واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: سرنوشت مشترك همه محبوبهاي از يادرفتني چرا ورزش ايران اسطوره نميسازد؟
تنها نام تختي در ورزش ايران جاودانه مانده است. مرد اسرارآميز سالهاي دور كشتي ايران كه با جوانمرگي، چهرهاي خدشهناپذير از خود به جاي گذاشت... در اين ساليان كم قهرمان بزرگ نداشتهايم، اما ورزشکاری كه در قلبهای مردم جاي ثابتي براي خود دست و پا كند، هرگز ظهور نكرده است. فكر ميكنيد چرا؟
اسطوره شدن در ورزش یا سایر عرصههاي اجتماعی ایران، احراز شرایط خاصی را ميطلبد که چنانچه به صورت مدون در جزوهاي گردآوری شود و در اختیار متقاضیان قرار بگیرد قریب به اتفاق آنها با کمال میل از تصاحب آن استعفا خواهند داد. این شاید تنها عنوانی باشد که هنوز توسط عامه مردم به صاحبانش تفویض ميشود و اسطوره تا زمانی که توده متراکمی از جمعیت مردمی را پشت سر خود نداشته باشد، اساسا اسطوره نیست. مردم متر و معیار خاص خودشان را دارند، آنها -خصوصا در ایران- اسطوره را برای خودشان ميخواهند. اسطوره در قاب این منطق نباید زندگی مرفهی داشته باشد، حق ندارد در سیاست غرق شود، در زندگی شخصی او هیچ شائبهاي نباید وجود داشته باشد، اسطوره قهرمانی است که اکثر ویژگیهاي مثبت، طبقه متوسط جامعه را دارد و قلبش برای مردم ميتپد. اینجا اسطوره بودن دشوار است.
کاوش در تاریخ ورزش ایران تنها نام غلامرضا تختی را به عنوان قهرمانی که جامعه ورزش ایران در اسطوره بودن او اتفاق نظر دارند،پیش روی ما قرار ميدهد.سایر قهرمانان که تعدادشان کم هم نیست در ذهن مردم حک نشدند واین شاید بیش از همه برخاسته از تفکری باشد که شرایط دشوار و حتی غیرمنصفانهاي را برای اسطوره شدن تعریف کرده است.
جرج بست یک از اسطورههاي باشگاه منچستر یونایتد است که هنوز تعدادی از هواداران قدیمی این تیم در حالی که پیراهن منقش به نام او را بر تن دارند، وارد ورزشگاه اولدترافورد ميشوند. دوران درخشش «بست» در یونایتد طولانی نبود و او خیلی زود به واسطه شهرت و برخورداری از ویژگیهاي جذاب ظاهری به ورطه حواشی غلتید. مصرف شدید الکل، عمر زندگی ورزشی ستاره یونایتد را کوتاه کرد و سرانجام مرگ غم انگیز او در حالی از راه رسید که هوادارانش ميدانستند همنشینی با مشروبات الکلی، جرج را به سمت و سوی نابودی برد. نام جرج بست در فهرست اسطورههاي فوتبال انگلستان ثبت شده و این پاسداشتی است برای لحظات هیجان انگیز هرچند کوتاهی که او برای فوتبالدوستان انگلیسی رقم زد.
در ورزش ایران اسطوره شدن کار هر کسی نیست. علی دایی چهره انگشتنمایی است که رکوردهای بینظیری مثل بیشترین تعداد بازی ملی و بیشترين گل ملی در سطح جهان را در کارنامه خود دارد، اما آیا او امروز اسطوره این ورزش است؟ برای رسیدن به پاسخ این سئوال باید تا آخرین روز زندگی دایی انتظار بکشیم. شاید پس از آن، همه داد آن سر بدهیم که چه اسطوره نازنینی را از دست دادیم و...
مرحوم غلامرضا تختی همه شرایط اسطوره شدن و اسطوره ماندن را داشت و ميتوان گفت رساله صعب الوصول «چگونه اسطوره شویم» در ورزش ایران توسط او به رشته تحریر درآمد. بسیاری از دوستان تختی، ورزش را یکی از فرعیات زندگی او لقب ميدهند و معتقدند وقتی به اوج افتخارات ورزشی رسید دغدغه مردم فقیری که برایش هورا ميکشیدند رهایش نکرد. تختی از پل قهرمانی عبور کرد و به توده مردم رسید. آنچنانکه وقتی در 34 سالگی در المپیک 1964 کمفروغ ظاهر شد و از پس رقبایی مثل احمد آییک و الکساندر مدوید برنیامد، مردم به مانند یک قهرمان به استقبال او رفتند و تختی را روی شانههاي خود حمل کردند.اتفاقی که شاید دیگرهرگز در تاریخ ورزش ایران تکرار نشود.
1- زندگی اسرارآمیز که خبری از زوایای پنهان آن به بیرون درز نکند یکی از اصول اساسی اسطوره شدن است. در این صورت شما ميتوانید مطمئن باشید که پس از مرگ، هرکسی این زوایای پنهان را آن طور که ميپسندد تفسیر ميکند و نامتان را به فهرست شخصیتهاي محبوب زندگی خود اضافه خواهد کرد. غلامرضا تختی در چند روز پایانی عمرش اتاقی در هتل آتلانتیک اجاره کرد و همانجا دار فانی را وداع گفت. در آن چند روز بر او چه گذشت؟ این همان پرسشی است که هزاران تفسیر مختلف را در دل خود جای داده و طبیعتا حتی طرح شایعاتی در مورد ماجراهای زندگی خصوصی تختی و تاثیر آن در مرگ ناگهانی او هم خدشهاي بر هیبت قهرمانانهاش وارد نکرد. زندگی اسرارآمیز یک قهرمان اگر با مرگ معماگونه او همراه شود، نیمی از راه اسطوره شدن طی شده است.
2- تماشای قهرمان ورزشی دیروز در قامت سیاستمدار امروز به مذاق مردمی که بین ورزش و سیاست دیوار کشیدهاند خوش نمیآید. آنچه در افزایش ناباورانه محبوبیت جهان پهلوان تختی تاثیری شگرف داشت، مردمی بودن و دوری از سیاست بود، آنچه برعکس امروز برخی از چهرههاي موفق ورزش ایران، آمال خود را در ورود به فضای امن سیاست جست و جو ميکنند و در این مسیر آیندهاي تضمین شده برای خود ميسازند.
3- مرگ در اوج قدرت یکی از شرایط لازم و در بعضی موارد کافی برای اسطوره شدن است. فیلمهاي بروسلی؛ اعجوبه ورزشهاي رزمی در دهه 60 میلادی هنوز از سکه نیفتاده و نام او در صدر نابغههاي رزمی دنیا جلب نظر ميکند. بروسلی در سال 1973 و در سن 33 سالگی درگذشت و مانند غلامرضا تختی پرسشهاي بیپاسخ زیادی درباره دلیل اصلی مرگ نابه هنگام او در اذهان باقی ماند. مریلین مونرو؛ بازیگر شاخص هالیوود در دهه پنجاه میلادی نیز در خاطرهها باقی ماند. او در 36 سالگی در حالی که فهرستی از پرفروشترین فیلمهاي سینمای آمریکا را در کارنامه خود داشت به خواب ابدی رفت و امروز کماکان تعدادی از منتقدان و سینماگران او را شاخصترین بازیگر سینمای جهان در قرن بیستم ميدانند. درباره محمدعلی کلی که سال ها بدون رقیب در عرصه بوکس حرفهاي دنیا جولان داد اما چنین فرضیهاي وجود ندارد. شاید چون او هنوز زنده است و هوادارانش دوران کهولت سن، بیماری و افول سلطان بوکس را دیدهاند. اگر کلی در اوج به سرنوشت بروسلی دچار ميشد امروز چه فرضیههایی در مورد او مطرح ميشد؟
4- به ناصر حجازی نگاه ميکنیم. مردی که تا همین چند ماه قبل، از خوشپوشترین و خوش قیافهترین چهرههاي ورزش ایران بود و همه اعتبارش در غروری که در بند بند حرکات و اظهاراتش موج ميزد به تصویر کشیده ميشد. اکنون بیماری او را به بند کشیده و اثری از آن جبروت همیشگی در ناصر حجازی دیده نمیشود. در این هفتهها جدیترین منتقدان حجازی که سالهاست ناکامیهاي این مربی در عرصه مربیگری را مورد اشاره قرار ميدهند به تمجید از او مشغول شدند و ادبیات همیشگی را کنار گذاشتند. تنها تغییر ایجاد شده به بیماری حجازی مربوط ميشود که مسلما تفاوتی در ایدهها و سبک مربیگری او ایجاد نکرده است. در این چند هفته بارها عنوان نورسیده «دروازهبان اسطورهاي تیم ملی فوتبال ایران» را در وصف ناصر حجازی شنیدهایم. آنچه در زمان مدعی بودن حجازی و دورخیز او برای نیمکت استقلال و تیم ملی به ندرت شنیده ميشد. هواداران ناصر حجازی امیدوارند لقب اسطوره به این زودیهاي بهنام او سنجاق نشود. شاید آنها این اتفاق را مترادف با پیروزی سرطان بر ستاره محبوب خود ميدانند. این یکی دیگر از راههاي اسطوره شدن در ورزش ایران است. مرحوم تختی را در اواخر عمر چندبار به سالنهاي کشتی راه ندادند و از چاپ تصاویر او جلوگیری شد. او در روزهایی با زندگی خداحافظی کرد که در بسیاری از عرصهها مظلوم واقع شده بود.
5- در مورد مرحوم تختي يك نكته استثنايي و كمتر ديده شده نيز وجود دارد. شخصيت او، تا حدي پرورده سردبير كيهان ورزشي، مهدي دري است. اگر سري به آرشيو كيهانورزشي؛ محبوبترين هفتهنامه ورزشي تاريخ مطبوعات ايران كه در آن دوره در اوج به سر ميبرد بزنيد، از آنچه كه پس از مرگ تختي در صفحات كيهانورزشي اتفاق افتاده، يكه خواهيد خورد. دري تختي را بسيار دوست ميداشت و پس از مرگ وي، او را با چهرهاي نو براي مردم جذابتر و اسطورهايتر كرد. با توجه به ضريب نفوذ كيهانورزشي در عصر خود، بخش مهمي از آنچه كه در اطراف شخصيت رمزآلود تختي رقم خورده است، مديون ذهن مردي است كه چند سال پيش در فرنگ در غربت جانبهجان آفرين داد.
اما يك نكته ديگر...
اسطوره شدن در این دوره و زمانه صرف نمیکند. در زمانهاي که ورزش حرفهاي با پولهاي هنگفت، سیاست و پیشنهادهای آنچنانی گره خورده، رعایت آداب اسطورهاي کار هر کسی نیست، مگر آنکه مولفههاي جدیدی برای آن تعریف شود. بابک تختی؛ فرزند مرحوم تختی در گفت و گو با روزنامه همشهری در سال 1384 ميگوید: «اسطوره ها معمولا در دسترس نیستند. تختی یکی بود مثل خود ما، او از گوشت و پوست و استخوان ساخته شده بود.» بله، اسطوره ها در دسترس نیستند.آنها بخش زیادی از زندگی خود را برای آن دنیا ذخیره کردهاند. شايد هم اسطورهها اصلا ربطي به دنياي امروز ندارند. دنيايي كه رسانههاي مزاحم و چشمهاي خيره، جايي براي اسطوره بودن باقي نميگذارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]