محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840265855
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز ما و انتخاب دهمين رئيس جمهور
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز ما و انتخاب دهمين رئيس جمهور
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «سرپوش گذاشتن بر ناكامي هاي صهيونيست ها»،«نزديك دورها»،«سياست فرانسوي»،«پاكستان، چشم انداز قرار يا بي قراري»،«ما وانتخاب دهمين رئيس جمهور» و ... كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
جمهوري اسلامي
«سرپوش گذاشتن بر ناكامي هاي صهيونيست ها» عنوان سرمقالهي روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛برپائي نشست 4 جانبه در دمشق با حضور نيكلا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه و رئيس دوره اي اتحاديه اروپا رجب طيب اردوغان نخست وزير تركيه شيخ « حمد بن خليفه آل ثاني » امير قطر و به ميزباني بشار اسد رئيس جمهور سوريه متون و حواشي گوناگون و حتي بحث انگيزي داشت . اين پديده به لحاظ محتوائي از ديدگاههاي متفاوتي قابل ارزيابي است .
1 ـ ساركوزي باتحركات اخير خود در سطح خاورميانه قفقاز و حتي در سطح اروپا و در مقياس بين المللي سعي دارد موقعيت و جايگاه مورد انتظار پاريس براي نقش آفريني در سطح جهاني را احيا و تا حدودي تثبيت كند ولي مسئله اينست كه فرانسه هرگز در خاورميانه نقش مستقلي را ايفا نكرده و مكمل و حتي دنباله رو سياستهاي آمريكا و انگليس و اخيرا رژيم صهيونيستي است . بدين ترتيب حتي اگر تحركات اخير ساركوزي امتيازي هم كسب كند بايستي آنرا به حساب آمريكا و انگليس و صهيونيستها گذاشت .
2 ـ ساركوزي سعي داشت در اين سفر و در خلال مذاكره با تركيه بعنوان ميانجي ميان سوريه و اسرائيل دمشق را متقاعد به پذيرش خواسته هاي اسرائيل كند اما توفيقي بدست نياورد. بشار اسد در همين زمينه از توقف كامل مذاكرات غيرمستقيم دمشق ـ تل آويو خبر داد . وي يادآور شد سوريه تاكنون در 4 دوره مذاكرات غير مستقيم شركت كرده ولي مذاكرات به علت استعفاي رئيس هيئت صهيونيستي مذاكره كننده متوقف شده است . اين امر نشان مي دهد كه صهيونيستها روند پيشرفت مذاكرات را به زيان خود ارزيابي مي كنند و احساس كرده اند كه سير تحولات به نفع آنها نيست . رژيم تل آويو وعده داده بود كه در نهايت به اشغال جولان خاتمه مي دهد ولي اهدافش براي ايجاد شكاف ميان سوريه و جبهه مقاومت اسلامي منطقه از يكطرف و ميان سوريه و ايران از طرف ديگر محقق نشده و در نتيجه مذاكرات را به بن بست كشانده است . معني اين رفتار سياسي صهيونيستها اينست كه آنها مايلند در ازاي بازگرداندن جولان كه حق سوريه است دمشق را منزوي و ارتباط سوريه با ايران و جبهه نيرومند مقاومت اسلامي را قطع يا دستكم تضعيف كنند.
3 ـ ساركوزي در اين فرصت سعي كرد نقش چندگانه اي بازي كند و ضمن درخواست از بشار اسد براي ميانجي گري در ماجراي هسته اي ايران يكبار ديگر اتهامات غرب عليه ايران را تكرار كند و مهمتر آنكه تهديدات رژيم صهيونيستي را عينا بازگو نمايد. بايد پرسيد اين گستاخي ساركوزي چه اهداف و انگيزه هائي دارد چرا ساركوزي چشم خود را بر حقايق عيني و ملموس مي بندد و اهداف تبليغاتي صهيونيستها عليه ايران را دنبال مي كند ساركوزي با اتخاذ موضعي گستاخانه ادعا كرد : ايران در تلاش براي دستيابي به قدرت نظامي هسته اي است و خود را به خطر انداخته و ممكن است روزي اسرائيل به ايران حمله كند و لذا بايستي با جلوگيري از غني سازي هسته اي در ايران مانع اين فاجعه شد!
در ادامه سرمقاله آمده است؛علاوه بر اين طرح احتمالي حمله نظامي رژيم صهيونيستي به ايران در شرايطي كه صهيونيستها در اوج سردرگمي سياسي قرار دارند و هنوز بخاطر كابوس شكست در جنگ 33 روزه عليه حزب الله لبنان دچار بحران هستند صرفا يك مانور سياسي ـ تبليغاتي براي سرپوش گذاشتن بر ناكاميهاي صهيونيست ها است و با اين هدف مطرح شده كه رژيم صهيونيستي را در موضع تهاجمي نشان دهد و حال آنكه اين رژيم عاجزتر از آن است كه درفكر اقدام عملي عليه ايران برآيد.
در پايان سرمقاله ميخوانيد؛دنياي اسلام و دنياي عرب بايد به پاريس بفهماند كه دلالي هاي ساركوزي براي صهيونيستها را دقيقا زير نظر دارد و به ساركوزي و هر عنصري ديگري هم اجازه نخواهد داد كه درعين چشم دوختن به بازارهاي پرسود دنياي اسلام و دنياي عرب براي خدمت به صهيونيستها وسوسه شوند. به عبارت روشن تر فرانسه بايد ميان خوش خدمتي به اسرائيل و بازار پرسود جهان اسلام يكي را انتخاب كند و بداند كه خوشرقصي براي اسرائيل بدون واكنش نخواهد بود.
مردم سالاري
«نزديك دورها» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم فريد صلواتي است كه در ابتنداي آن ميخوانيد؛
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد، در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم.
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است.
و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش بيني نمي كرد
و خاصيت عشق اين است.
اينك در آستانه 19 شهريور سالگرد رحلت مظلوم معاصر، ابوذر زمان آيت الله سيد محمود طالقاني قرار داريم- او فرزند زمان خود بود. نه تنها از آن جهت كه زمانه را شناخت كه بر زمان خود تسلط و آگاهي داشت، نسل خود و نياز نسل خود و تباهي ها و تناقض هايي كه اين نسل گرفتارش شده بود و از سويي ظرفيت ها و استعدادها و خواست ها و تمايلا ت عميق سياسي و فكري و اجتماعي و فرهنگ و تحرك اين نسل را كه در شرايط سخت دهه آخر حيات طاغوت كارش به بن بست و تباهي مي كشيد به خوبي مي شناخت و در قبال آن شديدا احساس مسووليت مي كرد. مرحوم طالقاني در جست و جوي راه و پيدا كردن چاره براي خروج از اين بن بست فكري، مذهبي و فرهنگي بود. ايشان در تمام مراحل فكري خود خيلي فراتر از زمان خود مي انديشيد. ايشان شخصا پيش قدم شد و به عنوان روحاني روشنفكر و خوش فكر كه زمانه خويش را شناخته است و درد جامعه خود را احساس مي كند و مسووليت اجتماعي و تاريخي بر دوش دارد قدم به ميدان مي گذارد.
نويسنده يادداشت مردم سالاري معتقد است؛فكر كنم اگر مرحوم طالقاني در همان ابتداي انقلاب فوت نمي كرد مطمئنا هم اكنون در شرايط و نقطه اي نبوديم كه هم اكنون در آن هستيم و شايد اوضاع مي توانست بسيار مطلوب تر و قابل تحمل تر از وضعيت كنوني باشد. ايشان با فكر آزاد و روشني كه داشتند. تا حدودي جلوي خيلي از فكرهاي خشك و پوسيده را گرفتند و مي توان بدون هيچ اغراقي گفت كه ايشان اولين كسي بودند كه مساله شوراها را طرح و برنامه ريزي كردند. ايشان در ماه هاي اول انقلاب كه عده اي با هوچي گري و بلبشو كردن جامعه مي خواستند فضا را به هم بريزند مبارزه كرد.
در ادامه ميخوانيد؛تاجايي ايشان پيش رفت كه وقتي مجلس خبرگان در تابستان سال 58 براي تدوين قانون اساسي برپا شد، ايشان يكي از نمايندگان برگزيده ملت بودند و ايشان هرگز روي صندلي مجلس ننشست و بر روي زمين و تكيه بر عصايش مباحث را تعقيب كرد و هر جا كه حرفي زده مي شد كه به نفع ملت نبود با عصبانيت فرياد برمي آورد و جلوي قدرت طلبي ها را مي گرفت. شايد اگر او بود جلوي خيلي از منفعت طلب ها و قدرت دوستان را مي گرفت. مرحوم طالقاني هيچ گاه مصلحت را فداي حقيقت نكرد هيچ گاه او پول دين را نگرفت تا براي دنيايش كار كند.
در بخش پاياني يادداشت آمده است؛چه قدر نبودنش برايمان سخت است و واقعا سخن گفتن از او و از بزرگيش چه دشوار است، زيرا تحمل روح عظيم او بسيار دشوار است و در طي اين دوراني كه از انقلا ب گذشته است چه سودجويان و فرصت طلباني خواستند از نام او سو» استفاده كنند در حالي كه خدا شاهد است كه آن ها در اعماق جانشان او را نپذيرفته اند. با وجود تمامي اين حيله ها و همه اين خيانت ها و همه اين تزويرها، براي لحظه اي نتوانسته اند سيماي پاك و روشن و به دور از هر گونه رياي مرحوم طالقاني را تيره گردانند و از او اسطوره اي براي خودشان بسازند. كوته بينان و تنگ نظران مي گويند او تنهاست شايد آن ها بر انزواي خودشان بر اثر آگاهي توده هاي مردم نام تنهايي طالقاني را گذاشته اند ولي به هر حال او تنها نيست زيرا كه ميليون ها ياور و آشنا در سراسر جهان به خصوص در ايران عزيز دارد.
روحش شاد و با اولياي خدا محشور باد
كيهان
روزنامهي كيهان يادداشت روز خود را با عنوان «پاكستان، چشم انداز قرار يا بي قراري» به قلم سعدالله زارعي اينگونه آغاز كرده است؛«به ياد مي آوريد كه در بحث هاي مرحله مقدماتي انتخابات رياست جمهوري آمريكا همه از تهديدآميز بودن ايران صحبت مي كردند و من مي گفتم پاكستان، پاكستان. اين پاكستاني ها هستند كه تسليحات هسته اي دارند و آنها هستند كه مي توانند به اقيانوس هند و درياي مديترانه(!) دسترسي داشته باشند و مهمتر از همه، آنها هستند كه دولتي بي ثبات دارند.»
اين بخشي از سخنان «ژوزف بايدن» معاون باراك اوباما كانديداي رياست جمهوري آمريكا است كه در روز جمعه گذشته ايراد شده است. در داخل آمريكا «بايدن» را سناتور و سياستمداري كهنه كار مي دانند و براي سخنان او اهميت ويژهاي قائلند. البته پيش از بايدن تحليلگران استراتژيك آمريكا كه به سيستم نظامي اين كشور نزديكند در «ارزيابي وضعيت آينده» از دولت بوش خواستند كه قدرت نظامي آمريكا را در عراق مستهلك نكند و در دو سوي مرز ايران- پاكستان و عراق- توزيع نمايد.
در ادامه يادداشت ميخوانيد؛پاكستان با انتخاب آصف علي زرداري به رياست جمهوري وارد مرحله جديدي از «حاكميت احزاب» شد و در عين حال وجود عوامل مختلف تاثيرگذار بر تحولات پاكستان، ابهامات زيادي را به وجود آورده است. در اين ميان نقش و كاركرد آمريكا و اولويت هاي اين كشور در اين تحولات بر اين ابهامات افزوده است. آمريكايي ها از يك سو جايگاه پاكستان را در سياست خارجي خود «بسيار مهم» خوانده اند. از سوي ديگر با حملات پي درپي نظامي به مناطق مختلف پاكستان- بخصوص در ايالت سرحد شمالي و وزيرستان- روي «دخالت مستقيم» تكيه كرده اند و در همان حال از ضرورت وجود يك دولت باثبات حزبي در اسلام آباد سخن گفته اند. پيش از اين، اين قلم در تاريخ 31 مردادماه در يادداشتي تحت عنوان «تحولات دروازه شرقي ايران» سؤالاتي را مطرح كرد. اينك پس از گذشت سه هفته از آغاز تحولات جديد بهتر مي توان درباره ماهيت و رويكردهاي آن سخن گفت.
1-سياست آمريكا در پاكستان كماكان بر وجود دولت ضعيف استوار است. دولت ضعيف زمينه دخالت خارجي را فراهم مي كند و از سوي ديگر به ناچار به «زدوبند» روي مي آورد. بر همين اساس همزمان با برگزاري مراسم انتخاب رئيس جمهور در مجالس ملي و محلي پاكستان، بمباران مناطقي از پاكستان از سوي آمريكا انجام مي شود و رسانه هاي غربي در يك امتيازطلبي آشكار از رئيس جمهوري كه هنوز سر كار نيامده است، اعلام مي كنند: «آصف علي زرداري بايد در نقش رئيس جمهور با مخالفان اسلام گرا- و نه تروريست ها- مقابله كند و بحران اقتصادي را كه ثبات پاكستان را مورد تهديد قرار داده است، برطرف كند.» خط تبليغاتي - و تبعا رويه سياسي دولتهاي آمريكا، انگليس و... كاملا مشخص است. آنان ماموريت اصلي زرداري و شرط كمك اقتصادي به دولت او را و در عين حال قيمت بقاي او در حكومت - كه با واژه ثبات پاكستان بيان شده- را هم مشخص كرده اند.
2- بر مبناي تئوري ترجيح دولت ضعيف بر دولت قوي، آمريكايي ها روي «دولت ائتلافي» تاكيد زيادي كرده اند و طبعا منظور آنان ائتلاف زرداري و حزب او با ارتش، حزب مسلم ليگ شاخه پرويز مشرف، حزب مسلم ليگ شاخه نواز مي باشد. دولت ائتلافي، دولتي بي ثبات است و به شدت به حمايت قدرت هاي خارجي احتياج دارد از همين رو مي توان گفت اگرچه طبق قانون اساسي فعلي و تغييراتي كه در دوره مشرف در آن صورت گرفت «زرداري رئيس جمهور» داراي قدرت زيادي است كه شامل انتصاب قضات ديوانعالي، رئيس كميسيون انتخاباتي، انتصاب فرمانداران محلي، نصب فرمانده كل ارتش، بركناري دولت و انحلال مجلس و اختيار بمب اتمي مي شود ولي وي با محدوديت زيادي در «اعمال» اين صلاحيت ها مواجه خواهد بود.
3- از سخنان بايدن بعنوان يك چهره حزب دمكرات و مقامات فعلي كاخ سفيد برمي آيد كه آمريكا پس از شكست در «تجربه مشرف» درنظر دارد بيش از اين درگير مسايل پاكستان شده و مستقيما تحولات امنيتي اين منطقه- بخصوص بخش هاي شمال و شمال غربي پاكستان- را مديريت كند. اين اقدام به نام كنترل شبه نظاميان طالبان و گروه القاعده صورت مي گيرد ولي رويكرد اصلي آن كنترل هند، چين، روسيه و ايران- بعنوان چهار قدرت معارض كه در اطراف مرزهاي پاكستان قرار دارند خواهد بود. بر همين اساس بايد در انتظار تحولات امنيتي فراواني در اين منطقه بود.
4- چالش اسلام آباد- طالبان و يا آمريكا طالبان به سرعت به چالش ميان آمريكا و دولت پاكستان از يك سو و چالش آمريكا با هر كدام از 4 قدرت آسيايي مجاور مرزهاي پاكستان از سوي ديگر تبديل مي شود و مي تواند مبدأ يك چالش گسترده بين المللي باشد.
5- تلاش براي سركوب شبه نظاميان مذهبي، بعنوان تلاش براي كاستن از تنش و خشونت معرفي مي شود ولي در عمل اين تلاش ها خشونت هاي بي پاياني را در منطقه دامن مي زند. آمريكايي ها و نيروهاي هوادار خود در پاكستان نمي توانند ده ها ميليون نيروي مذهبي و صدها هزار شبه نظامي را از سر راه بردارند و سپس شاهد آرامش باشند، اين اقدام واكنش شديد جامعه مذهبي پاكستان را در پي خواهد داشت.
6- پاكستان در دوره زرداري دوره اي پرالتهاب را سپري خواهد كرد چرا كه از يك سو بر ميزان دخالت آمريكا و انگليس در اين كشور افزوده مي شود و از سوي ديگر شورش هاي داخلي به قصد عقيم گذاشتن سياست آمريكا در پاكستان فزوني مي گيرد. اين شرايط دولت زرداري را با دشواري هاي زيادي مواجه مي كند چرا كه از يك سو نمي تواند «شاهد غير مسئول» در رخدادهاي امنيتي- ترورها و انفجارها- باشد و از سوي ديگر نمي تواند بطور جدي با آن به مقابله برخيزد چرا كه زرداري در يك «روند توافقي» ميان آمريكا، انگليس و نيروهاي داخلي بر سر كار آمده است. شرايط آينده زرداري شباهت زيادي به شرايط فعلي حامد كرزاي رئيس جمهور توافقي افغانستان دارد. از همين رو بي بي سي بلافاصله پس از انتخاب زرداري به رياست جمهوري گفت: «بسياري در پاكستان نگرانند اين كشور در زماني كه لازم است اقدامات فوري براي حل مسايل اقتصادي و رويارويي با جنبش تندروي اسلامي اين كشور صورت گيرد با خطر بازگشت به شرايط سياسي گذشته و حملات شخصيت هاي سياسي اين كشور به يكديگر روبروست.» در اين بين يك نكته اساسي وجود دارد؛ تجربه پاكستان نشان داده است كه در شرايط التهاب دولت هايي كه به نيروهاي نظامي تكيه دارند، توانايي و توفيق بيشتري براي غلبه بر التهابات دارند. دولت زرداري چگونه مي تواند ميان خود و ارتش پل بزند؟
7- در پاكستان مخالفت با افراط گرايي مذهبي با مخالفت با نفوذ آمريكا همراه مي باشد. اكثريت مردم اين كشور با طالبان و شبه نظاميان ايالت سرحد مخالفند و همين مردم با استيلاي آمريكا بر كشور خود نيز مشكل دارند. دولت آصف علي زرداري در شرايطي مي تواند افراط گرايي مذهبي را مهار كند كه مخالفت او با گسترش نفوذ آمريكا براي مردم پاكستان به اثبات رسيده باشد. اگر زرداري براساس مدل و خواسته آمريكا بخواهد با افراط گرايي مذهبي مقابله كند خود را روياروي توده هاي گريزان از افراط گرايي نيز مي يابد و اين ماندگاري دولت او را با دشواري مواجه مي كند. خبرگزاري فرانسه يك روز پس از انتخاب زرداري نوشت: «زرداري كه هوادار غرب شناخته مي شود، تعهد كشورش را در كنار آمريكا در جنگ با تروريسم زير سؤال نمي برد. اين در حالي است كه مردم پاكستان با سياست واشنگتن مخالفند.»
در جمعبندي نهايي از اين بحث مي توان گفت آمريكا تلاش خواهد كرد تا از آصف علي زرداري و حزب مردم در برابر احزاب ديگر، ارتش و شبه نظاميان مذهبي حمايت كند ولي در عين حال اين حمايت به معناي پذيرش زرداري در قامت يك «رئيس جمهور مقتدر» نيست از اين رو حفظ زرداري توأم با نگارش دائمي دستور كار براي او خواهد بود.
در پايان يادداشت ميخوانيد؛ارتش در عين حال وحدت خود را با پرويز مشرف حفظ كرد. اگر اين روزها سخني درباره وضعيت آينده مشرف شنيده نمي شود و حتي حزب او با صراحت از «نقش سياسي آينده» او حرف مي زند بيانگر آن است كه ژنرال ها بهاي همراهي محدود خود را قبلاً دريافت كرده اند ولي در اينكه ژنرال ها همراهي خود را ادامه دهند ترديدهايي وجود دارد.
دنياي اقتصاد
«اقتصاد سياسي استقلال بانك مركزي» عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي سرزعيم است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها اختلافات اقتصادي در درون كابينه به صورت جدي مطرح است. اين اختلافات ابعاد گوناگوني دارد كه به مرور تلاش ميشود باعينكي نظري به آنها نگاه كرد. يكي از نكاتي كه در اين اختلافات ديده ميشود اين است كه وزارت كار به نمايندگي دولت، دغدغه اشتغال را مطرح و پيگيري ميكند. تاكيد وزير كار بر توليد نيز ناظر بر قابليت اشتغالزايي آن است. در مقابل بانك مركزي ثبات اقتصادي را در كانون هدفگذاري خود قرار داده است. حال سوال اين است كه آيا اين شقاق و اختلاف تنها در ايران وجود دارد؟
واقعيت آناست كه تقريبا در همه اقتصادهاي مدرن اين دغدغهها وجود دارد و سياستگذاران اقتصادي به دنبال تحقق همزمان اهداف گوناگوني چون ايجاد رشد اقتصادي، ايجاد ثبات اقتصادي، افزايش اشتغال و مسائلي از اين دست هستند. در اقتصادهاي مدرن بانك مركزي نهادي است كه كنترل تورم و ايجاد ثبات را تضمين ميكند در حالي كه دولت با سياستهاي مالي خود بر رشد اقتصادي تاثيرگذار است.
از آنجا كه در دموكراسيهاي موجود همواره سياستمداران تمايل دارند تا مجددا انتخاب شوند، اين نگراني هست كه اگر سياستهاي پولي در اختيار سياستمداران قرار گيرد، از آن سوء استفاده كنند. روش رايج نيز به اين صورت است كه سياستمداران براي كسب راي افراد بيكار، سياستهاي انبساطي پولي اتخاذ ميكنند و از بانكها ميخواهند تا وامهاي زيادي پرداخت كنند. پيامد آن اين خواهد بود كه رشدي موقتي و كوتاهمدت در اقتصاد بهوجود ميآيد و به تبع آن اشتغال زياد ميشود. طبيعي است كه افزايش اشتغال در كارنامه سياستمداران منعكس گرديده و احتمال راي آوردن آنها را افزايش ميدهد. نكته مساله اينجاست كه تاثير سياستهاي پولي با يك وقفه چندماهه ظاهر ميشود. دولتها ميتوانند اندكي قبل از انتخابات سياست پولي انبساطي را دنبال كنند و قبل از آنكه تبعات اقتصادي اين سياستها ظاهر شود در انتخابات پيروز گردند.
وقتي كه تبعات آن چون تورم ظاهر شد، كار از كار گذشته است خصوصا اينكه تورم مذكور در آغاز دوره جديد است و تاثير كمتري در اذهان راي دهندگان براي دور بعد برجا ميگذارد. اين وضعيت چنان فراگير است كه امروزه در حوزه اقتصاد سياسي، تعبير ادوار سياسي مشابه ادوار تجاري وضع شده و مطالعات مفصلي در اين زمينه در كشورهاي غربي صورت گرفته است. با توجه به اين ملاحظات معمولا در طراحيهاي نهادي، استقلال زيادي به بانك مركزي داده ميشود تا حتي المقدور فارغ از ملاحظات زودگذر دولتها سياستهاي پولي را تنظيم كند.
حال به وضعيت ايران بازگرديم. تا چه حد تحليل تئوريك فوق ميتواند اختلافات موجود را تشريح كند؟ به نظر با شواهد متناقضي روبهرو هستيم. از يك سو شعار افزايش اشتغال دولت به طرحهاي زودبازده گره خورده و دولت به صورت طبيعي نگران پيامد اين مساله است. از سوي ديگر اصرار دولت بر سياستهاي پولي انبساطي در مقطعي از زمان صورت ميگيرد كه اگر بانك مركزي به آن تن در دهد، با پيامدهاي وخيم آن در زمان انتخابات روبهرو خواهد شد. لذا با قاطعيت نميتوان در اين رابطه قضاوت كرد. شايد دو دستگي موجود در كابينه و عدم حمايت خيلي شديد از ديدگاههاي وزير كار ناشي از همين ملاحظات باشد. بايد منتظربود و ديد كه فرجام اين اختلاف نظرها چه خواهد شد.
اعتماد ملي
«سياست فرانسوي» عنوان سرمقاله روزنامهي اعتماد ملي است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛نيكلا ساركوزي رئيسجمهور فرانسه و رئيس دورهاي اتحاديه اروپا ديروز در سفري يكروزه به روسيه و سپس گرجستان سفر نمود. در اين سفر خاوير سولانا وزير خارجه اتحاديه اروپا و خوزه مانوئل باروسو رئيس كميسيون اروپايي وي را همراهي كردند. ظاهرا قصد ساركوزي آن بوده تا نگرانيهاي اتحاديه اروپا در خصوص بحران گرجستان و روسيه را با طرفين مطرح نمايد. در روزهاي اخير به دليل جنگ چند روزه ميان روسيه و گرجستان، تنش قابل ملاحظهاي ميان روسيه و طرف غربي ايجاد شد.
در رأس اين منازعه ايالات متحده قرار داشت. در كنار آمريكا دولتهاي آلمان، ايتاليا و انگلستان نيز عمل روسيه در حمايت از استقلال ايالتهاي جداييطلب اوستياي جنوبي و آبخازيا را به شدت تقبيح و محكوم كردند.
