محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828007676
سخنرانی تاریخی استیو جابز در دانشگاه استنفورد 2005
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: سخنرانی تاریخی استیو جابز در دانشگاه استنفورد 2005
من امروز خیلی خوشحالم که در مراسم فارغالتحصیلی شما که در یکی از بهترین دانشگاههاي دنیا درس ميخوانید هستم. من هیچ وقت از دانشگاه فارغالتحصیل نشدهام. امروز ميخواهم داستان زندگی ام را برایتان بگویم. خیلی طولانی نیست و سه تا داستان است.
اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست.
من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه ميآمدم و ميرفتم و خب حالا ميخواهم براي شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم. زندگی و مبارزهي من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوي مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند.
او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندي قبول کند و همه چیز را براي این کار آماده کرده بود.یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوري شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندي قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً.
مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغالتحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آنها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند.
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/steve-stanford3.jpg
این جوري شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر این که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریهي آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت براي شهریهي دانشگاه خرج ميکردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایدهي چندانی برایم ندارد. هیچ ایدهاي که ميخواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوري ميخواهد به من کمک کند نداشتم و به جاي این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست ميشود.
اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه ميکنم ميبینم که یکی از بهترین تصمیمهاي زندگی من بوده است. لحظهاي که من ترك تحصیل کردم به جاي این که کلاسهایی را بروم که به آنها علاقهاي نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی براي من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم ميخوابیدم. قوطیهاي خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس ميدادم که با آنها غذا بخرم.
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/steve-stanfors1.jpgبعضی وقتها هفت مایل پیاده روي ميکردم که یک غذاي مجانی توي کلیسا بخورم. غذاهایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوي و ابهام درونیام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربهي گران بها شد. کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیمهاي خطاطی را تو کشور ميداد.
تمام پوسترهاي دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی ميشد و چون از برنامهي عادي من ترك تحصیل کرده بودم، کلاسهاي خطاطی را برداشتم. سبک آنها خیلی جالب، زیبا، هنري و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت ميبردم. امیدي نداشتم که کلاسهاي خطاطی نقشی در زندگی حرفهاي آیندهي من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاسها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی ميکردیم تمام مهارتهاي خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آنها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونتهاي کامپیوتري هنري و قشنگ بود.
اگر من آن کلاسهاي خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونتهاي هنري الآن را نداشت. هم چنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتري این فونت را نداشت. خب ميبینید آدم وقتی آینده را نگاه ميکند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه ميکند متوجه ارتباط این اتفاقها ميشود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگري. این چیزي است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است.
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/steve-jobs-young2.jpg
داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است.
من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را درگاراژ خانهي پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاري که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش.
یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیرهي اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوري یک نفر ميتواند از شرکتی که خودش تأسیس ميکند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفري را که فکر ميکردیم توانایی خوبی براي ادارهي شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش ميرفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژي آیندهي شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم.
احساس ميکردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست دادهام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو. شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم.
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/iphone-steve-jobs.jpg
آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم. پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توي استوري به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوي تولید انیمیشن در دنیا ست.
دریک سیر خارق العادهي اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژي ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با همسرم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروي تلخی بود که به یک مریض ميدهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقتها زندگی مثل سنگ توي سر شما ميکوبد ولی شما ایمان تان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزي که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاري را انجام ميدادم که واقعاً دوستش داشتم.
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/steve-jobs-ipod-grave.jpg
داستان سوم من در مورد مرگ است.
من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوري زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روي من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توي آینه نگاه ميکنم از خودم ميپرسم: "اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام ميدهم یا نه". هر موقع جواب این سؤال نه باشد من ميفهمم تو زندگی ام به یک سري تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزي من خواهم مرد براي من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیمهاي زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقهي صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توي لوزالمعدهي من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجاي آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که براي مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچههایم بگویم در مدت سه ماه به آنها یادآوري بکنم.
این به این معنی بود که براي خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روي من آزمایش اپتیک انجام دادند. آنها یک آندوسکوپ را توي حلقم فرو کردند که از معدهام ميگذشت و وارد لوزالمعدهام ميشد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد.
چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونههاي سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آنهایی که ميخواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همهي ما ست.
شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنهها را از میان بر ميدارد و راه را براي تازهها باز ميکند. یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید.
هیچ وقت توي دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوي بقیه صداي درونی شما را خاموش کند و از همه مهم تر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروي کنید. موقعی که من سن شما بودم یک مجلهي خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر ميشد که یکی از پرطرفدارترین مجلههاي نسل ما بود این مجله مال دههي شصت بود که موقعی که هیچ خبري از کامپیوترهاي ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست ميشد.
شاید یک چیزي شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این که گوگل وجود داشته باشد. در وسط دههي هفتاد آنها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روي جلد آخرین شمارهي شان یک عکس از صبح زود یک منطقهي روستایی کوهستانی بود. از آن نوعی که شما ممکن است براي پیاده روي کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود:
Stay hungry stay foolish
این پیغام خداحافظی آنها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر ميکردند.
Stay hungry stay foolish
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/200px-steve_jobs_signature_svg.jpgاین آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم
و الآن وقت فارغالتحصیلی شما آرزویی هست که براي شما ميکنم.
استیو جابز - دانشگاه استنفورد آمریکا - 2005
http://itsecrets.ir/images/Digital-men/steve-jobs/steve-stanford4.jpg
http://itsecrets.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=211&Itemid=90
در بخش تاریخ ارسال کردم چون به نظر من تاریخی بود .
از اینجا (http://video.google.com/videoplay?docid=-204609026222503944) می توانند فیلم این سخنرانی را تماشا کنند.
واکنشها به مرگ استیو جابز سخنان افراد برجسته در مورد این شخصیت فوق العاده
http://it-1.ir/wp-content/uploads/2011/10/t_hero.png
صبح روز امروز (۱۴ مهر) نه تنها دوستداران تکنولوژی بلکه همگان با خبر ناراحت کننده رو برو شدند !
استیو جابز بنیانگذار و مدیر عامل سابق اپل در سن ۵۶ سالگی در اثر بیماری درگذشت.
خبری که از سوی اپل منتشر شد :
اپل فردی خلاق و رویایی را از دست داده است و جهان یک انسان شگفت انگیز را از دست داده است.کسانی که خوش شانس بودند و با استیو جابز کار می کردند ، دوست عزیز و مربی الهام بخش را از دست داده اند.استیو شرکتی به جای گذاشت که تنها او می توانست ایجادش کند و روح او برای همیشه در اپل خوهد ماند.
واکنشها بعد از درگذشت جابز
باراک اوباما جهان یک انسان صاحب بینش را از دست دادهاست. و شاید هیچ تعریفی بالاتر از این نباشد که بخش بزرگی از جهان از طریق دستگاهی که او اختراع کرد از درگذشت او آگاه شد.
بیل گیتس در بیانهای نوشتهاست که او و جابز نخستین بار ۳۰ سال پیش یکدیگر را ملاقات کردند و در بیش از نیمی از عمرشان با هم همکار و رقیب و دوست بودهاند. دنیا به ندرت شخصی را شاهد بودهاست که به مانند جابز بر او تأثیرگذار بوده باشد و این تأثیرات را نسلهای متعددی حس خواهند کرد.
مارک زاکربرگ استیو! از تو به عنوان یک معلم و یک دوست متشکرم. از تو به خاطر نشان دادن شیوه تغییر دنیا به وسیله محصولاتت، سپاسگزارم.
گوگل گوگل در وب سایت خود به استیو جابز ادای احترام کرد.
بنیان گذارن گوگل
-لری پیج جابز مرد بزرگی با دستاوردهای باورنکردنی و هوشمندی شگفتانگیز بود. پیج نوشتهاست که تمرکز جابز بر ارتقای تجربه کاربری، همیشه الهامبخش او بودهاست. او ضمن همدردی با خانواده جابز و اعضای اپل، از مهربانی جابز با او هنگامی که اورئیس گوگل شد، یاد کردهاست.
سرگئی برین
-سرگئی برین مرگ استیو جابز را از طرف همکارن و کارمندان گوگل و خانواده اش به شرکت اپل و خانوده استیو جابز تسلیت گفت.
دنیا از امروز یه چیزی کم خواهد داشت و باید همیشه در حسرتش بمونه
بزرگ مردی که شاید دیگه هیچوقت جایگزینی نداشته باشه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]
-
گوناگون
پربازدیدترینها