تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم: دانشمند يا دانشجو.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820397519




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادب جهان - بانوي اول


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ادب جهان - بانوي اول


ادب جهان - بانوي اول

جويس كرول اوتس / نيما ملك‌محمدي:آيا تجربه‌اي آمريكايي و ذاتا متفاوت وجود دارد؟ «آمريكايي‌ها» نوشته هنري جيمز، «تراژدي آمريكايي» نوشته تئودور دريزر، «آمريكايي آرام» نوشته گراهام گرين، «آمريكايي زشت» نوشته ويليام لدرر و يوجين بورديك، «پاستورال آمريكايي» اثر فيليپ راث و «رواني آمريكايي» اثر برت ايستن اليس، همگي در همان عنوان خود ابعادي اسطوره‌اي مي‌آفرينند كه شخصيت‌هاي داستاني در چارچوب آن به بازنمايي تيپ‌ها و گرايش‌هاي ملي مي‌پردازند. بزرگ‌ترين نثرنويسان قرن نوزدهمي آمريكا از واشنگتن اروينگ و ناتانئيل هاوثورن و هرمان ملويل گرفته تا هنري جيمز و مارك تواين همگي بر اين باور بودند كه هويت «آمريكايي» هويتي آكنده از ابهام و تناقض است؛ همانند داستان‌هاي تمثيلي هاوثورن كه در آن «خير» و «شر» به گونه‌اي اسرارآميز با يكديگر پيوند يافته‌اند؛ بر اساس اين سنت، «آمريكايي» بودن گونه‌اي زائر بودن است، جست‌وجوگري آرمان‌گرا كه به دنبال حقيقت روان است. قهرمانان جوان رمان‌هاي پيشين كرتيس سيتنفيلد، «پيش‌دانشگاهي» و «مرد روياهاي من»، همانند قهرمان مسن‌تر سومين و بلندپروازانه‌ترين رمان سيتنفيلد، «همسر آمريكايي»، همگي سايه‌روشن‌هايي متفاوت از شخصيت بيگانه آمريكايي به خواننده عرضه مي‌كنند، شخصيت‌هايي تك‌افتاده، محروم و اغلب حسود و مبتلا به وسواس‌هاي روحي كه تنها نظاره‌گر زندگي‌هاي شاد و مرفه ديگران هستند. رمان «پيش‌دانشگاهي» كه در زمان انتشار خود در سال 2005 با تحسين فراوان روبه‌رو شد، هر چند همچون «ناتوردشت» شاهكار سلينجر روايتي گزنده و درخشان از رنج‌هاي نوجوان آمريكايي نيست و در زمينه نقد اجتماعي نيز قدرت و تاثيري هم‌پاي «كشتن مرغ مقلد» اثر هارپر لي بر جاي نمي‌گذارد، اما روايتي بي‌تكلف و بي‌ادعا از سنت داستان‌هايي شرح‌حال‌گونه است كه به بررسي افكار و اعمال قهرمانان‌شان در دوره بلوغ مي‌پردازند. ما در اين كتاب ماجراهاي لي فيورا، دختري نوجوان از اهالي ايالت‌هاي غرب ميانه آمريكا را دنبال مي‌كنيم كه از بخت خوش ــ يا در واقع بخت بد ــ برنده بورسي تحصيلي براي شركت در دوره پيش‌دانشگاهي مدرسه‌اي مشهور و معتبر در نيوانگلند شده است. هر چند لي به اذعان خودش دختري با هوش و ظاهر و شخصيتي متوسط و معمولي است، اما با اين حال او مشاهده‌گري تيزبين در محيط سطح‌بالا و سفيدپوست مدرسه و نيز حضور تك‌افتاده و منزوي خود در اين محيط است. لي بر خلاف خلف خود هولدن كاليفيلد يك شورشي نيست، بلكه بي‌هيچ خجالت و شرمساري مدام در حال حسادت و تحسين و چاپلوسيِ هم‌كلاسي‌هاي مسحوركننده‌تر خويش است. اگر لي فيورا را نماينده‌اي براي زائران دختر آمريكايي در قرن 21 در نظر بگيريم، مي‌بينيم كه او نه به جست‌وجوي حقيقتي نجات‌بخش و روشنگر، بلكه به دنبال همان آرزوي دخترانه و معمولِ «محبوب» بودن در ميان دوستان و همسالانش است، اينكه بقيه ــ و به خصوص پسر روياهايش ــ به او توجه كنند. به اين ترتيب شايد رمان «پيش‌دانشگاهي» بيش از هر چيز به خاطر خودداري از ترسيم چهره‌اي «قهرمان‌مانند» از شخصيت اصلي خود جالب توجه باشد؛ شخصيتي با بيم و اميد‌هاي حقير و روزمره كه با اين حال كاملا قانع‌كننده از آب در ‌آمده است.

رمان جديد كرتيس سيتنفيلد، «همسر آمريكايي»، آشكارا بر اساس الگوي زندگي لورا بوش، همسر جورج بوش و بانوي اول آمريكا چنان كه در بيوگرافي آن گرهارت با عنوان «همسر كامل: زندگي و انتخاب‌هاي لورا بوش» روايت شده، شكل گرفته است. بانوي اول داستاني رمان سيتنفيلد، آليس بلك‌ول، با نام دوشيزگي ليندگرن، نام دارد كه اهل ايالت ويسكانسين است و پيش از اين معلم مدرسه و كتابدار بوده است. آليس اكنون در ميانسالي و در دوران اوج جنگ عراق كه همسر رئيس‌جمهور و جنگ‌طلبش آغاز كرده است و با كله‌شقي تمام همچنان به دفاع از آن ادامه مي‌دهد، متوجه مي‌شود كه در طول زندگي مشتركش از تمامي آرمان‌هاي ليبرال دوران جواني‌اش دست شسته است:‌ «زندگي من جهتي در خلاف خودش را طي كرده است.» سيتنفيلد كه به مهارت يك نقاش به ارائه سايه‌روشن احساسات قهرمانان آثارش مي‌پردازد، هيچ‌گاه از احترامي آميخته به همدلي با قهرمان خود خودداري نمي‌كند. همچنين نزديكي به فضاي كاخ سفيد و قدرت بالقوه ديوانه‌وار نهفته در مقام رياست‌‌جمهوري، باعث نمي‌شود كه سيتنفيلد به فضايي طنزآلود و هجوآميز رمان‌هاي ملهم از دوره نيكسون نزديك شود، رمان‌هايي مانند «دار و دسته ما» اثر فيليپ راث و «آتش‌سوزي عمومي» اثر رابرت كوور كه هر دو در دهه 70 منتشر شده‌اند. «همسر آمريكايي» همچنين فاقد هرگونه نوآوري سبكي و حتي سياسي و تاريخي است. نثر سيتنفيلد در اين كتاب ساده و سرراست است و حتي از شيطنت‌هاي دخترانه راويان «پيش‌دانشگاهي» و «مرد روياهاي من» هم در آن اثري نيست، راوياني كه قدرت مشاهده‌شان بر اثر افسردگي مزمن تيز و دقيق شده است. اما به سختي بتوان صفتي به جز «خوب» و «فداكار» براي آليس پيدا كرد، شخصيتي كه با مرور زندگي خود درمي‌يابد كه اين زندگي برايش به امري مرموز و مسئله‌ساز تبديل شده است، مثل اينكه كسي جز خودش اين زندگي را زيسته است: «آيا من دمدمي و فاقد هويتي ثابت بودم؟ مي‌توانم براهين متفاوتي له و عليه همه چيز پيدا كنم، له و عليه آدم‌هايي مانند بلك‌ول‌ها (خانواده سياسي، ثروتمند و پرنفوذ چارلي، همسر آليس). چارلي به من گفته بود كه شخصيتي قوي و مستقل دارم، اما انگار عكس اين قضيه درست است...»
«همسر آمريكايي» تا حد زيادي نسخه‌اي دراماتيزه و وفادار از زندگي همان «همسر كاملي» است كه در بيوگرافي خوشخوان و «منصفانه» گرهارت روايت شده است: آليس ليندگرن دختري باهوش، خوش‌قريحه، اندكي تودار و مبادي‌آداب است كه به كتاب‌ها و كتابخانه‌ها عشق مي‌ورزد و تربيت مسيحي و متداولي را پشت سر گذاشته است. آليس در سن 17 سالگي و به طرزي تصادفي باعث مرگ يكي از همكلاسي‌هايش، پسري كه آليس كششي رمانتيك نيز به او دارد، مي‌شود. آليس هنگام رانندگي در شبي تاريك و در تقاطع جاده‌اي روستايي، از توقف پشت علامت ايست خودداري مي‌كند و به ماشين همكلاسي‌اش مي‌كوبد. آليس نيز مانند الگوي واقعي‌اش لورا بوش، كه تصادف مشابهي را در سن 17 سالگي و در سال 1963 در ميدلند تگزاس تجربه كرد، هيچ‌گاه از طرف قانون مقصر و مجرم شناخته نمي‌شود. اما مرگ اين همكلاسي در تمام طول رمان طنين‌انداز مي‌شود و عشقي سركوب‌شده، احساس گناهي ابدي و اندوهي تسكين‌ناپذير مانند جرياني زيرزميني در زير سطح جملات كتاب روان مي‌شود: «اندرو مرد، من باعث مرگش شدم، و بعد مانند معشوقي او را درون خود جاي دادم.»
«همسر آمريكايي» رومانسي است كه در آن عاشق كشته‌شده و از دست‌رفته بر شوهر حي و حاضر فائق مي‌شود، حتي اگر اين شوهر حي و حاضر رئيس‌جمهور ايالات متحده آمريكا باشد. در پايان رمان، آليس 61 ساله اعتراف مي‌كند كه هر چند در تمام طول زندگي مشتركش «همسري كامل» براي چارلي بلك‌ول بوده است، اما اين اندروي كشته شده است كه آليس هميشه در خفا عاشقش بوده است: «اطمينان و يقين پرطراوتي كه نسبت به اندرو احساس مي‌كردم، زندگي سبك‌بار ما در آن دوران،‌ براي هميشه از دست رفته است. من هيچ‌وقت اين احساسات را با كس ديگري تجربه نكردم.»
آليس كه در زمان آشنايي با چارلي بلك‌ول كتابدار 31 ساله و آرمان‌گراي يك دبستان است، مورد توجه جدي چارلي قرار مي‌گيرد، ستاره نوظهور حزب جمهوري‌خواه كه براي ترقي در مدارج سياسي به همسري مناسب در كنار خود نياز دارد. آليس در ابتدا تحت تاثير نفوذ، ثروت و قدرت منكوب‌كننده خاندان بلك‌ول قرار مي‌گيرد و انگار دست تقدير آليس را به سوي پيوند با اين خانواده مي‌راند. آليس هنگامي كه نخستين بار به عنوان نامزد چارلي به ويلاي تابستاني خانواده در شمال ويسكانسين دعوت مي‌شود، خود را در محيطي مانند يك پادگان آموزشي مي‌يابد كه تازه‌واردهايي مانند آليس را در سبك زندگي مبتني بر وفاداري و صميميت بلك‌ول‌ها ادغام مي‌كند. اما راز مستدام زندگي آليس ــ و نيز زندگي لورا بوش، لااقل آن‌گونه كه از بيرون به نظر مي‌رسد ــ وفاداري و دنباله‌روي بدون قيد و شرط او از شوهري است كه ارزش‌هايش در تضاد كامل با ارزش‌هاي شخصي او به نظر مي‌رسد. هر چند آليس مجذوب حضور سرزنده و مفرح چارلي مي‌شود، اما از همان ابتدا نوعي «زمختي» روستايي و «سهل‌انگاري» ناشي از بي‌جربزگي را در وجود او تشخيص مي‌دهد؛ و نيز نوعي غرور و خودنمايي توخالي و مبتني بر خودمحوري همراه با اندكي كندذهني. از نظر آليس، چارلي سياستمداري خوش‌آتيه از خانواده‌اي از خودراضي و در عين حال بي‌نزاكت است كه عملا شغلي ندارد و در عين حال وفاداري بي‌چون و چراي آليس را نسبت به خود و اهدافش طلب مي‌كند: «آليس، از نظر خانواده من، وفاداري همه چيز است. هيچ‌چيز مهم‌تر از اين نيست. اگر كسي به يكي از اعضاي خانواده اهانت كند، مثل اين است كه به همه اهانت كرده...»
اين نخستين مراحل شكل‌گيري و زايش استراتژي‌هاي دست‌راستي و حزبي جمهوري‌خواهان است كه نفرت آليس را برمي‌انگيزد. اما سكوت و رضايي زنانه، آليس را به سوي سرنوشت محتومش مي‌راند. آليس در عين حال به احساس سعادت عظيم و بي‌در و پيكري اذعان مي‌كند كه در كنار چارلي وجودش را سيراب مي‌كند و باعث مي‌شود تا او تمامي ترديدهاي منطقي و موجهش را ناديده بگيرد: «چارلي سراپا شادي و سرزندگي بود، وقتي با او حرف مي‌زدم، ديگر جهان مانند قبل پيچيده و بغرنج به نظر نمي‌رسيد. اما بانوي اول ايالات متحده، در اواسط دوره دوم رياست‌جمهوري همسرش، تصوير ديگري از او ارائه مي‌دهد كه به همين اندازه قانع‌كننده به نظر مي‌رسد: «چارلي هميشه مرا ياد هنرپيشه‌اي مي‌اندازد كه روي صحنه مي‌رود، يك كارگزار بيمه يا شايد صاحب مغازه ابزارفروشي كه از قضا موفق شده است نقش اصلي تئاتري محلي را به دست آورد.... و با اين حال من همچنان مي‌خواهم از او همچون كودكي محافظت كنم. و به‌رغم سرشت عجيب و غيرعادي زندگي مشترك ما، اكنون همه چيز عادي و معمول به نظر مي‌رسد و من در پاسخ چارلي مي‌گويم من هم دوستت دارم.»
هر چند «همسر آمريكايي» تصويري قابل احترام از بانوي اول ايالات متحده ارائه مي‌دهد، اما تصويرش از شخص رئيس‌جمهور تا حدي ناهمگون و كاريكاتوري به نظر مي‌رسد. تركيب بي‌تفاوتي آهنين نسبت به نقطه‌نظرهاي سياسي متفاوت با طنز زمخت و سبك‌سرانه چارلي، ‌از او شخصيتي سرد و نچسب مي‌آفريند. نقطه اوج نمايش اين وجه شخصيت چارلي، جايي است كه او پس از سخنراني كوتاه و غرائي در مورد اهميت وجود ديدگاه‌هاي گوناگون در آمريكا براي آليس، پوزخندي مي‌زند و بادي از خود ول مي‌دهد. عادتي كه به‌رغم سرزنش آليس، چارلي علاقه زيادي به آن دارد، به ويژه در حضور كارمندان و زيردستانش در كاخ سفيد: «براي‌شان خيلي جالب و خنده‌دار است كه مي‌بينند رهبر جهان آزاد جلوي آنها در شيپورش مي‌دمد!»
كرتيس سيتنفيلد بي‌شك قصد نداشته است كه در كتاب خواندني و سرگرم‌كننده خود، تمثيلي سياسي/فرهنگي به سبك رمان‌هاي بزرگ قرن نوزدهم بيافريند، اما با اين حال مي‌توان «همسر آمريكايي» را به مثابه تمثيلي از آمريكا در دوره دوم رياست‌جمهوري جورج بوش مورد واكاوي قرار داد: «همسر آمريكايي» در واقع مردم آمريكا هستند، يا لااقل آن گروه بزرگي از مردم آمريكا كه راي خود را در دو دوره متوالي به نام رئيس‌جمهوري نالايق در صندوق‌ها انداختند.
هنگامي كه آليس به خاطر همدستي و همراهي‌اش در سياست‌هاي مخرب همسرش مورد انتقاد قرار مي‌گيرد، سرسختانه از خود دفاع مي‌كند: «حيرت‌انگيزترين چيزي كه در طول دوران زندگي سياسي خود فهميده‌ام، زودباوري و حماقت مردم آمريكاست. حتي در اين دوران هم درصد مردمي كه هر چيزي به آنها بگويي باور مي‌كنند، به طرز حيرت‌انگيزي زياد است.»‌
در جاي ديگري از رمان نيز آليس در گفت‌و‌گويي دروني و خطاب به مردم آمريكا مي‌گويد: «من فقط با او ازدواج كردم. اين شما بوديد كه اين همه قدرت را به او داديد.»
اما جذاب‌ترين فصول رمان «همسر آمريكايي»، فصل‌هاي اوليه كتاب است، جايي كه آليس ليندگرن هنوز به آليس بلك‌ول تبديل نشده و هنوز دختري جوان و متزلزل و اسير خاطره پسر زيبايي است كه تصادفا كشته است و در عين حال زندگي خود را وقف تدريس و كتاب‌ها مي‌كند. اما پس از ملاقات با چارلي و تبديل شدن به همدم و همسر او، استقلال آليس در كوران بلندپروازي‌هاي چارلي به باد مي‌رود و او راه خود را گم مي‌كند. در فصل پاياني كتاب، كه يكي از ضعيف‌ترين بخش‌هاي آن نيز محسوب مي‌شود، سيتنفيلد بالاخره خود را از زندگينامه لورا بوش جدا مي‌كند تا شورش و طغيان بانوي اول كتاب خود نسبت به جنگ عراق را به تصوير بكشد.
اما داستان گوتيك و ترسناكي كه در دل «همسر آمريكايي» نهفته است، رفتاري عاري از وجدان و حتي جنايتكارانه است كه زير لواي گرماي اطمينان‌بخش محيطي خانوادگي پنهان شده است؛ جايي كه تراژدي سياسي به يك كمدي موقعيت خانوادگي تقليل مي‌يابد و به اين ترتيب محو و خنثي مي‌شود.
 پنجشنبه 14 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن