محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826643802
نگاهي به سنت هاي ايراني براي بيدارشدن در سحرهاي ماه رمضان از ستاره هفت برارو تا تلويزيون هاي زنگ دار
واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: نگاهي به سنت هاي ايراني براي بيدارشدن در سحرهاي ماه رمضان از ستاره هفت برارو تا تلويزيون هاي زنگ دار
خواب صبح آنقدر شيرين هست كه تمام خواب ها و و افكار شيطاني همان موقع به سراغت بيايند. آنقدر شيرين كه هنوز سن و سالي نداري، هنوز خدايت را درست و حسابي نشناختي او را با دربان بهشت و دوزخ اشتباه گرفتي، دو ساعت تمام به مادرت التماس مي كني تا بالاخره از او قول بگيري فردا سحر بيدارت كند. سحر هم كه مي شود با اولين نوازش مادر، بر خلاف هميشه، از جايت مي پري و فقط دو مشت آب سرد كافي است كه هشيار، هشيار شوي. اما چه كيفي دارد اين سحرهاي خنك و صداي قرآن خواندني كه گاه زمزمه است و گاه صوتي بلند كه خود به خود دلنشين مي شود. در ظاهر هيچ اتفاق خاصي نيافتاده است به جز اينكه جماعتي نيمه شب بيدار شده اند و دارند غذا مي خورند اما سحر مي شوند، از سحري كه مال شهر الرمضان است... و بوي بركت و خيري كه سراسر خانه را پوشانده است. اصلا براي رسيدن به همين خير و بركت است كه پيامبر(ص) سفارش مي كند و امت هم در دوره هاي مختلف براي به جا آوردن اين سنت از راههاي مختلف وارد مي شوند. سنتي كه سنت ساز مي شود; رسوم مختلفي براي بيدار كردن اهل محل، شهر و يا.... راستي تا به حال چند بار تلفن خانه تان زنگ خورد و همسايه همه تان را بيدار كرد؟
ستارگان
اما در گذشته كه نه علم نجوم سازماني و نهادي شده بود نه بشر انقدر زاد و ولد كرده بود كه شهرها وسيع شوند، مردم براي تشخيص دادن زمان سحر از راه هاي مختلفي استفاده مي كردند، مثل تشخيص سحر از روي ماه و مهتاب. علاوه بر راهيابي توسط ستاره در روزگاران گذشته از روي ستاره نيز اوقات سحر را تشخيص مي دادند كه يكي از متداول ترين روش ها بوده است. گذشتگان ستارگان، محل و جايشان را تشخيص مي دادند تا سحر از كفشان نرود. اين روش در آسمان كوير بيشتر استفاده مي شده است; مثل يزد، كرمان و فارس كه به صافي آسمان و درخشندگي ستارگانش مشهور است، براي همين اغلب مردم، به خصوص پيرمردان و پيرزنان، از روي ستارگان و محل و موقعيتشان سحر را تشخيص مي دهند. همين قرابت و كارگشايي است كه شايد باعث مي شود مردم هر شهر و دياري نامي مخصوص براي ستارگان بگذارند. در يزد از روي مجموعه ستاره هاي " نيم گزك"، "گزوپرويز" و " گزوترازو" وقت سحر را تشخيص مي دادند. آن طوري كه پيرمردان مي گويند، اول شب اين ستاره ها در جنوب غربي قبله به صورت عمودي ديده مي شوند كه به تدريج به وسط آسمان مي آيند و نصف شب به صورت افقي رو به روي قبله ظاهر مي شوند. از نيمه شب ستاره ها به سمت جنوب شرقي قبله سرازير مي گردند و لحظاتي بعد از سحر محو مي شوند. با ناپديدشدن اين ستارگان صداي اذان صبح از گلدسته هاي مساجد بلند مي شود. هر چه روز كوتاهتر شود ستاره هاي نيم ذرع زودتر نمايان مي شوند و هر چه روز بلندتر شود ديرتر.
صبح صادق بدمد گر برسد "ظل سحر "
همچنين در مشهد از روي ستاره هاي" هف برارو" كه در نقاط ديگر به " هفت برادر" مشهور است سحر را تشخيص مي دهند. ريش سفيدان مشهد مي گويند دو مجموعه ستاره " هفت برارو" در آسمان وجود دارد كه هر مجموعه شامل هفت ستاره است. وقتي سه تا از ستاره هاي هفت برادران راست قبله قرار گرفتند موقع خوردن سحري است و وقتي هر هفت ستاره برابر قبله ايستادند سحر تمام مي شود و صبح مي دمد.
بانگ خروس سفيد چل تاج
الان اگر خروسي بر حسب اتفاق در خانه هاي شهري يافت شود و بر حسب اتفاق هم آنقدر تنبل نشده باشد كه نيمه شب ناي "قوقولي قوقو" كردن را داشته باشد و باز هم بر حسب اتفاق اگر شخصي از خواب بيدار شود، بدون شك مي گوييد چه خروس بي محلي! اما در گذشته خروس ها خوش يمن بودند و خواندنشان هم به موقع. الان هم خوش يمن هستند اما نه وقتي كه اينهمه وسيله مدرن براي بيدار شدن دارند. به هر حال در گذشته وجود خروس را در خانه خويش يمن مي دانستند مخصوصاسفيد چل تاج اش را كه نشانه خير و بركت است و هر كس صاحب خروس سفيد چل تاج بود مي گفتند پريان و جنيان به خانه اش نمي آيند. اما سحريابي بوسيله اين خروس هاي خوش يمن... خروس در شب سه مرتبه مي خواند: نيمه شب، ساعتي بعد از نيمه شب و مرتبه سوم هنگام سحر. يعني قديمي ها آنقدر خوابشان سبك بوده است كه با هر سه بانگ خروس از خواب بيدار مي شدند و موقع سومي به خوردن سحري مشغول. به گزارش برنا، مردم دماوند مي گويند خروس شب هنگام پنج مرتبه، نيم ساعت به نيم ساعت مي خواند. در اصطلاح محل هر نوبت خواندن خروس را يك پنجمي مي گويند. پنجمي اول زنان خانه از خواب بيدار مي شوند و مشغول پختن سحري مي شوند. پنجمي دوم سماور زغالي را آتش مي اندازند. پنجمي سوم همه اعضاي خانواده بيدار مي شوند و سحري مي خورند. پنجمي چهارم چاي مي خورند و دهانشان را مي شويند و سرانجام با بلندشدن صداي خروس در آخرين نوبت يعني پنجمي آخر ديگر حق خوردن ندارند و در اين هنگام صداي اذان بلند مي شود.
چراغ ملا كاظم يزدي و نقاره زنان مشهدي
قبل از شيوع پديده اي به نام برق و لامپ و رحمت هاي مكرر بر روح اديسون، خدام مساجد، يكي دو ساعت به سحر مانده چراغهايي را روشن مي كردند و در نقاط مرتفع شهر و گلدسته مساجد مي گذاشتند تا مردم از ديدن نور چراغ به نزديك شدن سحر پي ببرند و البته آن موقع تمام رحمت ها نصيب همين خدام مي شد. چراغ ها تا هنگام اذان صبح روشن بود و همين كه صداي اذان بلند مي شد آنها را خاموش مي كردند. يكي از مشهورترين چراغ ها" چراغ ملا كاظم" در شهرستان يزد بود. ملا كاظم كه خادم مسجد جامع كبير بود، هر شب چراغي را روشن مي كرد و در يكي از گلدسته هاي مسجد جامع مي گذاشت و هنگام اذان صبح آن را خاموش مي كرد. زدن نقاره هم روشي ديگر بود كه در قديم براي آگاه سازي مردم در شبهاي رمضان به كار مي رفت. يك طبل بزرگ و دو طبل كوچك دوقولو و يك سرنا مي شود نقاره اي به دست نقاره زن دالحكومه كه از دولت جيره و مواجب مي گرفتند.
طبل و شيپور
و اما طبل و شيپور هم يكي ديگر از روشهايي است كه مردم گذشته براي بيداري و هشياري استفاده مي كردند. البته برخي شهرها از طبل و شيپور به جاي نواختن نقاره استفاده مي كردند. رسمي كه تا چهل سال پيش، طبق آنچه پيران شهر و گذشته گان مي گويند، اغلب مردم بجنورد در سحرهاي ماه رمضان به آن پايبند بوده و با صداي طبل و شيپور از خواب بيدار مي شدند.آنطور كه گفته اند طبل و شيپور در سه نوبت نواخته مي شد تا تنظيم زماني باشد براي جماعت روزه دار. نوبت اول سه ساعت به اذان صبح بوده است كه به آن طبل اول مي گفتند. طبل اول از جهت بيداي بانوان خانه بوده است براي پختن سحري و آماده كردن سفره. طبيعتا كدبانوهايي كه شب قبل سحري را آماده كرده بودند با صداي طبل اول از خواب بلند نمي شدند. نوبت دوم يك ساعت و نيم مانده به اذان است كه طبل دوم ناميده مي شود. طبل دوم براي هشدار به اهل خانه بوده است جهت اعلام نزديكي سحر و هنگام اذان. طبل دوم است كه كدبانو از بستر برمي خيزد و غذا را روي اجاق مي گذارد كه گرم شود و بعد هم كم كم اهل خانه را بيدار مي كند و طبل سوم كه وقت اذان را نويد مي داد.
شمخال چي هاي سبزواري و دم دم سحري بوشهري ها
در سبزوار هم براي آگاهي از وقت سحر و افطار از توپ كه به آن " شمخال" مي گفتند و از طبل و شيپور استفاده مي كردند. براي زدن طبل مرشدي طبلش را با دو قطعه چوب مخصوص طبالي برمي داشت و به گلدسته مسجد جامع، كه بلندترين گلدسته مساجد سبزوار است و وسط شهر قرار دارد، مي رفت. ابتدا سه ضربه به طبل مي نواخت، بعد با اين آهنگ شروع به نواختن طبل مي كرد:" خانم وخ پلو بپز، وخ پلو بپز، وخ بارا به مدبخ." در بوشهر "دمام" كه نوعي طبل بوشهري بزرگ است، ابزاري براي بيدار كردن مردم بوشهر و روستاهاي آن بوده است.دونفري كه دمام بزرگي به گردن مي اندازند و از نيمه شب تا نزديكي سحر در كوي برزن راه مي رود "دم دم سحري" نام دارند. اين كار از اولين شب و تا آخرين شب ماه مبارك رمضان ادامه دارد. يكي از اين دو" دمام" بزرگي به گردن انداخته و ديگري در حالي كه چراغ دريايي در دست دارد او را همراهي مي كند.
در كردن توپ براي آنان كه دلشان هشيار است
هميشه هستند كساني كه شب زنده داري جز» لاينفك زندگي شان است. آنها بر حسب وظيفه بيدار هستند و از بركت بيداري شان بقيه را هم بيدار مي كنند. حمامي هاي قديم هم از جمله كساني بودند كه به علت شغلشان مجبور بودند از بوق سحر تا بوق افطار بيدار باشند به اهل محل خدمات آب گرم و خشك ارائه دهند. قصه بيدار شدن اهل محل توسط حمامي ها هم از اين قرار است كه حمامهاي قديم بوقهايي برنجي داشتند كه براي اعلام شروع و پايان كار حمام بوق را به صدا در مي آوردند. در ماه رمضان هم اغلب حمام ها سحر و افطار با زدن بوق مردم را با خبر مي كردند و بسياري با صداي بوق حمام از خواب بر مي خاستند و سحري مي خوردند.مي گويند اگر توپ هم در كني فلاني از خواب بيدار نمي شود. اين مثل از همان موقع رايج شد كه توپ به ايران آوردند و توپ شد يكي از ابزارهايي كه براي بيدار كردن مردم و اعلام وقت سحر و افطار ازش استفاده مي كردند.
از صداي حنجره تا تير تفنگ چي...
درست همان موقع كه خانه ها آپارتماني نبود و همسايه از همسايه اش خبر داشت، و خيلي اتفاق هاي خوب ديگر مي افتاد كه الان نمي افتد، همسايه ها با هم قرار مي گذاشتند كه هر كس براي سحري بيدار شد آن يكي را هم بيدار كند. معمولا هم اگر همسايه ها ديوار به ديوار بودند از روش كوبيدن مشت به ديوار همسايه براي بيدار كردنش استفاده مي كردند. البته راه هاي ديگري هم بوده است. مثل روش افراد نيكوكار و نذر دار براي بيدار كردن اهل محل. جار كشيدن هم روش ديگري بوده است كه در بسياري از روستاهاي شهرستان اراك از جمله در روستاي استوه از ان استفاده مي كردند. به اين ترتيب كه براي بيدار شدن در سحر باسوادان سحر خواني و مناجات خواني مي كنند. يا طبالي را اجير مي كنند تا با نواختن طبل مردم را بيدار كند. در دماوند هم در گذشته اعلام وقت سحر را تفنگچي ها با تير دركردن به اطلاع مردم مي رساندند.
صداي مناجات از مناره مسجد تا مناره دل
برخاستن صداي مناجات و راز و نياز از گلدسته مساجد نيز راه ديگري است تا مومنان با شنيدن اين زمزمه ها براي بجا آوردن عبادات از خواب بيدار شوند. بعضي از مناجات خوانان باسوادند و مناجاتشان غالبا سوره والفجر و دعاهايي از كتاب مفاتيح الجنان يا صحيفه سجاديه و ا شعار خواجه عبدالله انصاري است. بسياري از مناجات خوانان هم پيرمرداني هستند كه سواد ندارند و اشعار مختلفي از حفظ دارند كه خواندن اين بندگان خدا، حال و هوايي خاص دارد.در قديم مناجات كنندگان هر كدام با روشي خاص و وقت معيني مناجات را آغاز مي كردند. بعضي از روي ستاره ها، بعضي با اذان خروس و برخي به وسيله ساعت زنگدار وقت خود را تنظيم مي كردند. از اين رو زمان خواندن مناجات و گفتن اذان ميان مناجات كنندگان و موذنها فرق مي كرد و كمي پس و پيش بود. هر گروه از مردم هم كه به يكي از مناجات خوانها بيشتر اعتقاد داشتند انجام اعمال سحر را با مناجات آن شخص تنظيم مي كردند.
وقتي پاي تكنولوژي به ميان آمد
و اما با به ميان آمدن تكنولوژي روش بيدار شدن كمي متفاوت شد. اين تفاوت هم تا آنجا پيش رفت كه تكنولوژي. الان ديگر همه موبايل و تلفن و تلويزيون زنگ دار دارند و نيازي به طبال و خروس و ستاره نيست. نيازي هم نيست همسايه اي به ديوار همسايه ديگرش مشت محبت بكوبد. حالا همه همه جور وسايل دارند. اما داستان از آمدن تلفن مغناطيسي به ايران شروع شد. در بعضي از شهرستانها كساني كه تلفن داشتند با يكديگر قرار مي گذاشتند يا به متصدي كنترل دستگاه مركزي تلفن مي سپردند تا سحر زنگ تلفن آنان را به صدا در آورد تا به اين وسيله از خواب بيدار شوند. اما در اين اواخر در اثر زياد شدن مراجعان، متصديان مركز تلفن خود به خود هنگام سحر زنگ تلفن تمام خانه ها را به صورت تك زنگ به صدا درمي آوردند. البته تعداد خانه هايي كه تلفن داشتند در هر شهرستاني معدود بود.ساعت شماطه دار هم بعدها متدا ول ترين وسيله اي شد كه از آن براي بيدار شدن در سحر استفاده مي كردند. كار و كسب ساعت فروشان و تعميركاران ساعت هم در ماه رمضان بيش از پيش رونق پيدا كرد و...
جمعه 15 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[مشاهده در: www.ebtekarnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]
-
گوناگون
پربازدیدترینها