تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816348929




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دادائیسم (اختصاصی پی سی سیتی)


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: نوشته: خودم

به قولی شروعش 1916 و پایانش 1920 بود. اما دادائیست این را نمی پسندد. او مخالفِ گنجاندن و خفه کردنِ دادا در یک بازۀ زمانی است. آغاز و پایان برایِ او بی معنی است، چراکه معتقد است دادا همیشه بوده و هست و خواهد بود. دادا برایِ او تولد یک جنبش هنری-فرهنگی نبود، واژه ای بی معنی بود که اولین بار از دهانِ تریستان تزارا بیرون آمد، یکی از همان جوانانِ یاغیِ که از خشونت و پوچی جنگ جهانی اول به کافه زوریخ پناه آورده بودند، و بعدها" آغازِ یک انزجار شد" (تزارا) همان واژۀ طلایی بود که می توانست همه چیز باشد. همان طور که خودِ تزارا گفته است که :" دادا همه چیز است"

"هیچ دادائیستی خاطراتش رانخواهد نوشت! هرچه را « تاریخ دادا» نامیده اند باورنکنید، ولو مقدار زیادی از آن هم حقیقت داشته باشد، چون مورخی که صلاحیت نوشتن آن را داشته باشدهنوز به دنیا نیامده است." مارسل یانچو

دادا وقتی ظهور کرد که ایمان به مطلق از بین رفته بود. انزجار دادائیست تنها از ماهیت جنگ نبود. او تمامِ نهادهای اجتماعی،سیاسی،فرهنگیِ زمان خود را مسئولِ جنگ جهانی می دانست و معتقد بود که باید تمام این نهادها از هم بپاشند. اما آیا این میسر بود؟ آیا برایِ زمانۀ خودش دادائیست همان کودک ترشرویی نبود که پشت ویترینِ مغازه پا به زمین می کوبد و انگشتش را سمت عروسک دلخواهش نشانه می گیرد در حالیکه خوب می داند که ممکن است هیچ وقت آن را به دست نیاورد؟ غرولند کنان و ناامید،دادائیست در دنیایِ کودکانه خود فرو می رود و هنر زمانه اش را به سخره می گیرد. سرودهای ملی را با ریتمِ شیش و هفت می خواند. حرف هایش پوچ است و سروته ندارد مثلِ وقتی که از فرطِ عصبانیت زبان آدم بند می آید اما همین مهمل گویی را در مقایسه با چرندیاتِ سیاستمداران والاترین هنر می داند. خشمِ و عرف شکنی آنها برای سرگرمی نبود، اگر می خواستند در دنیای سیاست ساختارها را دگرگون کنند، در عالم هنر قصدشان تغییرِ دیدِ مردم عادی بود نسبت به هنر و تصوری که از هنر داشتند.
جنبش هنری دادائیست ضدهنر بود. تابلویِ منالیزا را از مقامِ مقدس خود پایین می کشید و با چند خطِ ساده و یک امضا آن را به یک هنر ضد هنر تبدیل می کرد. قالب های آکادمیکِ تعریف شده برای هنرمند را دور می انداخت و او را بینِ آدم های معمولی قرار می داد. مارسل دوشان، "حاضری" می ساخت، یک دستمال توالت، یک قوطی، یک چرخ دنده، هر چیزی که روزمره با آن سروکار داریم را تبدیل به یک اثر هنری می کرد. هنری که سعی داشت بی معنی باقی بماند و آن چیزی باشد که بیننده از آن برداشت می کند. رسالت آنها این بود که بیشترین عدم ارتباط را بینِ هنرمند و بیننده به وجود بیاورند. آنها معتقد بودند حیات بشر به هم پیوسته و منسجم نیست که از هنرش انتظار انسجام داشته باشیم. هنر اگر می خواهد واقعی باشد باید هرج و مرج و عدم ارتباط و عدم به هم پیوستگی را به تصویر بکشد.
هرج و مرج چه معنایی دارد وقتی حیات انسان دستخوشِ تجارت است؟ وقتی جنگ توجیه می شود؟ آیا این هرج و مرج نیست؟ کدام نظام؟هزینه می کنیم برایِ رفاهِ بشر اما سلاحِ کشتارِ جمعی و بمب هسته ای می سازیم؟
زیبایی طبیعت و گل و درخت و رودخانه برای دادائیست پایی در واقعیت نداشت چراکه آنچه به زندگی انسان مرتبط بود در میدانهای جنگ اتفاق می افتاد،کشتار و توپ و زره و ساچمه و گلوله. برایش خنده دار بود یک اثر هنری تصویر دلگرم کننده ای از نظم ارائه دهد در حالیکه در عالم واقع خبری از آن نیست.
سرنوشتِ دادا، کودکِ زندۀ درونِ سردمدارانش، سرنوشتی نبود که انتظارش را داشت. دادا همیشه قصد داشت آن خویِ سرکش و انتقادگر باقی بماند و بگذارد که تنها "شانس" بر زندگی انسان حکومت کند، اما پس از خوابیدنِ آتشِ جنگ، آتش تیز دادا هم فروخفت و در قالب مکتب هایِ جدید فرو رفت.
سورئالیسم فرزند داداست. مکتب هدفمندی که برخلاف دادا قصد داشت اختلال حواس را سامان ببخشد.شاید سرنوشت دادا همان چیزی بود که از آن اعلام انزجار کرد. شاید این کودکِ شر و شور دیگر بزرگ شده بود.

پ.ن: چقدر دراماتیک شد! دادا همینه دیگه. زیاد گولش رو نخورید! "دادا به همه چیز شک می کند.ولی داداهای واقعی با دادا مخالفند" (تزارا)






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن