تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827077665




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وابستگی سالم و ناسالم


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: مقدمه

وابستگی و استقلال ، از مسائل بسیار مهم در روابط بین انسان‌ها هستند. وابستگی ممکن است برای بسیاری وضعیت ناخوشایندی به نظر آید. این بدان معنی است که ممکن است آنها رنج و درد ناشی از وابستگی ناسالم را یا خود تجربه کرده باشند، یا در اطرافیان دیده باشند در حالی که وابستگی در رابطه سالم می‌تواند وضعیتی شوق‌انگیز و سرشار از شور و نشاط باشد. استقلال برخلاف وابستگی ، برای بسیاری ، وضعیت خوشایندی به نظر می‌آید. در روابط بین انسان‌ها به خصوص در روابط زناشویی برخی تلاش می‌کنند تا خود را مستقل و خودمختار نشان دهند. در حالی که بدون آشنایی با استقلال سالم ، چیزی جز آشفتگی و اختلاف حاصل نمی‌شود.


http://www.soulscode.com/wp-content/uploads/2010/10/slave.jpg


منشا وابستگی و استقلال ناسالم

وابستگی و استقلال ناسالم ، ناشی از ترس ما از تنها ماندن و پذیرفته و تأیید نشدن است. چنین ترسی در نهایت منجر به آن می‌شود که ما نتوانیم واقعی باشیم و هنگامی که واقعی نیستیم، نمی‌توانیم چیزی که به راستی هستیم یعنی خود حقیقی‌مان باشیم و همچنین نمی‌توانیم روابط سالمی با خود ، دیگران و قدرت مطلق این جهان یعنی خداوند ، برقرار کنیم. در این وضعیت ما در حالت هم وابستگی بسر می‌بریم و هم وابسته می‌شویم. یعنی با خود دروغینی زندگی می‌کنیم که از طریق عادات وسواس گونه ، اعتیادها و دیگر اختلالات به حیات خود ادامه می دهد. آشنایی با وابستگی و استقلال سالم و ناسالم در روابط بین فردی و آگاهی از برخی از ویژگی‌های رفتاری مربوط به آنها می‌تواند مفید باشد.



وابستگی سالم

در وابستگی سالم ، ما در زمان مناسب و هنگام نیاز ، به شکل روشن و مستقیم درخواست کمک می‌کنیم و اگر کمکی ارائه شود آن را می‌پذیریم و در روابط ، بخصوص با افراد مورد علاقه احساس امنیت و اعتماد می‌کنیم.

روابط در وابستگی سالم صمیمی بوده و هر شخص در آن واقعی و صادق است، همچنین رابطه دو طرفه بوده و هر یک به طور برابر سهم مشارکت خود را می‌پذیرد. بطوری که برای همدیگر اهمیت قایل شده و به یکدیگر احترام می‌گذارند.

در وابستگی سالم ، دو طرف انعطاف‌پذیرند و این نیز به معنی داشتن حد و مرزهای سالم است.

آنان فریبکار نیستند و برای رسیدن به خواسته‌هایشان دیگران را کنترل نمی‌کنند. بنابراین در این رابطه ، کسی احساس نمی‌کند مورد سوءاستفاده و بهره‌کشی قرار گرفته است. هر دو طرف در حالی که به نیازهای خود توجه دارند و از خود مراقبت می‌کنند نسبت به هم مهربان و همدل هستند و در کنار آن به میزان مناسبی فعالیت‌های خودانگیخته و خودجوش دارند. شخص وابسته سالم در روابط خود احساس خوبی دارد و از برقراری رابطه صمیمی با کسانی که وابستگی و استقلال ناسالمی دارند پرهیز می‌کند. او از معنویت و گسترش رابطه خود با قدرت مطلق هستی بخش جهان آگاهی داشته و آن را تجربه می‌کند.




وابستگی ناسالم

در وابستگی ناسالم ، دو طرف در درخواست کمک و پذیرفتن آن و نیز در اعتماد کردن مشکل دارند. آنان انعطاف ناپذیر ، خشک و سخت گیرند. ضمنا با فریبکاری و به شکل غیرمستقیم تلاش می‌کنند دیگران را تحت نفوذ خود قرار دهند و کنترل کنند، بارها رفتارهای نامناسب را تحمل می‌کنند و اغلب به دیگران اجازه می‌دهند فراتر از حد و مرزهای خود ، در انتظارات و درخواست‌هایشان زیاده‌روی کنند و گاه فورانی از خشم‌های انفجاری از خود نشان می‌دهند، بیش از اندازه پذیرنده یا طرد کننده هستند.

تندخو ، بددهن و معترض و یا بی‌احساس و کرخ هستند، فعالیت‌هایشان خودجوش نبوده و صحنه سازی شده است، معمولا درگیر روابط با دیگر افراد هم وابسته یا سوءاستفاده گر هستند. به جای آن که به چنین روابطی خاتمه دهند، مایلند مانند یک قربانی این روابط را ادامه دهند. خواهان آن هستند که دیگران نسبت به ایشان دلسوزی و ترحم کنند. به دلیل آن که با حالت‌های رفتاری خود آشنایی بیشتری دارند در ارتباط با افراد وابسته سالم ، احساس بی‌حوصلگی می‌کنند. اغلب احساس می‌کنند زندانی ، گرفتار و بدشانس هستند و به درستی معلوم نیست که آیا آنها رابطه سالمی با هستی بخش جهان دارند یا نه.




استقلال سالم

کسانی که از استقلال و خودمختاری سالمی برخوردارند به شکل سالمی نیز وابسته‌اند. در فعالیت‌های خودجوش و شراکتی با دیگران همراه می‌شوند. به اشتباهات خود اعتراف می‌کنند و در زمان مناسب و در صورت نیاز در مورد مشکلی که در زندگی با آن روبه رو هستند کمک می‌خواهند و اگر به آنها پیشنهاد کمک شود، آن را می‌پذیرند. در اغلب اوقات با خود و با دیگر افراد ایمن ، واقعی و صادقانه عمل می‌کنند. آنها به وجود خود حقیقی‌شان آگاهند و به آن اعتماد دارند و به لحاظ تجربی ، خود حقیقی‌شان را به قدرت مطلق مرتبط ساخته‌اند، بنابراین از زندگی لذت می‌برند و احساس رضایت و خوشبختی می‌کنند.

متواضع و فروتن هستند. آنها در صورت نیاز هم می‌توانند قاطع و راسخ باشند و هم انعطاف‌پذیر ، بدون این که به دیگران صدمه بزنند و آنها را ناراحت کنند. نیازهایشان را برآورده می‌کنند، به توانایی‌هایشان آگاه هستند و مایل نیستند دیگران را کنترل کنند، فریب دهند و استثمار کنند. آنها با خود و همین طور با دیگران مهربان هستند. از رابطه با کسانی که وابستگی و خودمختاری ناسالمی دارند پرهیز می‌کنند. آنها آزاد و در حال رشد و تحول هستند.



استقلال ناسالم

کسانی که استقلال و خودمختاری ناسالمی دارند، تظاهر می‌کنند که امور را تحت کنترل دارند، مستقل هستند و نیازی به کمک دیگران ندارند. از آنجایی که خود را بسیار خودمختار می‌دانند و به استقلال خود می‌بالند، اغلب فکر می‌کنند بسیار بهتر از دیگران هستند. راحت طلب بوده و با دیگران انتقادی و دفع کننده برخورد می‌کنند. اغلب باهم وابسته‌ها رابطه دارند، تندخو و بددهن هستند. دشنام می‌دهند و کتک کاری می‌کنند. وسواسی عمل می‌کند. معمولا گوشه‌گیر و منزوی‌اند. زمانی که در رابطه‌ای قرار می‌گیرند در اعتماد کردن با اشکال مواجه می‌شوند.

اغلب حد و مرزهایی خشک و غیرقابل انعطاف و گاهی بسیار و بی‌ در و پیکری دارند. عمدا یا سهوا دیگران را تحت کنترل خود می‌گیرند، آنها را فریب داده و استثمار می‌کنند. آنان جنبه‌های مهم و حیاتی زندگی درونی‌شان را انکار کرده و به آن بی‌توجه هستند. نسبت به خود حقیقی‌شان آگاه نبوده و آن را درک نمی‌کنند، بنابراین از اصیل و واقعی بودن در روابط ناتوان هستند و در برقراری رابطه‌ای تجربی ، عملی و رضایت‌بخش با خداوند ، مشکل دارند.


منبع:دانشنامه رشد

یکی از ویژگی های زندگی سالم رشد مداوم است برخی از خصوصیات دوران کودکی از جمله وابستگی برای رشد و شکوفایی زندگی انسان ضروری . اما وابستگی به دو شکل وابستگی سالم و وابستگی ناسالم ظاهر می شود


وابستگی ناسالم
روابط وابسته ناسالم مشخصه ای دارند که برخی از آنها به شرح زیر است :


چه افرادی مستعد وابستگی ناسالم هستند ؟
نوع برقراری ارتباط ، ریشه در ویژگی های شخصیتی افراد دارد . ویژگی های شخصیتی که فرد را مستعد برقراری ارتباط وابسته ناسالم می کنند ، عبارتند از :


مشکلات ناشی از وابستگی ناسالم
وجود روابط ناسالم در زندگی فرد مشکلاتی را به دنبال دارد . افراد وابسته ناسالم اشخاص مضطرب و نگران هستند و همواره از طرد شدن می ترسند .

زمانی که مورد طرد شدگی خیالی یا واقعی قرار می گیرند افسرده شده و حتی تا مرز افکار یا اقدام به خودکشی پیش می روند حتی در صورت از هم پاشیده نشدن و تداوم ارتباط وابسته ناسالم ، همواره احساس خلاء درونی و پوچی آنان را آزار می دهد .


مراحل شکل گیری وابسته ناسالم

- باور ناتوان بودن : در این حالت فرد خود را شخصی ناتوان می داند که از انجام امور شخصی خویش و به طور کلی زندگی به تنهایی ناتوان است . این باور در خانواده شکل می گیرد و والدین ناکارآمد برای اعمال کنترل خود بر فرزندانشان چنین باوری را در ذهن آنان ایجاد و تقویت می کنند .


میل به حمایت و ترس از طرد شدن : ذهنیت و باور ناتوان بود سبب می شود فرد همواره احساس نیاز به حمایت دیگران نموده و همواره نگران باشد که همایت مورد نظر خود را از دست بدهد . خانواده ناکارآمد یا از طریق حمایت و مراقبت افراطی و یا به واسطه غفلت و نادیده انگاشتن فرزندان خود ، میل به حمایت و ترس از طرد شدن را دامن می زند .


- رفتار دیگران محور : باور ناتوانی و میل افراطی به دریافت حمایت ، ترس از طردشدگی را اجاد می کند این میل و ترس رفتاری را باعث می شود که متمرکز بر دیگران است . فرد برای یافتن حمایت از سوی دیگران تمام انرژی خود را صرف دیگران نموده و به دنبال آن است که دیگران را راضی نگهدارد و به هر قیمتی شده از طرد شدگی رهایی یابد


فاصله گرفتن از خود : به مرور رفتار دیگران محور ، سبب می شود فرد از خود فاصله بگیرد و عملا با آنچه می خواهد و احساس می کند ، غریبه شود . علت این است که او بیش از خود به دیگران ، نیازها و خواسته ها و احساسات آنان توجه دارد .


انواع وابستگی ناسالم

-وابستگی ناسالم ناتوان : در این صورت فرد به صورت مبالغه آمیز خود را آسیب پذیر نشان می دهد و از این طریق خود را به دیگران می چسباند با معرفی خود به عنوان فردی ضعیف و محتاج ، رفتارهای کودکانه ای را به نمایش می گذارد و معمولا می تواند افرادی را که رفتار های حمایت گرانه افراطی و والد گونه دارند ، به دام اندازند .


- وابستگی ناسالم خصمانه : این افراد با مرعوب کردن و ترساندن دیگران و با بروز خشم به دیگران وابسته اند و از این طریق دیگران را کنترل می کنند . بازی ارتباطی این افراد با بازی ارتباطی وابستگان ناسالم ((مردم راضی کن )) که تسلیم بودن ویژگی ارتباطی آنها است ، جور شده و تداوم می یابد


- وابستگی ناسالم پنهان : در این نوع وابستگی رفتار ظاهری فرد چندان نشانی از وابستگی ناسالم وی ندارد ، اما روند این ارتباط نشان دهنده ناسالم بودن ارتباط است . وابسته ناسالم پنهان ، از طریق تمارض می تواند فرد وابسته ناسالمی را که قربانی بودن ، هویت اوست ، به دام اندازد و از طریق تظاهر به بیماری و جلب توجه و ترحم ، ارتباط را حفظ کند . اگر فردی را که دوست دارد از او دور شود ، اعتراض نمی کند ، اما بیمار می شود ، غذا نمی خورد و آنقدر ادامه می دهد که احساس گناه را در فرد مقابل ایجاد می کند .



استقلال ناسالم
افراد مستقل ناسالم از بیان نقاط ضعف خود می هراسند و درخواست کمک از دیگران برایشان بسیار دشوار است . آنان بر این باورند که درگران نیازشان را تشخیص دهند و تقاضای مستقیم آنها دلیلی ندارد . مستقلان ناسالم کمک خواستن از دیگران را نشانه ضعف خود می دانند و با کمک کردن افراطی به دیگران ضعف خیالی خود را می پوشانند و چنین افرادی آموخته اند که وجود آنها تنها در گرو کمک کردن آنهاست به دیگران و گرنده بودن آنها را نابود می کند . افراد مستقل ناسالم بر خلاف وابستگان ناسالم که حدو مرزی برای خود ندارند ، به جای حدو مرز دیوار های بتونی بلندی به دور خود می کشند و نمی گذارند که کسی به آنها نزدیک شود .



مراحل شکل گیری استقلال ناسالم

نداشتن اعتماد و اطمینان : فرد مستقل ناسالم تجارب و یا باور هایی مبتنی بر غیر قابل اعتماد بودن دیگران دارد . باور غیر قابل اعتماد بودن دیگران می تواند از طریق والدینی که خود مستقل ناسالم هستند به فرزند انتقال یابد .


میل به فاصله گرفتن از دیگران : زمانی که فرد دیگران را قابل اعتماد نمی داند ، تمایل دارد از آنا فاصله بگیرد تا به این ترتیب از احساس تلخ بی اعتمادی و احتمال صدمه از سوی دیگران در امان بماند.


حصار کشیدن به دور خود : فرد مستقل ناسالم برای اینکه بتواند به راحتی از دیگران فاطله بگیرد ، به دور خود حصارهای بلندی می کشد که نزدیک شدن به او را عملا غیر ممکن یا دشوار می سازد .


قطع ارتباط با دیگران : داشتن حصار های قوی و بلند ، باعث می شود ارتباط فرد با سایرین قطع شود و به این ترتیب احساس ناامنی فرد ، ظاهرا کاهش یابد .

منبع : نشریه مشترک دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم و مرکز مشاوره دانشگاه تهران

از وابستگی تا پیوستگی


آیا تاکنون به واژه‌هائی مانند وابستگی، دلبستگی و یا پیوستگی دقت کرده‌ایم؟ آیا تاکنون تجربه کرده‌ایم که در ارتباط با کسی یا چیزی در بیرون از خودمان، احساس یکی شدن داشته باشیم. به نحوی که قسمت ناتمام یا نیمه‌تمام ما را تکمیل کند؟ در این حالت دو وضعیت به وجود می‌آید: یکی وضعیت جهنمی که ما آن را با واژه “وابستگی” معرفی می‌کنیم و دیگری حالت بهشتی که ما آن را “پیوستگی” می‌نامیم.

- وابستگی چیست؟


در قالب یک جمله یعنی اینکه:“ما در ارتباط با کسی یا چیز آنچنان مجذوب شده‌ایم که احساس می‌کنیم با نبودن آن، ما نیز نابود می‌شویم” در این حالت، ما به شدت به اتصال عاطفی، انرژیکی و ... آن عادت کرده‌ایم.
برای تجربه این وضعیت می‌توانیم به کاری فکر کنیم که ما را اذیت می‌کند، ولی نمی‌توانیم آن را رها کنیم یا ارتباطی را تصور کنیم که ما را اذیت می‌کند، ولی نمی‌توانیم آن را قطع کنیم و یا مواردی را در نظر بگیریم که قوتی به جائی از آن فکر می‌کنیم، عذاب می‌کشیم.

- پیوستگی چیست؟


پیوستگی از نظر ما یعنی اینکه با آنچه در ارتباط قرار گرفته‌ایم و به آن عشق می‌ورزیم یا دوستش داریم احساس وحدت و یگانگی کنیم با وجود لذت شادمانی، سعادت و خوشی در آن، ما نیز خشنود می‌شویم. در این حالت، بودن یا نبودن او در کنار ما، احساس بسیار خوب یا بسیار بد به ما نمی‌دهد، بلکه وجود او باعث حس رضایت در درون ما می‌شود. به‌عبارتی دیگر، با نبودن او باز هم احساس رضایت در ما باقی مانده و حال خوبمان را می‌توانیم حفظ کنیم.

- چگونه حالت وابستگی خود را به احساس پیوستگی تبدیل کنیم؟



الف) شناخت موارد وابستگی:
در خلوت خود یا با کمک گرفتن از فردی لایق، بررسی کنیم کدامیک از موارد کار، پول، پرخوری، پرحرفی و ... بیشترین وابستگی را برای ما ایجاد کرده است. بررسی کنیم که کدامیک از نیروها مثل نیاز، هوس، ترس، شک و تردید و ... در ما در این ارتباط فعال‌تر می‌باشند.

http://img.tebyan.net/big/1389/08/17818715252323637169484104922229023448.jpg

در رفتار خود بررسی کنیم به خاطر چه سوژه‌ای از خواب و خوراک خود کم می‌کنیم و فکر و احساس ما در چه مواردی، ما را به‌طور ناخواسته به دنبال خود می‌کشاند و در کنترل آن دچار مشکل می‌شویم.


برای چه مواردی بیشتر از حد توان خود وقت می‌گذاریم و به خاطر اینکه هدیه‌ای به فردی بدهیم یا در کنارش باشیم، از سلامتی خود می‌کاهیم، بررسی کنیم در ارتباط با رسیدن به چه خواسته‌هائی خود را کوچک و حقیر می‌سازیم و در ارتباط با چه افرادی، اتمام توان خود را به‌کار می‌گیریم تا خواسته‌های خود را از آنها گدائی کنیم. بررسی کنیم با چه کسانی ارتباطی بی‌معنا و سست داریم یا ارتباط ما مرده و نامطلوب است و دراین ارتباط به دنبال چه می‌گردیم. در نظر بگیریم ترس از دستدادن چه چیزهائی را داریم، تا متوجه شویم ریشه‌های وابستگی ما کدام هستند.

ب) تکنیک‌های رهائی از وابستگی
آنچه ما را سرشار از عشق، رضایت‌خاطر و آرامش می‌کند و در ارتباط سالم دوطرفه‌ای قرار می‌دهد، مشخصه‌های دیگری دارد که به‌طور ظریف و حساسی قابل تفکیک می‌باشند. چنانچه راه‌های زیر را به‌کار گیریم، می‌توانیم تجربه کنیم که در وضعیت وابستگی قرار گرفته‌ایم یا پیوستگی و در پی آن می‌توانیم از فضای جهنمی وابستگی، رها شده و از فضای بهشتی پیوستگی لذت ببریم.

* قطع وابستگی
درباره افراد یا مواردی که در نزدیکی با آنها یا حتی به دور از آنها احساس می‌کنیم که دچار نگرانی می‌شویم و حتی به‌صورت وسواس‌گونه‌ای می‌خواهیم گرفتاری‌ها و رفتارشان را کنترل کنیم و به‌طور مرتب می‌خواهیم برای آنها نقش مددکار را بازی کنیم.


از این به بعد، اینگونه بیندیشیم که هر فردی مسئول اعمال خویش است. به جای کنترل افراطی و به اسارت کشیدن آنها، اجازه دهیم خودشان فرصت کسب تجربه را داشته باشند. ما فقط باید آنها را راهنمائی کنیم تا در حد توانائی خود به‌صورت منسجم و سازمان‌یافته پیشرفت کنند.



http://img.tebyan.net/big/1389/09/3620747212745109253205102184136193232174125.jpg


* رهائی از رفتارهای وابستگی
بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کرده‌ایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم. بر روی مواردی مانند دروغ گفتن، غر زدن، اصرار به متقاعد کردن، التماس کردن، رشوه دادن، طراحی حقه‌های کوچک و بزرگ، بچه‌دار شدن به قصد وابسته کردن، تحقیر کردن، شکایت کردن، محکوم کردن و... حضور خود را قوی‌تر کنیم تا بتوانیم باورها و ریشه‌های به وجود آورنده این اعمال را بشناسیم؛ سپس روبه‌روی هر کدام بنویسیم چه باورها و توانمندی‌هائی را لازم است در خود تقویت کنیم تا به این کارها دست نزنیم.

*عامل وابستگی‌زا را رها کنیم
کلیه مواردی مانند:گرفتن، اعتبار، پست، مقام، قدرت، احترام و سایر مواردی که به واسطه آنها می‌خواهیم به احساس سرخوشی و رضایت برسیم را شناسائی کنیم.

* استقلال خود را حفظ کنیم


زمانی که عاشق دیگران می‌شویم یا اجازه می‌هیم که دیگران عاشق ما شوند، مراقب باشیم که در عین لذت بردن از حمایت عاشقانه طرف مقابل خود یا دادن حمایت عاشقانه به او، طوری رفتار کنیم که بدون حضور او نیز بتوانیم به خواسته‌های خود برسیم.



*اعتماد به خود، اتکاء به خداوند
در حالتی از حضور قرار بگیریم که حس کنیم مواردی مانند ناامیدی، ترس، ضعف و هرگونه کمبود دیگر فقط با حضور خداوند تکمیل می‌گردد اما فقط حق داریم به خدای خود وابسته باشیم که همواره از اوج آسمان‌ها تا قعر زمین و در فضای بین آن دو و مهمتر از همه در وجود خود ما حضور دارد و همیشه با ما است.


بدون ترس، یک نسبت از رفتارهائی که وابستگی خود را در پشت آن پنهان کرده‌ایم، تهیه کرده و آنها را از رفتار خود حذف کنیم



* رهائی از شرمندگی
به یکی از بزرگترین طرف‌های خداوند که “توبه” نامیده می‌شود، آگاه‌تر شویم. با خدای خود راز و نیا کنیم. تمام ضعف‌ها، اشتباه‌ها و گناه‌های خود را به او اعتراف کنیم و فقط او را حمایتگر اصلی بدانیم و به هر چه غیر از اوست، به هیچ عنوان تکیه نکنیم.

* بالا بردن آگاهی و تغییر باورهای وابسته‌کننده
باورهائی مانند “شرمنده می‌شوم اگر... را انجام دهم” یا “اگر... را انجام ندهم، یعنی هنوز بزرگ نشده‌ام” را رها کنیم و کانون توجه خود را به باورهای پیش‌رونده معطوف کنیم.

*آماده‌سازی دست‌ها و شبکه حمایتگر
از دوست‌هائی که به‌طور حقیقی، ما را دوست دارند، کمک بگیریم تا ما را یاری دهند که به این توانمندی بریم. چنانچه آن سوژه را نیز از دست بدهیم، باز هم ارزشمند، کامل و دوست‌داشتنی باقی می‌مانیم و به ما کمک کنند تا پس از قطع ارتباط، دوباره به سراغش نرویم.



* رهائی از وابستگی و رسیدن به پیوستگی
در اوج آرامش و قدرت، آسیب‌های مربوط به وابستگی‌های قبلی خود را ترمیم کنیم به این منظور:

الف) خودمان را دوست داشته باشیم و برای یادگیری مهارت‌های دوست داشت خود، به جلسه‌های عملی آموزش مهارت‌های زندگی به‌منظور خودباوری و همیاری برویم.

ب) همواره جهت وابستگی خود را در سبز عشق الهی و توکل به قدرت برتر جهان هستی معطوف کنیم.

ج) رابطه‌ای را ایجاد کنیم که در آن شکوفائی استعدادها و توانمندی‌های ما امکان‌پذیر شود.

*انجام مراقبه به صورت یک عادت روزانه
برای کسب لذت بیشتر، مراقبه را جزء یکی از مهمترین کارهای روزانه خود قرار دهیم.

تا می‌توانیم آمادگی دریافت عشق را در خود بیشتر کنیم. همواره همانند داشتن تغذیه‌ای سالم، تمامی ده مخزن عشق خود را به‌طور متعادل شارژ کنیم. در هر ارتباط حضور خود را بر روی عشقی که از سوی خداوند در هر مورد ظاهر می‌شود، حفظ کنیم چه این عشق در حوزه ارتباط‌های زناشوئی باشد و چه در ارتباط‌های اجتماعی و یا دیگر رابطه‌هائی که وجود ما را به وجد و سرور می‌آورد.


منبع: تبیان

لطفا به دیگران نچسبید!


همه ما وابسته متولد می‌شویم. ما انسان‌ها نمی‌توانیم بدون مراقبت‌های اولیه پدر و مادرمان به زندگی ادامه دهیم و برای تامین نیازهای بیولوژیك مانند خوردن غذا به آنان وابسته هستیم. اما جدا از این قبیل نیازها، برای برآورده كردن نیازهای روانی خود هم محتاج والدین و اطرافیان مان هستیم. هر كودكی به اینها نیاز دارد. این گونه است كه كودك به اعتماد و اطمینان خاطر می‌رسد، عزت نفس پیدا می‌كند و خودش را احساس می‌كند.

ما اوایل زندگی خود ، سبك پیوندجویی در ارتباط و اتصال با دیگران را می‌آموزیم. می‌آموزیم كه با دیگران چگونه ارتباط برقرار سازیم. در این مرحله ژنتیك نقش چندان زیادی بازی نمی‌كند و به جای آن، بخش اعظم چگونگی برقراری ارتباط ما با دیگران به طرز برخورد و آموزش‌های پدر و مادر و كسانی بستگی دارد كه در كودكی از ما مراقبت می‌كنند.



وابستگی سالم یعنی این كه بدانید چگونه تقاضای كمك كنید. وابستگی سالم ، در ضمن به این معناست كه بدانید در چه زمانی تقاضای كمك كنید و بدانید در چه زمانی مناسب است به دیگران تكیه كنید.


وقتی اشخاص تماس خود با وابستگی سالم را از دست می‌دهند ، معمولا اسیر یك یا دو سبك ارتباطی علیه خود می‌شوند و به طرق مختلف وابستگی بیش از اندازه و مخرب یا فاصله گرفتن‌های بد عملكردی را به نمایش می‌گذارند.
در وابستگی بیش از اندازه كه یك نوع وابستگی ناسالم محسوب می‌شود ، فرد برای فرار از چالش‌های زندگی به دیگران می‌چسبد. اشخاص بیش از اندازه وابسته خود را ضعیف و آسیب‌پذیر ارزیابی می‌كنند و معتقدند كه بدون یك حمایتگر قدرتمند نمی‌توانند به بقای خود ادامه دهند. نگرانی اصلی آنها این است كه ترك شوند و در این دنیای خصمانه بدون یار و یاور و به حال خود رها گردند. اشخاص بیش از اندازه وابسته به قدری برای تكیه كردن به دیگران مشغله ذهنی دارند كه زندگی‌شان به وابستگی به دوستان، همكاران، والدین، روسا، پزشكان و... خلاصه می‌شود و این هرگز پایانی ندارد. اشخاص بیش از اندازه وابسته حتی در صورت بدرفتاری دیگران نیز نمی‌توانند و برایشان دشوار است كه از وابستگی‌شان دست بكشند و از این شرایطی كه در آن دارند ، فاصله بگیرند. هر چه وابستگی آنها بیشتر باشد، احساس بدتری نسبت به خود پیدا می‌كنند و هر چه احساس بدتری نسبت به خود پیدا كنند ، بر شدت وابستگی‌شان افزوده می‌شود.
شكل‌گیری وابستگی بیش از اندازه

تكرار«من به تنهایی نمی‌توانم این كار را بكنم» سرانجام به وابستگی بیش از اندازه منجر می‌شود كه این وابستگی در 4 مرحله صورت می‌گیرد.
1) باور ناتوان بودن: نمایشنامه «نمی‌توانم به تنهایی این كار را بكنم» سبب می‌شود فرد خود را موجودی ضعیف و ناتوان ارزیابی كند. روان‌شناسان این را «باور ناتوانی» نام داده‌اند.
2) میل به حمایت و ترس از ترك شدن: ذهنیت ناتوان بودن سبب می‌شود فرد مترصد حمایت و حراست شود. او بشدت می‌ترسد كه ترك شود و به حال خود رها گردد. در اینجا فرد به عدم احساس امنیت خاطر و اضطراب دچار می‌شود.

3) رفتار دیگران محور : میل و نیاز فرد به حمایت شدن و ترس از به حال خود رها شدن رفتاری را سبب می‌شود كه پژوهشگران آن را رفتار دیگران‌محور نامیده‌اند. در این مرحله كودك تمام انرژی خود را متوجه بیرون از خود می‌كند. با ناامیدی می‌خواهد دیگران را راضی كند و به هر قیمتی كه شده، از تعارض و اختلاف بپرهیزد.

4) فاصله گرفتن از خود : به مرور زمان رفتار دیگران‌ محور فرد سبب می‌شود او از خود فاصله بگیرد و عملا با آنچه می‌خواهد و احساس می‌كند ، تماسش قطع شود. علتش این است كه او به خواسته‌ها و احساسات دیگران بشدت توجه دارد.


http://img.tebyan.net/big/1388/11/234129667317253301871522101281498137188.jpg





وابستگی ناسالم در خانواده
نشانه‌های وابستگی بیش از اندازه در روابط میان والد و فرزند ، اغلب واضح و روشن هستند. اگر شما به عنوان فرزند برای هر كاری باید از پدر و مادر خود اجازه بگیرید، اگر برای انجام دادن هر كاری به تایید و تصدیق آنها احتیاج دارید و بدون پرسش از آنها جرات حركت ندارید و برای ساده‌ترین چیزها باید اجازه بگیرید یا اگر درباره كوچك‌ترین بیماری و ناراحتی خود به مبالغه حرف می‌زنید، نقش بیش از اندازه وابسته‌ای را پذیرا شده‌اید و نشانه‌های غیرمستقیم وابستگی بیش از اندازه به پدر و مادر را به نمایش می‌گذارید.ممكن است بدون این كه متوجه باشید به یك والد یا هر دوی آنها وابسته باشید. زود از دست دادن یكی از والدین، از عوامل موثری است كه زمینه‌ساز وابستگی بیش از اندازه فرزند است، مرگ زودهنگام والد احتمال وابستگی بیش از اندازه كودك به والد دیگر را می‌افزاید.


می‌توان گفت، اگرچه از دست دادن والد بسیار مهم است، اما بسیاری از كودكانی كه پدر یا مادر خود را از دست می‌دهند، وابسته ناسالم نمی‌شوند. طلاق و جدا شدن والدین نیز از عوامل وابسته‌سازی بیش از اندازه است. جدا شدن پدر و مادر بر احتمال وابستگی بیش از اندازه كودك به والد باقی مانده می‌افزاید اما بررسی‌ها نشان می‌دهند كه این طلاق نیست كه همیشه آزار می‌دهد، گاه تعارض‌ها و اختلافات قبل از طلاق اثربخشی بیشتری دارد. اگر طلاق و جدایی در زمانی اتفاق بیفتد كه كودك هنوز كم‌سال است، وابستگی بیش از اندازه با احتمال بیشتری ایجاد می‌شود اما اگر جدا شدن پدر و مادر از هم در حول و حوش دوران نوجوانی فرزند صورت گیرد، فاصله گرفتن و وابستگی كمتر از اندازه بیشتر می‌شود. به طور كلی وجود وابستگی سالم در خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است.



وابستگی سالم در خانواده به افزایش علاقه و كاهش اختلاف افراد خانواده منتهی می‌شود. همچنین در خانواده‌هایی با وابستگی سالم، عملكرد بچه‌ها در مدرسه بهتر و افسردگی در آن خانواده، كمتر است.


وابستگی سالم، عامل بسیار قدرتمندی است چرا كه شرایطی فراهم می‌كند كه روابط ما با پدر و مادر و برادران و خواهران مان بهتر شود. پس افراد باید سعی كنند با وابستگی بیش از اندازه برخورد كنند و در روابط خود (برای دریافت كمك یا حمایت از دیگران)‌ انعطاف‌پذیر باشند. به این ترتیب نه تنها برخی عادت‌های ناسالم گذشته از میان برداشته می‌شود، بلكه به طور همزمان مهارت‌های وابستگی سالم نیز افزایش می‌یابد.



وابستگی ناسالم در دوران پیری

2 مانع مهم بر سر راه وابستگی سالم در دوران كهولت، اسطوره و كلیشه است. بسیاری از مردم گمان می‌كنند دوران پیری، دوران زوال و تباهی است و آنقدر این موضوع را باور دارند كه پیشگویی آنها درست از كار درمی‌آید، یا بیش از اندازه وابسته می‌شوند یا فاصله می‌گیرند و در خود فرو می‌روند.

تنها علتش هم این است كه احساس می‌كنند چاره‌ای جز این ندارند.


تحقیقات نشان داده است كه نقش‌هایی كه در اوایل زندگی ایجاد می‌كنیم، تا سال‌ها دوام می‌آورد. قالب شخصیت‌ها ممكن است تغییر كند، اما سبك رابطه بدون تغییر باقی می‌ماند. كسانی كه زمانی به پدر و مادرشان وابسته بودند و بعد به همسرشان وابسته شدند، حالا به فرزندانشان یا كسانی كه از آنها مراقبت می‌كنند، وابسته می‌شوند و آنهایی كه یاد گرفتند با فاصله گرفتن با مشكلات كنار بیایند به این نتیجه می‌رسند كه با افزایش سن و سال، جدایی آنها ادامه‌دار می‌شود.


در حقیقت، وقتی به دوران كهولت می‌رسیم، رفتارهای مان تشدید می‌شوند كه این ناشی از تغییرات قابل ملاحظه‌ای است كه در مغز صورت خارجی پیدا می‌كند. در نتیجه، سبك و طرز رابطه‌های ما كه از اول به آن خو گرفته‌ایم نه تنها ادامه‌دار می‌شود، بلكه در دوران كهولت شكل حادتری به خود می‌گیرد. كسی كه در دوران كودكی و نوجوانی تا حدودی وابسته بود، در دوران كهولت وابسته‌تر می‌شود و كسی كه در كودكی و نوجوانی فاصله می‌گرفته است، حالا بیشتر فاصله می‌گیرد. برای شخص بیش از اندازه وابسته كه به توانایی‌های خود تردید فراوان دارد، چالش پیر شدن می‌تواند بشدت كلافه‌كننده باشد و نیاز متكی شدن به دیگران افزایش می‌یابد.

ما نهایتا به این نتیجه می‌رسیم كه وقتی از وابستگی سالم در پیوند و ارتباط با اطرافیانمان استفاده كنیم به توانمندی درونی می‌رسیم ، دوستی‌‌ها و رابطه‌مان عمق جدیدی پیدا می‌كنند ، مهارت‌های شغلی و حرفه‌ای و نیز مهارت‌های مربوط به تربیت فرزندان در ما بیشتر می‌شود و سلامت جسمانی ما نیز افزایش می‌یابد و در نتیجه شادی و خوشبختی ما نیز بیشتر می‌شود.


منبع : تبیان






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن