تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827990417




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دزدی که به اسلام خدمت کرد!


واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: دزدی که به اسلام خدمت کرد!

http://img.tebyan.net/big/1388/09/16612811635848825110301989185245376252.jpg


راوی تفسیر، از قبر بیرون آمد
چشم هایش را که باز کرد همه جا تاریک تاریک بود. چیزی به سینه اش فشار می آورد. نوری نبود. دست هایش را به سختی تکان داد. همه جا سرد بود. بوی خاک می آمد و نم. هنوز سرش گیج بود و قلبش می سوخت.
به سختی تکانی به خودش داد و سعی کرد بفهمد کجاست و چه اتفاقی افتاده.
آخرین چیزی که به خاطرش رسید، درد و سوزش عمیق در سینه و بعد فریادها و شیون های اهل و عیالش بود که بر سرشان می زدند. آنها نزدیک می شدند و او بدون حرکت نگاهشان می کرد و انگار دورتر و دورتر می شد. بعد در ذهنش هیچ نبود و با وحشت به جای تنگ و سردی که در آن بود، نگاه می کرد.
فضل بن حسن بن فضل وقتی با دست هایش پوشش را لمس کرد و فضای بالای سرش را گشت، فهمید مرده و جنازه اش داخل قبر است.
دزد ترسید و وحشت زده عقب رفت. اما کم کم به خود جرأت داد و کنار قبر آمد و سرآمد فقیهان روزگار را از قبر بیرون کشید. روی دوشش گذاشت و پیش خانواده داغدار برد.


توی تاریکی و تنهایی قبر به زندگی اش فکر می کرد. شهر دوران کودکی اش؛ طبرس؛ به پدرش و درس های دینی ای که از کودکی در گوشش خوانده شده بود. بعدترش دوران نوجوانی و جوانی اش از جلوی چشم هایش گذشت؛ کنار بارگاه هشتمین امام(ع).
چهره همه استادانش را دید که ادبیات عرب، قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و کلام یادش می دادند. مباحثه های دینی را به خاطر آورد و ساعت هایی که خلاف همدرس هایش با عددها و فرمول های حساب و جبر کلنجار می رفت.
در تاریکی قبر ابوعلی طوسی (فرزند شیخ طوسی)، امام موفق اییدن حسین، سید محمد قصبی جرجانی، ابوالحسن عبیدالله، محمد بیهقی، شمس الاسلام، حسن بن بابویه قمی رازی و تاج القراء کرمانی را دید که در دوران اقامت 54 ساله اش در مشهد، سر کلاس ها توجه بیشتری به او داشته و پیش بینی می کردند که در فضل، شاگرد با استعدادشان در علوم دینی پیش خواهد رفت. کم کم که هوای داخل قبر فضل بن حسن معروف به شیخ طبرسی تمام می شد و نفس کشیدن مشکل تر، رویاها هم تاریک تر شدند تا اینکه فضل همان جا عهد کرد که اگر زنده بماند به شکرانه عمر دوباره تفسیری بر قرآن بنویسد. گذشت و صدایی به گوشش رسید. کسی روی قبر ایستاده بود و خاک را می کند بعد سنگ های بالایی قبر را برداشت و هوای تازه به داخل آمد. دست داخل قبر کرد تا کفن مرده را چنگ بزند و فرار کند. اما مرده دست دزد را گرفت، داد زد و از او خواست که کمکش کند!
دزد ترسید و وحشت زده عقب رفت. اما کم کم به خود جرأت داد و کنار قبر آمد و سرآمد فقیهان روزگار را از قبر بیرون کشید. روی دوشش گذاشت و پیش خانواده داغدار برد. می گویند مدتی بعد، دزد توبه کرد و شیخ طبرسی به نذرش عمل کرد و تفسیر مجمع البیان را نوشت. این تفسیر در هفت سال به ده جلد رسید و شیخ در مقدمه نوشت: «آستین همت بالا زدم و نهایت جد و جهد را به کار بستم و دیدار بیدار داشتم و اندیشه به زحمت افکندم و بیار تفکر کردم. تفسیرهای گوناگون پیش رو نهادم و از خداوند سبحان توفیق خواستم و نوشتن کتابی را شروع کردم که در نهایت فشردگی و پیراستگی و حسن نظم و ترتیب است...».
طبرسی علاوه بر مجمع البیان کتاب های دیگری هم نوشته؛ مثل «لآداب الدینیه للخزانه المعینه»، «الاسرا الامامه»، «اعلام الوری با علام الهدی»، «تاج الموالید»، «جامع الجامع»، «الجواهر و حقایق الامور» که تنها نام تعدادی از آنهاست.
شیخ مسؤوولیت مدرسه دروازه عراق را پذیرفت و با سرپرستی او مدرسه به حوزه علمیه بزرگی تبدیل شد که طلبه های جوان را به خود جذب کرد و کسانی مثل رضی الدین حسن طبرسی، قطب الدین راوندی، محمدبن علی شهر آشوب، شیخ منتجب الدین قمی و عبدالله بن جعفر دورسیتی تنها نام عده ای از شاگردان معروف شیخ در این مدرسه هستند. حتما نام هایشان را شنیده اید.
ذی الحجه 547 هجری طائفه غزان که از سلطان سنجر سلجوقی خسته شده بودند برای تلافی به خراسان حمله کردند و تعداد زیادی از مردم طوس و نیشابور را کشتند و زنان را به اسارت بردند. امین الدین طبرسی یکی از این مردم بود.
منبع: مجله آیه






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن