، و جسم و عقل تاليف و تركيب نموده وي را تزكيه و تهذيب كند و تمام قواي او را در طريق سير ملكوتي رهبري نمايد و آنچه را عقل او بالفطره نيكو مي‌داند، تاييد و آنچه را زشت و بد مي‌شمارد مردود بداند، و اين مدد از همان رسول خارج مي‌رسد. تعاون اين دو رسول داخل و خارج است كه انسان را به كمال و قرب الهي واصل مي‌گرداند و قواي او را به فعليت مي‌رساند تا مصداق خليفة‌الله و انسان كامل شود. همين سبب لزوم تبعيت از نبي است كه مقتضاي حكمت و قاعده لطف است.
پس ارسال رسول و انزال كتب براي تامين معاش و حقوق انسان است تا در پرتو انوار اين دو عقل، كه نقطه تخالفي بين آنها نيست، عدل و احسان و بر و تقوي بر جامعه حاكم گردد و نعمت‌هاي الهي عائد نوع شود و نيروهاي انسان صرف لذات روحي و جسمي ‌و مصالح اجتماع گردد نه آنكه در فساد و ويراني و سفك دما و هتك اعراض و سائر عوامل خسران و زيان به كار رود.
 چهارشنبه 20 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن