واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: گقتگو با قاسم جعفري كارگردان فيلم «دختران»
سينماي اجتماعي رو به فراموشي است
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/31/100878414139.jpg
اشاره: فيلم «دختران» به كارگرداني قاسم جعفري هماكنون روي پرده سينماهاي تهران قرار دارد. فيلمي كه به نوعي از دغدغههاي اجتماعي كارگردان ميآيد و شباهتهايي نيز به «گرگ و ميش» يكي از كارهاي قبلي وي دارد.
اين كارگردان سينما را بيشتر مخاطبان به خاطر ساخت مجموعههاي تلويزيوني چون «مسافري از هند»، «خط قرمز»، «كمكم كن» و... ميشناسند.
وي در دختران تلاش كرده بحرانها و مشكلات دختران در آستانه بلوغ را به تصوير بكشد و به همين خاطر از 3 بازيگر غيرحرفهاي استفاده كرده تا به فضاي واقعي نزديكتر باشد. در اين گفتگو درباره شرايط اكران «دختران» و دلايل ساخت اين فيلم با وي صحبت كرديم.
گويا زياد از شرايط اكران فيلم راضي نيستيد.
حقيقتا ناراضي بودن از شرايط اكران به يك پز فرهنگي تبديل شده است. به همين دليل خيلي از دوستان فيلمساز، فروشنكردن آثار خود را به شرايط اكران نسبت ميدهند، اما من اين گونه فكر نميكنم. از همان ابتدا قرار نبود فيلم «دختران» پرفروش باشد. چنين فيلمي مشخص است كه مخاطب خاص خود را دارد، اما قرار نبود درباره اكران آن بيعدالتي اتفاق بيفتد.
در «دختران» سعي كردم در عين اين كه فضاي تلخي را به تصوير ميكشم، واقعيت اجتماع را نشان دهم. اگر قرار است نگاه واقعگرايانهاي در فيلم دنبال كنم بايد اين وضعيت را به نمايش ميگذاشتم. در اين فيلم تلاش كردم فضاي جامعه را نسبت به دختراني كه در آستانه بلوغ قرار دارند، نشان دهم. من به تازگي در يك كارگاه آموزشي در ارتباط با مسائل دختران شركت كردم و با مسائلي ناهنجارتر از وضعيتي كه حتي در فيلم ميبينيد، روبهرو شدم.
اما متاسفانه چون رسانهها محدوديتهايي دارند، خيلي از اين معضلات هنوز به نمايش درنيامده است. به همين دليل «دختران» فيلمي به نظر رسيد كه نمايش برخي تصويرها در آن باعث شد، تيزرهاي آن از رسانه ملي پخش نشود. شخصا در اين ارتباط نامهاي به مهندس ضرغامي نوشتم و پيگيريهايي انجام دادم ولي جوابي تا به اين لحظه دريافت نكردهام.
در اين شرايط افسوس ميخورم؛ زيرا من سعي كردم فيلمي بسازم تا نوجوانان با اين رده سني و خانوادههاي آنان در جريان چنين مسائلي قرار گيرند. فيلم «دختران» يك هشدار است و به لحاظ آموزشي به آنها كمك ميكند و ميتواند تاثيرگذار باشد.
با توجه به اين شرايط فكر ميكنم «دختران» با وجود اين كه بازيگر حرفهاي و چهره ندارد، تقريبا با استقبال خوبي روبهرو شده است. من حتي در گريمهاي فيلم تلاش كردم بازيگران زياد براي مخاطب به لحاظ چهره جذاب نباشند و اصرار داشتم اين طراحيها خيلي واقعگرا به نظر برسد. به همين دليل در بيشتر صحنهها شما بازيگران نوجوان فيلم را با لباس مدرسه ميبينيد.
البته با توجه به اين كه شرايط سينماي ايران را ميدانم، توقع بيشتري نيز از اكران فيلم نداشتم. من هميشه در سينما يا تلويزيون اوج و فرودهاي زيادي داشتم. به طور نمونه يك سريال تلويزيوني در كارنامه من ديده ميشود با عنوان «مسافري از هند» كه هنوز جزو مجموعههاي پرمخاطب تلويزيون است.
اما كاري به عنوان «همسفر» داشتم كه مجموعهاي با ساختار اپيزوديك بود كه حتي خودم بيشتر از «مسافري از هند» به آن علاقهمند بودم، اما به خاطرنوع ساختاري كه داشت، مخاطب كمتري پيدا كرد. از طرف ديگر در سينما فيلمي را با عنوان «مجنون ليلي» ساختم كه اثري با فروش ميلياردي شد، اما فيلم «گرگ و ميش» با فروش متوسطي روبهرو شد.
در «دختران» هدفم اين بود، فيلمي بسازم كه تاثير فرهنگي داشته باشد و هشداري به خانوادهها و مسوولان بدهم كه پيرامون شما نسلي زندگي ميكند كه قرار است فردا مادران اين جامعه باشند و شما به مشكلات آن بيتوجه هستيد. به همين دليل معتقدم اگر فيلم فروش هم نكند، اما من پيام خود را با آن منتقل كردهام. قرار است در كمتر از 6?ماه ديگر فيلم در تيراژ گسترده وارد شبكه نمايش خانگي شود و مطمئنم در آن شرايط مخاطبان اصلي فيلم آن را در خانه خود ميبينند.
با توجه به اين كه «دختران» فيلمي در ارتباط با مشكلات و بحرانهاي دختران در آستانه بلوغ است، آيا در ارتباط با تبليغات آن در مدارس كاري انجام دادهايد؟
متاسفانه در كشور ما در پخش تخصصي فيلمها كاري انجام نشده است. به همين دليل براساس ژانر فيلمها نوع تبليغات مشخص نشده و حتي مخاطبشناسي نيز در اين ارتباط صورت نگرفته است. «دختران» خيلي ناغافل اكران شد. در شرايط فعلي سينماي ايران فيلمي كه هنرپيشه ندارد و از فيلمهاي كمدي و سخيف نيز فاصله گرفته است، قطعا با شرايط اكران در گروه روبهرو نميشود.
من خيلي در اين ارتباط زحمت كشيدم تا «دختران» در گروه اكران شود، اما براي تبليغ در مدارس حتما بايد آموزش و پرورش منطقه فيلم را مورد بازبيني قرار دهد. اين مسائل نيز شرايط خاص خود را دارند. متاسفانه از طرف ديگر نمايش اين فيلم با زمان امتحانها يكي شد، اما بليتهاي نيمبهايي ارائه كرديم.
در شرايط فعلي سينماي ايران فيلمي كه هنرپيشه ندارد و از فيلمهاي كمدي و سخيف نيز فاصله گرفته است، قطعا با شرايط اكران در گروه روبهرو نميشود
البته با توجه به اين كه مديركل آموزش و پرورش يكي از استانها با من آشنا بود فيلم را ديد و من يك سالن را به صورت رايگان در اختيار آنها گذاشتم تا بچههاي مدارس فيلم را ببينند. من «دختران» را براي سينما ساختم، اما فكر ميكنم بهترين راه اين است كه در شبكه نمايش خانگي ارائه شود.
«دختران» شباهتهايي به «گرگ و ميش» دارد. به گونهاي اين فيلم به لحاظ فضا و داستان تداعيكننده آن اثر است. شما بعد از «گرگ و ميش» ميتوانستيد «دختران» را بسازيد. چطور شد تصميم گرفتيد در اين بين فيلم «مجنون ليلي» را كه اثري كاملا پرستاره است، جلوي دوربين ببريد كه كاملا از اين فضا به دور است؟
من نمايش فضاي تلخ در فيلمها را خيلي دوست دارم. بيشتر آثارم فضاي تلخي دارند. حتي تلاش ميكنم در كارهاي تلويزيوني هم چنين فضايي را دنبال كنم. واقعيت اين است كه در جامعه و پيرامون ما زندگي خيلي شادي جريان ندارد. شايد براي همين است كه دوستان فكر ميكنند بايد مدام فيلم كمدي براي مخاطبان بسازند، اما تلخي جزئي از زندگي ماست.
با اين نظر شما و شباهتهايي بين اين دو فيلم تا حدودي موافق هستم. اگر در اپيزود اول «دختران» با تجاوز و خودكشي روبهرو هستيم در «گرگ و ميش» هم داستان فيلم از يك تجاوز شروع ميشود. اين تقريبا عامدانه بوده است. حتي در گريم و نشانهگذاري ايپزود اول «دختران» و «گرگ و ميش» شباهتهايي وجود دارد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/31/100878414170.jpg
وقتي زمان اكران «گرگ و ميش» در گيشه به ايدهآل نرسيدم، تصميم گرفتم از اين فضا دور شوم و دنبال قصهاي بروم كه حال و هوايي ديگر دارد. من آنقدر كه «گرگ و ميش» و «دختران» را دوست دارم، به «مجنون ليلي» علاقهاي ندارم.
اما هر كاري در هر دورهاي براي كارگردان جايگاه خاص خود را دارد. فكر ميكنم «مجنون ليلي» ساختار خوبي دارد، اما «دختران» و «گرگ و ميش» به من نزديكتر است. ساخت «مجنون ليلي» براي من خيلي راحتتر از «دختران» است. زيرا نياز به تحقيق و پژوهش خاصي ندارد و براي اكران آن نياز نيست با سينمادار سر و كله بزنيم و حتي تيزرهاي آن به راحتي از تلويزيون پخش ميشود.
من دوست داشتم از «دختران» حمايت شود. اين گونه آثار است كه رسانهاي مثل تلويزيون بايد براي آن تبليغ كند زيرا از دغدغههاي مهم اجتماعي است.
قصه و فيلمنامه «دختران» متعلق چه زماني است؟ زيرا به نظر ميرسد سوژه آن تاريخ مصرف دارد؟
قصه فيلم متعلق به قبل از «گرگ و ميش» است. من چند بار با اسامي مختلف متن آن را به ارشاد دادم و پروانه نگرفت. «دختران» از يك دغدغه قديمي ميآيد. من خودم 2 دختر دارم به همين دليل احساس ميكنم با موقعيت و شرايط آنها در ردههاي سني مختلف آشنا هستم. از طرفي احساس كردم يك انجام وظيفه است. متاسفانه كار علمي و كارشناسي در سينماي ايران براي اين رده سني انجام نشده و فيلمي كه براي آنها ساخته شده بسيار محدود است.
سهگانه صدرعاملي نيز در زمان خود ساخته شده است، اما دغدغهها و شرايط اجتماعي اين نسل در حال حاضر تغيير كرده و خيلي پيچيدهتر شده است. من اصرار داشتم اين فيلم به دليل سوژهاي كه دارد بعد از توليد زود اكران شود. زيرا معتقدم موضوع آن تاريخ مصرف دارد و سوژه آن به راحتي با گذر زمان ميسوزد. فكر ميكنم با اين سير جامعه، سال 90 موضوع بحرانهاي دختران چيز ديگري است.
همين الان نيز احساس ميكنم دير شده است. اگر بخواهم «دختران» را دوباره بسازم نگاه تازهتري نسبت به شرايط جامعه دارم.
البته فيلمنامه اين فيلم در طول فيلمبرداري دوباره نوشته شد و براساس شرايط پيرامون شكل گرفته است. مشاور علمي من در اين پروژه دكتر رفيعيفر سردبير سلامت بود كه در شوراي سياستگذاري جامعه ايمن تهران است و اطلاعات دقيقي در ارتباط با مشكلات دختران دارد.
چرا فكر كرديد ساختار اپيزوديك ميتواند به روايت اين داستان كمك كند؟
از ابتدا فرم اپيزوديك را براي بيان روايت انتخاب كردم و خودم به اين نوع ساختار علاقه زيادي دارم. در «مجنون ليلي» نيز من چنين روايتي را در پيش گرفتم. در «دختران» ما با 3 قصه روبهرو هستيم و هر كدام اين امكان را داشتند كه داستان و فيلم مجزايي شوند. 3 دختر با عناوين ياسمن، مانلي و شوكا از 3 طبقه مختلف از جامعه هستند. من احساس ميكنم هر كدام داستان خود را ميگويند و ميروند، ولي تاثير خود را روي ديگري ميگذارند.
فكر نميكنيد حضور صدرالدين شجره در اپيزود ياسمن شباهتهايي به بازي داريوش مودبيان در فيلم «دختري با كفشهاي كتاني» دارد.
من در سهگانههاي صدرعاملي فقط «دختري با كفشهاي كتاني» را ديدم. معتقدم اين دو هيچ شباهتي به يكديگر ندارند و من اصلا تاثيري از آن فيلم نگرفتم. به عقيده من دو شخصيت كاملا دور از هم هستند، به طوري كه در اين فيلم صدرالدين شجره (ساسان) اعتمادي در ياسمن به وجود ميآورد. نگاهم و رويكردم در اين فيلم كاملا با «دختري با كفشهاي كتاني» متفاوت است.
البته من به اين دليل كه صدرعاملي پيش از اين در چنين فضايي سهگانهاي ساخته است به نوعي به وي اداي دين كردم و در صحنهاي روي ديوار يكي از لوكيشنها عكس رسول صدرعاملي را گذاشتم و به خود ايشان نيز گفتم. ولي اصلا به آن فيلم در زمان ساخت «دختران» فكر نكردم.
شرايط سينماي ايران به گونهاي شده است كه شايد كمتر فيلمسازي به سمت سوژههايي با موضوعات اجتماعي ميرود. ما فيلمسازان بسيار خوبي داشتيم مانند «رخشان بنياعتماد» كه كار نميكنند و به همين خاطر ما با فقدان فيلمسازاني روبهرو هستيم كه دغدغه پررنگ اجتماعي دارند.
من بعد از «دختران» خيلي زود كار «سپيد و سياه» را ساختم تا از اين فضا دور نشوم. آن فيلم هم در همين فضا توليد شده است.
بيشتر با نمايش «دختران» سعي كرديد به مخاطبان هشدار دهيد و از ارائه راهحل اجتناب كرديد.
من خيلي سياه و سفيد به سوژه اين فيلم نگاه نكردم. بدون پيشداوري اين داستان را به تصوير كشيدم. بچههاي اين رده سني اهل نصيحت نيستند. سعي كردم بيشتر به شكل مستندگونه اين فيلم را به تصوير بكشم تا به واقعيت نزديكتر باشد. اگر قرار بود غير از اين باشد مخاطب پس ميزد. اين نمايش واقعيت است كه به وي كمك ميكند.
درباره اتفاقي كه براي شوكا يكي از نقشهاي اصلي فيلم ميافتد و وي دچار بيماري روحي ميشود، آيا تحقيقاتي صورت گرفته است يا نمونه واقعي در اين ارتباط ديديد؟
اين يك زايش دوباره براي شوكا است. با از دست دادن مانلي و ياسمن، او در خود دنبال همدم ميگردد و زماني كه با مانلي روبهرو ميشود به باور ميرسد و از اين بيماري رها ميشود.
شما سعي كرديد در كنار نمايش مشكلات اين سه شخصيت اصلي داستان، در نقشهاي فرعي نيز باز به بيان همين معضلات بپردازيد. به طور نمونه شخصيت خاطره حاتمي در بيمارستان رواني كه به يك پوچگرايي رسيده است.
من پيش از اين قرار بود براي آموزش و پرورش يك فيلم بسازم كه 13 بحران دوران نوجواني را به تصوير ميكشيد كه يكي از آنها همين موضوع خاطره حاتمي بود. ولي به نتيجه نرسيديم، اما از تحقيقات آن براي «دختران» استفاده كردم. اين موضوع نيزيكي از بحرانهاي مربوط به دختران در اين سنين است و اگر قرار بود داستان بعدي يا روايت چهارم شكل بگيرد، همان قصه حاتمي بود.
من در آسايشگاهي كه كار ميكردم با چنين نوجواناني روبهرو ميشدم كه به پوچي رسيدهاند.
آيا با مخاطبان اصلي فيلم به نمايش دختران در سالنهاي سينما نشستهايد، واكنش آنها به چه شكل بود؟
«دختران» نمايش كوچكي از بحرانهاي جامعه است. من در يك سالن700 نفري با دختران دبيرستاني فيلم را ديدم كه بالاي 60 دقيقه فيلم در سكوت كامل بود. تا پايان تيتراژ نشستند و به نوعي احساس ميكنم آينه خودشان بود، در شهر يزد نيز با مخاطبان فيلم را ديدم كه با آن ارتباط خوبي برقرار كردند. مدتي پيش نيز در فرهنگسراي انقلاب فيلم را ديدم. بيشتر خانوادهها به همراه فرزندان خود آمده بودند. خوشبختانه خيلي استقبال كردند ومن تحت تاثير فضا قرار گرفتم و فكرميكنم با مخاطب خاص خود ارتباط برقرار كرده است.
ما در اين رده سني فقر بازيگر داريم، به همين دليل از بازيگران چهره استفاده نكرديد؟
من هميشه به اين معروف هستم كه بازيگر معرفي كردم. همه بازيگران كه در اين سن هستند چند سال بالاتر نشان ميدهند و از طرفي نميخواستم مخاطب از آن ذهنيتي داشته باشد. ترجيح دادم با فضاي واقعگرايانهاي كه فيلم دارد از چهره جديد استفاده كنم. البته بازيگر هم در اين سن و سال نداريم. ميتوانستم حتي گريمها را تغيير دهم، اما سعي كردم اين كار را انجام ندهم و تمام شرايط چنين سني را به تصوير بكشم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]