واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: شانس بدون تلاش معنا ندارد
گفتگو با محمدرضا غفاري
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/16/100877110305.jpg
محمدرضا غفاري بازيگر نقش سعيد در سريال آشپزباشي فعاليت بازيگري را از سال 84 شروع كرده است. بازيگري را با حضور در كلاسهاي آموزشي آموخته و براي اولينبار مقابل دوربين پوران درخشنده رفته است تا در فيلم «روياي خيس» بازي كند. خودش ميگويد پيشتوليد اين فيلم 6 ماه طول كشيد كه در اين مدت او بسيار آموخته است. بعد از روياي خيس در فيلم «ستارههاي سوخته» به كارگرداني سيروس الوند بازي كرد و سريال آشپزباشي را ميتوان دومين تجربه بازيگري او دانست. سريالي كه نوع حضور غفاري در سينما و تلويزيون را رقم زد و راه آينده او را مشخصتر كرد.
http://www.ashpazbashi.tv/images/ghaffari.jpg
با اين بازيگر جوان به گفتگو نشستيم تا درباره آشپزباشي و نظرات او بيشتر آشنا شويم.
http://www.mehrnews.ir/mehr_media/image/2006/01/171765_orig.jpg
شايد بد نباشد گفتگو را با اين پرسش آغاز كنيم كه چگونه براي بازي در سريال آشپزباشي انتخاب شديد؟
از طرف پرويز پرستويي به محمدرضا هنرمند معرفي شدم. يك جلسه به دفتر وي رفتم و صحبتهاي اوليه را كرديم و بعد هم قراردادم را بستم. به هر حال بازي در اين كار براي من تجربه بزرگي است.
قبلا هم كارهاي آقاي هنرمند را ديده بوديد؟
بله. سريال زير تيغ را بسيار دوست داشتم و هر هفته پيگيري ميكردم، ولي كاكتوسها را كمتر ديدم اما بههرحال ميتوانم بگويم آقاي هنرمند كارگردان ارزشمندي هستند.
از كدام وجه كارگرداني ايشان لذت برديد؟
آقاي هنرمند بسيار در كارشان دقيق هستند و با وسواس زيادي كار ميكنند. براي همين هم بازيهاي فوقالعادهاي از بازيگرانشان ميگيرند.
يادم ميآيد ما قبل از گرفتن پلانها حتما دورخواني ميكرديم و بعد از اين كه همه چيز خوب و مورد تاييد بود، مقابل دوربين ميرفتيم و شروع به بازي ميكرديم.
هنرمند كارگردان نكتهسنجي است. اين مساله در طول كار برايتان مشكلي ايجاد نكرد؟
خير. چرا كه ريزبيني او در نهايت به نفع خودم و همينطور گروه بود و اين مساله باعث ميشد كه كارمان را درست انجام دهيم. به هر حال اين كه دائم ضعفهاي كارمان را برطرف ميكرديم يكي از نقاط مثبت كار بود.
از ابتدا هم قرار بود نقش سعيد را بازي كنيد؟
بله، از همان ابتدا اين نقش براي من در نظر گرفته شده بود و وقتي قرار شد در اين كار بازي كنم 20 قسمت از فيلمنامه نوشته شده بود.
نقش سعيد را دوست داشتيد؟
خيلي زياد، چون تنها نقشي بود كه با شرايط سني خودم هماهنگ بود و از طرفي با اين كه اين خانواده از هم گسيخته بودند، اما فيلمنامه جوري نوشته شده بود كه احساس ميكردم همه اعضاي خانواده را دوست دارم. آنها را دوست داشتم و از بودن در جمع آنها لذت ميبردم.
كدام وجه شخصيتي سعيد به خودتان نزديكتر است؟
آرامش و ساكتي سعيد را من هم دارم و فكر ميكنم بزرگترين حسن سعيد هم اين بود كه دائم تلاش ميكرد مشكلات خانوادهاش را حل و فصل كند يا حتي به خواهران و برادرش كمك كند. باور كنيد اگر نقش كوتاهتر از نقش سعيد را هم به من داده بودند، باز هم بازي ميكردم. چون اين خانواده و اساسا كار را بسيار دوست داشتم.
اما يك جاهايي آرامش سعيد واقعا غيرطبيعي است. قبول داريد؟
از همان ابتدا قرار بود در طول داستان بچهها را زياد نبينيم و همه كاراكترها بايد تلاش ميكردند تا رابطه پدر و مادر كامل شود. براي همين هم هيچوقت دوربين وارد زندگي شخصي بچهها نشد.
اما سعيد زيادي تكبعدي است.
اين مساله به فيلمنامه برميگردد اما من به شخصه از شخصيت سعيد راضي هستم و اين را هم اضافه كنم كه اين 4 نفر يعني بچهها تنها ميخواستند پدر و مادرشان را از تصميمي كه گرفتهاند باز دارند. بنابراين لزومي نداشته كه روي تكتك آنها كار شود و خصوصياتشان مورد بررسي قرار گيرد.
شخصيت سعيد در طول كار تغييري هم داشت؟
بله و دليل اصلي اين مساله هم حضور آقاي هنرمند به عنوان كارگردان بود و سپس بازي و راهنماييهاي خوب آقاي پرستويي و خانم معتمد آريا. چرا كه آنها كار را براي ما راحتتر كرده بودند.
چقدر به شانس در زندگي اعتقاد داريد؟
زياد. شايد بازي در سريال آشپزباشي هم يكي از بزرگترين شانسهاي زندگيام بود. البته هميشه شانس در كنار تلاش است كه معنا پيدا ميكند. من نميتوانم كنج خانهام بنشينم و هيچكاري نكنم و بعد بگويم بازيگرم و بهترين نقشها را هم ميخواهم. بنابراين تلاش هم مهم است.
براي بازي در نقش سعيد چقدر تلاش كرديد؟
خيلي زياد. ابتدا خيلي نگران بودم اما آدمهاي پشت صحنه و ديگر بازيگران آنقدر حرفهاي بودند كه به من كمك كردند تا سعيد را باور كنم و سعي كنم نقش او را خوب بازي كنم. ميتوانم بگويم بازي در اين كار برايم به اندازه خواندن صد تا كتاب با يك ترم دانشگاه ارزشمند بود و توانستم به واسطه آن خيلي چيزها بياموزم.
اولين سكانسي كه بازي كرديد كدام بود؟
سكانسي بود كه من به همراه دايي منوچهر و فرهاد شطرنج بازي ميكرديم و قرار بود پدر هم براي مجلس خواستگاري سارا به رستوران برود.
چقدر بازي در اين سكانس برايتان سخت بود؟
خيلي زياد. فوقالعاده استرس داشتم، ولي آقاي هنرمند بازيام را پسنديدند و تاييد كردند.
وقتي بازي ميكنيد حضور دوربين را چقدر احساس ميكنيد؟
سعي ميكنم زياد احساس نكنم در عين اين كه بايد احساس كنم، آن هم به لحاظ مسائل فني دوربين. ولي در نهايت سعي ميكنم تمام ذهنم را روي نقشم بگذارم. در واقع به نوعي با نقشم زندگي ميكنم. حالا چقدر ميتوانم موفق عمل كنم به نظر مخاطبانم برميگردد.
از نگاه خودتان در اولين سكانس و آخرين سكانس چقدر فرق كرده بوديد؟
خيلي، چون به مرور كليت داستان براي من حل شده بود و ديگر باور كرده بودم كه سعيد هستم.
پرويز پرستويي برايتان استاد بودند يا پدر؟
پشتصحنه استادم بودند و مقابل دوربين پدرم.
برخي بر اين باور هستند كه سريال زيرتيغ از آشپزباشي بهتر بود. به نظر شما چرا اين نظر از طرف خيليها گفته شد؟
من دلايل خودم را دارم. سازندگان آشپزباشي براي اين سريال چيزي كم نگذاشتند. براي همين هم توليد و ساخت آن يك سال طول كشيد. روي تكتك پلانها فكر شد، اما با اين موافق هستم كه داستان كشدار و از حوصله مخاطب خارج است.
چند باري هم در زمان تصويربرداري كار متوقف شد، آيا اين تعطيليها به افت كار كمك كرد؟
شايد، اما باور كنيد همين الان هم كه فيلمنامه آشپزباشي را بخوانيد، جذابيتهاي خودش را دارد، اما نكتهاي كه وجود دارد اين است كه به نظر من مخاطب عادت كرده به ديدن سريالهاي روتين و هر شبي. شايد اگر آشپزباشي هم هرشب پخش ميشد، طرفداران بيشتري پيدا ميكرد و مسير بهتري را ميرفت.
اما در تيتراژ سريال آشپزباشي اسم كساني ديده ميشود كه مخاطب آنها را دوست دارد.
بله. براي همين هم ميگويم اي كاش نقش كاراكترهاي ديگر پررنگتر از اين بود و زندگي آنها هم بيشتر به تصوير كشيده ميشد.
وقتي خودتان را براي اولين بار در قاب تلويزيوني ديديد، چه احساسي داشتيد؟
زماني از بازي در تلويزيون ميترسيدم. چون كارم را از سينما شروع كرده بودم و هنوز هم علاقهام سينماست و كمتر دوست دارم در تلويزيون بازي كنم. هر چند كه هميشه طرفدار كار خوب بودهام و ترجيح ميدهم نقشي را بازي كنم كه بتوانم از آن لذت ببرم.
به نظرتان بهترين سكانسهاي آشپزباشي كدام سكانسها هستند؟
سكانسهاي آقاي پرستويي و خانم معتمدآريا را بسيار دوست دارم. ولي به طور اخص نوشتن دفتر خاطرات را ميپسندم چون بسيار شخصي و تلخ بودند.
دستمزد چقدر برايتان مهم است؟
اول كار خوب برايم مهم است و بعد دستمزد، ولي دستمزد خودم را ميگيرم، اما هيچگاه به خاطر دستمزد يك پيشنهاد بد را قبول نميكنم، چون نيازي به اين كار ندارم.
ولي اگر بخواهيد منتظر يك كار خوب بمانيد به مرور زمان شايد ديگر پيشنهادي نداشته باشيد. آن وقت چه ميكنيد؟
من دغدغه ديده شدن ندارم. اگر اينطور بود ميتوانستم بيشتر از اينها ديده شوم. من 5 سال پيش كارم را شروع كردم ولي تازه الان ديده شدم و توانستم آن چيزهايي كه برايم آرماني بودهاند را به دست آورم و خوشحالم از اين كه در كارنامه هنريام كارهايي را ثبت كردهام كه ميتوانم به آنها افتخار كنم.
پس با اين حساب اگر ديگر نتوانيد بازي كنيد، ناراحت نميشويد؟
بله. من اگر بتوانم خوب زندگي كنم راهم را در سينما پيدا خواهم كرد. مثل ساختن يك فيلم كوتاه در خانه شخصيام.
پس به كارگرداني هم فكر ميكنيد؟
خير. برعكس كارگرداني را اصلا دوست ندارم اما شايد اين كار مسيري براي رسيدن به بازيهاي جديدتر و خلاقانهتر باشد.
بعد از بازي در آشپزباشي توقعتان از خودتان چقدر بيشتر شده است؟
دوست دارم از اين به بعد بيشتر بياموزم و ترجيح ميدهم كاري كه ضعيف است را انجام ندهم، چراكه دلم ميخواهد خاطره نقش سعيد در ذهن مخاطبم باقي بماند. باور كنيد من در طول يك سال حضور در سريال آشپزباشي يك زندگي تازه را تجربه كردم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]