واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: گفتگو با ابوالقاسم طالبي كارگردان «به كجا چنين شتابان؟»
قرار بود «فريدون» خسرو شكيبايي باشد
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/02/04/100873393310.jpg
ابوالقاسم طالبي در نيمه دوم دهه 70 پابه عرصه فيلمسازان سينماي ايران گذاشت و همان طور كه خودش به تفصيل در گفتگويش توضيح ميدهد، حضورش همواره با سروصداي زيادي همراه بوده است. با اين حال امروز ابوالقاسم طالبي با سريال طولاني و پربيننده «به كجا چنين شتابان؟» ميخواهد فصل دوم زندگي كارگرداني خود را ورق بزند. هر چند اين سريال نيز با نقدها و نظرهاي متفاوت و گاه تندي همراه شد كه طالبي را به عنوان كارگردان مخاطب قرار داده بودند. او در اين گفتگو با بيان پيچ و خمهاي زندگي هنرياش از قصهنويسي و ساخت فيلم كوتاه 16 ميليمتري تا حضور در وزارت ارشاد به عنوان بررسي كننده فيلمها و سپس فيلمسازي در دوره اصلاحات صحبتهاي زيادي داشت ولي به دليل طولاني شدن گفتگو و محدوديت حجم مطالب، در ويژهنامه قاب كوچك از يك سو و حرفهاي ناگفته مهم وي در بازگشايي خاطره توليد سريال به كجا چنين شتابان، مشكلات، دغدغهها، حضور خسرو شكيبايي و برخي اتفاقات ديگر از سوي ديگر، در اين شماره به پرونده «به كجا چنين شتابان؟» بسنده كرده و نقل ساير مطالب اين كارگردان را به فرصتي ديگر موكول ميكنيم.
از زماني كه شما يكي از مسوولان نظارت و ارزشيابي فيلمنامهها در وزارت ارشاد بوديد، تا امروز كه سريال «به كجا چنين شتابان» را كارگرداني كرديد، اتفاقات زيادي در زندگي هنري شما رخ داده است. اگر بخواهيد بگوييد كه همه چيز از كجا شروع شد، چه ميگوييد؟
در زمان مديريت آقاي شيري در شبكه دو، حدود 11 سال پيش من سريالي داشتم به نام «طلاق» كه توسط همين شبكه تصويب و قرار بر ساخت شد. اما ارزشيابي كه روي اين سريال انجام شد، بسيار ضعيف بود و من دلم ميخواست يك كار قوي را بسازم. پس تقاضاي ارزيابي بهتري را كردم، آنها مخالف بودند و من هم گفتم كه كار نميكنم. آنها هم بسيار خوشحال شدند و كار منتفي شد.
و حالا سريال به كجا چنين شتابان؟!
بله، سريال سنگين «به كجا چنين شتابان»...
كار نگارش فيلمنامه چقدر طول كشيد؟
نوشتن فيلمنامه حدود يك سال طول كشيد اما ديالوگنويسي تا آخرين لحظات فيلمبرداري ادامه داشت. چون خيلي چيزها عوض ميشد.
قرار بود خسرو شكيبايي در يكي از نقشهاي اصلي بازي كند. در اين باره توضيح ميدهيد؟
بله در دستهاي خالي همكاري فوقالعادهاي با هم داشتيم. در دستهاي خالي خسرو شكيبايي در برابر من خيلي مقاومت كرد چون بازي متفاوتي از او ميخواستم. اما وقتي بازي كرد، بسيار راضي بود و ميگفت سبك و بازي جديدي را تجربه كردم. خيلي اميدوار بود كه جايزه جشنواره فجر را هم بگيرد اما متاسفانه حتي نامزد هم نشد و همهاش به اين دليل بود كه در فيلم من بازي كرده بود. تمام بحث و جدلها هم به اين خاطر بود كه هر آدم باوجداني از اين كاري كه كردند، ناراحت ميشد.
او در «به كجا چنين شتابان؟» قرار بود چه نقشي را بازي كند؟
«فريدون» همان شخصيتي كه رضا رويگري آن را بازي كرد. در به كجا چنين شتابان تمام حرفها را زده و قرار بود خسرو شكيبايي «فريدون احتشام» را بازي كند كه عمرش كفاف نداد و رفت پيش حضرت دوست.
چه شد كه رضا رويگري را انتخاب كرديد؟
ما تا روزهاي آخر، جانشيني براي خسرو شكيبايي نداشتيم تا اين كه آقاي رويگري، يكي از روزهاي آخر ماه مبارك رمضان آمد، گفت اين نقش را به من بده. يادم است ايشان گفت: الان دم افطار است و ميخواهم خواهشي بكنم. تا به حال از كسي چيزي نخواستهام و هميشه نقش را به من پيشنهاد دادهاند؛ اما فريدون احتشام را ميخواهم. همان موقع گفتم مبارك باشد. به دلم افتاده بود كه ميتواند.
راضي هستيد؟
بله ايشان واقعا توانست. معتقدم آقاي رويگري خميره خوبي دارند و اگر درست كارگرداني شوند، بازيهاي خوبي ميتوانيم از ايشان ببينيم.
آيا به كجا چنين شتابان را پختهترين كار ابوالقاسم طالبي بدانيم؟
مردم مسائل و مشكلات را قبول ندارند. حق هم دارند. اين كه پول داشتيم يا نداشتيم يا امكانات چقدر بود، به آنها ربطي ندارد. با اين حال اگر از ويرانگر تا به كجا چنين شتابان يك نمودار رسم كنيم، فكر ميكنم صعودي و روبه بالا باشد. اين را منتقدان منصف ميگويند؛ هرچند خودم راضي نيستم. منتقدان باانصاف هيچوقت نگفتهاند كه اين كار از كار قبل ضعيفتر است. البته كارشناسان نه افرادي كه سوءنيت دارند. اينها كه ميگويند: تو بايد بميري! اصلا نبايد كار كني! بعد از عمل قلبم و در حالي كه داشتم افسردگي پس از عمل را سپري ميكردم، يكي از همينها من را ديد و گفت: فكر كرديم مردي، از دستت راحت شديم، اما نشد...!
اگر موافقيد به خود سريال «به كجا چنين شتابان» بپردازيم. در قسمتهاي ابتدايي اين ذهنيت مثبت به وجود آمد كه كاراكترها از آن حالتهاي سفيد و سياه مطلق سريالهاي معمول تلويزيون متفاوت هستند. كمي كاراكترهاي انسانيتر و به قول معروف خاكستريتر بودند، اما هرچه جلوتر رفت، اين قضيه جاي خودش را به همان آدم خوب و آدم بد داد. موافقيد؟
آدمهاي بد هم بالاخره آدم هستند؛ اما در اين كار (به كجا چنين شتابان) جلوه بيشتري دارند. در دستهاي خالي، شخصيتي كه مسعود رايگان بازي ميكند درست است كه دائمالخمر است و خيلي از مشكلات را دارد اما در نهايت پدري است مثل آن يكي پدر و به فرزندش عشق ميورزد. فريدون احتشام هم يك انسان است، زن و فرزندش را دوست دارد البته اگر در تلويزيون ايران نبود ما مجبور نبوديم استدلال اين مسائل را نشان بدهيم.
ممكن است اين مساله را بيشتر باز كنيد.
فريدون احتشام زن و بچهاش را دوست دارد و ما براي اين كه نگويند چگونه مجبور شد صحنهاي را بگذاريم كه او به كلفتش دلايل عشق به همسرش را بگويد. اين كه همسرش تنها كسي است كه او را به خاطر ثروتش نميخواهد تا قسمت هشتم همه فكر ميكردند فريدون احتشام يك شخصيت مثبت است چون مثل همه انسانهاي ديگر بود.
چرا تبديل به اين ديو سياه شد؟
خب طبيعي است هر چه منافع بيشتر ميشود اختلافات بالا ميگيرد. حتي خانوادههايي را كه همه چيز در آنها خوب است اما با مرگ پدر و مادر بچهها به جان هم ميافتند. در «به كجا چنين شتابان» هم، وقتي پاي 400 ميليارد تومان پول وسط ميآيد ديگر انسانيت از بين ميرود. مشخص است كه وقتي اين همه پول در يك نعشكش است و يك عده لاشخور دورش حضور دارند، سياه و سفيدي بيشتر ميشود. ديگر جاي محبت ورزيدن نيست. اما همين فريدون احتشام در قسمت 44 ميگويد به اين بچه غذا بديد تا از گرسنگي نميرد يا ميگويد دوست دارد نوه قوي و تنومندي داشته باشد. او هنوز بچههايش را دوست دارد و ميخواهد آنها را با خودش ببرد. ما حتي آن دو شخصيت زرنگ ديگر را وقتي در تنهايي ميبينيم متوجه ميشويم كه مورد ظلم واقع شدهاند. حتي يونس الان هم كه خراب شده است يادش ميآيد كه چه روزهايي را با مادربزرگ داشته است.
راستي در تلويزيون ملي تا به حال نديدهايم كه قهرمان قصه يا سريال بد از آب درآيد؟ چگونه توانستيد؟!!
بله يونس يا همان قهرمان سريال نوه حاج جلال است و نماز صبحش را زماني زودتر از مرتضي ميخواند اما ميخواهيم بگوييم اگر آدمي حواسش جمع نباشد، در رقابت كه بيفتد ميشود بد.
اين اعتقاد من در قصهنويسي است اما مردم دوست ندارند و با اين موضوع سخت كنار ميآيند. با اين حال از همان ابتدا كه كارم را شروع كردم بيشتر به فكر ذائقهسازي بودم تا باج دادن به مخاطب براي خنداندن يا گرياندن مخاطب دست به هر كاري نميزنم.
در نوشتن فيلمنامه خانم كريمان هم شما را ياري كردهاند. اين تقسيم وظايف چگونه بوده است؟
بله در طول كار من و خانم كريمان روي قصه كار ميكرديم هر چند ديالوگها را خودم نوشتهام بهعلاوه چند قسمت آخر كه تنها روي آن كار كردم.
به دليل اهميت قسمتهاي آخر؟
بله چون رهبري فرموده بودند در كارها اميد، سرزندگي، عبرتآموزي، واقعگرايي و ايراني بودن وجود داشته باشد، تمام تلاشم اين بود كه به اين اهداف برسم و قسمتهاي آخر را خودم نوشتم. هر چند با شدت مورد سانسور قرار گرفتيم.
عجيب است چون اين موضوع وجود دارد كه ميگويند چون ابوالقاسم طالبي اين سريال را ساخته، خيلي از خطوط قرمزي كه ديگران همواره با آنها درگير هستند را پشتسر گذاشته است.
باور كنيد ما 30، 40 بار سانسور شديم. اين موضوع را خيليها نوشتند. ولي ما كلي حذفيات داشتيم و ماجرا كاملا عكس شد. آقاي ضرغامي رسما و كتبي اعلام كرد چون طالبي منتسب به دوستي با ما است سختتر بگيريد.
آيا گريم، طراحي لباس و حركات كاراكتر كتايون با بازي نگين صدقگويا نوعي تابوشكني در نمايش تلويزيوني به شمار نميرود؟!
نه چرا؟! به جز يكي دو كلوزآپ كه در تدوين درنيامد چيز خاصي وجود نداشت. او گريم متفاوتي دارد...
اما شما كدام كاراكتر را در تلويزيون ديدهايد كه به اين راحتي سيگار بكشد و كك بزند؟
سيگار و كك را كه قبل از من آقاي مقدم و يك سريالي به نام ساعت شني نشان داده بودند، اما متاسفانه روي من حساسيت هست.
اين تاكيدي كه روي دستهاي كتايون داريد براي چيست؟
نميتوانستيم صورت خانم صدقگويا را نشان بدهيم مجبور بوديم اين كار را بكنيم. من معتقد بودم كه دو نفر در اين سريال بايد گريم متفاوتي داشته باشند و بقيه بايد مثل ديگر افراد جامعه باشند كه اينگونه هم شد. يكي خانم صدقگويا و ديگري خانم پرستو گلستاني. من نميتواستم بگويم زني جاسوس و معتاد است و روابط نامشروع زيادي داشته و چند بچه را سقط كرده آنوقت شبيه بقيه است. حجاب اجباري است اما بايد اجازه داده شود كه از برخي المانها استفاده شود.
بازيها چقدر برايتان راضيكننده بوده است؟
من روي بازيگرها خيلي تلاش كردم. اگر بخواهيم انرژي اين كار را تقسيم بكنيم بايد بگويم اول فيلمنامه يا ديالوگنويسي، دوم بازيها و سوم كارگرداني... هرچند بازيگرداني هم جزئي از كارگرداني است، اما عدهاي ميخواهند موفقيت آدمها را زير سوال ببرند و ميگويند به خاطر فيلمنامه و كارگردان نبوده و به دليل ديگري بوده است...
نكته جالب براي من اينجاست كه كساني به من ايراد ميگيرند كه چرا چنين تصاويري را نشان دادم كه خودشان طرفدار آزادي در سينما و تلويزيون هستند. كتايون كاراكتري است كه كوكائين ميزند، اما من نميتوانم تغييرات چهرهاش را نشان بدهم پس مجبورم دستهايش را نشان بدهم و با آن حس را به بيننده منتقل كنم.
نظرتان راجع به بابك حميديان چيست؟
ابتدا قرار بود حامد بهداد در اين نقش بازي كند، اما او خيلي دوستانه به من گفت كه پاي يك سريال نميايستد و به خاطر قلبم حاضر نيست با من كار كند.
وقتي ديدم او در قراري كه با من همان روز داشت كلي بدقولي كرد منصرف شدم، اما بابك حميديان نهتنها مثل بهداد بازيگر خوبي است، بلكه بسيار منظم و حرفهاي است. ما در هنگام عقد قرارداد تعهد گرفتيم كه بازيگران كار ديگري را قبول نكنند، اما آقاي حميديان خيلي با ما همكاري كرد و از طرفي ما اجازه داديم براي سه كار ديگر مرخصي بگيرند. او در طول سريال در دو نمايش و يك فيلم ديگر بازي كرد.
فيلمبرداري چقدر طول كشيد؟
دقيقا 361 روز فيلمبرداري داشتيم.
به كجا چنين شتابان جزو سريالهاي پرهزينه است؟
نه از لحاظ مالي جزو سريالهاي كمهزينه است.
اما شما بازيگران مطرحي را آن هم به تعداد زياد در اين كار طولاني داريد ...
اتفاقا كمترين پول را بازيگران گرفتند. به غير از يك نفر همه بازيگران از قراردادهاي قبلي كمتر گرفتند. شك نكنيد رضا رويگري، بابك حميديان، نگين صدقگويا، آهو خردمند، بهروز بقايي و ... پول كمتري نسبت به قرارداد قبليشان از ما گرفتند. علي عمراني كه براي هر سريال 15 ميليون ميگيرد از ما 9 ميليون گرفت، اما فتحعلي اويسي براي دارا و ندار 90 ميليون تومان گرفته است. ما پنجاه قسمت ساختيم و يكي ديگر هم روبهرويمان 50?قسمت ساخته است، شما «به كجا چنين شتابان» را با سريال آقايان جوزاني و سلحشور مقايسه كنيد، هرچند آنها كارهاي تاريخي و وزيني است، اما ما هم كار خودمان را كرديم.
علايق سينمايي شما چگونه است؟
از نظر سبك و البته به خاطر شجاعت اليور استون و از كارهاي مايكل مور هم خوشم ميآيد. بازي بازيگراني مثل پاچينو، آنتوني كوئين و مارلون براندو را هم دوست دارم.
چرا اين كار اينقدر طولاني شد؟
ما، پنجاه و خردهاي هزار پلان داريم در حالي كه براي يك سريال معمولا 10 تا 15 دقيقه در روز ضبط دارند، ما در روز 5 دقيقه ميانگين كار كرديم. پنجاه و خردهاي لوكيشن داشتيم. قبل از كار هم به بازيگرها گفتيم ما كار ويژهاي را براي آنها ميخواهيم انجام بدهيم. من زاويههاي مختلفي را از آنها ميگرفتم و اين كار دشواري است چون هر بار نور، تجهيزات و كل گروه بايد جابجا شود و اين باعث ميشد بازي بازيگران بيشتر به چشم بيايد. آنها هم خيلي خوب همكاري كردند. شما بازي آقاي رويگري و بقايي را ببينيد. خودشان ميگويند كه متفاوت است. هيچكدام تيپ نيستند. دو بازيگري كه پيش از اين در برره بازي كرده بودند از بهترينهاي سريال بودند.
حسن شكوهي به عنوان تهيهكننده روبهروي دوربين قرار ميگرفت يا بازيگر؟
حسن شكوهي پسر من است. بايد از حسن شكوهي بسيار تشكر كنم چون در بعضي مواقع اشك او را درآوردم. او تهيهكنندهاي بود كه براي كار، خانهاش را فروخت. هيچ تهيهكنندهاي اجازه نميدهد پس از بيست برداشت بد، كارگردان كار را تعطيل كند. شكوهي هنر را ميفهمد. او بازيگر است و نقش اول سينمايي بازي كرده است. او درك بسيار خوبي دارد. در اين كار به او گفتم كه شخصيتي را بازي كند كه يك كلمه هم حرف نزند. اوايل خودش راضي نبود اما به مرور جا افتاد و به يك شخصيت تاثيرگذار تبديل شد.
كار بعديتان چه خواهد بود؟
درباره حوادث انتخابات، يك فيلم سينمايي داستاني است كه اكنون در حال نگارش فيلمنامهاش هستم. اين كار تحقيقات وسيعي ميخواهد و نميخواهم مثل ديگر كارها باشد. قصد دارم حرف جديدي بزنم.
تا امروز بيش از صد هزار صفحه مطلب در اينترنت خواندهام و باز هم در حال تحقيق بيشتر هستم.
پس به سينما بازميگرديد؟
بله بايد يك فيلم بسازم. البته تلويزيون در همه جاي دنيا ديگر تغيير كرده و اهميت بيشتري از سينما دارد. تلويزيون ديگر تفنن نيست بلكه تاثيرگذار است. امروزه سريالهاي مهم و پرهزينهاي ساخته ميشود چون مردم با يك فيلم سير نميشوند و دنبال سريالهاي طولاني و جذاب هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 337]