واضح آرشیو وب فارسی:قدس: چشم انداز تازه و چشمديد تازه
* محمد كاظم كاظمي
دوستاني كه سلسله مطالب «كارگاه شعر» را تعقيب كرده اند، ديده اند كه ما بارها از ضرورت وجود كشفهاي تازه در شعر سخن
گفته ايم، يعني اينكه شاعر به آنچه در ميراث ادبي ديروز و امروز ما وجود دارد و بارها گفته شده است، بسنده نكند و بكوشد يك چشمديد تازه را به تصوير بكشد.ولي شايد اين پرسش هم قابل طرح باشد كه براي يك شاعر جوان، سريع ترين راه وصول به اين چشمديدهاي تازه چيست ؟ حقيقت اين است كه بهترين منبع الهام گيري يك شاعر، زندگي و جهان پيرامون اوست . همان چيزهايي كه همواره آنها را مي بيند، با آنها سر و كار دارد و ذهنش را سرشار از خود ساخته اند.مشكلي كه بعضي از دوستان تازه كار ما دارند، اين است كه بيش از زندگي و تجربه هاي انسان امروز، به سنت شعري ما متكي اند. يعني در هر موضوعي كه مي خواهند شعر بسرايند، مي بينند كه ديگر شاعران چگونه بدان موضوع پرداخته اند و از چه عناصر و نمادهايي كار كشيده اند. آنگاه همان عناصر را براي شعر خويش نيز برمي گزينند. به همين سبب است كه در شعر آنان، به وفور با عناصري همچون آسمان، دريا، آفتاب، لاله، باغ، بهار، خزان و امثال اينها مواجه مي شويم .ولي جهان چيزهاي بسياري دارد كه مي توان در آنها خيره شد و ميان آنها نيز ارتباطهايي يافت . اگر اين چنين كنيم، سخن ما از تازگي و خلاقيت بهره مند خواهد بود، چون چشم انداز تازه، چشمديد تازه را نيز همراه دارد.حالا با اين مقدمات، مي رويم به سراغ شعرهاي اين هفته .
***
خانم سميه سعيدي؛ شعرهاي شما از لحاظ قالب در حوزه شعر نيمايي مي گنجد. يعني مصراعهاي آن اغلب موزون اند، ولي طول آنها برابر هم نيست .
«دلي دارم پر از خالي / دلي دارم پر از آمال / دلم زيباست، نه آبي / آسمان دل من مهتابي است /گهي روشن، گهي قرمز
دلم روشن /گهي طوفاني و خسته /گهي آرام و بي فرجام »
ولي بايد گفت كه در قالب نيمايي، وزن داشتن مصراعها كافي نيست، بلكه بايد وزن اينها از يك جنس نيز باشد. در پاره شعر بالا، بيشتر مصراعها از يك خانواده است، يعني با زنجيره «مفاعيلن مفاعيلن ...» بنا شده است، ولي مصراع «آسمان دل من مهتابي است » زنجيره وزني ديگري دارد و از خانواده «فعلاتن فعلاتن ...» است . در باقي جايهاي شعرتان نيز گاهي بعضي پرشهاي وزني ديده مي شود كه البته اينها به مرور رفع خواهد شد.اما با توجه به سخناني كه در مقدمه اين بحث گفتيم، به نظر مي رسد چشم انداز شما همان چشم انداز عام شاعران ديگر بوده است و كمتر بر روي پديده هايي خاص از زندگي امروز كه كسي ديگر كمتر بدان توجه كرده باشد، خيره شده ايد. ببينيد:
دلي دارم، دلي دارم كه غرق است /كه غرق در درياي مواج آرزوها/كه طوفاني است /كه سر در گم در اين درياي طوفاني.
اين «دريا» از چشم اندازهاي معمول و هميشگي شاعران بوده است و به همين سبب، در شعر بسياري ها سخن از موج و دريا مي شود. وقتي چشم انداز ثابت باشد، لاجرم كمتر مي توان در آن كشف تازه اي كرد.اما از اينها كه بگذريم، تعبير «پر از خالي » در شعر شما زيباست و از قريحه خوب شاعرانه تان خبر مي دهد. اين يك تعبير «متناقض نما» است، يعني شما دو چيز متضاد را با هم جمع كرده ايد.به هر حال، به نظر مي رسد كه سابقه شعرسرايي تان بسيار نيست و اگر چنين باشد، مي توان انتظار يك پيشرفت سريع را در شما داشت، چون قريحه و ذوق كار را داريد و فقط بايد بيشتر كار و مطالعه كنيد.
***
خانم الهه ابراهيمي؛ از شما دو شعر داريم، يك مثنوي و يك شعر سپيد. براي شما كه دانش آموز دوره دبيرستان هستيد، اين شعرها نشانگر استعداد شاعري هستند، البته استعدادي كه بايد با تلاش و پيگيري، به فعليت تمام برسد.مثنوي شما از لحاظ محتوايي ارزشمند است، ولي از نظر مسايل فني جاي كار دارد.
«آه از آن روز ترسم كه ياران / پر كشند و روند سوي جانان
يوسف فاطمه، كي مي آيي ؟/ جان زهرا تو زودي بيايي
جان دگر طاقتي كه نمانده / كوچه سازم، قراري نمانده
عاشقانت همه پر گشودند/سوي كه منزل گزيدند»
شايد شما هم اگر بار ديگر شعرتان را به صورت شمرده و يا با صداي بلند بخوانيد (چون در اين صورت وزن شعر بيشتر حس مي شود) درخواهيد يافت كه حرف «د» در «روند» مصراع دوم اضافي است يا مصراع «سوي كه منزل گزيدند» گويا چيزي كم دارد. مثلاً مي شد گفت «سوي خورشيد منزل گزيدند». همچنين قابل يادآوري است كه «گشودند» به واقع با «بودند»، «ربودند» و امثال اينها قافيه مي شود، يعني با كلماتي كه قبل از «دند» آخر، مصوت بلند «او» دارند. و «گزيدند» با «چيدند»، «رسيدند» و امثال اينها قافيه مي شود.ولي وزن و قافيه چيزي است كه به زودي به دست مي آيد و ما بسيار نگران آن نيستيم . آنچه بايد بيشتر به فكرش بود، همان چشم انداز تازه است . يعني شما نيز اگر بتوانيد به جهاني كه در آن هستيد، محيطي كه در آن زندگي مي كنيد، انسانهايي كه با آنها سر و كار داريد و اشيايي كه مي بينيد بپردازيد، شعرتان بهره مندي بيشتري از خلاقيت خواهد داشت . هم در اين مثنوي و هم در شعر «بهار» حس مي شود كه سخنان شما قدري كليشه اي از كار درآمده است . با اين همه نبايد فراموش كرد كه در شعر نو «بهار» شما موفق تر بوده ايد، شايد چون قيد وزن و قافيه در كار نبوده است.
يکشنبه 17 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]