محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826565292
عكاسي ديجيتال و فتوامپرسيونيسم
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: عكاسي ديجيتال و فتوامپرسيونيسم
درنگاه اول، برخي از مردم تصور ميكنند كه تصاوير پل السون كاملا نقاشيهاي آبرنگ هستند؛ آثار هنرمندي كه سالهايي را به عنوان دانشجوي دوره امپرسيونيسم فرانسوي گذرانده است. اما اين نكته نيمي از حقيقت است. السون زماني در پاريس به تحصيل هنر مشغول بود و تحسين عميق اساتيدش را برانگيخت، اما كار هنري ويژه او عملا با عكس شروع ميشود،شيوه تصويرسازي منحصربه فردي كه او آن را فتو امپرسيونيسم مينامد.
اين شيوه شامل تهيه يك تصوير به روش عكاسي يا نقاشي آبرنگ، اسكن تصوير و انتقال آن به كامپيوتر، ايجاد اصلاحات و تغييرات در آن و سپس تهيه يك نسخه چاپي از آن است. پس از آن مجددا روي نسخه چاپي نقاشي كرده و از آن عكس ميگيرد تا سرانجام نسخه چاپي نهايي را بعد از ديجيتالي كردن از آن به دست آورد و اين عمليات ميتواند پيش از حصول تصوير نهايي چندين بار تكرار شود.
از آنجا كه تصوير نهايي يك فايل ديجيتال است، پل السون ميتواند خودش تصوير را مطابق با آخرين فناوريهاي ديجيتال چاپ كند. از ديد او، اين امكان كه بتوان تمام بخشهاي تصوير را از ابتدا تا انتها ساخت و كنترل نمود، يكي از ارزندهترين جنبههاي فناوري ديجيتال است. و به همين دليل او اغلب آن را در پردازشهاي خلاق خود دخيل ميسازد. السون درباره آثارش ميگويد: " بيشتر عكسهاي من از اسلايدهاي 35 ميليمتري شروع ميشوند." علاوه بر اين بسياري از آنها در خلال سالهايي كه او به عنوان عكاس تبليغات مشغول به كار بوده، گرفته شدهاند.
پل السون كه در منهتن متولد و بزرگ شده. در طول دوران تحصيل در كالج و قبل از اينكه در سال 1967 به عنوان دانشجوي فلسفه از كالج آنتياك در يلواسپرينگز واقع در اوهايو فارغالتحصيل شود، يك سال در پاريس به عنوان دانشجوي هنر تحصيل كرد و در آنجا بود كه به درك كاملي از هنر متمایزی که به آن میپردازد رسيد.
پس از فارغالتحصيلي از آنتياك، مسير هنر و فلسفه به خدمت در ارتش به عنوان افسر راهنماي كشتي ختم شد ، پنج سال بعد، پس از دو سفر به ويتنام از خدمت در ارتش مرخص شد و در سال 1975 كار خود را به عنوان عكاس در نيويورك آغاز كرد. وی در حدود سال 1998 وارد حيطه عكاسي هنري شد. تا قبل از آن اكثرا كارهاي سفارشي انجام ميداد، اما از آن زمان به بعد حال و هواي پروژههايش تغيير كرد.
عكس ماهيگير رودخانه لي، چين طي سفري در تابستان 2002 به پكن توسط السون گرفته شدهاست
او به عنوان كسي كه به مدت 20 سال در زمينه معماري، سفر و مواد غذايي عكاسي كرده است، سفرهاي ماموريتي گستردهاي به سفارش هتلهاي زنجيرهاي خطوط هوايي و نشريات توريستي و تغذيه داشته است. او توانست در اواخر سال 1980 جايزه عكاسي تبليغاتي صنعتي معادل اسكار(اندي اواردAndy Award) را به خاطر تبليغات كارخانه سيباگايگي به دست آورد. پس از آن به دلیل آن چه او پایین آمدن سطح تشخيص كيفي در مشتریان میداند ، پروژههاي سفارشي تبليغاتياش کاهش یافت.
وي درباره احتياطات اوليهاش درباره درگير شدن با عكاسي ديجيتال ميگويد:
" بسياري از جلوههايي كه با فتوشاپ ايجاد ميشوند به نظر من زشت و بدنما بودند" با اين حال زماني كه يك سيستم كامپيوترگرانقيمت مكينتاش به عنوان هديه از برادرش دريافت كرد، به گفته خودش وادار شد تا فتوشاپ، چاپ و تمامي فرايند ديجيتال را ياد بگيرد. تعليمات قبلي او به عنوان افسر راهنماي كشتي نيز به او اعتماد به نفس و غلبه بر مشكلات آموخته بود. بنابراين السون در زمينه كامپيوتر كاملا خودآموخته است، حتي در زمينه تعميرات آن.
نور جانبي
پل السون و نخستین گامها در فروش آثار هنری
السون حتي پيش از آن كه درگير عكاسي صنعتي تبليغاتي شود. در ابتدا به عكسبرداري در سفرها علاقهمند شد و در سال 1975 آثارش را در كتابفروشي "برنتانو" در خيابان پنجم نيويورك در معرض فروش گذاشت و اين نخستين اقدام وي در فروش آثار هنري بود. برنتانو به سرعت همه كارهاي او را فروخت و از او خواست كه براي شعب ديگر فروشگاه نيز چاپهاي مجددي تهيه كند. وقتي كه او براي سفارش چاپ مجدد به لابراتوارهاي تجاري ميرفت، مغايرتهاي زيادي در چاپهاي بعدي ميديد. در سال 1998 که وي تصميم گرفت بار ديگر عكاسي هنري را دنبال كند، ميخواست اینباركنترل كاملي روي مراحل توليد كارش داشته باشد.
امروزه السون ميتواند تصاويري در ابعاد 60*40 تهيه كند كه با آنچه روي مونيتورش ميبيند كاملا هماهنگ است. او اكنون كنترل كاملي روي تصاوير خروجي ديجيتال دارد و به گفته خودش، بسيار راضيتر از روزهايي است كه مجبور بود وابسته به لابراتوارهاي چاپ عكس باشد.
ابزارهای هنرمند
او غالبا از نرمافزار پينتر( Painter ) استفاده ميكند كه برنامه نرمافزاري طراحي شده براي تكثير و به كارگرفتن تجربهی قلممو روي بوم براي هنرمنداني است كه به شيوه سنتي نقاشي ميكنند. اين برنامه در عين حال فايل تصويري را به عنوان نقطه شروعي در خلق همزمانيهاي ديجيتال بين قلمموي سنتي، جوهر و نقاشي روي بومهاي سفيد، ميپذيرد. السون معتقد است كه كيفيت كار با منحنيها در اين برنامه حتي از فتوشاپ بالاتر است و از فتوشاپ براي اصلاح رنگ و يا كاهش رنگ همراه با يك پالت رنگ بسيار دقيق و ظريف استفاده ميكند.
وي اشاره ميكند كه در ايامي كه عكاسي تبليغات ميكرد، از رنگهاي تيرهتري استفاده ميكرد، اما در يكي از تصاويرش (از مجموعه سفرهايي با قرمز) برخي از رنگها را از تصوير اصلي برداشت تا به يك نماي مهآلود و تار برسد. اكنون فتوشاپ جاي خود را در تصاوير وي باز كرده و يك نمونه خوب از اين مورد ميدان تايمز است كه مونتاژي از ديدگاههاي مختلف در پروژه نيويوركسيتي است.
السون ابتدا صحنه را روي فيلم اسلايد عكاسي ميكند و سپس آن را پس از كمي تغيير در فتوشاپ يا پينتر روي كاغذ آبرنگ در ابعاد 30*20 چاپ ميكند. پس از آن آبرنگ يا رنگ آكريليك را مستقيما روي عكس چاپ شده به كار ميگيرد. بعد، مجددا از آن عكس ميگيرد و آن را به وسيله اسكنر مجددا به فضاي كامپيوتر برميگرداند.
او اغلب با فايلهاي 22-18 مگابايت و 300 ديپيآي كار ميكند كه چاپهاي 25*20 برايش فراهم شود. خودش ميگويد با مختصري تغییر در رزولوشن، حتي تا 40*30 هم ميتواند چاپ كند. گاهي ساعتها و ساعتها كار فيلتراسيون، تصحيح لبهها، جلوههاي ويژه و اصلاح شفافيت به طول ميانجامد. در مراحل پاياني دوباره از اصلاحات نرمافزاري استفاده ميكند و سرانجام كار هنري نهايي را روي كاغذ آرشيوي آبرنگ اجرا ميكند.
سفرهايي با قرمز، پارك سانترال
السون معمولا سه بدنه دوربین 135 به همراه دارد كه يكي از آنها داراي مخزن فيلم پولارويد است. او هوادار فيلمهاي كداك و فوجي است و كامپيوتر او با يك چاپگر كامل ميشود. وي در مورد دوربينهاي ديجيتال ميگويد كه در آينده يكي از آنها را خواهد خريد، هرچند دوست دارد اصلاحات را از طريق يك نرمافزار جانبي ببيند و كنترل كند. اما به دنبال كار با دوربين ديجيتال نيز هست، زيرا احساس ميكند كه در سفرها كار با آنها بسيار راحتتر است و نيز به خاطر پتانسيل آسيبپذيري فيلمها، سيستم ديجيتال ارجحيت دارد. او معتقد است شيوه استفاده از نرمافزار و سختافزارهاي جانبي از فناوري سنسورهای پيشرفته عقب نمانده ، فقط كمي كندتر و دست و پا گيرتر است.
قايقران، ونيز، ايتاليا
شهرت جهاني
السون اوايل نميدانست كه آثار هنري را چگونه بفروشد. همسرش پيشنهاد كرد كه آثارش را در آرتاكسپوي نيويورك به نمايش بگذارد.هنگامي كه بينندگان از آثارش با عبارت "چه آبرنگهاي زيبايي" تعبير ميكردند، او فرايند كارش را توضيح ميداد و برخي از مردم كه به سختي ميتوانستند با فناوري ديجيتال كنار بيايند، راهشان را ميكشيدند و ميرفتند!
امروزه، تعدادي از گالريها و مجموعهدارها از سبك زيبا و منحصر به فرد او تحت عنوان" فتوامپرسيونيسم" به عنوان هنر استقبال ميكنند. تعدادي از آثارش توسط " گرافيك د فرانس" به صورت پوستر منتشر شدهاند و سه گالري در استراليا آثار او را ميفروشند.
در پاييز سال 2000 يك نمايشگاه انفرادي در تايپه داشت و 12 اثر از وي نيز در ابعاد 40*30 به مدت يك سال در كافهاي در محله سوهو در نيويورك به نمايش گذاشته شدند. در نيمه دسامبر 2001 نمايشگاه انفرادي ديگري در گالري برلكس برپا كرد. در سال 2002 بار ديگر به همان كافه محله سوهو بازگشت و از ماه مارس تا سپتامبر نمايشگاه انفرادي ديگري از تصاوير جديدش در آنجا به نمايش گذاشت. همچنين نمايشگاه ديگري در همان سال به مناسبت روز يادبود قربانيان جنگ برگزار كرد.
پس از آن توسط هيات داوران" ديجيتال فاينآرت" در گالري نكسوس در نيويورك به فيناليست ملقب شد. آثار وي در مناطق دوردست نيز علائقي را به خود جلب كرده است. در ماه اوت 2002 دعوتنامهاي رسمي از سوي وزارت فرهنگ چين دريافت كرد تا ضمن نمايش آثارش در پكن، درباره هنرش سخنراني كند و اين دعوت او را بسيار خشنود ساخت.
در سال 2005 نيز مجددا براي چهارسفر در طول هريك از فصلها به يلوپلاتوي چين دعوت شده و از آنجا كه خارجيها ندرتا به اين ناحيه سفر ميكنند، پل اولين سفيدپوستي بوده كه در بسياري از روستاهاي اين ناحيه قدم گذاشته و از آنها مستندنگاري كرده است و اين تجربيات همواره ماندگار خواهد بود. قرار است پل السون به عنوان مهمان رييس بزرگترين انجمن عكاسي چين، در تدوين كتابي كه پيش از المپيك 2008 منتشر خواهد شد، با وي همكاري داشته باشد.
ابتكارات او در خارج از چارچوب انتخابي دنياي عكاسي نيز ناديده گرفته نشده است:
سردبيران پاپيولار فتوگرافي ( Popular Photography ) به شدت تحت تاثير تكنيكهاي خلاقانه، نحوه اجرا و كيفيت تصويري كارهاي او قرار گرفتند و اين موضوع به صورت مقالهاي مفصل در تابستان سال 2001 منتشر شد. همچنين در اكتبر 2001 با توجه به تبحر او در رويكرد زيباييشناسانه، سردبيران مجله ديجيتال ايميجينگ ( Digital Imaging ) يكي از تصاوير وي را با عنوان مانسون (موسم باران) جهت تقدير و تجليل از هنرمندان نوپاي ديجيتال انتخاب و چاپ كردند. در يك مقاله چهار صفحهاي نيز در مجله پترسنز
فتوگرافيك( Petersen’s Photographic ) ، عكاسي امپرسيونيستي و شيوه تكنيكي پل السون بررسي شده و مورد تقدير قرار گرفت.
سال 2005 براي او اعتبار بيشتري در مجله گريت آوتپوت ( Great Output ) به همراه آورد. در شماره ماه مه، يكي از گزارشهاي تصويري او از چين، به عنوان عكس روي جلد انتخاب شد و داخل مجله نيز در يك مقاله چهارصفحهاي مفصلا درباره هنر وي سخن گفته شد. آثار او همچنين موضوع يك گزارش دوصفحهاي در شماره ژوئن 2005 مجله استوديو فتوگرافي اند ديزاين ( Studio Photography & Design ) قرار گرفت. وي دو سال
پياپي (2004 و 2005) در روز يادبود قربانيان جنگ در نيويورك در نمايشگاه هنر در فضاي باز ميدان واشنگتن در گرينويچويليج حضور داشت و برنده جايزه چشمانداز (Landscape Award ) شناخته شد.
پس از آن از طرف يك مجله هنري در مصاحبهاي متفاوت از پل السون خواسته شد تا درباره آنچه كه او به عنوان منبع الهام ابداعات قابل توجه خود ميشناسد، توضيح دهد و او گفت:
"بسياري از به ياد ماندنيترين لحظات زندگي ما از گذراترين نمونههاي آن نشات گرفته است – يك سفر خاطرات سايهروشن، يك گالري از تصاوير و صداهايي كه با احساسات ما در آن لحظه مرتبط است. من خوشبختم كه گفته ميشود قادرم با تصاويرم اين لحظات را مرتبط سازم و اين ارتباط براي من ارزش بسيار زيادي دارد." و البته با توجه به فهرست رو به افزايش تحسينكنندگان وي اين اتصال حقيقتا باارزش است.
به نظر پل السون، قابليت او براي خلق و كنترل تمام مراحل يك تصوير از ابتدا تا انتها، يكي از ارزشمندترين جنبههاي فناوري ديجيتال است. او نمونهای بزرگ از كسي است كه كارش را بازآفريني كرده و در اين راه موفق بوده است.
حرفهاي پل السون درباره سفرها و آثارش:
زمستان سال 2001، دوازده تا از آثار من در ابعاد 60*40 در كافهاي در محله سوهوي نيويورك روي ديوار رفت. يك گروه از مقامات عاليرتبه از وزارت فرهنگ چين كه بيخبر در محله گردش ميكردند، براي ناهار دركافه توقف كردند و نتيجه اين شد كه چند ماه بعد يك دعوت رسمي برای سفر و گردش در چين و سخنراني و نمايش آثارم در پكن دريافت كردم.
چين سرزميني پهناور با چشماندازهايي بيكران و عاري از دخالت انساني است. دهها هزار مايل مربع در ناحيهاي كه يك گام بلند به عقب و به سمت عصري است كه كمتر آمريكايي ميتواند آن را درك كند. از اوج و فرود شنهاي صحراي سينگيانگ كه بيوقفه در طول جاده باستاني ابريشم و در صحراهاي شمال غربي حضور دارند، تا علفزارهاي داخلي مغولستان كه با ريتم مقطع بادهاي سيبري همراهاند؛ از قلههاي تبت و تندبادهاي بيامان زمستاني در دشتهاي منچوري تا سواحل شرجي و مالاريازده چين جنوبي.
تكنيكها
مجموعه سفرهايي با قرمز در ونيز شروع شد. هرچند آن موقع نميدانستم تبديل به يك مجموعه خواهد شد. يك روز قايقراني را زير پل ديدم كه تلاش ميكرد خود را از رگبار سيلآسا نجات دهد و مردم روي پل نيز از هر دو طرف هجوم ميبردند تا سرپناهي بجويند. از طرح تاق مانند پل خوشم آمد و نيز از قايقران كه مي خواست از هجوم باران به داخل قايق جلوگيري كند.
منتظر شدم تا ببينم اقبال چه برايم فراهم ميكند. شكستي در ابرها به وجود آمد و باران كمي كند شد. چند بارقه نور ساختمان صورتي پسزمينه را روشن كرد. سرانجام خدايان عكاسي دست به كار شده بودند، اما هنوز از زئوس خبري نبود! به انتظار ادامه دادم، اما بدبختانه همچنان كه شدت باران كم و زياد ميشد، مسير پل هم شلوغتر ميشد. منتظر يك حركت منحصر به فرد و باشكوه بودم.
زني با چتر سياه عبور ميكرد. اما اين صحنه به نظر زيادي محزون و غمزده ميآمد، با باراني كه ميباريد، آسماني كه از رعد و برق روشن ميشد و ديوارهاي تيرهاي كه به پل منتهي ميشد. باز هم لازم بود كه فتوشاپ وارد عمل شود.
از ميان همه تركيبهايي كه ميشد فراهم كرد، بيش از همه عكس با چتر قرمز را دوست داشتم. به همين منظور با فيلترهاي مختلفي كار كردم و از جلوههاي نرمافزاري كمك گرفتم و بازنماييهاي جورواجور ديجيتال و چندين ساعت بعد سفرهايي با قرمز شكل گرفت.
سفرهايي با قرمز، ونيز
دفعه بعد، وقتي كه عكس سفرهايي با قرمز، پل سنترال پارك را ميگرفتم، به چيزي با يك نقطه از رنگ نياز داشتم. مدتي چندين شات را كه ميتوانستند تصاوير خوبي باشند تجسم كردم، به شرط آن كه طبيعت با من ياري ميكرد كه كولاك برف را در عكسهايم داشته باشم.
به نظر ميرسيد كه مناظر شهري پوشيده در هالهاي از سفيدي ممتد چرخان، ميتواند پسزمينه كاملي براي عكسي از حالت تنهايي باشد. خوشبختانه طبيعت با من یاری كرد و با يكي از آن طوفانهاي نادر در نيويوركسيتي مواجه شدم، درحالي كه تمام شب تا صبح برف ميباريد. من در نيوجرسي زندگي ميكنم، بنابراين ساعت 5 صبح بيدار شدم تا به اتوبوسي كه مرا به ميدان تايمز ميبرد، برسم. حدود 2 مايل به سمت جنوب رفتم تا به سنترالپارك برسم، يعني جايي كه عكس را گرفتم.
خوشبختانه همسرم به تمام شيفتگيهاي من ميدان ميداد و مهربانانه پذيرفت كه نقش رنگ قرمز را بازي كند. ما درست موقع طلوع آفتاب به پارك رسيديم و يك ساعتي تمام پارك انگار فقط مال ما بود. آن وقت صبح كمتر روح شجاعي پيدا ميشد كه در آن سرماي سوزان به پارك آمده باشد. بنابراين پس از گرفتن عكسهاي موردنظر، به كمك فتوشاپ، برفهاي دستنخورده را به صورت لگدكوب شده و داراي ردپاها نشان دادم.
تصوير پل يكي از عكسهاي متعدد بود كه آن روز در پارك گرفتم. دوتاي ديگر توسط " گرافيك د فرانس" خريداري شد تا به صورت پوستر منتشر شود و مقالهاي هم درباره مجموعه سفرهايي با قرمز در مجله پاپيولار فتوگرافي به چاپ رسيد.
سفرهايي با قرمز، پل
همسرم نقش خيرهكنندهاش به عنوان قرمز را ادامه داد. چنانچه قبلا كشف كرده بودم، تصاويري كه بيش از همه دوست داشتم، آنهايي بودند كه از نظر مفهومي كامل بودند و به اين ترتيب نياز به تمركز بيشتري در كار فتوشاپ روي آنها بود. در اين عكس يك لايه مه اضافي روي نواحي اصلي عكس اضافه كردم و از منوي لولز براي تغيير تناليته درختان استفاده كردم و كمترين جلوهها را اعمال كردم. اين تكنيكي است كه آدم را درگير ميكند، اما دريافتم كه مهمترين نكته ميانهروي در استفاده از اين تغييرات در عكس است.
سفرهايي با قرمز
براي من مهمترين جزء و يگانه عنصر، نظريهاي است كه هر عكس با خود همراه دارد. غالبا، حتي اين مناظر طبيعي خاطرهانگيز هم نياز به يك نقطهنظر دارند، چيزي كه ارتباط ايجاد كند، ذهن بيننده را لمس كند و يا او را به سمت تصوير بكشاند. اين عنصري ضروري براي هر عكس موفق است. در غير اين صورت عكس فقط ثبت موقتي يك لحظه غيرقابل تشخيص و فاقد زندگي است.
در پايان ميخواهم به نقش ايده در هنر اشاره كنم. زماني كه غرق در يادگيري فتوشاپ بودم و به طرز محسوسي درگير آن شده بودم، اهميت زيادي براي تواناييهاي فرضي كامپيوتر و نرمافزارهايش قائل ميشدم تا اينكه دريافتم كه ميتوانم به سادگي ايدههاي خودم را به كامپيوتر داده و با مقدار منصفانهاي صداقت، همان را از چاپگر تحويل بگيرم.
دريافتم كه درست مثل هر تلاش هنرمندانه ديگري، اين ايده من است كه بيشتر به حساب ميآيد. دوستان، عكاسان و آنهايي كه عكسهاي مرا خريدهاند، وادارم كردند كه تدريس كنم يا حداقل يك كلاس داشته باشم، هرچند من معتقد نبودم كه به قدر كافي معلومات داشته باشم كه به ديگران انتقال دهم. اما حقيقت قضيه اين است كه مهم نيست چقدر زمان مصرف كنيد و به چه شيوهاي بيان كنيد، آنچه به ويزور و مونيتور منتقل ميشود، آن چيزي است كه فقط براي چند لحظه قلب شما و چشم ذهنتان را به حركت درآورده است
اين دوربين، كامپيوتر و يا نرمافزار نيست كه تصوير را ميسازد. همانطور كه كاغذ، قلم و يا ماشين تحرير نيستند كه يك قصه به يا دماندني را مينويسند. مهم نيست چقدر از ابزار استفاده ميكنيد. كافي است بدانيد كه بدون ايده، كار تبديل به يك تفاله خواهد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]
-
گوناگون
پربازدیدترینها