در ادامه سرمقاله ميخوانيد؛اما فرانسه تلاش ميكند موضع محتاطتري اتخاذ نمايد. هرچند ساركوزي اين سفر را به عنوان رئيس دورهاي اتحاديه اروپا انجام داده اما نبايد فراموش كرد كه با آغاز دوران رياستجمهوري وي بر فرانسه، سياست خارجي فرانسه جان تازهاي گرفته است. ساركوزي گليست است اما به سنت راستهاي فرانسوي عمل نميكند، او شايد اولين ميراثدار دوگل باشد كه آغوشش را به روي آمريكا باز كرده است. در يك ارزيابي اوليه شايد اينگونه به نظر آيد كه فرانسه تصميم گرفته از سياست مستقل و ضدبرتريطلبي محض فرا- آتلانتيك به متحدي نزديك و شريك سفره آمريكا بدل شود. نقشي كه سالها است دولت بريتانيا براي خود قائل شده است. اما اقدامات بعدي ساركوزي تحليلگران را واميدارد با دقت بيشتري به رفتارها و اقدامات فرانسه عصر وي بنگرند. او با چابكي در ديپلماسي، اجلاسها و سفرهايي را ترتيب داده كه براي فرانسه مغتنم است. فارغ از اينكه هموطنان چپ او و جرايدي چون لوموند چه قضاوتي درباره او ميكنند، در سياست خارجي، فرانسه در حال پوست انداختن است.
در بخش ديگر ميخوانيد؛...با سفر به سوريه و اجلاس چهارجانبه فرانسه، سوريه، قطر و تركيه، برگ جديدي بر دفتر تاريخي نفوذ فرانسه در سوريه و لبنان افزود. نقطه تاريك اين اجلاس گزافهگوييهاي بيربط وي درباره برنامه هستهاي ايران بود. به نظر ميرسد آن جملات بيشتر براي طرف اسرائيلي و آمريكايي مصرف داشت و چهبسا با اهداف فرانسه نيز چندان منطبق نباشد؛ سخناني كه بتواند به فرانسه براي نزديكي بيشتر سوريه و اسرائيل، كمك كند.
نويسنده سرمقاله معتقد است؛اما فرانسه از سياست شناختهشده خود فاصله گرفته است. اين هنر ارزشمندي است اگر سياست خارجي بتواند ميان نفوذ بيشتر و پرنسيب كلاسيك فرانسوي پيوند زند. دوگل، ژيسكار دستن، ميتران، ژوسپن و شيراك همگي سنت فرانسوي را در برابر آمريكا به جاي آوردند. اما ساركوزي بايد تلاش كند تا تحرك گسترده به لجامگسيختگي سياست خارجي فرانسه نينجامد. در اين ميان فرانسه هنوز نتوانسته درك درستي از منزلت ايران به دست آورد. در بحران حزبالله و اسرائيل، شايد فهميده باشند كه به چه ميزان نقش فرانسه در لبنان كاهش يافته است. لذا ارزيابي مجدد قدرت واقعي دولتهاي منطقه خصوصا ايران اسلامي، به پويايي بيشتر اين سياست ميانجامد؛ همانگونه كه در خصوص روسيه انجام شده است. همراهي كوركورانه با آمريكا تضمينكننده منافع فرانسه در تمام جبههها نخواهد بود.
در پايان ميخوانيد؛اينك در حالي كه اتحاديه اروپا نگران قطع نفت و گاز خويش از روسيه است، فرانسه موضع متعادلي در برابر روسيه گرفته، تلاش ميكند لنگر مناسبات اتحاديه اروپا با روسيه باشد. لحن سخنان ساركوزي بيش از آنكه به نفع اتحاديه اروپا باشد به سود سياست فرانسوي است. با اين حساب ميتوان نتيجه گرفت، فرانسه در عصر ساركوزي براي پيگيري سياستهاي اقتصادي و بينالمللي از توفيق بيشتري سود برده است.تصويري كه سفر ساركوزي به روسيه و گرجستان آن را تقويت ميكند.
كارگزاران
«طالقاني شاخص تعامل» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم حبيبالله پيمان است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛
1- روحانيت و روشنفكران ايراني دو مرجع اصلي مردم در مسائل اجتماعي، سياسي و فكري در يكصد سال گذشته بودهاند. پيش از آغاز عصر جديد روحانيت تنها مرجع فكري و سياسي و تنها سخنگو و نماينده مردم در برابر حكومتها محسوب ميشد اما با پيدايش پديده روشنفكري كه متعاقب آشنايي جامعه ايراني با غرب و پديدههاي مدرن بود، روشنفكران هم به عنوان يك قشر اجتماعي در صحنه عمل حاضر شدند، بنابراين در اينجا مرجع دومي اضافه شد. اين دو دقيقا در قلمروهايي، فعاليتهاي خاص خودشان را داشتند و در قلمروهايي مسووليتهاشان تداخل داشت. در پاسخ به مسائل مذهبي روحانيت نقش درجه اول را داشت و در پاسخ به مسائل و پديدههاي مدرن، روشنفكران مرجع درجه اول محسوب ميشدند. اين ايفاي نقش وقتي با جنبشهاي اجتماعي و سياسي براي تامين استقلال و عدالت در ايران، همزمان شد هر دو با هم ايفاي نقش كردند.
2- رابطه روحانيت و روشنفكران را براساس چهار مدل ميتوان تقسيم كرد. مدل رابطه و گفتوگوي انتقادي، مدل رقابت، مدل دشمني و چهارمين مدل بيتفاوتي و همزيستي مسالمتآميز است. در دوره عصر مشروطه و از مقطع آغاز تا مرحله پيروزي با مدل همكاري و تعامل و گفتوگوي انتقادي ميان بخشي از روحانيون از يك طرف و روشنفكران از طرف ديگر اين رابطه برقرار شد. اين همكاري و تعامل همراه با نقد فكري يكديگر بود. نتيجه اين همكاري در مورد خواستههاي عمومي جامعه مثل استقلال سبب شد تودههاي وسيع با هم متحد شوند، يعني هم آنهايي كه به مرجع روشنفكري و هم تودههايي كه به روحانيون تكيه داشتند. اين اتحاد و همكاري و نقش مشترك موجب شد تا انديشههاي ترقيخواهانه بر محافل ديني وارد شود و بخشهاي ديگري از روحانيون كه سنتگرا بودند يا با انديشههاي نو مخالف بودند در انزوا قرار بگيرند و انديشههاي مترقي و پيشرو و روشنفكران همگام آنها بر افكار جامعه سيطره پيدا كند. از لحاظ سياسي نيز وحدت طبقات اجتماعي موجب پيشرفت و كسب پيروزيهاي زياد در امر توسعه سياسي شد.
3 - اگر ما در وضعيت كنوني انديشه ديني و اعتقادات مذهبي را به سه گرايش اسلام سنتي، اسلام بنيادگرا و اسلام نوانديش تقسيم كنيم، سه نوع رابطه با روشنفكران بهوجود ميآيد. در اينجا بايد به اين نكته توجه داشت روحانيوني كه بيشتر گرايش به اسلام نوگرا دارند و در جنبش اصلاح ديني مشاركت داشتهاند هميشه آماده تعامل با روشنفكران به خصوص روشنفكران مذهبي بوده و هستند.
اما روحانيوني كه پيرو گرايش اسلام سنتي هستند كه معمولا غيرسياسي هم هستند با روشنفكران همزيستي مسالمتآميز دارند. يعني حالت بيتفاوتي وجود دارد. بنابراين تنها اسلام بنيادگراست كه معمولا با روشنفكران و حتي روشنفكران مذهبي رابطه ستيزهجويانه و تقابلي دارد.
4 - قلمرو نفوذ فكري، سياسي و اجتماعي روشنفكران و روحانيون در دو قلمرو كاملا جدا هستند. بخشي از نوگرايان در قلمرو نفوذ اجتماعي و فكري روشنفكران قرار ميگيرند. بخش بزرگي از تودههاي مردم در قلمرو نفوذ روحانيت قرار دارند. در اينجا منطقه بينابين يك منطقه متداخل است كه هر دو به ميزاني و با نوساناتي بسته به شرايط زمان و وضعيت روحانيون نوگرا و روشنفكري نفوذ دارند.
در ادامه ميخوانيد؛...در مقابل روشنفكران به خصوص روشنفكران مذهبي از اين بخش از روحانيون كه فعالتر بودند در جنبشهاي سياسي جديد اثر پذيرفتند. آنان آنچه دريافت كردند اين بود كه آرمانهاي سياسي خود را با مباني ديني همراه كردند تا بتوانند اين مباني را توجيه كنند. بنابراين روحانيون توجيه مذهبي انديشههاي مدرن را تسهيل كردند. تا آنان از اين طريق سازگاري يا عدم سازگاري پديدههاي نو با مباني اعتقادي را دريافت كنند. بنابراين يك بدهبستان ميان اين دو گروه در عرصه فكري حاصل شد و نتيجه آن تدريجا بين روحانيون فعال نوانديش و روشنفكران مذهبي نزديكي و هماهنگي بيشتري در رويكرد به مسائل مذهبي و اجتماعي حاصل شد. به طور مثال در دوره نهضت ملي مرحوم استاد محمدتقي شريعتي و آيتالله طالقاني از همه افراد شاخصتر هستند. آنان به لحاظ تعامل، تاثيرگذاري و تاثيرپذيري سرآمد هستند. شما ميتوانيد نتيجه اين تعامل را در اثر پرارزش پرتوي قرآن ببينيد.
نويسنه معتقد است؛...بعد از پيروزي انقلاب آنچه اتفاق افتاد بدبيني و بياعتمادي تازهاي بود كه بين روحانيون و روشنفكران رخ داده و در نتيجه شكاف عميقتر و به تقابل تبديل شد. در اين بين تنها گروه روحانيون مبارز با رژيم شاه درگير نبودند بلكه همراه آنها روحانيون سنتگرا نيز حضور داشتند. گروهي كه به روشنفكري ديد مثبت نداشتند.اين طرف هم افراط و تفريطها زمينه را براي محو تعامل مساعد كرد تا اين دور تشديد شود و هرچه زمان گذشت مدل تقابلي غلبه پيدا كرد. دهه 60 كه اين شكاف بيشتر شد و افكار و انديشههاي عناصر فعال افراطي، روحانيت نوگرا را در انزوا قرار داد. انزوايي كه به زيان كلي جامعه بود. چرا كه درهاي همكاري اين امكان را ميدهد كه بخشهاي وسيع مردم بتوانند با رجوع به دو مرجع روحانيون و روشنفكران همبستگي پيدا كنند و در نتيجه از حقوقشان دفاع كنند.
5 ـ در حال حاضر در دورهاي هستيم كه بياعتمادي و بهنوعي خصومت غلبه پيدا كرده است. با وجود چنين بياعتمادي اما هنوز تاثيرپذيري از بين نرفته است. شرايط موجود باعث شده است تا حساسيت هر دو طرف نسبت به كاركردها و انديشههاي طرف مقابل بيشتر شود. اگرچه ارتباط فيزيكي ضعيف شده ولي حساسيت در هر دو طرف بيشتر شده است. بنا بر اين هر دو گروه نسبت به حوادث و تحولات فكري جامعه حساستر شدهاند. به همين دليل تاثيرپذيري روحانيت از انديشههاي روز به طور قابل ملاحظهاي در حال افزايش است.
رسالت
«ما وانتخاب دهمين رئيس جمهور پرسش هاي فراروي اصولگرايان» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن ميخوانيد؛ لحظه هاي حساس انتخابات دهم رياست جمهوري شتابان از راه مي رسد و براي اهل سياست كه قصد دارند برنامه هاي خاص خويش را در آن انتخابات پي گيرند به قول آن تبليغات پرمعنا، زود دير مي شود.
در اين راستا ؛ وضعيت اصولگرايان از حساسيت بيشتري برخوردار است زيرا:
1.دولت را در دست دارند و راي مردم نشانه تائيد يا عدم تائيد سياست هاي اجرايي دوران حاكميت آنها شمرده خواهد شد.
2.احتمال مي رود كه رقابت هاي دروني تشديد شده و نوعي تكثر انتخاباتي درون اصولگرايان فضا را به نفع رقيب آماده كند؛پاره اي رقابت هاي دروني اصولگرايان كه تاحدي اخيرا در مجلس از كنترل خارج شد، مي تواند مقدمه اي براي نبرد انتخاباتي تلقي شود.
3. ظرف چند سال گذشته چهره رقباي اصولگرايان تا حدي در نزد افكار عمومي ترميم شده يا حداقل با دور شدن از دوران دوم خرداد، از حساسيت هاي منفي توده ها يي كه از آنان كنار كشيدند؛ تا حدودي كاسته شده است.
البته ظرفيت هاي مثبتي هم براي اصولگرايان وجود دارد كه عبارتند از:
1 .سنت انتخاباتي گذشته كه روساي جمهور در دور دوم رياست جمهوري نيز پيروز مي شدند.
2. وجود شكافي كه در بين رقبا (بويژه خاتمي - كروبي)ترميم ناپذير مي نمايد.
3 .بقاي فضاي مثبت به نفع اصولگرايان به تبع غلبه گفتمان عدالت يا حداقل عدم پيدايش اشتياق ويژه اي براي رقباي آنها.
4 .حمايت هاي مقام معظم رهبري از رويكردهاي مهم دولت كه ظرفيت بالايي براي دولت فعلي پديد آورده است.
اما تحليل شرايط اصولگرايان در انتخابات آتي تا حدودي مشكل است.زيراابتدا بايد به پرسش هاي زير پاسخ داد:
1 .انتخابات آتي رياست جمهوري در يك نوبت برگزاري، رئيس جمهور را مشخص خواهد كرد يا انتخابات دو دوره اي خواهد شد؟
2 .اگر انتخابات دو دوره اي است بهتر است ؛ دو اصولگرا در دور دوم برابر هم قرار گيرند يا يك اصولگرا و يك اصلاح طلب برابر هم صف آرايي كنند؟
3. جريان دوم خرداد در معرفي كانديدا به وحدت خواهد رسيد يا خير ؟ اگر آري بر روي چه كسي؟ و اگر به وحدت نرسند اختلافات را چگونه مديريت خواهند نمود؟
4.در ميان اصولگرايان، دولت احمدي نژاد تمامي ظرفيت اصولگرايي است يا بخشي از آن ؟به عبارتي در شرايط حاضر امكان انفكاك ميان اين دو وجود دارد يا خير؟
5 .ريزش هاي آراي احمدي نژاد ظرف چند سال گذشته كمتر از رويش هاي آنست يا بيش از آن؟
6 .هدف كدام است ؛ پيروزي جريان اصولگرايي در انتخابات آتي يا پيروزي احمدي نژاد ؟آيا جريان اصولگرايي مي تواند در شرايطي خاص يا براساس تحليلي از شرايط موجود، نماينده اي به جز احمدي نژاد را به ميدان انتخابات رياست جمهوري بفرستد؟آن شرايط كدامست؟آلترناتيو احتمالي كيست؟
7 .و مهمتر از همه ، اگر اصولگرايان ببازند آيا فقط انتخابات رياست جمهوري را واگذار كرده اند يا ظرفيت هاي ارزشمندي در آينده را سوزانده اند كه احياي آنها بسيار دشوار است و راه آنها را براي بازگشت به قدرت سخت تر از سال 84 خواهد نمود؟
در سلسله مقالات آينده انشاء الله به اين پرسش ها خواهيم پرداخت.
سه شنبه 19 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]
-
گوناگون
پربازدیدترینها