محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826530694
نگاهي به پولهايي كه عروس و دامادها يك شبه خرج ميكنند
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مسابقهاي براي ولخرجي
دوستي ميگفت اگر پول خوشبختي نياورد، فقر بيگمان بدبختي ميآورد. من اين جمله را خيلي دوست دارم؛ هرچند كه ميدانم... يك ليموزين ليموييرنگ با دو سرنشين شيكپوش، غرق در انبوهي از گل و روبان، يكي عروس و ديگري داماد. درخشش نورها خيرهكننده است و عروس در لباس فاخرش درخشانتر از همه. چمنهاي مخملي باغ خانوادگي هم ميدرخشد و عروس سفيدپوش خوشامدگويان بر فرشي قرمز ميخرامد. الماسهاي پراكنده بر لباس او چشم را مينوازد و سنگيني جامه بخت، ساقدوشها را به تلاشي بيشتر براي همراهي عروس واميدارد. كت و شلوار داماد و آرايش موهايش هم فخرفروشي ميكند، اما او آزادانهتر و سبكتر از همسرش گام برميدارد. همه چيز مهياي شبي بهيادماندني است، مهمانها همه آدمهاي مهمي هستند و كوچكترين كوتاهي در پذيرايي سبب خردهگيري. نوازندهها هم چند ساعتي است كارشان را شروع كردهاند و خواننده معروف هر آنچه را حضار درخواست ميكنند، ميخواند. ميزهاي پذيرايي هم آمادهاند و كارواني از خوردني به راه انداختهاند. نورافشاني باغ اما از همه چشمگيرتر است و سكوي اقامت عروس و داماد را چون تخت پادشاهي نشان ميدهد. ولي ديگر وقت نشستن نيست، آنها بايد با حركات موزون خود رونق جشنشان شوند. آن دو كه اندامهايشان را چرخ ميدهند، انبوهي از اسكناس بر سرشان سرازير ميشود و دلارها در تشعشع نور لامپها بر زمين ميلغزند. اينها تنها گوشهاي از اتفاقاتي است كه در مراسم عروسي بعضي ايرانيها ميافتد؛ شايد همين نزديكيها، البته نه نزديك جنوب شهريها، كه در كنار ساكنان بقاياي كوچهباغهاي شمال پايتخت. داستانپردازي نيست وقتي ميشنويم دختر و پسر يكي از هزاران خانواده ثروتمند پايتخت، جشني را براي به خانه بخت رفتن ترتيب دادهاند كه در آن همه چيز رنگ و بوي اشرافي ميدهد. اين كه عروس خانم اصرار دارد غذاهاي شب عروسياش در ظروف نقره آراسته به فيروزه يا سرويسهاي غذاخوري طلاكوب سرو شود يا اين كه براي دوخت لباس عروسياش پارچه را از شرق آسيا بخرد و در ينگه دنيا بدوزد؛ اينها دروغپردازيهاي يك نويسنده نيست؛ باور كنيد چنين آدمهايي زيرآسمان ايران نفس ميكشند. چند سال پيش بود كه در يكي از تالارهاي منطقه جماران تهران، عروس اين برنامه را براي دوخت لباسش پياده كرد. او براي خريد پارچه مورد نظرش به ژاپن رفت و پس از سفر به كانادا براي انتخاب مدل لباس، پارچه و طرح را به آمريكا فرستاد. چند ماه پيش هم در يكي از جشنهاي مجلل پايتخت دوخت لباس 2 ميليون توماني براي عروس و كت و شلوار دوخت پاريس داماد به همراه صد دلاريهايي كه بر سرشان ريخته ميشد نقل بازار بود. ماهعسلهاي اين زوجها هم بيشتر روياست؛ سفر به رم، لندن، قاهره، جزاير قناري و ... دنياي اين آدمها خيلي عجيب است بويژه براي آنها كه هميشه هشتشان گرو نهشان بوده است. زندگي مثل دختر شاهپريان و پسر پادشاه براي كسي كه با فكر بدهيهايش به خواب ميرود و به ياد آن از خواب ميپرد خيالي بيش نيست. تصور پوشيدن لباسي از الماس و غذا خوردن با قاشقي از طلاي ناب آنقدر سنگين است كه حتي به خيال فقرا هم نميآيد، اما اينها واقعيتهايي است كه زير پوست اين شهر اتفاق ميافتد. آن گونه كه شنيده ميشود، در يكي از تالارهاي تهران در منطقه فرمانيه هر مراسم ازدواج 150 ميليون تومان آب ميخورد؛ همان جشنهايي كه ارزش تقريبي خودروهاي ميهمانان آن بيش از 15 ميليارد تومان و مهريه عروسهايش كوهي از سكه به بلنداي كوه دماوند (5610) و هيماليا (8000) است. دارندگي و برازندگي ميگويند دارندگي، برازندگي است. البته درست ميگويند. سدههاست كه اينچنين بوده است و ثروتمندان با تكيه بر پولهايشان هر كاري كه خواستهاند كردهاند و همواره گرامي بودهاند. البته نميشود انتظار داشت آناني كه انبوهي از ثروت در اختيار دارند گوشه انزوا برگزينند و طعم فقر به خود بچشانند، چه آنها كه چيزي در بساط ندارند خود به دنبال راهي هستند تا پيله بدبختي را از دورشان باز كنند. انگار تجملپرستي و اشرافيگري ويروسي است كه دستبردار آدمي نميشود و پلكاني است كه پاياني ندارد، چرا كه سالهاست گريبان طبقه پايين و متوسط را هم گرفته است. گفته ميشود در هندوستان كه كشور فقرا و مهاراجههاست، افزايش دورقمي تورم هم حريف هزينههاي گزاف ازدواج نشده و همچون گذشته زوجهاي هندي نخستين روزهاي زندگي خود را با صرف مبالغ زياد سپري ميكنند. به اين ترتيب عروس و دامادهاي اين كشور به طور معمول پسانداز 10 تا16سال زندگي خود را در مراسم عروسي خرج ميكنند و حتي حاضرند به قيمت بدهكار شدن و گرفتن وام، هزينههاي بالاي ازدواج را كه تا مرز 10هزار دلار هم ميرسد، فراهم كنند. در ايران خودمان هم همين طور است. مدتهاست كه ديگر سادهزيستي ارج و منزلتي ندارد و مدل ماشين و لباس و متراژ خانه و ويلا و كوچه و خيابان محل زندگي، جاي خيلي از ارزشها را گرفته است. پس فقط كافي است تو هم يكي از شركتكنندگان اين ماراتن شوي تا خواب و خوراكت به خاطر عقب نماندن از قافله تباه شود. البته اگر پول باشد، افتادن در مسير چشم و همچشمي و جا نماندن از ديگران فقط وقت و انرژي ميبرد، اما مصبيت زماني است كه دست و جيب خالي باشد. حتما ماجراي زوجهاي جواني را شنيدهايد كه با وام و قرض فراوان در تالاري نسبتا معروف جشن ميگيرند و خواني رنگين ميگسترانند و يك شبه خود را بدهكار ميكنند و به خاطر خالي بودن جيبشان و بدهكار ماندن، تا سالهاي بعد زيرزميني 40 متري را اجاره و يا در پايينترين نقاط شهر خانهاي عروسكي را رهن ميكنند و مدام همديگر را باني اين وضع ميدانند. اين داستان زندگي خيلي از دخترها و پسرهاست؛ همانهايي كه با دست خالي و بدون آهي در بساط تنها به خاطر عقب نماندن از ديگران روي تلخ زندگي را به خود نشان ميدهند. چه كسي خوشبخت است؟ معلوم نيست سرانجام چه كسي خوشبخت واقعي است؛ آن كه با پول قصري زيبا براي خود ميسازد، يا آن كه با هزار تلاش تنها شكمش را سير ميكند. دوستي ميگفت اگر پول خوشبختي نياورد، فقر بيگمان بدبختي ميآورد. من اين جمله را خيلي دوست دارم؛ هرچند كه ميدانم نه پول سبب بدبختي است و نه فقر باعث خوشبختي. چه كسي ميداند اكنون پس از گذشت 6 سال سرنوشت ليزا مانيللي و ديويد گست كه با صرف 5/3 ميليون دلار جشن عروسيشان را برپا كردند، به كجا كشيده، معلوم نيست؛ شايد اكنون آنها همانقدر خوشبخت باشند كه در شب عروسيشان يا شايد آنقدر غم به دل دارند كه كسي تصورش را هم نميكند. مدتهاست كه ديگر سادهزيستي ارج و منزلتي ندارد و مدل ماشين و لباس و متراژ خانه و ويلا و محل زندگي جاي خيلي از ارزشها را گرفته استسرنوشت توري اسپلينگ و چارلي شانندر، ديويد و ويكتوريا بكام، براد پيت و جنيفر انيستوندز و اشلي جود با داريو فراچيني كه (به ترتيب) با صرف يك ميليون دلار، 800 هزار دلار و يك ميليون دلار جشن ازدواج خود را در زمره 20 ازدواج پرخرج جهان ثبت كردهاند هم مشخص نيست. كسي نميداند كه آيا قلبهاي آنها باز هم براي همديگر ميتپد يا نه. البته سرانجام زندگي هزاران زن و شوهري هم كه در گمنامي و با تجمل كمتر زير يك سقف رفتهاند را هم كسي نميداند. شايد خوشبخت باشند، يا نيمه خوشبخت، يا شايد هم بدبخت. ولي گذري در راهروهاي دادگاههاي خانواده و شنيدن حرف دل آدمها ثابت ميكند آن چيزي كه از همه مهمتر است، يكدلي و مهرباني است؛ همان چيزي كه جايش در زندگي خيليها خالي است. فقط خدا ميداند زندگي با كسي كه از صميم قلب دوستش داري چه لذتي دارد؛ او كه طنين صدايش آرامبخش و وجودش اطمينانآور است. البته بيگمان دارا بودن يا ندار بودن بر كيفيت زندگي آدمها اثر ميگذارد، ولي چگونگي برخورد با شرايط است كه ميتواند به حيات مشترك جلوه دهد يا آن را از رونق بيندازد. ولي در اين ميان عشق به زندگي تجملي حسابش از بقيه چيزها جداست، چرا كه نفس زيادهخواه بسختي سير ميشود. مردم عادي البته هر آن كه را بيشتر خرج كنند بيشتر ميپسندند، چون به باور آنها اين آدمها متجددند و باعث افتخار، هرچند كه عامه مردم گاه زن و شوهرهايي را كه در نهايت سادگي زندگي را شروع ميكنند هم ميستايند. ولي وقتي نگاه به ازدواج از نظرگاهي تخصصي باشد وضعش فرق ميكند؛ همانگونه كه اظهارنظر طيبه ميرزااسكندري، جامعهشناس و مدرس دانشگاه درباره ازدواجهاي تجملي ثابت كرد. او ازدواج را نه پديدهاي فردي، بلكه مسالهاي اجتماعي فرهنگي و تابع خردهفرهنگهاي جامعه ميداند. وقتي اين جامعهشناس درباره ازدواجهاي تجملي سخن ميگويد، از هنجارها و ارزشها حرف ميزند و اين كه ثروتمندان باني انتقال تجملگرايي به اقشار پايين جامعه هستند. او ميگويد: وقتي طبقه مرفه جامعه رفتار اشرافي از خود نشان دهد، ديگران هم ميكوشند به هر ترتيب ممكن اداي آنها را دربياورند. پس به اين ترتيب تاثير منفي اين خردهفرهنگ بر كل جامعه اثر ميكند و تبديل به هنجاري ميشود كه به واسطه تكرار و پذيرفته شدن مورد قبول همه ميشود. بنابراين اگر در جامعهاي مسائل مادي و اسراف تبديل به ارزش شود و ملاك ارزيابيها قرار گيرد، كسي تاييد ميشود كه تجملپرست و علاقهمند به مصرف زياد است. به همين سبب اسكندري نسبت به پيامدهاي اين گونه رفتارها هشدار ميدهد و ميگويد: اگر تجملگرايي در مسائل سياسي و روابط حاكمان رخنه كند، مفاهيمي چون از مردم بودن و درد آنها را شناختن ديگر معنايي پيدا نميكند، اما اگر اين رفتارها در تعامل ميان آدمها به وجود بيايد، آنها به جاي اينكه بر مبناي مسائل معنوي و عاطفي و ارزشهاي انساني با هم ارتباط برقرار كنند، تعاملشان بر محور تجملات شكل ميگيرد. در واقع اين جامعهشناس فضايي را ترسيم ميكند كه در آن انسانها به جاي نزديك شدن به يكديگر و پيوندخوردن با هم، در مقابل هم قرار ميگيرند، زيرا كسي كه در اين مسير ميافتد، به واسطه زندگي اشرافي خود ديگران را از خود پايينتر ميبيند و در مسابقه مصرف، تفاخر و چشم و همچشمي ميافتد و ديگراني كه بهره زيادي از ثروت نبردهاند سرخورده ميشوند. اسكندري در عين حال زيانهاي تجملگرايي در عرصه اقتصاد را هم برميشمرد و ميگويد: در جامعهاي كه اصل اين است كه آدمها هر چه بيشتر مصرف كنند چشمگيرتر ميشوند، و اين منطق كه ثروت بايد از راه درست به دست بيايد و حقوق ديگران ضايع نشود، منتفي ميشود؛ آدمها براي پيروزي در اين مسابقه هر چيزي را نردبان پيشرفت قرار ميدهند و اين يعني پوك شدن جامعه از درون و متلاشي شدن آن با ضربهاي اندك. اين جامعهشناس معتقد است: كسي كه ثروت دارد، بايد به اندازه شأن انسانياش در رفاه و آسايش باشد، اما اگر اين ثروت به حدي است كه توان خدمترساني به كل جامعه را دارد، بايد در اين مسير از آن بهرهگيري شود. آنگونه كه وي ميگويد، به همان اندازه كه ثروت بلوكهشده مضر است، فقر هم معضلاتي دارد. به گفته او، اگر كسي حداقل امكانات لازم براي زندگي را بسختي و در تنگنا فراهم كند، او آدمي فقير است. پس چنين آدمي كه در مضيقه زندگي ميكند، ايمانش هم به خطر ميافتد. زيرا ممكن است براي فراهم كردن نيازهاي اوليهاش، انسانيتش را آلوده كند. پس شايد اين گفته كه فقر قطعا بدبختي ميآورد، درست باشد، چرا كه با تولد فقر، انسانيت و ايمان نيز ميميرند.تهيه كننده:مريم خباز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]
صفحات پیشنهادی
عیدی دادن و گرفتن از دیروز تا امروز
به عنوان مثال، در جوامع سنتی رسم بر این است که خانواده داماد برای عروس هدیه و پیشکش ... آیین عیدی نوروز در ایران قدیم با نیم نگاهی به عادات و سنتهای نوروزی در آیین کهن ... که یک طرف آن شکل سربازی را در حال تیراندازی با کمان نشان میدهد که این رسوم به دلیل ... بیش از نیم قرن است که پول و وجوه نقدی جایگزین عیدیهای شب عید شده است.
به عنوان مثال، در جوامع سنتی رسم بر این است که خانواده داماد برای عروس هدیه و پیشکش ... آیین عیدی نوروز در ایران قدیم با نیم نگاهی به عادات و سنتهای نوروزی در آیین کهن ... که یک طرف آن شکل سربازی را در حال تیراندازی با کمان نشان میدهد که این رسوم به دلیل ... بیش از نیم قرن است که پول و وجوه نقدی جایگزین عیدیهای شب عید شده است.
-
گوناگون
پربازدیدترینها