واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
مهربان آنقدر شاعرم امشب که فقط ، سایه مهر تو را کم دارم باتو هستم ای سراپا احساس خون تو در رگ من هم جاریست ، جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است نازنین زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ، ما مطهر شده ایم ، پیش رو راه رسیدن به خداست … مهربان سبد معذرتم را بپذیر ؛ کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ، پر سبزینه و ریحان و غزل ، پر تکرار گیاهان نمو ، پر ابیات ملون شده در خمره عشق ، پر انوار خدا. داخل خانه دل ؛ جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است من به دل راز رسیدن دارم ، من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ، خوب می فهمم اگر در باران ، چتر خود را به کسی بخشیدم؛ توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛ حکمتی در کارست … مهربان سبد معذرتم را بپذیرکار کودک این است ؛ اولش حرف زند ، به تامل بنشیند بعدش آنقدر شاعرم امشب که فقط ؛ بیستون کم دارم ، تیشه عاقبتم را بدهید آنقدر ساده سخن میگویم ؛ که اگر یکنفر از کوچه دل درگذرد ، دل و دلداده روی هم بیند … مهربان ساعت الآن دقیقا خواب است - و من و پهنه کاغذ بیدار روی تو در نظرم نقش نخست ، و خدا شاهد دیوانگی بنده بازیگوشش و خود او می داند ؛ که دلم آنقدر آغشته به توست ؛ که اگر از صف فردوس برین ، طیفی اندازه صد نور میسر سازد من به آن طیف نبخشم ، دانه ای از مویت … مهربان بازهم ، سبد معذرتم را بپذیر آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ، واژه ات راهی شعرم شده است لحظه ای گوش بکن ، یک موذن مست است آنقدر خوب اذان میگوید ، گوئی او عکس خدا را دیده خوش بحالش اما ؛ طرح زیبای خدا را گاهی ، می توان در پس سیمای عزیزی جوئید … مهربان دیر زمانی ست که من این مسئله را فهمیدم ؛ … مهربان آنقدر شاعرم امشب که زمین ، در پی زمزمه ام مست شده ست سر ببالین مدارینه کرات نهاده ست و باز گوشهایش به من آویزانند آنقدر شاعرم امشب که دلم ، از پس سینه برون آمده باز او نگاهش به من است من نگاهم به قدم رنجه تو آنقدر شاعرم امشب که فقط ، روح روحانی تو حال مرا می فهمد … مهربان عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم بعد از امشب شاید ، نقش اعجاز تو را طرح زنم … مهربان ترکه فرضی تنبیه من آماده نشد ؟ یا مرا چوب تادب بنواز ؛ یا بیا و سبد معذرتم را بپذیر … مهربان لذت صبح مجدد اینجاست ، میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛ " کعبه ام مثل نسیم ، میرود باغ به باغ ، میرود شهر به شهر ثروتی بیش به من داده خدا … مهربان از سر کودکی من بگذر ، باید آرام به سجاده تعظیم روم ، شعرم آخر شده ، انگار زمان وصل است " به خدا می دهمت عاریه وار ، آری عاشق شده بودم این بار
[b]؟؟؟ [/b]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]